به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله محمدمهدی شبزندهدار از اساتید برجسته حوزه در درس خارج فقه معاصر به بررسی سیره متشرعه پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه میکنید؛
طایفه ثانیهای که به آن استدلال شده برای اثبات امکان تمسک به عمومات و اطلاقات برای مصادیق جدیده. طایفهای است که دلالت میکند بر اینکه خدای متعال در قرآن شریف ما یحتاج الیه الناس را قرار داده، نازل فرموده و جعَلَ له دلیلاً. ما به الافتراق این طایفه با طایفه قبل، همین «و جعل له دلیلاً» هست. حالا ابتدائاً این طایفه را بخوانیم، خود متن روایاتش، بعد برای استدلال به این طایفه دو تقریب وجود دارد که عرض میکنیم.
خب «و یمکن الاستدلال بها» به این طایفه «علی المدعی بتقربین. التقریب الأول:» تقریب اول این است که خب ما در هر دو روایت این را داشتیم «و أنزل فی الکتاب کل ما یَحتاج الیه» یا «یُحتاج الیه و جعل له دلیلاً یدّل علیه» این «له» به کجا برمیگردد؟ دو احتمال در آن هست. یک احتمال این که این «له» به کتاب برگردد. یک احتمال این است که این «له» به «کل ما یحتاج الیه» برگردد که اقرب به آن هم هست. براساس هر یک از این دو احتمالات تقریب میشود. این که گفتیم دو تا تقریب فرمودند دارد یکی براساس این است که مرجع له را «کل ما یحتاج الیه قرار بدهیم» یکی هم براساس این است که مرجع «له» را کتاب قرار میدهیم.
حالا اگر مرجع «کل ما یحتاج الیه» قرار دادیم. میفرماید چی؟ خدای متعال برای هر چی شما نیاز دارید، هر چی نیاز دارید الی یوم القیامة، دلیلی قرار داده بر آن، یک راهنمایی بر آن قرار داده، خب آیا این مایحتاج الیه الی یوم القیامة، مصادیق مستحدثه و جدیده را نمیگیرد؟ خب اینها مایحتاج الیه الی یوم القیامة که هست. خدا در همین روایت میگوید بر اینها دلیل قرار داده، یعنی یک چیزی که بشود حکم اینها را فهمید از آن قرار داده و حالا سؤال این است که آیا نصی، جای به خصوص راجع به اینها در کتاب یا سنت داریم؟ نداریم که. پس قهراً معلوم میشود با اطلاقات و عموماتش فرموده. آن «ما دل علیه» و «ما یدل علیه» قهراً عبارت است از مجموع نصوص یا اطلاقات و عمومات. این تقریب اول.
از این تقریب جواب داده میشود به این که اگر این «ما یدل علیه» یعنی کلامی، بیانی که دلالت بر آن بکند خب این للإستدلال وجهٌ، اما اگر «ما یدل علیه» اعم از اینها است و خود شخص امام، خود امام هم دال است دیگر، دلیل است. خدا اینها را، این ذوات مقدسه را قرار داده که دلالت بر آن بکنند، که اذا سئلوا، جواب میدهند. حالا سؤال نشده، نفرمودند. پس میفرماید خدا هر چه مورد نیاز بوده است اینها را در قرآن شریف قرار داده، نازل فرموده و برای همینهایی که شما نیاز دارید دلیل قرار داده بنابراین معنا، برای همینهایی که نیاز دارید دلیل قرار داده، اما دلیل قرار داده یعنی فقط الفاظ صادره از آنها یا نه اعم از الفاظ صادره و خودشان را. «هم الأدلاء علی الله» در زیارات هست. «أنتم الدلیل علینا» آنها دلیل هستند و با مراجعه به آنها، خدا اینها را دلیل قرار داده، راهنما قرار داده، با مراجعه به آنها مثل بلاتشبیه، بلاتشبیه شما میبینید هر جا، جاهای عمومی توی فرودگاهها مثلاً توی بیمارستانها، توی یک جایی نوشته اطلاعات یعنی خواستی برو آن جا مراجعه کن اطلاعات بگیر، خدای متعال هم برای هر چی که بشر نیاز دارد الی یوم القیامه، یک مرکز اطلاعات قرار داده که معصومین هستند، بروید سؤال کنید جواب بشنوید.
میفرماید: «و یمکن الاستدلال بها علی المدعی بتقریبین، التقریب الاول: أنّ الضمیر المجرور فی قوله علیه السلام جعلَ له دلیلاً یدّل علیه» این «یرجع الی ما یحتاج الیه» به این «کل ما یحتاج الیه» به این برمیگردد. البته بهتر بود که بگویند «یرجع الی کل ما یحتاج الیه» در عبارت.
