تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, سياست, عرصه حکمرانی, گزارش, مبانی علوم انسانی اسلامی, مهم ترین خبر صفحه اول
شماره : 29433
تاریخ : ۳۰ مرداد, ۱۴۰۱ :: ۲۰:۲۷
آیت‌الله علی‌اكبر رشاد آیت الله علی اکبر شاد: آمریکایی‌ها با منطق برتری نژادی، مردم بومی را قتل عام کردند گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی به نقل از مدرسه تخصصی فقه نظام؛ آیت‌الله علی‌اكبر رشاد در درس خارج «فقه الولایه» در خصوص ضرورت ایجاد حکومت به تشریح اصل اولی عدم ولایت احدی بر احدی پرداخت. ایشان در این خصوص بیان کرد: مقتضای اصل اولی در مسئله ولایت چیست؟

 

گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی به نقل از مدرسه تخصصی فقه نظام؛ آیت‌الله علی‌اكبر رشاد در درس خارج «فقه الولایه» در خصوص ضرورت ایجاد حکومت به تشریح اصل اولی عدم ولایت احدی بر احدی پرداخت. ایشان در این خصوص بیان کرد: مقتضای اصل اولی در مسئله ولایت چیست؟ آیا انسان اصولاً باید تحت ولایت باشد یا مستقل خلق شده و اصل اولی آن است که کسی بر او ولایت نداشته باشد؟ این مقوله را تحت عنوان «اصلی اولین» مطرح می‌کنند. می‌توان ادله مختلفی را از پایگاه فطرت، عقل و شرع برای اصل اولی «عدمُ ولایت احد من الناس علی احد و عدم نفوذ حکمه فی غیره» اقامه کرد.

تعریف لغوی واژه اصل

راغب می‌گوید «اصل الشیء هو قاعدته التی لو توهمت مرتفعه و ارتفع بارتفاعه»[۱]. در اصول و فقه بسیار اصطلاح «اصل شیء» را به کار می‌بریم یعنی پایه و ریشه شیء. می گوید اصل شیء قاعده و پایه اوست و پایه باعث ارتفاع دیگر اعضا می‌شود. رایج است که «اصل» را به معنای «ما یبتنی علیه الشیء» هم معنی می‌کنند.

به نظر می‌رسد تعریف اصل مذکور چنین است: و یطلق علی کل ما یبتنی علیه الشیء و یستند علیه غیره (که اصل به معنای دلیل هم به کار می‌رود) و یتفرع عنه (ریشه و همه چیزهای دیگر از او متفرع می شوند).

معنای اصطلاحی «اصل اولی» در باب ولایّت

«إنّ الاصل عدم ثبوت ولایه احد من الناس علی احد و عدم نفوذ حکمه فی غیره». اصل، عدم ثبوت ولایت کسی از مردم بر دیگری است. اصل، عدم نفوذ حکمی در غیر خودش است. با توجه به اینکه ما در مقام بحث از «ولایت» هستیم. اصل اولی در این است که ولایت برای هیچ فردی ثابت نیست.

بنابراین باید ادله‌ای را فراهم کنیم که با تمسک به آنها از این اصل خارج شویم. یا ادله‌ای را اقامه کنیم که افرادی را از این اصل استثنا کنند. از سوی دیگر اصولی وجود دارند که بر این اصل حاکم هستند و با وجود آن اصول، نوبت به این اصل نمی‌رسد.

ادله عدم ولایت احد علی احد

در ادامه باید بررسی شود این اصل چه میزان محکم است و مبانی آن چیست. ادله‌ای که ممکن است اقامه شود عبارت‌اند از ادله فطری، عقلی، نقلی و شرعی. ما چند مورد را به اجمال طرح و توضیح می‌دهیم و عبور می‌کنیم.

الف) فطرت

انسان فطرتاً در تقابل با إعمال ولایت غیر است و همواره می‌خواهد از قید غیر آزاد باشد. اقتضای فطرت به مقتضای اینکه شریعت ما با فطرت دست در آغوش هم دارند و انسان فطرت‌مند و شریعت فطرت‌نمون است، این جهت باید رعایت شود.

در قرآن کریم می‌خوانیم «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ».[۲] آیه به این معناست که انسان می‌خواهد کسی جلودار او نباشد و هرکاری خواست انجام بدهد. از این رو آیه بر این خصلت آدمی که بشر نمی‌خواهد کسی او را محدود و قید بزند، دلالت دارد.

بعضی از آیات حاکی از این است که اگر قیدی وجود دارد، عارضی و موقت است و قابل رفع بلکه لازم الرفع هستند. قرآن می‌فرماید پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم مبعوث شده تا این قیود را بردارد: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۳]

این آیه حاکی است که خدای متعال، پیامبر و رسول و نبیّ‌ امّی فرستاد که انسانها از او تبعیت کنند. افرادی که از او تبعیت می‌کنند مفلحین هستند.

