تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, اقتصاد, برگزیده ترین ها, عرصه اقتصاد و تمدن, مشروح خبرها, مهم ترین خبر صفحه اول
شماره : 28166
تاریخ : ۷ خرداد, ۱۴۰۱ :: ۱۲:۱۳
بانیان وضع موجود نقد دکتر عبدالمجید شیخی بر مطالب دکتر طبیبیان؛ بانیان وضع موجود/ چرا اقتصاددانان لیبرال بانی وضع موجود هستند؟/ در دوره روحانی چه کسانی 18 میلیارد ارزپاشی کردند و 60 تن طلا را غارت کردند؟ آقای دکتر طبیبیان همکاران اقتصادخوانده شیفته غرب شما در سازمان برنامه و بودجه فصل رقابت پذیری برنامه چهارم توسعه را کاملاً با کپی کردن این بخش از برنامه کشور سوئیس انتقال داده و نوشتند!!! زهی بی شرمی!

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ دکتر محمد طبیبیان، استاد دانشگاه نوشت؛ تردید نداریم که وضع موجود کشور و روند‌ها از لحاظ مختلف، چه سطح زندگی، چه کیفیت زندگی و چه مدیریت امور مختلف، وضعیت نگران‌کننده‌ای دارد. حتما هم لازم هست که عاملان و مسبب‌های وضع موجود شناخته شوند نه مِن باب مجازات و انتقام‌کشی و از این دست، بلکه مِن باب تصحیح سیاست‌ها و روش‌ها و تغییر مسیر. به همین دلیل اینجانب صرفا سعی می‌کنم در این متن یک شیوه منطقی و شفاف به‌کار ببرم تا هر کس بتواند ایراد آن را بر اساس ضعف ساختار منطقی مطرح کند.

لیبرالیسم چیست؟ این نخستین پرسشی است که منتشرکنندگان اطلاعات گمراه‌کننده و مغلوط (یا آنچه در این متن تحت عنوان پدآگاهی یا ضدآگاهی از آن نام می‌بریم) در کشور ما هرگز حاضر به ارائه پاسخ به آن نبوده‌اند. از نظر سابقه تاریخی، لیبرالیسم، اصولا به حیطه اقتصاد علمی مربوط نمی‌شود و اگر در کتاب‌های اقتصاد به آن اشاره شود به تحولات فلسفه سیاسی قرن هجدهم و نوزدهم اشاره دارد (پذیرش اصل برابری انسان‌ها و آزادی فردی و برخورداری افراد از حقوق برابر، حکومت قانون و حق تعیین سرنوشت و پذیرش آزادی مبادله و احترام به حقوق مالکیت، اجزای این منش فکری بود). عبارت لیبرالیسم امروزه هم مربوط به حیطه فلسفه سیاسی است و به همین دلیل نیز در دو طرف اقیانوس اطلس کاملا مفاهیم متفاوتی را می‌رساند. در آمریکا لیبرال به افرادی که سیاست‌های چپ‌گرانه دارند (طرفدار توسعه خدمات رفاهی فزاینده) اطلاق می‌شود؛ ولی در اروپا کسانی که میانه‌رو متمایل به راست هستند، لیبرال خوانده می‌شوند.

اما در کشور ما استفاده از واژه لیبرال و لیبرالیسم توسط حزب توده رایج شد آن هم دقیقا در چارچوب جعبه ابزار مهندسی روانشناختی حزب کمونیست شوروی. به این معنی که هرکس را که به هر درجه طرفدار آزادی و مخالف سلطه نظام کمونیستی بود، لیبرال می‌خواندند و بر همین مبنا طرفدار غرب یا عامل غرب و دشمن جامعه و حکومت برمی‌شمردند. حزب توده این واژه را به یک صفت خطرناک که باید از آن بیم داشت و نشان از استکبار و استعمار است تبدیل کرد و حتی معنی فارسی تحت‌اللفظی کلمه را که آزادگی است به‌کار نبرد، بلکه همان کلمه لاتین را که برای عموم معنای روشنی نداشت، مناسب یافت سپس سرشار از بار منفی کرد و به ذهن بسیاری تزریق کرد. در مقطع بعد از انقلاب هم از هر طرفدار حزب توده یا طرفدار گروهک‌های وابسته که در گفتمان خود مرتب این واژه را تکرار می‌کردند معنی آن پرسیده می شد، بی‌اطلاع بودند. مصداق آن را مهندس بازرگان و دولت او می‌دانستند که اتفاقا آن مرحوم و دولتش بر حسب سابقه عملکرد درست عکس مفهوم لیبرال بودند.

