تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, برگزیده ترین ها, حوزه و فقاهت, گفتگو, مبانی علوم انسانی اسلامی, مهم ترین خبر صفحه اول
شماره : 30400
تاریخ : ۲۱ آبان, ۱۴۰۱ :: ۱۳:۲۹
فقه معاصر یعنی تلاش برای استخراج حکم فعل فرآیندها /نظام عبارت است از ساختاری که فرایندها در آن خروجی مطلوب را ایجاد می‌کنند

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ حجت الاسلام و المسلمین عبدالحمید واسطی عضو هیأت علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه در گفتگویی به فقه معاصر و اقتضائات آن پرداخت. ایشان در پاسخ به این سوال که تعریف فقه معاصر چیست و چه اقتضائاتی دارد؟ بیان داشت؛

اگر فقه معاصر عبارت باشد از تعیین فعل مکلف در زندگی معاصر، از آنجایی که شاخص اصلی زندگی معاصر با زندگی صد سال گذشته غیر از حاصل شدن یک سری موضوعات مستحدثه، شکل‌گیری مقیاس‌های کلان و فعال شدن فرایندها به جای افراد است. این مطلب در مطالعات مربوط به شاخص مدرنیته هم جاری است.  اصلی‌ترین شاخصه‌ دنیای مدرن با دنیای غیر مدرن، این است که دنیای مدرن در هسته مرکزی، افراد به تنهایی نقشی ایفا نمی‌کنند، بلکه ساختارها و فرایندها هستند که باید نقش ایفا کنند. کثرت جمعیت و نفوس مقیاس را از خورد به کلان تبدیل می‌کند. در نتیجه نمی‌توانیم با دستورالعمل‌های مقیاس خورد مقیاس کلان را مدیریت کنیم. اگر فقه معاصر مسئول تعیین فعل مکلف در دنیای معاصر است و دنیای معاصر حد‌اقل شاخص اصلیش از بین شاخص‌ها، تغییر مقیاس از خورد به کلان باشد، آنگاه بدون تغییر در مقیاس فعل مکلف، نیازهای مکلفین بر‌طرف نخواهد شد. بر همین اساس حرکت به سمت فقه معاصر ضرورت دارد. از همین جا تعریفی را برای فقه معاصر می‌توان استفاده کرد و آن تلاش برای استخراج حکم فعل فرآیندها است. موضوعات مستحدثه هم که به صورت خورد پیش می‌آید. معمولا محصول آن فرایندهای پشت صحنه‌شان هستند اما ما فقط خروجی را نگاه می‌کنیم و می‌­خواهیم تعیین حکم این خروجی را انجام دهیم که لازم هم هست.  ولی پشت این موضوع، یک فرایندی وجود دارد؛ به تعبیر دیگر مکلف از مکلف شخصی و حقیقی به مکلف حقوقی ارتقا پیدا می‌کند. خصلت مکلف حقوقی این است که روی شاخص‌ها و ملاک‌ها کار می‌کند و فرد ظاهری مورد نظر نیست. بلکه اگر این فرد نبود و شخص دیگری این شاخص‌ها را داشت، به جایش می‌نشیند بدون اینکه مکلف حقوقی تغییری بکند.  تفاوت یک مدرسه در روستا که تنها یک کلاس و یک معلم دارد با یک مدرسه در شهر که آن مدرسه هم تحت نظر آموزش و پرورش می‌باشد این است که اگر آن معلم مریض شد و یا اختلافی ایجاد شد و نیامد، مدرسه تعطیل می‌شود. اما در شهر مدیر مدرسه فرد دیگری را جایگزین می‌کند. اگر مدیر رفت، آموزش و پرورش مدیر دیگری را می‌آورد. ساختار مدرسه تغییر نخواهد کرد؛ زیرا مدرسه بر اساس شاخص‌ها، قانون، مقررات و آیین‌نامه‌ها، اداره می‌شود. فرایند عبارت است از تعیین شاخص برای فعل و انفعالاتی که منجر به خروجی مطلوب شود که مصداقش قوانین و آیین‌نامه‌ها هستند.