پیامبر اکرم شخصی است که در کتاب‌های تورات، انجیل و … معرفی شده است. کار او امر به معروف، نهی از منکر، حلال کردن طیبات و پاکیزه‌ها و تحریم یا منع خبائث و آلودگی ها و آلوده‌ها است. کار دیگر ایشان برداشتن سختی و دشواری‌ها از دوش کسانی است که از او تبعیت می‌کنند. خدای متعال بشر را بلاقید خلق کرده است و اولاً و بالذات نباید مقید به قیودی باشد.

ب) روایت

همه انسانها آزاد خلق شده‌اند و تبعاً باید به همان طبع اولی بمانند. در واقع انسان آزاد و حرّ است. در کلمات امیرالمومنین علیه السلام تعابیر و عبارات بسیار زیبایی در این خصوص وجود دارد. از جمله بیانی است که در نامه‌ای به امام حسن علیه السلام می فرمایند: «لا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً»[۴]. عبد دیگری مباش در حالی که خدا تو را حرّ آفریده است. تو ذاتا حرّ هستی و کسی حق دخل و تصرف در وجود تو و امتدادات وجودیه تو ندارد.

مرحوم کلینی در روضه کافی در بیان دیگری را نقل می‌کند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ آدَمَ لَمْ یَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَهً وَ إِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ أَحْرَارٌ وَ لَکِنَّ اللَّهَ خَوَّلَ‏ بَعْضَکُمْ بَعْضاً…»[۵]. ای مردم آدم کسی را عبد نزاییده است. فرزندان آدم سلام الله علیها عبد زاییده نشده‌اند، بلکه همگی آزاد متولد شده‌اند. اصل این است و مردم همه احرار هستند.

البته خداوند متعال امور هر کسی را به دیگری احاله می‌کند. کارها به هم پیوند دارند و جامعه در پیوند افراد با همدیگر اداره و حوائج انسان‌ها از این طریق مرتفع می‌شود. یک اصلی به عنوان «اصاله الحریّه» در فقه امامیه وجود دارد که با هر کسی که مواجه می‌شوید اصل آن است که او حرّ است.

ج)عقل

خدای متعال آحاد انسانی را خلق و در خلقت، هیچ کسی بر دیگری مزیت قرار نداده و همه با هم مساوی هستند. خداوند انسانها را از نظر مرتبه و رتبه مساوی آفرید. ذاتاً یکی رئیس و دیگری مرئوس خلق نشده؛ از این جهت همه در کنار هم برابر هستند و کسی نمی تواند إعمال قدرت، اقتدار و سلطه و سیطره کند.

این تبیین با تبیین دوم متفاوت است. در تبیین دوم بحث بر این است که بشر حرّ می‌باشد حتی اگر در جامعه از طبقه دونی باشد. اما در تبیین سوم ممکن است کسی ادعا کند این بیان در صورت تساوی افراد است اما اینکه کسانی استعداد برتر دارند باید بر دیگرانی که استعداد کافی ندارند مسلط باشند.

این همان منطقی است که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها در طول تاریخ مطرح می‌کردند و اسرائیلی ها و صهیونیست‌ها نیز چنین ادعایی دارند. آنها می‌گویند ما نژاد برتر هستیم و به همین دلیل باید بر عالم تسلط پیدا کنیم. آمریکایی‌ها با همین منطق، مردم بومی سرزمین آمریکای شمالی را قتل عام و نابود کردند و اقلی از آنها باقی ماندند و هنوز هم تحت ستم و تبعیض هستند.

جمع بندی مطالب

تبیین سوم می‌گوید چنین امتیاز و برتری، ذاتی و خلقتی وجود ندارد. این دو تقریر با تقریر اول نیز متفاوت است. تقریر نخست این بود که اقتضای فطرت آدمی، رهایی از قید و رهایی از سیطره دیگران است و باید بر اساس این خواهش و اقتضای فطری عمل کرد. در حالی که در تقریر دوم گفتیم همه حرّ خلق شده‌اند و کسی به صورت عبد خلق نشده است. در تقریر سوم می‌گوییم کسی بر دیگری مزیّت ندارد که به بهانه مزیت ادعای سلطه کند.

[۱] . راغب اصفهانی، مفردات الالفاظ القرآن، دارالقلم، ص ۷۹.

[۲] . قیامه، آیه۵

[۳] . اعراف، آیه۱۵۷

[۴] . نهج البلاغه، نامه ۳۱

[۵] . الکافی، ج۸، ص ۶۹

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.