در سال‌های اخیر، از زمان دولت آقای روحانی (و بر اساس برداشت اینجانب به اشاره و حمایت افرادی از همان دولت) هجمه به لیبرال‌ها مجددا شروع شد. گرچه این هجمه در سازمان‌ها و گروه‌های دیگر نیز ده‌ها سال در جریان بود. وجه تمایز هجمه جدید استفاده بیشتر از واژه نئولیبرال بود؛ چون شیوه قدیم هجوم به لیبرال را آبروباخته می‌یافتند. این گروه قصورهای دولت را که نتیجه تصمیم‌های خود دولت بود، متوجه گروه مرموز و موهومی معرفی می‌کردند که هیچ‌کاره بودند؛ اما از مقامات اقتصادی که تصمیم‌های نامناسب را انتخاب می‌کردند، موثر‌تر القا می‌شدند. به این ترتیب با روش غیراخلاقی سعی می‌شد انگشت سرزنش از تصمیم‌گیران واقعی به سوی دیگران متوجه شود.

در دولت جدید هم با ظهور ناکامی‌ها، رو شدن دست شعارسرایان و ضعف‌های مختلف مدیران جدید، مجددا آتش حمله به طرف لیبرال‌ها شعله‌ور شده و افرادی از مجاری مختلف خبری، فضای مجازی و نشریات به تزریق پدآگاهی مشغول شده‌اند.

اینجانب لیبرال هستم؟ در همین سیل پدآگاهی که در جریان است گاهی اینجانب را نیز لیبرال خوانده‌اند و در این سلک قرار داده‌اند. اینجانب اعتقادی به برچسب ندارم و خود را تحت هیچ برچسبی قرار نمی‌دهم. اگر در این حیطه بخواهم خود را معرفی کنم باید بگویم طرفدار اقتصاد علمی بوده‌ام و حدود نیم قرن در این زمینه به مطالعه، پژوهش و تدریس و آموزش مشغول بوده و تجربه کرده‌ام؛ اما اجازه دهید مصداقی صحبت کنیم. اگر اینجانب لیبرال هستم ده‌ها سال است که اصل اندیشه اقتصادی خود را به روشنی و شفافیت تمام بیان کرده و نوشته‌ام؛ که نه نتیجه منافع یا علائق ایدئولوژیک و مسلکی بلکه مبتنی بر برداشت علمی و تجربه کاربردی اینجانب و دیدن سیستم‌های مختلف اقتصادی سرمایه‌داری، کمونیستی و رفاهی از نزدیک است. این مبانی عبارتند از: اعتقاد به مکانیزم رقابت به‌عنوان ‌سازوکار عمده تخصیص منابع در نظام اقتصادی، اعتقاد به لزوم حفظ حرمت مالکیت خصوصی مردم اعم از مالکیت مادی و مالکیت معنوی، اعتقاد به آزادی فعالیت اقتصادی برای همه و امکان راحت ورود و خروج مردم به فعالیت اقتصادی، اعتقاد به آزادی انتخاب برای مردم در حیطه اقتصاد و سایر حیطه‌ها، اعتقاد به تجارت بین‌الملل و لزوم حفظ روابط مسالمت‌آمیز با کشورهای مختلف با قید حفظ و ارتقای منافع ملت ایران، اعتقاد به جدایی فعالیت‌های حاکمیتی از امور سودآوری، اعتقاد به محدودیت نقش اقتصادی دولت به حفظ قواعد کارکرد اقتصاد، اعمال سیاست پولی و مالی برای توسعه کشور و ثبات قیمت‌ها، ارائه خدمات رفاهی و حفاظت از فروافتادگان جامعه، ارائه کالاهای عمومی، حفظ محیط زیست و کنترل برون‌ریزهای منفی و در مقابل دریافت مالیات منصفانه و قیمت‌گذاری اقتصادی برخی خدمات و رعایت تقوا در هزینه کردن منابع عمومی و در نتیجه لزوم جمع‌آوری تمام منابع عمومی در چارچوب بودجه که توسط نمایندگان واقعی مردم تنظیم و بر اجرای آن نظارت شود. حال هرجا این سیاست‌ها اعمال و اجرایی شده اینجانب اگر حضور هم نداشته و دستی در کار هم نداشته‌ام نتیجه آن را با کمال افتخار می‌پذیرم؛ چون تجارب متعدد بشری نشان می‌دهد در کشور‌ها و مناطق مختلف ثمرات شگفت‌انگیزی به بار آورده است.

 و اما در باب بانیان وضع موجود: روزنامه‌نگاران میدانی وقتی به دنبال پیگیری فساد هستند اصطلاحی دارند به این شکل که «مسیر پول را پیگیری کن.» ساده‌ترین راه برای پاسخ به این پرسش که بانیان وضع موجود چه کسانی هستند این است که مسیر جریان پول و ثروت در جامعه را پیگیری و رصد کنیم. چه کسانی در ابتدای انقلاب آه نداشتند با ناله سودا کنند و اکنون سرمایه و دارایی آنان سر به صد‌ها و هزاران میلیارد تومان می‌زند و نه نوآور، نه کارآفرین و نه تاجر رقابتی بوده‌اند؟ کدام قوانین، مقررات، دستور العمل‌ها و سهمیه‌های رانت‌ساز، کدام امضاهای طلایی، کدام سفارش‌های پشت پرده و روی پرده، کدام واگذاری‌های زمین، جنگل، معدن، شرکت، حق انحصاری واردات و صادرات، اعتبارات کلان بانکی و سهمیه ارزی موجب این انباشت‌ها شده است؟ ثروت‌های جامعه چگونه و با چه ‌سازوکارهایی در تملک یا زیرکلید چه افرادی قرار گرفته است؟ چه کسانی حامی این سیاست‌ها و روش‌ها بوده‌اند؟ چه نیروهایی، کارشناسان مستقل  را که با این شیوه‌ها سر سازش نداشته‌اند، چنان از صحنه رانده‌اند که دیگر نیروی انسانی چندانی در صحنه باقی نمانده است؟ چه مدیرانی کار‌ساز و مجری این شیوه و روش‌هایی بوده‌اند که چنین زمینه‌هایی را مهیا کرده است؟ چه گروه‌هایی از نظر فکری، در ایجاد گرد و خاک و جنجال و شعار در حیطه اندیشه، فرآیند برخورد منطقی با مسائل را منحرف کرده‌اند؟

