به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله علیرضا اعرافی، مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور در درس خارج «فقه روابط اجتماعی» به بررسی موضوع حب و بغض پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه میکنید؛
مطلب چهارم در آیه شریفه ﴿وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَم﴾ بود گفتیم که دو تفسیر در آیه شریفه هست یک تفسیر این بود که کرمنا فقط یک اخبار از ویژگیهای روحی و طبیعی در انسان است. تفسیر دوم در آیه شریفه این بود که در کرمنا یک انشائی قرار دارد این تفسیر دوم گفتیم چند احتمال و تقریر میتواند داشته باشد:
تقریر اول این بود که حفظ جایگاه انسان و نوع بشر خود یکی از مصادیق این کرامت است. خدا که میگوید به انسان کرامت دادیم یعنی جایگاهش باید حفظ شود. حال میتواند یکی از مصادیق آن علاقه و محبت باشد. کرمنا بنیآدم یعنی به او عقل احساس عاطفه قامت استوار و انگشتان ظریف و حواس ممتاز دادیم و یکی هم این است که به او حرمتی دادیم که باید رعایت شود.
در این تقریر میگوید رعایت کردن آن توسط شما مصداق کرامت است. برگشتیم به اینکه در آیه در مدلول مطابقیاش تشریعی هست، در این صورت آیه میگوید کرمنا یعنی به او ویژگیهای تکوینی دادیم و امتیازات تشریعی هم دادیم. این یک تقریر است. پس تقریر اول این است که در مدلول مطابقی کرامت هم خصائص خلقی و تکوینی نهفته است و هم حقوق تشریعی درباره او و رعایت او در ذیل آیه قرار میگیرد. این یک تقریر است که ممکن است کسی بپذیرد.
ادامه مطلب چهارم: کرامت تکوینی یا تشریعی؟
تقریر دوم این است که نه کرمنا یعنی جایگاه تکوینی را به او دادیم. کاری به تشریع مستقیماً و به نحو مطابقی و تضمنی ندارد. کرمنا یعنی به او جان و عقل و احساس و دست و پا و قدرت تصرف در عالم و هستی دادیم. اما این ملازمه دارد با اینکه کسی که خدا به او این ویژگیها را داده بالملازمه یعنی اینکه دیگران هم باید این جایگاه را رعایت بکنند. این کرامت را خدا داده یعنی او موجود ویژهای است که باید مورد احترام قرار بگیرد. این بالملازمه و استلزام است نه بالمطابقه و تضمن. این دو احتمال در آیه هست.
پس چند احتمال در آیه است:
این سه احتمال اساسی و قوی است که در این آیه وجود دارد.
﴿وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً﴾ این کرمنا یک قدر متیقنی دارد که همان کرامت تکوینی است که اینجا وجود دارد اما فراتر از آن هم میشود گفت که حقوق انسان او هم کرامتی است و آیه هم آن را میگوید یا اینکه نه مستقیماً نه بلکه بالملازمه از کرمنا انشائی هم بیرون میآید.
این بحث بسیار مهمیاست که در دنیا هم مشهور است. مسلمین خیلی جاها وقتی بحث حقوق بشر را مطرح میکنند یکی از آیاتی که میآورند همین آیه است. عدهای هم فوراً جواب میدهند و میگویند که نه این کرمنا کرامت تکوینی را میگوید ربطی به این بحثها ندارد.
نظر استاد:
گرچه ما ابتدا همان احتمال او را ترجیح میدادیم که کرمنا فقط امر تکوینی و قانون طبیعی در خلقت بشر برمیشمارد اما احتمال دوم را هم خیلی مستبعد نمیدانیم. زیرا کرامت شامل جایگاه حقوقی و اجتماعی هم میشود آن وقت ممکن است بگوییم کرمنا از لحاظ لغوی شامل آن هم میشود. بنابراین مستبعد نیست که کرامت بر دو قسم باشد کرامت طبیعی که انسان متمتع از عقل و ارگانیزم و جسم و جان برتری است و قسم دوم جایگاه اجتماعی که باید آن را حفظ کرد. این هم نوعی از کرامت است و لذا کرمنا میتواند آن را هم بگیرد. و اینکه بگوییم نمیتواند بگیرد جایی ندارد.
اشکالی به اطلاق آیه نسبت به کرامت تکوینی و تشریعی
بله سؤالی اینجا هست و آن اینکه در صورتی میتوانیم بگوییم حتماً آن را میگیرد که اطلاقی در این کرمنا باشد اطلاقی به نحو استغراقی و شمول دارد که همه کرامتها را به او دادیم. وقتی میگوید اکرم العالم در موضوع حکم که عالم باشد ما اطلاق استغراقی قائل میشویم اما در متعلق که اکرام و احسان باشد آن هم اگر اطلاق داشته باشد یعنی هر نوع احسانی را انجام بده که در آن گاهی قرائنی وجود دارد که میگویند اطلاقی ندارد و حالت بدلی دارد نه استغراقی.
