تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
خانم دکتر رضوان حکیم‌زاده عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در گفتگویی مطرح کرد؛ چرا آموزش و پرورش اولویت دولت‌ها در ایران نیست/ مدرسه‌سازی وظیفه آموزش و پرورش نیست وقتی شما در دورۀ ابتدایی 37‌درصد معلمانتان رشتۀ مرتبط ندارند، چگونه می‌توانید تخصصی‌ترین و ظریف‌ترین کاری را که تربیت اوان کودکی است، درست انجام دهید؟ ما باید سیاست‌های غلط را اصلاح کنیم و در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ها، هم‌زمان به همۀ کارکردهای آموزش‌وپرورش توجه داشته باشیم

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ رهیافت اندیشه در گفت‌وگو با خانم دکتر رضوان حکیم‌زاده عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، به موضوع تربیت و آموزش و پرورش پرداخته است که در ادامه متن مصاحبه را می خوانیم.  

سؤال: ایدۀ کلی یا راهبرد اساسی پیشنهادی شما برای اصلاح آسیب‌های موجود در ساختار ستادی وزارت آموزش‌وپرورش چیست؟ همچنین اگر به‌صورت مصداقی ناظر به اصلاح جایگاه، وظایف و رویه‌های معاونت‌ها و سازمان‌های تابعه در ساختار ستادی وزارت آموزش‌وپرورش، پیشنهادهای ایجابی دارید بفرمایید.

