تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, اقتصاد, برگزیده ترین ها, مشروح خبرها
شماره : 15402
تاریخ : ۱۷ اسفند, ۱۳۹۸ :: ۱۵:۰۱
آیت الله شب زنده دار در درس خارج فقه بیع آیت‌الله شب‌زنده‌دار/بیع13: اقسام موضوعات مستحدثه و نوپیدا/ موضوعات نوپیدا علیرغم مهم بودنشان در کتب اصولیه بحث نشده‌اند یکی از مسائل بسیار مهم و کاربردی در فقه این است که آیا فقیه می‌تواند برای اثبات حکم در موضوعات نوپیدا که در اعصار صدور نصوص شرعیه نبوده، به اطلاقات آن ادله و عمومات آن ادله تمسک کند؟ متأسفانه علیرغم مهم بودن آن در کتب اصولیه رایج این بحث نشده و این کتاب(الفائق فی الاصول) بیشتر برای همین هدف است.

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت‌الله محمدمهدی شب‌زنده‌دار از اساتید برجسته حوزه در درس خارج فقه معاصر به بررسی سیره متشرعه پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

باب چهارم راجع به مسأله بسیار مهم و کاربردی در فقه هست و آن این است که آیا فقیه می‌تواند برای اثبات حکم در موضوعات نوپیدا که در اعصار صدور نصوص شرعیه نبوده، آیا می‌تواند به اطلاقات آن ادله و عمومات آن ادله تمسک کند برای اثبات حکم در موضوعات مستحدث و جدید؟

مثلاً سفر با هواپیما در اعصار صدور روایات نبوده آیا روایاتی که می‌فرماید که «من سافر ثمانیة فراسخ فلیقصر» می‌توانیم بگوییم اطلاق دارد چه سافرَ با مراکب آن زمان و چه سافرَ مع هواپیما؟ و یا این که در آن زمان تلفن نبوده، اینترنت نبوده و امثال این وسایل ارتباطی نبوده، آیا به این اطلاقات ادله‌ای که «من وکلّ غیراً کذا»، «من زوّج غیراً کذا» و... .

به این اطلاقات می‌توانیم تمسک کنیم بگوییم اگر وکالت را تلفنی وکالت داد،‌ اینترنتی وکالت داد، او هم تلفنی قبول کرد، اینترنتی قبول کرد، مشمول اطلاقات و عمومات ادله نفوذ می‌شود؟ می‌توانیم به این اطلاقات تمسک کنیم؟ خب این الان برای زندگی بشر و در فقه این خیلی مسأله مهمی است که آیا به اطلاقات و عمومات می‌شود یا نه؟ اطلاقات و عمومات ناظر به همان افراد متعارفه‌ای است که در همان اعصار بوده و شامل افراد نوپیدا نمی‌شود.

این بحث بحث خیلی مهمی است و متأسفانه علیرغم مهم بودن آن در کتب اصولیه رایج این بحث نشده و این کتاب بیشتر برای همین هدف است که این مباحثی که خیلی مورد نیاز هست و کاربردی است مثل مباحث سابق این را تکمیل کند و این نقصان را برطرف کرد.

بیان المسأله و اهمیة المسألة، إنّ تطور الحیاة البشریة و تکاملها» تغییر حیات بشر و تکامل پیدا کردن حیات بشر، به این نواقص آن کم‌کم برطرف می‌شود و رو به کمال است «و وجود التکنولوجیا الحدیثة» تکنولوژی جدید و نوپیدا «التی سببت ظهور تغیّرٍ وسیعٍ کماً و کیفاً فی مختلف مجالات الحیاة الإقتصادیة و الثقافیة و السیاسیة.»

این تطور و این تکنولوژی که باعث شده است پیدا یک تغیّر گسترده کمیّ و کیفی را در میدان‌های مختلف زندگی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بشر «أدّی الی مواجهة الفقیه المعاصر» این مسأله و سببیت آن تطور و تکنولوژی و این مسأله منجر شده است به روبرو شدن فقیه معاصر با موضوعات نوپیدا و مستحدثه‌ای که «لم تکن معهودة و لا معروفة لدی الفقهاء القدماء کالسفر بالطائرة و التلقیح الصناعی» تلقیح صناعی که نطفه‌ای را در رحم کسی می‌گذارند بدون این که به آن روش متعارف بشری انجام شده باشد.

«و استنساخ الانسان» نسخه‌برداری از انسان که یک بخشی از بدن کسی را برمی‌دارند او را می‌توانند یک انسان از او ساخته بشود یعنی مثل نطفه که می‌شود انسان، الان این تکنولوژی به این جا رسیده که مثلاً گفته می‌شود ما اگر از ابن‌سینا توی قبرش یک کمی از استخوان او، یک کمی از آن اعضای بدنش وجود داشته باشد همان را می‌شود کاری کرد که بشود یک ابن‌سینای جدید.