لذا جایی که دلیل هم موضوع دارد هم متعلق حکم خیلی جاها موضوع اطلاق استغراقی دارد اما متعلق اطلاقش اطلاق بدلی است اکرم العالم همه عالمها را میگوید اکرام کن اما همه اکرامها عقل میفهمد میسر نیست و آن مقصود نیست بلکه هر عالمییک نوعی اکرامش بکن نه همه نوع اکرام. اینجا هم قصه از همین قرار است. کرمنا داریم و بنی آدم. بنیآدم موضوع جمله است به اصطلاح اصولی. بنیآدم اطلاق دارد. همه انسانها را میگیرد. اطلاق استغراقی دارد. مثل اینکه عالم در اکرم العالم اطلاق استغراقی دارد.
اما کرامت که متعلق جمله است و هیئت باب تفعیل رویش آمده ممکن است کسی بگوید اطلاق این متعلق اطلاق بدلی است یعنی ما انواعی از کرامت را به انسان دادیم. این طور که شد ولو اینکه کرامت شامل کرامت حقوقی تشریعی جایگاه اجتماعی حقوقی انسان هم میشود اما چون اطلاقش بدلی است نمیتوانیم بگوییم حتماً اینجا هم هست. این هم ممکن است کسی اشکال را به این شکل مطرح بکند و با مثالی که هم زدند روشن شد وقتی میگوییم اکرم العالم عالم اطلاق استغراقی دارد ولی اکرام که ماده امر است اطلاق بدلی دارد نه استغراقی.
اینجا هم همان است بنیآدم که موضوع است اطلاق استغراقی است و همه نوع بشر را میگیرد و هیچ قیدی هم ندارد که مسلمان و غیرمسلمان و ... و اما کرامت که ماده هیئت کرمنا است اطلاق بدلی دارد نه استغراقی. این هم اشکالی است که ممکن است کسی مطرح بکند.
جواب اشکال:
این را ممکن است جواب دهیم به این نحو که نه، اصل در اطلاق استغراق و شمول است. در اصول هم بحث کردیم که به نظر میآید هر جا اطلاق یا عمومیباشد اصل این است که اطلاق داشته باشد قرائن خاصهای میآید که آن اطلاق را به بدلیت مبدل میکند. در اکرم العالم چرا میگوییم اکرام اطلاق بدلی دارد برخلاف عالم که استغراقی است؟
زیرا قرینه لبیه داریم که انسان همه نوع اکرام را نمیتواند انجام دهد. اصلاً تبدیل به غیرممکن و ما لا یطاق است و چون نمیشود عرف میگوید اکرم یعنی نوعی از اکرام را ولو به یک مصداق هم محقق میشود. صرف الوجود با یک مصداق هم محقق میشود.
حال اینجا اشکالی دارد که بگوییم اطلاق استغراقی دارد؟ ممکن است بگوییم نه اینجا قرینهای نداریم. خدا میگوید ما همه نوع کرامت را برای انسان قرار دادیم. همه نوعش یعنی آنچه که متصور و ممکن است از کرامتها برای یک موجود به انسان دادیم. خیلی مشکلی ندارد. حال چیزهایی استثنا میشود و چیزهایی ممکن است برای انسان آنها بیرون میرود اما بعید است که کرمنا اطلاق بدلی را بگوید.
بلکه به عکس میخواهد بگوید همه کرامتها را به انسان دادیم. این تقریب را اگر کسی بپذیرد هم بنیآدم اطلاق استغراقی دارد هم کرمنا. به همه آدمها همه کرامتها را دادیم. جایی هم حالا استثنا می-شود داده نشده دلیل میخواهد. این بیانی است که اینجا میتواند بیاید و بیان روشنفکرانهای است و اگر این بیان را کسی در آیه بپذیرد آن وقت آیه را به این شکل تفسیر میکند که خداوند هم به انسان در ساز خلقت و تکوین کرامت تامهای داده و هر چه میشده به او بخشیده و خیلی نزدیک میشود به آنچه عرفا هم دارند که انسان مظهر تام اسماء و صفات الهی است و هرچه میشده در انسان تجلی پیدا کرده و علاوه بر این ما به او شرافت اجتماعی و حقوقی هم دادیم. حال اگر کسی معاند شد و در شکل مقابله با ارزشها قرار گرفت استثنایی است ولی اصل این است.