این گروه‌ها منطقا و عقلا بانی وضع موجود بوده‌اند. حال پیدا کنید پرتقال‌فروش را! لطفا اثرگذاران بر انتخاب این مسیر‌ها و جریانات را که بر شمرده شد، مشخص کنید تا به‌عنوان بانیان وضع موجود شناخته شوند.

سخن آخر: شاید افرادی که سر وصدای این زمینه را زیاد کرده‌اند از همان گروهی باشند که به دولت موجود قول ایجاد دستاوردهای شگفت‌انگیز از طریق روش‌های بدیع را داده‌اند و اکنون دستشان رو شده و به نظر کلا خالی می‌رسد. پس با این نوع تحرک‌ها قصد ایجاد آشفتگی در اذهان عموم را دارند. تصور اینجانب این است که یکی از کسانی که بسیار از این باب زیان خواهد دید خود رئیس دولت خواهد بود. ایشان بهتر است از این خیل پیرامونی نتیجه مشخص طلب کنند چه در حیطه اندیشه و چه در حیطه برنامه‌ریزی و اجرا؛ و آنان را از این شیوه‌های غیر کارساز پرهیز دهند. مردم به رصد عملکرد‌ها نشسته‌اند و از همه مهم‌تر «إِن ربّک لبِالْمِرْصادِ».

نقد دکتر شیخی بر مطالب دکتر محمد طبیبیان

دکتر عبدالمجید شیخی-کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه: روزنامه دنیای اقتصاد در یادداشتی در شماره۵۴۴۰ مورخه ی شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ از جناب آقای دکتر محمد طبیبیان با عنوان شبهه برانگیز و ردگم کنی به نام «بانیان وضع موجود» مجدداً ماهیت رسالت گمراه کننده خود را برای خوانندگان منصف بر ملا کرد. آقای دکتر طبیبیان بر خلاف ابتدای سخن باصطلاح ناصحانه خود مبنی « تردید نداریم که وضع موجود کشور و روند‌ها از لحاظ مختلف، چه سطح زندگی، چه کیفیت زندگی و چه مدیریت امور مختلف، وضعیت نگران‌کننده‌ای دارد.

حتما هم لازم هست که عاملان و مسبب‌های وضع موجود شناخته شوند نه مِن باب مجازات و انتقام‌کشی و از این دست، بلکه مِن باب تصحیح سیاست‌ها و روش‌ها و تغییر مسیر. به همین دلیل اینجانب صرفا سعی می‌کنم در این متن یک شیوه منطقی و شفاف به‌کار ببرم تا هر کس بتواند ایراد آن را بر اساس ضعف ساختار منطقی مطرح کند.» بیشتر به خواننده نشانی غلط و غیر شفافی می دهد تا شفاف سازی و راهنمایی.

ابهام زایی می کند تا ابهام زدایی. زیرا بر خلاف منطق،شرع و عقل درست است که رسالت هر عالِم تببین محتواست. ولی اگر در ناهنجاری های اجتماعی عده ای مقصّر باشند تکلیف عالِم اینجا تمام شده نیست. بلکه وظیفه شرعی و قانونی او طبق قوانین شرعی، مدنی و جزائی شفاف سازی فعل ناهنجار و کمک به شناسایی عاملان مقصّر و یا قاصر است. در زیارت عاشورا که به نقل امام باقر سلام الله علیه است آمده است: « لعن الله ُأمهً قتلتْکم، و لعن اللّهُ أمهً ظلمتکم، و لعن الله أمهً سمعتْ بذلک فرضیتْ به؛(ای امام حسین(علیه السلام):خدا لعنت کند امتی را که شما را به قتل رساند، شما را مورد ظلم و ستم قرار داد و تایید کنندگان و امتی را که بدان راضى شد. »یعنی سه گروه لعنت شده اند. اول آنهایی که امام حسین علیه السلام را به قتل رساندند. دوم آنهایی که به او ظلم کردند و سوم آنهایی که این صحنه ها را دیدید و ساکت مانده و سکوت آنها مشارکت در جرم دو گروه اول بود. چهار گروه سد راه حکومت عدل امیر المومنین علیه السلام شدند: قاسطین(ظالمین: معاویه و یارانش)ناکثین(پیمان شکنان، طلحه و زبیر و یاران آنها)، مارقین(خوارج منحرف و کج فهم و قشری مذهب و مسلک) و چهارم ساکتین( مانند اکثریتی که حاضر نشدند بر امامت امیر المومنین در روز غدیر گواهی دهند و بر اعمال بانیان سقیفه بنی ساعده سکوت کردند.)