وضعیت مطلوب فقه معاصر چه می‌باشد؟

وقتی که ضرورت و چرایی یک موضوع را گفتی، وجهه دیگری برای هدف و مطلوب و غایت ذکر شده است. فقه مطلوب، فقهی است که در دو سطح؛ سطح نخست از فضای فعل مکلف به فعل فرایند منتهی بشود که گام بعدی فرایندها، نظام‌ساز هستند. تعریف نظام و سیستم عبارت است از ساختاری که فرایندها در آن خروجی مطلوب را ایجاد می‌کنند. هویت اصلی نظام‌ها و سیستم‌ها فرایندهاشان است. لذا اگر ما به سمت تعیین حکم فرایند حرکت کنیم این ما را به سمت فقه نظام‌ساز و بعد هم تجمیع نظام‌ها یک حاکمیت را ایجاد می‌کند. در صورتی که کارآمد باشد و جامعیت داشته باشد یک تمدن را می‌تواند شکل بدهد. سطح دو، فقه موجود ما در حیطه احکام فرعی که قرار گرفت و آمد روی افعال جوارحی و بروز و ظهورش متمرکز شد و بعد هم آمد حداقل‌سازی کرد. به این که ما به “مؤمّن عن العقاب” اکتفا می‌کنیم و فقط دنبال تنجیز و تعزیر هستیم سبقه حقوقی به فقه داده شده است. در برخی قسمت‌ها می‌بینی اصولی بحث را هم انجام می‌دهد می‌گوید کذا فی المستحبات و المکروهات. احکام اخلاقی از حیطه فقه به دور باقی مانده. صحبت صفر بودن نیست. اگر آن چیزی که مثل شهید صدر در تعریف حکم پیشنهاد دادند به سمتش حرکت بشود که: ” هو التشریع الصادر عن الله تعالی لتنظیم حیات البشر و توجیهه”، اگر این اتفاق بیافتد مرکز ثقل اصلی برای تغییر است،  

چالش‌ها و راهکارها را چه می‌دانید؟

اصلی‌ترین چالش در همه امور و علوم عدم تصور تفاوت مقیاس خرد با مقیاس کلان است. به بیان دقیق‌تر عدم احساس اینکه تبعات و لوازم و فضای مقیاس کلان با مقیاس خرد چگونه است و مقیاس کلان چه نیازهایی را ایجاد می‌کند. از بحث‌هایی چون عام مجموعی و بحث قضایای حقیقیه و خطابات قانونیه می‌توان جهت تفاهم با فقهای سنتی استفاده کرد.  این عدم تصور اصلی‌ترین مورد است و اگر بخواهد اصلاح شود چاره‌اش قرار دادن آن فقیه و متفکر در موقعیت حس آن تبعات مقیاس کلان است. تا این تفاوت مقیاس را درک کند که فضای کلان چگونه مدیریت میشود.   اصلی‌ترین چالش در همه امور و علوم عدم تصور تفاوت مقیاس خرد با مقیاس کلان است. به بیان دقیق‌تر عدم احساس اینکه تبعات و لوازم و فضای مقیاس کلان با مقیاس خرد چگونه است و مقیاس کلان چه نیازهایی را ایجاد می‌کند.  

راه کارها:

