تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, مبانی علوم انسانی اسلامی, مشروح خبرها
شماره : 16068
تاریخ : ۱۷ اردیبهشت, ۱۳۹۹ :: ۹:۵۴
آیت الله شب زنده دار درس خارج سیره متشرعه آیت‌الله شب‌زنده‌دار/بیع20: انصراف اطلاقات در مصادیق نوپیدا انصراف را قبول داریم ولی انصراف دو قسم است: انصراف بدوی و انصراف مستقر. انصراف بدوی این است که در وهله اول که آدم می‌شنود آن وهله اول آن‌ها توی ذهنش می‌آید. ولی وقتی دقت می‌کند می‌بیند این‌گونه نیست.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت‌الله محمدمهدی شب‌زنده‌دار از اساتید برجسته حوزه در درس خارج فقه معاصر به بررسی سیره متشرعه و انصراف اطلاقات در مصادیق نوپیدا پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

مناقشه چهارمی که برای تمسک به اطلاقات لفظیه برای مصادیق نوپیدا شده است این است که اطلاقات انصراف دارد از مصادیق نوپیدا و وقتی انصراف داشت پس مقدمات حکمت محقق نمی‌شود چون انصراف خودش مثل قرینه می‌ماند. گاهی یک لفظی از نظر معنای لغوی آن یا عرفی آن شامل بعض مصادیق می‌شود ولی وقتی متکلمی آن را به کار می‌گیرد این انصراف پیدا می‌کند از بعضی مصادیق و شامل آن نمی‌شود مثلاً واژه حیوان، واژه حیوان یک معنا و مفهومی دارد که شامل انسان هم می‌شود فلذا در تعریف انسان می‌گویند حیوانٌ ناطق.

اما کلمه حیوان اگر توی استعمالات گفته می‌شود انصراف از انسان دارد. اگر گفت که مثلاً لاتصل فی وبر الحیوان کسی نمی‌فهمد که موی خود انسان هم اشکال دارد. کلمه حیوان از انسان انصراف دارد فلذا به یک کسی اگر بگویند حیوان بدش می‌آید، می‌گوید چرا بدت می‌آید، مگر تو حیوان نیست، حیوان ناطق هستی دیگر، این به خاطر این است که واژه حیوان انصراف به غیر انسان از حیوانات دارد. البته منشأ انصراف مختلف است، گاهی منشأ انصراف مثلاً کثرت وجود است، گاهی کثرت استعمال است، گاهی تناسب حکم و موضوع است و امور مختلف.

حالا این جا مستشکل و مناقش می‌گوید که اطلاقات ادله انصراف دارد از مصادیق نوپیدا، آن موقعی که حضرت می‌فرموده المسافر یقصر، انصراف داشته به همان مسافرت‌هایی که مأنوس در اذهان بوده و انصراف داشته عن مسافرت‌هایی که اصلاً نوپیدا است، چون انصراف گاهی الی شیءٍ هست، گاهی عن شیءٍ هست. یعنی گاهی ذهن به طرف یک چیزی را می‌گوییم منصرفٌ الیه است، گاهی از یک چیزی انصراف پیدا می‌کند یعنی شامل آن نمی‌شود می‌گوییم منصرفٌ عنه است.

حالا این جا می‌گوید آقا اطلاقات انصراف دارد از مصادیق نوپیدا، به چه وجه؟ به وجه این که آن که ذهن شنونده‌ها‌، مخاطبین مأنوس به آن هست، همان افرادی است که با او آشنا هستند، ذهن‌ها به همان می‌رود. مثلاً‌ تا گفته می‌شود همه ذهن‌های ما به همین آب‌های متعارفی که با آن سروکار داریم می‌رود. ولی آبی که توی آزمایشگاه درست کنند یا در کره مریخ باشد، ذهن به آن منتقل نمی‌شود. و به عبارت دیگر چه طور گفته می‌شود که مطلقات افراد نادره نمی‌گیرد؟ وقتی افراد نادر را نمی‌گیرد به طریق أولی افراد معدومه را نمی‌گیرد. در زمانی که این اطلاقات گفته شده اصلاً این افراد نوپیدا معدوم بودند، نادر که وجود دارد نمی‌گیرد فکیف به معدوم، حتماً آن را هم نمی‌گیرد. این بیان اشکال با پیاز داغ‌هایی که ممکن است به آن اضافه کنیم تا ببینیم جواب چه می‌شود.

جواب تقریب اول: انصراف را قبول داریم ولی انصراف دو قسم است: انصراف بدوی و انصراف مستقر. انصراف بدوی این است که در وهله اول که آدم می‌شنود آن وهله اول آن‌ها توی ذهنش می‌آید. ولی وقتی دقت می‌کند می‌بیند نه، مثلاً انسان تا می‌شنود «علماء» حتماً کسانی به ذهنش می‌آید که عمامه دارند، معمم هستند ولی وقتی دقت می‌کند می‌بیند علماء که این جوری نیست که حتماً آن‌ها را شامل بشود. غیر آن‌ها را هم شامل می‌شود، آن‌هایی هم که معمم نیستند شامل است.

به این‌ها می‌گویند انصراف بدوی یعنی به أدنی توجه،‌ بادقت آدم می‌فهمد که نه خصوصیتی برای آن‌ها نیست و لفظ شامل است. اما مستقر آن است که حتی با دقت هم که می‌کنیم از ذهن عرف.... مثل همان حیوان که مثال زدم، اگر حیوان در جملاتی که یکی کسی به کسی گفت مثلاً أنت حیوانٌ آن مستقر است فلذا بدش می‌آید نه این که یک چیز...

تقریب ثانی برای انصراف این است که درست، ما قبول داریم که غلبه وجود، مجرد غلبه وجود موجب انصراف نمی‌شود که افراد مثلاً این جوری بیشتر از افراد آن جوری هستند. اما گاهی غلبه جوری می‌شود که به تعبیر من آن افراد نادر کأنّه مستهلک می‌شوند. این قدر غلبه زیاد است که آن افراد غیر غالب مستهلک می‌شوند، دیگر اصلاً به ذهن‌ها نمی‌آید، غائب از ذهن هستند.

در این جور غلبه‌های وجودی که ملازمه داشته باشد غلبه با این که افراد دیگر اصلاً به ذهن نمی‌آیند و به تعبیر دیگر مستهلک کأنّ شدند در آن‌ها، این جاها هم موجب انصراف می‌شوند و در ما نحن فیه این جوری است، آن قدر آن افراد ازمنه صدور روایات آن غلبه با آن افراد بوده که ذهن کسی اصلاً متوجه این افراد نوپیدای بعدی نمی‌شود و نمی‌شده،‌ فلذا است که انصراف حاصل است. حالا تا ببینیم چه جواب می‌دهند.

جواب تقریب ثانی: حتی این جور غلبه‌ها و این جور ندرت‌ها موجب انصراف مستقر نیست. این‌ها موجب انصراف مستقر نیست. و همان طوری که در کلمات بزرگان هست اطلاق شامل افراد نادره می‌شود، انحصار به افراد نادره غلط است. یعنی یک کسی یک مطلقی بگوید فقط مقصودش از این، فرد نادر باشد. این غلط است، این استهجان عرفی دارد اما در کنار افراد غالبه‌، فرد نادر را هم شامل بشود که اشکالی ندارد و می‌شود. ولو ابتدائاً ذهن در اثر آن انسی که دارد ذهنش منعطف به آن شایع‌ها و غالب‌ها می‌شود اما کلام شاملش می‌شود.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.