طبق این موازین و قواعد عقلی و شرعی آقای طبیبیان را با این اظهاراتِ در یادداشتشان، باید جز ساکتین بحساب آورد. زیرا همچنانکه در ذیل تذکر داده می شود نه در تبیین محتوایی تحریف راهبردها و خط ومشی و سیاستهای نظام جمهوری اسلامی روشنگری می کند و نه در معرفی مقصران و یا قاصران و اتفاقاً خواننده را نیز هم در محتوا و هم در قالب سرگردان می کند و حتی دارد طیف منحرف اقتصادنادانان اقتصاد خوانده غرب زده و لیبرال را ازغلطهایی که تا به حال انجام داده اند مبرّا می کند. غافل از اینکه یک شیء متنجس را می توان با آب تطهیر کرد ولی شیء ذاتاً نجس با دریایی از آب پاک نمی شود مگر اینکه از صحنه (سیاست و اقتصاد) زدوده شود و سپس جایگاه و ردپایش را آبکشی و تطهیر کرد.

برای پاسخ شفاف لازم است سخن ایشان تجزیه و به تفکیک با چند نکته مجزا جواب داده شود.

نکته اول: د ربین اقتصاددانان هیچکس منکر وجود مکاتب فکری مختلف در حوزه اقتصاد نیست. اساس اقتصاد سرمایه داری نیز بر فروضی چون اصالت نفع شخصی و مادی،عدم دخالت دولت، آزادی بی قید وشرط ، رقابت و رشد بدون عدالت و ... استوار است. و ریشه هم طبق بیان آقای طبیبیان فلسفه سیاسی آنها بر می گردد و لذا ایشان می پذیرند که قضاوتهای ارزشی( و نه علمی) در این مکتب فکری حاکم است. حال از کجا آمده و اولین کسانی که این واژه را مطرح و مورد هجمه قرار دادند و ... نمی تواند این واقعیت وجود طیف اقتصاد خوانده لیبرال یا نئو لیبرال را انکار کند.

اینجا قصد بازی با واژه و یا واژه سازی و واژه بازی نباید باشد و این کار نمی تواند نتیجه عملکرد غلط این طیف شیفته مبانی تفکر اقتصاد سیاسی غرب در کشور را بپوشاند. لذا توجیه تحریفی ایشان که می گوید: «در سال‌های اخیر، از زمان دولت آقای روحانی این گروه( منظور ایشان منتقدین لیبرالیسم و نئولیبرالیسم) قصورهای دولت را که نتیجه تصمیم‌های خود دولت بود، متوجه گروه مرموز و موهومی معرفی می‌کردند که هیچ‌کاره بودند؛ اما از مقامات اقتصادی که تصمیم‌های نامناسب را انتخاب می‌کردند، موثر‌تر القا می‌شدند.

به این ترتیب با روش غیراخلاقی سعی می‌شد انگشت سرزنش از تصمیم‌گیران واقعی به سوی دیگران متوجه شود.» عملاً دارد یک حقیقت متحَقَق یعنی نفوذ باند اقتصاددانان طرفدار غرب و غرب زده که در دستگاه دولت حسن روحانی مانند نهاوندیان، واعظی، نیلی، همتی و برخی دو تابعیتیها ودیگران را نفی می کند. با این گفته خود عملاً دو برداشت را به خواننده القا می کند که یا حسن روحانی و مجموعه اجرایش بدون حضور اقتصادانان تصمیم‌گیران واقعی بوده اند یا کسانی دیگر به غیر از اقتصاددانان لیبرال به ایشان مشورت و کمک داده و یا در تصنیم سازی و تصمیم گیری مشارکت داشته اند. و همه می دانند که هر دو گزاره فوق غلط و نشانه دهی آقای دکتر طبیبیان غلط است و فرافکنی و فرار به جلوست.

نکته دوم : ایشان در ادامه می فرمایند:« اینجانب لیبرال هستم؟ اینجانب اعتقادی به برچسب ندارم و خود را تحت هیچ برچسبی قرار نمی‌دهم. طرفدار اقتصاد علمی بوده‌ام و حدود نیم قرن در این زمینه به مطالعه، پژوهش و تدریس و آموزش مشغول بوده و تجربه کرده‌ام؛ اگر اینجانب لیبرال هستم ده‌ها سال است که اصل اندیشه اقتصادی خود را به روشنی و شفافیت تمام بیان کرده و نوشته‌ام؛ که نه نتیجه منافع یا علائق ایدئولوژیک و مسلکی بلکه مبتنی بر برداشت علمی و تجربه کاربردی اینجانب و دیدن سیستم‌های مختلف اقتصادی سرمایه‌داری، کمونیستی و رفاهی از نزدیک است.