علیرغم اینکه ما قبلاً این تفسیر را نمیپذیرفتیم و میگفتیم کرمنای تکوینی است الان این را خالی از ترجیح نمیدانیم. حال در روایاتی که ذیل آیه آمده چیزی که دست ما را بگیرد پیدا نکردیم. روایات معمولاً در ذیلش به بعد اول و فاز تکوینی اشاره دارد. اگر چیزی پیدا بکنید خوب است.
مطلب پنجم:مفهوم بنی آدم
مفهوم بنیآدم در آیه که در بحث دخالت دارد. گاهی تعبیر به انسان یا ناس میشود که در قرآن هم آمده یا تعبیر به بشر یا بنیآدم که این چهار تعبیر در قرآن در مورد انسان آمده. ممکن است غیر این چهار تا تعابیر دیگری هم باشد اما این چهار تا خیلی رایج است. هرکدام بحثهایی هم به لحاظ لغتشناسی دارد که جای خودش.
بنیآدم از حیث سلسله نسبی و انتساباتی که سلسله نوع بشر به حضرت آدم دارند و از او متولد شدهاند لذا به این نوع بنیآدم گفته میشود. و کاربرد بشر و ناس و انسان و بنیآدم هرکدام وجوهی دارد که نمیخواهیم وارد شویم. درهرصورت بنیآدم یکی از واژگانی است که اشاره به نوع انسان دارد این روشن است.
اما سؤالی که اینجا وجود دارد این است که اینجا بنیآدم مقصود نوع است یعنی نوع انسان با قطعنظر از انحلالش به افراد یا اینکه مقصود کل انسانها به نحو عام مجموعی است یا اینکه اطلاقی دارد و اطلاق درواقع استغراقی دارد. این سؤالی است که وجود دارد و سه احتمالی است که متصور است.
احتمالات در مفهوم بنی آدم
پس مقصود از بنی آدم:
احتمال اول و دوم به درد بحث ما نمیخورد. زیرا میگوید نوع یا افراد مجموعه بما هم مجموعهشان تکریم شدهاند اما تکتک چه؟ نمیشود چیزی استفاده کرد. اما اگر سوی باشد میگوید کرمنا هذا کرمنا هذا کرمنا هذا تکریمها هم یعنی هم ویژگی تکوینی دادیم هم شرافت حقوقی در این صورت به بحث ما نزدیک میشود این هم سؤالی است که کدام یک از این سه احتمال اینجاست؟ اگر احتمال یک و دو باشد در این آیه نمیشود استفاده کرد. اما اگر احتمال سوم باشد انسان بما هو انسان کرامت و حقوقی دارد که باید رعایت شود از جمله بحثهای معاشرتی و ...
نظر استاد:
در اینجا به نظر میآید همین که میگوید بنیآدم یا ناس یا انسان یا مفاهیمیاز این قبیل مقصود همان اطلاق استغراقی است ناظر به افراد است و افراد به نحو استغراقی است اگر بگوید اکرم الانسان یعنی کل واحد کرمنا بنیآدم هم یعنی کرمنا کل افرادی که در این عنوان عام و فراگیرند. ما بعید نمیدانیم با مجموعه این پنج مبحث مهم آیه دلالت بکند انسانها علاوه بر آن امتیازات تکوینی که به آنها داده شرافت تشریعی هم به آنها داده و قدر متیقنش جایگاهی میشود که در ارتباطات انسانی دارد.
با این شکل آیه علاوه بر مفهوم تکوینی دارای مفهوم حقوقی فقهی میشود.
مطلب ششم: شمول کرامت نسبت به علاقه و محبت
سؤال بعدی این است که آیا محبت و علاقه را میگیرد یا نه؟ بعید نیست این را هم بگیرد زیرا مهمترین شرافتی که برای یک شخص قرار داده میشود این است که دیگران به او توجه و علاقه داشته باشند. این علاقه قلبی به شکل صرف الوجودش و بعد هم احسان و اکرام و حفظ آبرو و شخصیت او را شامل میشود. بعید نیست آن را هم در بربگیرد.
بنابر این بحثی که امروز شروع کردیم این بود که اطلاقاتی پیدا کنیم که مبنا بشود در جایگاه دیگران به معنای عام و مقید به اسلام و ایمان هم نباشد. داریم یا نداریم؟ این آیه اولین دلیل ما بود. بعید نیست که بگوییم داریم. البته استثنا خورده کفاری که در حال جنگ با ما هستند. ﴿إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّه﴾ یا میگوید قاتلوهم، یا آیه این که توبیخ میکند که ﴿تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّة﴾ . اینها استثنائات است. آیات دیگری هم داریم ﴿فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين﴾ ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم﴾ ﴿إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً﴾ و آیات دیگر و روایات.
انتهای پیام/