سرفصل‌هایی که در سایت قدیم موسسه مطالعات راهبردی وجود دارد، نیازمندی‌های پایه برای این دید فقه معاصر است. علاوه بر درک مقیاس کلان، دو مورد دیگر از اولویت‌ها عبارتند از؛ یکی ایجاد دید و مهارت طراحی استراتژی‌ها. این عطف به ماسبق است.  استراتژی، فرایند بهینه در یک سیستم است و فقیه یک استراتژیست می‌باشد. گزاره‌های دین، گزاره‌های راهبردی است. وقتی “علینا القاء الاصول و علیکم التفریع” را داریم این جنس هویت استراتژی که من یک قاعده دارم، این قاعده، کثراتی را دارد مدیریت می‌کند. تا طلاب و اهل فقه ما استراتژی‌ها، اهمیت و طرز طراحیش را لمس نکنند، استظهار معنایی در آن مقیاس کلان از ادله را نخواهند داشت. یعنی معانی موجود در ادله که در مقیاس کلان فرایندی هستند، اینها را نمی‌بینند. مثلا روایت “اقنع تعز” قناعت کن؛ عزیز می‌شوی. اگر درک راهبردی و استراتژیک از مفاهیم و معانی داشته باشیم و به دنبال فرایند حرکت کنیم قناعت تبدیل میشود به بهینه‌سازی مصرف و عزت تبدیل می‌شود به برتری در محیط رقابت.  مصرفت را بهینه کن، بهینه‌سازی مصرف موجب برتری در رقابت می‌شود که این یعنی راهبرد بهینه‌سازی مصرف. اما چون ذهن فقیه عادت کرده دنبال فعل مکلف فردی بگردد و به دنبال دستورالعمل‌های تعلق گرفته به افعال می‌گردد. لوازم احکام وضعی آن را پیگیری می‌کند و در نتیجه این معانی که وجود دارد دیده نمی‌شود. تا دید روش‌شناسانه در طلاب و اساتید فعال نشود، این حرکت به ثمر نخواهد نشست مگر بعد از قرنها آزمون و خطا و انباشت اطلاعات که بالاخره یک کسی جمع‌بندی کند. طلاب راجع به مکاسب ان قلت دارند که ما رشته تفسیر و می‌­خواهیم بخوانیم. چرا مکاسب و کفایه و بخوانیم. باید عرض کنم که مکاسب توضیح المسائل تجارت شیخ انصاری نیست. کتاب مکاسب روش‌شناسی استنباط است. سوال امتحانی روز آخر کتاب مکاسب یک سوال است. روش استنباط شیخ انصاری را با ذکر دو مستند با ارجاع به کتاب بنویسید. چون بحث‌های روش‌شناسانه فعال نیست. لذا عملیات اجتهاد به صورت ناخودآگاه انجام می‌شود. نگاه بعضی از سروران که تلاش برای ضابطه‌مندی می‌کنند یک سری تصویرهای کلی از موضوع‌شناسی و عرضه با آیات و روایات و جمع روایات است. در حالی که اجتهاد یک فرایند قدم به قدم دارای مراحل نهفته فراوانی است که اگر با روش‌شناسی بررسی شود و اینها از ناخودآگاه به خودآگاه بیاید انضباط و دقیقی‌سازی بیشتری پیدا خواهد کرد. بعد معلوم می‌شود که کجاهاست که اگر مسیر را تغییر بدهیم می‌توانیم از فضای خورد به فضای کلان حرکت کنیم. نمونه این را در نوشته‌ای تحت عنوان الگوریتم اجتهاد الگوریتم معنیش مسیر قدم به قدم حل یک مساله است.- آورده‌ام. تلاش کرده‌ام در یک قسمت بحث موضوع‌شناسی و دلیل‌یابی و قرینه‌یابی یا به صورت ریز به ریز به صورت قدم به قدم یا فکر می‌کنم. اگر این سه مورد حد‌اقل آن مقیاس کلان، بحث حس استراتژی طراحی کردن و بحث روش‌شناسی روی اینها کار بشود، بشود فتح بابی صورت بگیرد. اجتهاد یک فرایند قدم به قدم دارای مراحل نهفته فراوانی است که اگر با روش‌شناسی بررسی شود و اینها از ناخودآگاه به خودآگاه بیاید انضباط و دقیقی‌سازی بیشتری پیدا خواهد کرد و بعد معلوم می‌شود که کجاهاست که اگر مسیر را تغییر بدهیم می‌توانیم از فضای خورد به فضای کلان حرکت کنیم.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.