 این مبانی عبارتند از: اعتقاد به مکانیزم رقابت به‌عنوان ‌سازوکار عمده تخصیص منابع در نظام اقتصادی، اعتقاد به لزوم حفظ حرمت مالکیت خصوصی مردم اعم از مالکیت مادی و مالکیت معنوی، اعتقاد به آزادی فعالیت اقتصادی برای همه و امکان راحت ورود و خروج مردم به فعالیت اقتصادی، اعتقاد به آزادی انتخاب برای مردم در حیطه اقتصاد و سایر حیطه‌ها، اعتقاد به تجارت بین‌الملل و لزوم حفظ روابط مسالمت‌آمیز با کشورهای مختلف با قید حفظ و ارتقای منافع ملت ایران، اعتقاد به جدایی فعالیت‌های حاکمیتی از امور سودآوری، اعتقاد به محدودیت نقش اقتصادی دولت به حفظ قواعد کارکرد اقتصاد، اعمال سیاست پولی و مالی برای توسعه کشور و ثبات قیمت‌ها، ارائه خدمات رفاهی و حفاظت از فروافتادگان جامعه، ارائه کالاهای عمومی، حفظ محیط زیست و کنترل برون‌ریزهای منفی و در مقابل دریافت مالیات منصفانه و قیمت‌گذاری اقتصادی برخی خدمت و رعایت تقوا در هزینه کردن منابع عمومی و در نتیجه لزوم جمع‌آوری تمام منابع عمومی در چارچوب بودجه که توسط نمایندگان واقعی مردم تنظیم و بر اجرای آن نظارت شود.

حال هرجا این سیاست‌ها اعمال و اجرایی شده اینجانب اگر حضور هم نداشته و دستی در کار هم نداشته‌ام نتیجه آن را با کمال افتخار می‌پذیرم؛ چون تجارب متعدد بشری نشان می‌دهد در کشور‌ها و مناطق مختلف ثمرات شگفت انگیزی به بار آورده است.

در پاسخ باید گفت اولاً طبق فرمایش شما در حیطه فلسفه سیاسی بر پیروان این مکتب برچسب فلسفه سیاسی لیبرالیسم قبلاً حک شده است. بنابراین این گفته شما (اعتقادی به برچسب ندارم ) تناقض است.

ثانیاً با باور خودتان به وجود سیستم های مختلف اقتصادی سرمایه‌داری، کمونیستی و رفاهی خودتان باز سخن خودتان که می گویید بر چسب وجود ندارد را نقض کرده اید و یا با ذکر فروض حاکم بر نظام سرمایه داری نیز فلسفه سیاسی یعنی گرایش های دستوری(Normative) حاکم بر اقتصادانان لیبرال را اثبات می کنید و نه گرایش های اثباتی(Positive) آنها را!!. مخالفت ما نیز با این گرایش های دستوری و باورهای مادی غیر انسانی نظام سرمایه داری است.

ثالثاً اینجا مسئله شخصی نیست که شما جزو این طیف برچسب بخورید یا نخورید. مسئله اصلی باورهای غلط وعمل به این باورهای غلط است که جامعه ما را به قول شما « وضع موجود کشور و روند‌ها از لحاظ مختلف، چه سطح زندگی، چه کیفیت زندگی و چه مدیریت امور مختلف، وضعیت نگران‌کننده‌ای دارد. »دچار چنین وضع نابسامانی کرده و شما بجای نقد این باور و عملکرد این طیف، صورت مسئله را پاک و موهوم می کنید.

 رابعاً پاسخ موجبه کلی به قضیه موجبه جزئی و یا قضیه سالبه جزئی مغلطه است.کلی گویی شما با ذکر آرمانی چند تا از فروض اقتصاد سرمایه داری نمی تواند پاسخی درست در برابر اَعمال ناشایست دولت مردان غرب زده ای مثل حسن روحانی با مشاورین غرب زده اش را توجیه کند. مثلاً کسی واژه زرق و برق دار و زیبا و هدف کلی ای مثل «رقابت پذیری» و «مسابقه» را نفی نمی کند. اما نه شرع و نه عقل و نه عُرف و هیچ عاقلی نمیپذیرد در شرایط نابرابرتوزیع امکانات و فرصت ها، امر به رقابت شود. در شرایط نابرابر، رقابت به نفع قوی و به ضرر ضعیف و ظلم به ضعیف است.

آقای دکتر طبیبیان همکاران اقتصادخوانده شیفته غرب شما در سازمان برنامه و بودجه فصل رقابت پذیری برنامه چهارم توسعه را کاملاً با کپی کردن این بخش از برنامه کشور سوئیس انتقال داده و نوشتند!!! زهی بی شرمی!