این استنساخ بشری است و محل کلام است که آیا جایز است، جایز نیست. «و العقود الجدیدة» عقدهای نوپیدا که عقد تأمین، عقد تأمین اجتماعی خب این‌ها قبلاً نبوده ولی الان یک عقود جدیده‌ای است که پیدا شده یا عقود ازمانی که الان پیدا شده مثلاً یک هتلی را می‌فروشند فروردین هر سال برای‌ آقای زید، اردیبهشت برای آقا عمرو، مالک است، می‌فروشند نه اجاره می‌دهند.

این الان یک نحو بیعی است که در دنیا رایج شده که بله شما مثلاً فلان برج شما مالک هستید این خانه را اعیانش و منافعش را، کلاً مثل مالک است ولی برج آخر را کسی دیگر مالک است، برج آخر کسی دیگر و معاملات فراوانی که الان در دنیا پیدا شده «الی غیر ذلک من الموضوعات التی یتحتم علی الفقیه» موضوعاتی که حتمی می‌کند و لازم می‌کند بر فقیه این که استنباط کند احکام آن موضوعات را «احکامه الفقهیة» احکام فقهی آن‌ها را از ادله شرعیه استنباط کند.

«و عند ذلک» عند این تحتم استنباط احکام فقهیه «قد یحتاج الفقیه الی التمسک باطلاق الدلیل أو عمومه الوضعی» الان از فقیه که سؤال می‌کنند ما با هواپیما مسافرت می‌کنیم باید نمازمان را قصر بخوانیم؟ «خب روایت خاصه‌ای که راجع به این نیست که با هواپیما... این اگر بخواهد فتوا بدهد باید به چی فتوا بدهد؟ به چه چیزی تمسک کند؟

به اطلاقات ادله، بگوید «من سافرَ الثمانیة فراسخ فلیقصر» اطلاقش شامل کسی که مسافرت به هواپیما هم می‌کند را می‌گیرد، باید به این تمسک کند دیگر. «فإذا ضربتم فی الارض» که در قرآن شریف است می‌گوییم ضرب فی الارض در قرآن اطلاق دارد، ضربتم فی الارض چه بالمشی چه بالمراکب متداوله در آن ازمنه و چه به چیزهایی که امروز هست.

«کتمسک باطلاق ما دلّ علی أنّ المسافر ثمانیة فراسخ یقصر فی السفر» به این تمسک بشود برای اثبات وجوب قصر در سفر به طائره. «و حینئذٍ» و در این هنگام که فقیه می‌خواهد تمسک به اطلاق دلیل یا عموم وضعی، عموم وضعی یعنی به حسب وضع لغت برای عموم وضع شده مثل کل در لغت عرب، مثل همه در لغت فارسی یا مثل جمع معلی به الف و لام اگر بگوییم وضع شده جمع معلی به الف و لام برای دلالت بر عموم و هکذا.

«و حینئذٍ ربما تصار مناقشات حول التمسک بالاطلاق و العموم الوضعی لإثبات احکام تلک الموضوعات» چه بسا برانگیخته می‌شود مناقشه‌ها و اشکالاتی حول تمسک به اطلاق و حول تمسک به عموم وضعی برای اثبات احکام آن موضوعات نوپیدا و جدید. ممکن است اشکالاتی در اذهان برانگیخته شود که «لابد أن ندرسها» که ما چاره‌ای نداریم که آن‌ها را بررسی کنیم «لنری هل أنّها تامة» تا ببینیم آیا آن مناقشات تام است و در نتیجه نتوانیم به اطلاقات و عمومات تمسک کنیم. «هل أنّها تامةٌ و مانعةٌ عن الأخذ بهما» یعنی به اطلاقات و عمومات «أم لا» یا نه مانع نیست می‌شود.

خب حالا این موضوعات نوپیدا که در آن اعصار نبوده خودش دارای اقسامی است. ما باید به این اقسام مقدمتاً تمهیداً توجه کنیم و محاسبه کنیم که آیا تمسک به اطلاق در تمام آن اقسام جایز هست یا جایز نیست یا در بعضی از آن‌ها ممکن است تفصیل باشد در بعضی‌اش جایز باشد در بعضی‌اش جایز نباشد. از این جهت ابتدائاً اقسام موضوعات مستحدثه را بیان می‌کنند تا این ذهن آماده باشد بعد توی بحث ببینیم که آیا اشکال در همه این‌ها هست یا در بعضی این‌ها هست و در بعضی نیست.