«و علیه فیستفاد من هذه الطائفة أنّ لکل شیءٍ تحتاج الیه الأمة دلیلاً یدّلهم علیه» پس بنابراین که ضمیر به آن برگردد «و علیه» یعنی بنابر رجوع ضمیر به مایحتاج الیه، استفاده میشود از این طائفه از اخبار این که برای هر شیءای که امت به آن نیاز دارد یک دلیلی است که دلالت میکند امت را بر آن شیء. دلیلی است از کتاب یا بیان معصومین علیهم السلام. «و حکم الموضوعات الجدیدة مندرجٌ فی العموم المذکور» حکم موضوعات نوپیدا مندرج است در این عموم مذکور یعنی عموم «کل ما یحتاج الیه» هر چیزی که نیاز دارید خب این موضوعات جدیده هم چیزهایی است که مردم به آن نیاز دارند و مندرج در آن هست. به خصوص آن روایت بعدی که دارد الی یوم القیامة. «و حیث لم ینص علیه فی الخطابات الشرعیة» و چون تصریح نشده است بر حکم موضوعات جدیده در خطابات شرعی، «فلابد أن یکون مبیناً به عمومات خطابات شرعی و اطلاقات خطابات شرعی. چون در نصوص که نیامده پس قهراً چه جوری بیان شده برای امت؟ قهراً به عمومات و اطلاقات. پس این روایت به دلالت التزام دلالت میکند که عمومات و اطلاقات وجود دارد و اینها حجت است و میتوانید به آنها تمسک کنید و استخراج کنید احکام موضوعات جدیده را.
«المناقشة فی التقریب الأول: إذا قلنا بعدم اختصاص الدلیل علی کل ما تحتاج الیه الأمة ببیان الکتاب فیمکن أن یراد به ما یعمّ الامام علیه السلام نفسه» اگر ما بگوییم که اختصاص ندارد دلیل، واژه دلیل که در این روایت وارد شده اختصاص ندارد... ببخشید این دلیل با متعلق آن. اگر قائل شدیم به این که اختصاص ندارد دلیل بر چیزی که امت به آن نیاز دارد، این دلیل بر چیزی که امت به آن نیاز دارد اختصاص ندارد به خصوص بیان کتاب (که خوب بود این جا اضافه بشود) و بیان معصومین علیهم السلام. اختصاص به خود اینها، به این دو تا ندارد. اگر قائل شدیم به این که اختصاص ندارد که واقعاً هم همین جور است اختصاص ندارد. «فیمکن أن یراد به» ممکن است اراده بشود به این دلیل «ما یعمّ الامام علیه السلام نفسه» معنایی که شامل خود امام، غیر از بیاناتشان، شامل خود امام هم میشود. پس این روایت دارد میگوید، میفرمایند که برای هر چیزی که شما نیاز دارید خدا دلیل قرار داده، این دلیل یعنی هم الفاظ کتاب، هم بیانات خود ائمه و معصومین علیهم السلام و هم خودشان قرار داده شده.
«إنّه دلیلٌ من الله» زیرا خود امام علیه السلام دلیلی است از ناحیه خدای متعال «علی کل ما تحتاج الیه الامة» که «یدلهم علیه إذا سئل عنه» که راهنمایی میکند وقتی سؤال بشود. یک وقتهایی هم البته سؤال نشود تفضل میکنند میفرمایند. ولی «اذا سئل عنه» حالا قهراً نسبت به موضوعات جدیده چون سؤال نشده نفرموده.
پس از این روایت استدلال نمیتوانیم بکنیم که حتماً به اطلاقات... این روایت نمیتواند دلالت کند حتماً به اطلاقات و بیانات لفظی گفته شده، نه، خدا برای همه چیزهایی که نیاز دارید بیان قرار داده، دلیل قرار داده. دلیل چیست؟ اعم از آن کلماتشان و خودشان، آن کلمات ممکن است فقط مصادیق زمان خودش را بیان میکرده، مصادیق مستحدثه را بیان نمیکرده و خود امام میتوانسته بیان مصادیق بعدی را هم بیان کند اگر مورد سؤال واقع میشد، حالا مورد سؤال واقع نشده، یا توی نظام اسلام زمان غیبت بالاصالة تعبیه نشده، اینها در اثر جور جائرین و اینها پیدا شده و الا آن که رتبهم الله تعالی که در زیارت عاشورا میخوانیم «ازالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله علیها» خدای متعال این جوری قرار داده بود که بعد از پیامبر اکرم صلوات الله و سلم، ائمه یکی یکی بیایند مردم را هدایت کنند همین جور تا آخر، بنا بر غیبت بالاصاله نیست، این غیبت در اثر طواری پیدا شده، پس در آن نظام و شاکله اصلی که اسلام ترسیم فرموده، خدای متعال در آن امام قرار داده که این دلیل بر احکام است. دلیل است. پس بنابراین لازمه این بیان و این روایات این نمیشود که همان کلماتشان هم باید شامل مطالب بعدی بشود. نه، چون گفته من دلیل قرار دادم، اعم است از بیاناتشان و خودشان. خب احکام جدیده را اگر اجازه میدادند بعداً ائمه بعد، الان امام ظاهر بود، حاضر بود، خب بیان میفرمود که احکام چیست. نگذاشتند، خراب کردند راه و مسیر را.