به قول حافظ شیرازی؛ هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. بله رقابت سخن کلی وشیرینی است اما زمان و جای ایجاد رقابت کجاست؟ چرا در این 300 سال خود غربیها به این قاعده عمل نکردند؟ و به قول «ها جون چانگ» در کتاب انداختن نردبان، هنوز که هنوز است با انواع ابزارها از تولید داخلی خود حمایت می کنند!! و دوستان درس آموخته های غرب زده شما اینجا آمده و نسخه های غربی عمل نشده برای خود غربیها را برای ما می پیچند؟ آیا شما سیاستهای دیکته شده صندوق بین المللی پول(IMF ) و بانک جهانی( WB)،یعنی: - اجتناب از حمایت شدید تولید داخلی- ایجاد شرایط رقابت برای کارآیی و نوآوری-برقراری سیستم نرخ شناور ارز- تسهیلات به بخش خصوص برای مشارکت بیشتر(با تیشه زدن به ریشه نهادهای مدنی و عمومیِ جالب و جاذب مشارکت، چون نهاد مقدس جهاد سازندگی و در مقابل با دادن تسهیلات رانتی به آقازاده ها و انحصارگران بازار و بازرگانان انحصارگر و دلالان مکنده خون مردم و...همراه بود)، و یا سیاست کاهش جمعیت، ولنگاری واردات، ارزپاشی تحت لوای تعادل عرضه و تقاضا،تعدیل اقتصادی با وجود وزنه های نابرابر و نامتوازن فرصت های بین رانت خواران و عموم مردم و متشارکین در اقتصاد، با بهانه خصوصی سازی بخشیدن اموال بیت المال به نو کیسه های وابسته به طیف غرب زده و ضد دین، به بهانه آزاد سازی اقتصادی رها کردن همه قیود تنظیم گری بازار و... که بخصوص در دولتهای رفسنجانی،خاتمی و روحانی برای خوش رقصی و گدایی از بانک جهانی، یا دیپلماسی التماسی گفتگوی مسخره تمدن ها و دیدن دَم کدخدا برای امضای توافق خائنانه برجام را مشاهده نکرده اید؟ آیا این القائات شیطانی که سر لوحه عوامل نفوذی در دستگاه مجریه بوده جز توسط اقتصاد دانان نادان غرب زده و شیفته کور اقتصاد سرمایه داری القا و دنبال می شده است؟موافق یا مخالف بوده اید؟ قبول دارید یا نه؟ چرا موضعی نگرفته اید؟ چرا لااقل سکوت کرده اید؟ طبق قاعده الهی به نقل از معصومین علیهم السلام شما یا در جبهه موافق باطل و یا مخالف به حق این نسخه های استعماری غرب برای کشور ما بوده اید.سکوت شما در برابر این نسخه های به لحاظ محتوا و فعل و چه به لحاظ قالب و فاعل رضایت شما بود. چرا با مبرّا کردن خود محتوا و فعل فاعلان مقصّر و فاعل را مبرّا می کنید؟ با این کار جرم شما سنگین تر می شود.

رسالت شما اقتضاء می کند و از یک فرهیخته علمی این انتظار وجود دارد که از موضع حق و مطالبه گری نقش روشنگری برای جامعه خود داشته باشد. اقتصاددانان نیز باید مانند پزشکان در برابر خدا قسم نامه دفاع از حقوق مردم را امضاء کنند.بخصوص شما که باور و اعتقاد دارید که: «إِن ربّک لبِالْمِرْصادِ». در مرصاد الهی چه پاسخی دارید؟ آقای دکتر طبیبیان!: دوستان نوچه لیبرال سرسپرده ادبیات اقتصاد نئولیبرال ورشکسته و به بن بست رسیده شما در مبانی برنامه چهارم توسعه نوشتند که دنیا به مثابه ارکستر سمفونیکی است که آمریکا رهبر آن ارکستراست و ما باید یک ملودی را به پذیریم و در این ارکستر بنوازیم تا مورد پسند جنایتکارانی چون آمریکا که طراح آن است، باشد.!

این سند پایه برنامه چهارم توسعه این کشور انقلابی با مبانی متعالی اقتصاد اسلامی است که با بی شرمی در سازمان برنامه و بودجه در سال 1383 دوستان شما تهیه کردند. و باز با بی شرمی در جای دیگری اضافه کردند که هر وقت ما تصمیم گرفتیم برنامه توسعه ای طراحی و اجرا کنیم یک عده افراد بنیادگرای رویا پرداز رومانتیک بلا فاصله به یاد آرمانهای خیالی دراز مدت افتادند و مانع از پیشرفت کشور شدند.!