القسم الاول: ما لم یکن یتعقله و یتصوره الإنسان القدیم» یک موضوعات نوپیدایی که اصلاً خطور به ذهن گذشتگان نمی‌کرده که چنین چیزی ممکن است در عالم پیدا بشود. اصلاً به ذهن خطور نمی‌کرده، نه خطور می‌کرده و می‌گفتند نشدنی است یا بعید است. اصلاً به ذهنی کسی نمی‌آمد. الان خود ما یک چیزهایی به ذهن ما اصلاً خطور نمی‌کند، غافل محض هستیم از آن‌ها و ممکن است در آینده بشود. مثل چی؟ مثل همین امور هسته‌ای اصلاً توی ذهن کسی یا توی ذهن کسی اصلاً این مطالب هسته‌ای می‌آمده؟ اصلاً نمی‌آمده.

القسم الثانی: ما کان یتعقله و یتصوره و لکن یراه غیرممکنٍ عادة» چیزهایی که تعقل و تصور می‌کردند اما می‌گفتند عادتاً چنین چیزی ممکن نیست به خصوص وقتی اشباه و انظار آن مثلاً شنیدند که حضرت سلیمان فرشی داشت می‌نشست و... یا «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى‏» (اسری/1) خب یک سفر فضایی است دیگر. ولی می‌دانستند این‌ها درست است، به خاطر همین امثال و اشباه توی ذهن‌شان می‌آید که آیا یک روز هم می‌شود ما مثلاً بتوانیم پرواز کنیم برویم جایی. ممکن است توی ذهن‌ها می‌آمد اما علیرغم تعقل و تصور... آن قبلی‌ها را اصلاً تصور نمی‌کردند، این علیرغم تعقل و تصور می‌گفتند عادتاً چنین چیزی ممکن نیست. ولی خب گذر زمان اثبات کرد که ممکن است و وقوع هم پیدا کرد.

قسم سوم «قسم الثالث ما کان یتصوره و یتعقله علی تقدیر العرض علیه» اگر عرضه می‌شود بر او می‌گفت آره این چیز ممکنی است «و یراه امراً ممکناً» هم تعقل آن را می‌کرد، هم یک امر ممکنی آن را می‌دید «و لکن لم یختر بباله و لم یلتفت الیه کعقد التأمین» مثلاً اگر واقعاً به آدم‌هایی که زمان ائمه علیهم السلام زندگی می‌کردند اگر می‌گفتند آقا... پیشنهاد می‌کردند به آن‌ها می‌گفتند ما می‌خواهیم یک جایی را درست کنیم که شما هر ماه این قدر به آن بپردازد او متعهد بشود که در مقابل این پرداخت شما اگر یک زلزله‌ای آمد به شما کمک کند، اگر یک خطری به شما متوجه شد به شما کمک کند، اگر از دنیا رفتید برای زن و بچه‌ات حقوق بدهد، می‌گفتند چه چیز خوبی است. تصور می‌کردند آره ولی می‌گفتند ای کاش می‌شد، چنین چیزی نمی‌شود.

القسم الرابع: ما کان موجوداً سابقاً و حدث له وصفٌ لم یثبت له فی عصر التشریع مثل اصناف الدیة من الانعام الثلاثة و النقدین و الحُلّة» یک چیزی در عصر تشریع بوده، در آن زمان صدور روایات بوده و آن ملاک یک چیزی قرار گرفته بوده در آن عصر اما امروز بر آن یک وصفی عارض شده که آن موقع این وصف را نداشته بلکه وصف آخری داشته.

بنابراین قسم چهارم این است که «ما کان موجوداً سابقاً» و حالا هم موجود است «و حدث له وصفٌ» ولی حدثَ برای آن شیء یک وصفی، یک خصوصی، یک ویژگی که «لم یثبت» آن خصوصیت و ویژگی «له» برای آن شیء «فی عصر التشریع مثل اصناف الدیة من الانعام الثلاثة و النقدین و الحُلّه حیث إنّ التفاوت بینها فی القیمة لم یکن فاحشاً سابقاً» تفاوت بین حوله و نقدین و انعام ثلاثه در آن زمان‌ها تفاوت فاحشی نبوده.

القسم الخامس: ما صار مورد ابتلاء المسلمین حدیثاً رغم وجوده فی عصر التشریع لکن فی امکنةٍ بعیدةٍ‌ منقطعةٍ عن بلاد المسلمین» قسم پنجم که به آن می‌گوییم نوپیدا، با تسامح باید گفت نوپیدا. ابتلاء به آن نوپیدا است ولی وجودش از قبل بوده. از قبل در زمان صدور این روایات در آن زمان‌ها هم بوده ولی مسلمین به آن ابتلایی نداشتند اما امروز ابتلاء پیدا شده مثل زندگی در مثلاً قطب.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.