«فلایستفاد من الروایة وجود دلیلٍ اصطلاحیٍ علی کل حکمٍ فی عصر الائمة علیهم السلام» استفاده نمیشود از این روایت با اشکالی که کردیم و بیانی که کردیم وجود یک دلیل اصطلاحی، دلیل اصطلاحی عبارت است از همان که در اصول و اینها معنا میکنیم یعنی یک کلامی باشد دلالت داشته باشد، نه دلیل اصطلاحی، به امام در اصطلاح نمیگویند دلیل توی اصطلاح منطق و اصول و اینها، اما به نحو لغوی چرا، به امام هم دلیل گفته میشود. پس از این روایت استفاده نمیشود وجود یک دلیل اصطلاحی که عبارت باشد از اطلاقات و عمومات و ادله این جوری؛ منطوقی، مفهومی و دلالت التزام و امثال ذلک «علی کل حکمٍ فی عصر الائمة علیهم السلام بحث کان نصاً» آن دلیل اصطلاحی یا «ظاهراً فیه علی الاقل» از این روایت استفاده نمیشود «کی یکون ذلک شاهداً علی شمول العمومات و الاطلاقات فی الموضوعات الجدیده» که مستدل میخواست این را استفاده کند. این تقریب اول.
«التقریب الثانی: أنّ الضمیر المجرور فی قوله و جعل له دلیلاً یدل علیه یرجع الی القرآن» یعنی کتاب که در این ذکر شده بود. به قرآن برگردد. یعنی «و جعل له دلیلاً یدل علیه، یرجع الی القرآن، فماد هذه ؟؟؟» بنابراین که ضمیر را ما به قرآن برگردانیم این میشود که «أنّ کل ما تحتاج الیه الامة موجودٌ فی الکتاب و قد جعل الله دلیلاً» که یدل ناس را و امت را بر کتاب «و ما فیه من الاحکام و المعارف» در قبلی مستقیماً آنها را دلیل بر مایحتاج الیه قرار داده بود، در تقریب بعدی نه، اینها را در کتاب قرار داده، ائمه را دلیل بر ما فی الکتاب قرار داده. اینها دلیل بر کتاب خدا هستند، که کتاب خدا مشتمل بر همه چیز است. این جوری معنای آن میشود.
«و قد جعل الله دلیلاً» که یدل الأمة بر کتاب و آن چه در کتاب است از احکام و معارف. «و هذا الدلیل هو الامام علیه السلام» آن دلیل هم قهراً ائمه علیهم السلام هستند. این از یک طرف، «هذا من ناحیةٍ و من ناحیةٍ أخری أنّ ظاهر العبارة المتقدمة أنّ دلالة الامام علیه السلام للأمة علی الکتاب و ما فیه قد تحققت بالفعل» مقدمه دومی که به این مقدمه اول باید ضمیمه بکنیم این است که خب میگوید همه چیزها در کتاب خدا وجود دارد. خدای متعال هم بر این کتاب خدایی که مشتمل بر همه چیز است دلیل قرار داده. سؤال: آیا این دلیل بالفعل است یا ما یصلح لدلیلة هست؟ راهنمای بالفعل است یا کسی که صلاحیت دارد راهنما باشد؟ ظاهر این که دلیل قرار داده این است که دلیل بالفعل است. یعنی همان زمانی که امام صادق سلام الله علیه حضور داشتند در جامعه، همان وقت امام صادق به حسب این روایت دلیل بالفعل است بر تمام ما یحتاج الناس الی یوم القیامة. همان موقع، نه این که صلاحیت دارد، نه، نه ما یصلح برای این قرار داده، نه، بالفعل دلیل است، بالفعل راهنما است. خب بالفعل در چه صورتی راهنما است؟ بالفعل در صورتی راهنما است که راهنمایی کرده باشد، فرموده باشد و الا بالفعل نمیشود که.