 در آبان 1368 یک سال پس از اتمام دفاع مقدس، در نماز جمعه یکی از مسئولین هم مسلک نوچه لیبرال شما اعلام می کند که مردم بدانند که دوران درویش مسلکی تمام شده برای قرآن و برای حفظ اسلام و برای حفظ انقلاب اسلامی!؟ مسئولین مکلفند که مانور تجمل گرایی بدهند. و اگر در این مانور تجمّل عده ای له شدند هیچ مشکلی نیست!! این آموزه ها آیا جز برگرفته از مسلک لیبرالیسم غرب و بارگذاری شده در مغزهای منجمد دست پروده های مکتب شیکاگو و دانش آموختگان در دستگاه اقتصاد سرمایه داری اند که به بدنه هرم مدیریتی کشور نفوذ کرده و با تحمیر عده ای داخلی( که به قول خانم دکتر نائومی کلاین نویسنده کتاب دکترین شوک) اهداف شوک درمانی سرمایه داری غرب را دنبال کرده و می کنند؟ چرا این حقایق آشکار را حاشا می کنید؟ گویا شما صحبت از مرصاد الهی کردید؟ آیا فکر نمی کنید در این قضاوتهای امثال شما نیز فردا در مرصاد الهی باید جواب پس بدهید؟ چرا هنوز نمی خواهید باور کنید که شیوه سلطه استعمارگران چند دهه است که عوض شده و از راهبرد«از ماست که بر ماست» پیروی می شود.

دانش آموختگانی از خود ما را در دامن مکتب شیکاگو پرورش و به بدنه مدیریت اقتصاد جامعه انتقال و بر تاروپود کشور مسلط می شوند همان بلایی که مثلا سر بوگسلاوی سابق درآوردند و یا بر سر کشورهای دیگر با انقلاب های رنگین و در کشور ما با رنگ سبز و بنفش با کمک نوچه لیبرال های خود درآوردند. آیا در آن فروض ظاهرفریب، خوش نما و زیبنده که در دستخط خودآوردید اینها نیز نوشته شده؟

نکته سوم: با باور به ایمان شما به قواعد الهی و باز به قول حافظ علیه الرحمه : هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد ناچارم چند فرض بنیادی اقتصاد سرمایه داری را نقد کنم تا با کلی گویی دچار توهم نشوید و دیگران را هم متوهم نکنید.

-اعتقاد به لزوم حفظ حرمت مالکیت خصوصی مردم اعم از مالکیت مادی و مالکیت معنوی، اعتقاد به آزادی فعالیت اقتصادی برای همه و امکان راحت ورود و خروج مردم به فعالیت اقتصادی، اعتقاد به آزادی انتخاب برای مردم در حیطه اقتصاد و سایر حیطه‌ها:

 آیا به نظر شما طیف حاکم اعم از مسئولین و مشاورین اقتصادی نمی فهمیدند که این شعار کلی نسخه یک طرفه غرب به نفع خودشان و بر علیه ماست. به قول خانم فرانک میرآفتاب ( استادیار گروه برنامه ریزی شهری و منطقه ای در دانشگاه ایلینویز در اوربانا-شامپین که تحقیقاتی را در مکزیک، شیلی، آفریقای جنوبی، ایران، کانادا و ایالات متحده انجام داده و به عنوان مشاور مرکز اسکان بشر سازمان ملل متحد خدمت کرده است)در مقاله ای با عنوان« مشارکت های دولتی – خصوصی، اسب تروای توسعه نئولیبرال» به پوچی شعار لزوم مشارکت دادن حداکثری مردم اعتراف می کند و نتیجه را فقط پر شدن جیب رانت خواران انحصارگر در اقتصاد سرمایه داری می بیند.

-اعتقاد به تجارت بین‌الملل و لزوم حفظ روابط مسالمت‌آمیز با کشورهای مختلف با قید حفظ و ارتقای منافع ملت ایران: آیا پیاده سازی گات و سازمان تجارت جهانی چیزی جز فتح بازارهای کشورهای در حال توسعه برای صدور کالاهای مصرفی و نهایی کشورهای پیشرفته بود؟ چه کسانی نفع خود را حداکثر کردند؟ چه شرایطی برای توزیع برابر فرصت ها ایجاد شد تا رقابت حداکثری به نفع همه باشد؟ آیا پس از وقوع انقلاب اسلامی غیر از دفاع از منافع داخلی کشور و قطع متجاوز، ما به کدام منافع دنیای غرب تعّدی کردیم؟ آیا طیف غرب زده که دنبال دیپلماسی التماسی و سازش با دشمن متجاوز بوده اند این را نمی فهمیدند که دشمن هدیه به ما نمی دهد. بلکه دنبال حذف تاروپود ماست او ایران تحت سلطه را مانند زمان رژیم منحوس پهلوی می خواهد؟

- حفظ محیط زیست و کنترل برون‌ریزهای منفی و در مقابل دریافت مالیات منصفانه و قیمت‌گذاری اقتصادی برخی خدمت و دریافت مالیات منصفانه و قیمت‌گذاری اقتصادی برخی خدمت و رعایت تقوا در هزینه کردن منابع عمومی و در نتیجه لزوم جمع‌آوری تمام منابع عمومی در چارچوب بودجه که توسط نمایندگان واقعی مردم تنظیم و بر اجرای آن نظارت :

آیا دوستان حاکم و مشاور درس خوانده اقتصادی شما از فرار مالیاتی جلوگیری کردند؟، آیا به نظر شما با پرداخت حقوقهای نجومی در زمان رفسنجانی که باب شد و در زمان دولت خاتمی و روحانی تقوا بود؟ آیا طیفی که به نام اصلاح طلب توافق خائنانه برجام را امضا کردند و بعداً 90 نفرشان رد صلاخیت شدند تقوای تقنین و نظارت داشتند؟ ایجاد بدهی 1367 هزار میلیارد تومانی حسن روحانی با دارودسته اقتصادی لیبرال خود در چارچوب بودجه و قانون برنامه پنجم و ششم بود؟ و... کلی گویی و نقل چند آرمان کلی، باورهای نظری و عملی نجس نظام سرمایه داری را پاک نمی کند.

- اعتقاد به جدایی فعالیت‌های حاکمیتی از امور سودآوری، اعتقاد به محدودیت نقش اقتصادی دولت به حفظ قواعد کارکرد اقتصاد، اعمال سیاست پولی و مالی برای توسعه کشور و ثبات قیمت‌ها:

آیا سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی را اجرا کردند تا محدودیت نقش اقتصادی دولت به حفظ قواعد کارکرد اقتصاد تحقق پیدا کند؟ کدام سیاست پولی را اجرا کردند تا چند نرخی ارز را تک نرخی کنند و تک نرخی ارز را چند نرخی کنند و تورم و افت قدرت خرید ریال و کاهش قدرت خرید مردم اتفاق نیافتد؟ چرا از تبعیت کور القائات امثال میلتون فرید من که تئوریسین «شوک به جهان سوم هنگام قاپیدن منابع جهان سومی ها» بوده بیرون نمی آیید و نمی خواهید بپذیرید که سیاستهای پولی در کشور ما سیاستهای بی تاثیر و ربوی است.خلق پول اکل مال به باطل است. بازار ثانویه در بورس قمار است. نرخ سود تعیینی رباست و نرخ سود عملکردی و تحققی نرخ بازدهی واقعی سرمایه است؟ آیا اگر این افکار که در اعماق افکار دوستان شما در دستگاههای بانک مرکزی و اقتصادی نفوذ داشته و به بیسوادهایی مانند رفسنجانی، خاتمی و روحانی و حتی احمدی نژاد القا شده القائات فلسفه سیاسی لیبرالیسم اقتصادی نیست پس القائات کدام مکتب فکری گم شده!! در ذهن شماست؟

نکته چهارم: بله ما هم قبول داریم که باید برای شناسایی بانیان وضع موجود مسیر جریان پول و ثروت در جامعه را پیگیری و رصد کنیم. اما شما اینجا جرات معرفی فاعل را ندارید زیرا خوب می دانید که این افعال اعم از فعل تقنینی، اجرایی و قضائی فاعلانی دارد. در این 43 سال گذشته در دولت بازرگان،میر حسین فتنه گر، رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی، تنها قشری که در این رئوس هرم حاکمیت تغییر نکرده، طیف نفوذی شیفته تفکرات اقتصادی غرب و لیبرالهای اقتصادی بوده اند. مجلس که کاملاً نوسانی بود، قوه قضائیه نیز که در آخر خط با پرونده های میراث رسیده اجرائیات دولت و شکل گرفته در بستر تقنین قبل و بعد از انقلاب اسلامی بود .ونقش باز دارندگی اش قوت و ضعف داشت. حتی دولت نیز در دوره نهم و دهم نیز نوسان فکری پیدا کرد. ولی تنها کانونی که در بدنه راس هرم در تمامی دولت ها تغییر نکرد همین افراد با تفکرات اقتصادی غلط بودند و به همین دلیل موفقیت های ما در حوزه اقتصاد بسیار کم بوده و به قول شما اکنون وارث این نابسامانی هستیم.

 چه کسانی به اسم خصوصی سازی اموال ملی را حراج زدند؟ در زمان رفسنجانی چه کسی میلیون ها ارز به قیمت دولتی در صف به رانت خواران فروخت؟ چه کسانی بسیاری از شرکت های دولتی را حراج زدند و انحصارات دولتی را تبدیل به انحصار خصوصی کردند؟در دوره روحانی چه کسانی 18 میلیارد ارزپاشی کردند و 60 تن طلا را غارت کردند؟ در زمان رفسنجانی چه کسانی سیاست کاهش جمعیت را اجرایی کردند؟و در این دوره ها چه کسانی خلق پول کردند؟ تحت لوای شعار فریبنده خصوصی سازی بانک های رانتی خصوصی ایجاد کردند؟ و.... اینها همه تصمیم سازی و اکثراً تصمیم گیری اقتصادنادانان غرب زده بود که اتفاقاً توسط باند باصطلاح اصلاح طلب حمایت می شدند زیرا این اقتصادنادانان غرب زده با اهداف شوم سازش و تحت سلطه دادن کشور همزمان با قبضه قدرت و ثروت برای خود و وابستگان حزبی آنها وبا تزویر و دروغ همراه خوبی بودند و خوب همراهی کردند. دلیلش هم واضح است. اقتصاد سرمایه داری یک مکتب منحرف ضد عدالت است و با مرام و مکتب اقتصاد اسلامی که اجازه رانت، ظلم، بی عدالتی و... را نمی دهد، سازگار نیست. صادق باشید که «إِن ربّک لبِالْمِرْصادِ».

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.