تقریب استدلال این است که میگوید ما دلیل قرار دادیم، دلیل یعنی دلیل بالفعل؟ یا نه اقتضاء دارد، صلاحیت دارد، ظهورش این است که دلیل بالفعل است. دلیل بالفعل بودن ائمه به چه میشود؟ به این که دلالت کرده باشند، تبیین کرده باشند، گفته باشند. خب حالا که تبیین کردند و گفتند به چی گفتند؟ به نص گفتند که نگفتند، پس معلوم میشود به اطلاقات و عمومات گفتند. همه اینها به این میانجامد که پس به اطلاقات و عمومات گفتند، چون بنا است که دلیل باشند آن هم دلیل بالفعل باشد، دلیل بالفعل بودن به این است که بیان کرده باشد، بیان کردن هم یا به نص باید بیان کند یا به اطلاقات و عمومات. به نص که نیست، میبینیم بیان نفرمودند پس معلوم میشود به اطلاقات و عمومات بیان کردند.
میفرمایند که «هذا من ناحیةٍ و من ناحیةٍ أخری إنّ ظاهر العبارة المتقدمة» در آن دو روایتی که خواندیم این است که «أنّ دلالة الامام علیه السلام للأمة علی الکتاب» دلالت کردن و راهنماییهای امام برای امت بر کتاب خدا «و ما فیه» و آن چه که در کتاب خدا هست «قد تحققت بالفعل» این دلالت بالفعل تحقق پیدا کرده. «و ذلک بإرشاده علیه السلام الناس الی ما یحتاجون الیه» این ظاهر روایت این است که این تحقق پیدا کرده، این دلالتشان تحقق پیدا کرده «و اذا لم ینص علی حکم الموضوعات الجدیدة و الذی هو مما یحتاج الیه الناس» موضوعات جدیده و آن موضوعاتی که مردم به آن نیاز دارند در عصور متأخره «فلا محالة قد بیّن ذلک بالعمومات و الاطلاقات» خب این تقریب استدلال.
جواب این است که این مقدمهای که شما مفروض گرفتید و ضمیمه کردید که از این روایات استفاده میشود که دلالت بالفعل فرمودند نه، این ظهوری در این ندارد. میگوید دلیل قرار داده، نمیگوید این دلیل هم الان آمده دلالت کرده. دلیل قرار دادند اما این دلیل آمده است بالفعل هم دلالت کرده، چنین چیزی از این در نمیآید.
«یرد علیه منع ظهور العبارة فی تحقق الدلالة بالفعل» تحقق الدلیل بله، اما تحقق الدلالة بالفعل محقق شده آن هم «الی جمیع ما فی الکتاب فی عصر المعصومین علیهم السلام» دلالت محقق شده، به همه آن چه که در کتاب وجود دارد، این دلالت بالفعل در عصر معصومین علیهم السلام محقق شده، این نه، چنین ظهوری ندارد. «فإنّ ما یحتاج الیه الناس کان تدریجیاً و حسب مساعدة الظروف و الشرائط» چون میدانیم که بیان چیزهایی که مردم به آنها نیاز داشتند، بیان اینها تدریجی بوده، حتی عام و خاص را میبینید دیگر، امام متقدم عام را فرموده، گاهی صد سال طول کشیده تا امام متأخر مخصص آن را فرموده، حاکم آن را فرموده، چون ظروف و شرایط و اینها مساعد نبوده.
اصلاً بنابر این است، پس بنابراین این روایت نمیخواهد بگوید دلالت هم بالفعل بوده است. «فإنّ بیان ما یحتاج الیه الناس کان تدریجیاً» و به حسب مساعدت و موافقت ظروف و شرایط هر زمانی بیان فرمودند. «و لعلها» حالا که این جوری بوده براساس مساعدت ظروف و شرایط بوده لعل بیان بسیاری از موضوعات مستحدثه، شرایط و ظروف مساعدت نداشته که در آن زمان بفرمایند فلذا نفرمودند. و لعل آن ظروف و شرایط «لم تساعد علی بیان جمیع ما فی الکتاب من الاحکام و المعارف و أوکل بعض ذلک الی ائمة المتأخرین علیهم السلام» واگذار شده بعضی از آن ما فی الکتاب از احکام و معارف به ائمه متأخرین علیهم السلام و امام منتظر علیه السلام. امام منتظَر و منتظِر. هم منتظَر است ایشان هم منتظِر است ایشان. سلام الله علیه. «فی عصر ظهوره» واگذار شده که ایشان وقتی تشریف میآورند آنها را بیان بفرمایند. به ایشان ایکال شده. پس بنابراین از این طائفه هم طَرفی نمیتوان بست برای صحت تمسک به عمومات و اطلاقات. و صلی الله علی محمد و آله.
انتهای پیام/