پاسخ: به‌عنوان کسی که تخصص تعلیم‌وتربیت دارد و دستی در اجرا داشته است و مرتب دیدگاه‌ها و مواضع مسئولان ارشد را رصد می‌کند، می‌توانم بگویم در سطح کلان به‌جز مقام معظم رهبری برای سایر مقامات، آموزش‌وپرورش دغدغۀ جدی و اصلی نبوده است. اگر صحبت‌های مسئولان ارشد را راجع‌به آموزش‌وپرورش تحلیل محتوا کنیم، می‌بینیم تعلیم‌وتریبت هیچ‌گاه از مسئله‌ای حاشیه‌ای به مسئلۀ اصلی تبدیل نشده است. دغدغۀ خاصی مطرح نشده است. در جلساتی در سطح بالا می‌توانید برخورد مسئولان وقت را با مقولۀ تعلیم‌و‌تربیت و مسائل آن ملاحظه کنید و متوجه شوید که این مسئله برای خود شخص، مسئلۀ مبهمی است. بنابراین متکی است به آن چیزی که باعنوان گزارش به او داده شده و این فرق دارد با کسی که مسئلۀ تعلیم‌وتربیت برایش دغدغه باشد. بنابراین برای تبیین دقیق‌تر، مسائل را  به دو دسته تقسیم می‌کنم: یکی خارج از آموزش‌وپرورش و دیگری داخل آموزش‌وپرورش. در خارج از آموزش‌وپرورش یکی از چالش‌های اصلی این است که  به‌صورت عملیاتی و عینی، آموزش‌وپرورش دغدغه و اولویت اصلی هیچ‌یک از دولت‌های ما نبوده است. شاید بپرسید چرا چنین ادعایی مطرح می‌شود؟ یکی از دلایلش این است که شما هیچ‌گاه نمی‌بینید دولت‌ها به مسائل آموزش‌وپرورش ورود تخصصی داشته باشند و بیشتر درگیر مسائل حاشیه‌ای مثل نظام پرداخت و رتبه‌بندی و... شده‌اند که در آن هم توفیقی حاصل نشده است. شما نمی‌بینید دولت‌ها جهت‌گیری مشخصی در تعلیم‌و‌تربیت داشته باشند و اشراف داشته باشند و دنبال کنند. گاهی اوقات طرح‌ها و برنامه‌هایشان با ایده‌ها و شعارهایشان اصلاً با هم سازگار و همخوانی ندارد. برای مثال در همین دولت که من حدود یک سال همکاری داشته‌ام. ایدۀ مردمی‌سازی و دادن کوپن آموزشی را مطرح کردند. وقتی شما خاستگاه این را جست‌وجو می‌کنید، می‌بینید دقیقاً از اندیشه‌های میلتون فریدمن نئولیبرال برگرفته شده است. شکی نیست اگر جهت‌گیری کلی دولت مردمی‌بودن و عدالت است، نمی‌تواند متولی چنین ایده‌ای باشد و به این شکل مطرح کند. به شکلی که ناکارآمدی‌اش کاملاً در دو نظام آموزشی که در برخی ایالت‌های آمریکا و شیلی اجرا شده، مشخص است؛ یعنی این طرح با آن رویکرد حاکمیتی اصلاً نسبتی ندارد. زمانی که من وزارتخانه بودم، نمایندۀ دولت این طرح را ارائه داد و من با دلایلی آن را نقد کردم و گفتم این خلاف جهت عدالت آموزشی است و با ایدۀ عدالت که شعار دولت است، همراستا نیست. هرچند برخی دوستان خوششان نیامد و گفتند که شما چرا این را نقد کردید. از‌این‌رو می‌توانم بگویم که علی‌رغم تفاوت دولت‌ها تعلیم‌وتربیت و آموزش‌وپرورش جزو اولویت‌ها نبوده است. در همین دولت چند موضوع مهم اعلام شد؛ ولی آموزش‌وپرورش جزئش نبود. فکر کنم مسکن و خودرو را اعلام کردند؛ ولی حتی به‌صورت کلامی هم آموزش‌وپرورش نبود. دولت‌های قبل هم همین طور بود. اولویت‌ها روی بحث بهداشت و درمان و سیاست خارجی است و آموزش‌وپرورش جزو اولویت‌ها نیست. در گفتمان تبیین عمومی تبیین مسائل توسط رؤسای دولت‌ها هیچ‌وقت تعلیم‌وتربیت را نمی‌بینید. دومین دلیل، بودجه‌ای است که اختصاص داده می‌شود. ما اگر بخواهیم آموزش‌وپرورش با کیفیت و کارآمدی داشته باشیم، نباید نگاه هزینه‌ای به آموزش‌وپرورش داشته باشیم. موضوعی که مقام معظم رهبری صریحاً اشاره کرده‌اند که دستگاه آموزش‌وپرورش، دستگاه هزینه‌ای نیست و نگاه سرمایه‌ای باید داشته باشیم؛ البته سرمایه‌گذاری بلندمدت. کافی است سرانۀ دانش‌آموزی در ایران را با برخی کشورهای منطقه مقایسه کنیم، سرانه‌اش را با متوسط سرانۀ کشورهایی که شاخص‌های توسعۀ انسانی بالا دارند، مقایسه کنیم. اصلاً قابل مقایسه نیست. من در وزارت آموزش‌وپرورش چند سال مسئول آموزش‌های ابتدایی بوده‌ام. کل بودجۀ اختصاصی، به حقوق معلمان مربوط بود. اعتبار مختصری با عنوان کیفیت‌بخشی در‌نظر گرفته بودند که بر خلاف حقوق کارکنان، تخصیص آن تضمینی نبود و گاهی اوقات تا بهمن‌ماه تخصیص داده نمی‌شد و البته هیچ‌وقت تخصیص کامل نبود و درصدی از اعتبار مصوب بود. در یکی از سال‌های مسئولیتم به‌عنوان معاون آموزش ابتدایی در یکی از جلسات کمیسیون آموزش مجلس که فکر کنم در بهمن‌ماه بود، گزارشی دادم و گفتم امروز که من اینجا هستم، به نسبت هر دانش‌آموز ابتدایی از اعتبار مصوب کیفیت‌بخشی، آن مقداری که به معاونت تخصیص داده شده، به‌ازای هر دانش‌آموز هشتصد تومان است. شما با این مقدار اعتبار چگونه می‌خواهید توانمندسازی کنید؟ چگونه می‌خواهید ارتقای کیفیت دهید؟ و تأسف‌بارتر اینکه در یکی از این سال‌ها در خود وزارتخانه از بودجۀ کیفیت‌بخشی کم کردند و به اعتبار خرید خدمات از بخش غیردولتی اضافه کردند که یکی از زیان‌بارترین روش‌های تأمین نیرو برای مدارس دولتی است. در بحث تصمیم‌گیری برای مدیریت کلان وزارتخانه، همان‌طور که گفته شد، نگاه‌ها نگاه تخصصی تعلیم‌وتربیت نبوده است. بی‌ثباتی موجود نشان می‌داد که ما برنامۀ بلندمدتی نداریم. نکتۀ مهم‌تر اینکه باید در بین تمام دستگاه‌ها و سازمان‌ها برای امر تربیت همگرایی وجود داشته باشد. تعلیم‌وتربیت فقط کار آموزش‌وپرورش نیست. امام (ره)تعبیری داشتند که صدا‌و‌سیما دانشگاه بزرگ است. همه در معرض تولیدات صداوسیما هستند. همین‌طور محصولات دیگری که وزارت ارشاد دارد مثل فیلم‌ها و... باید همه در جهت آن نقشۀ کلان تربیتی باشند. بسیاری از تولیدات رسانه‌ای ما بار تربیتی ندارند و بعضاً ضدتربیت هستند. در همایش سواد رسانه‌ای وزارت ارشاد گفتم که بسیاری از فیلم‌هایی که ساخته می‌شوند، نه‌تنها ممیزی تربیتی ندارند، بلکه بدآموزی تربیتی دارند. وقتی صداوسیما تبلیغ کلاس‌های کنکور و کتاب‌های کنکور می‌کند و... کاملاً در خلاف جهت آموزش‌وپرورش حرکت می‌کند و وزارت ارشاد محصولاتی تولید می‌کند که ممیزی تربیتی ندارند و به امر مهم تربیت لطمه می‌زند. متأسفانه این همگرایی عمومی وجود ندارد. به‌نظر می‌رسد ما با نوعی ساده‌انگاری در تلقی امر تربیت مواجه هستیم و فکر می‌کنیم تربیت یعنی اینکه دانش‌آموزان صبح به مدرسه بروند و کتابی دستشان بدهیم و مقداری تکلیف بدهیم و مقداری هم مطلب حفظ کنند و امتحان بدهند و همین‌طور هم تربیت می‌شوند؛ یعنی نگاه خطی، قالبی و کارخانه‌ای به موضوع وجود دارد. لذا شما می‌بینید که بیشتر تمرکز روی محتوای کتاب درسی است و از نقشۀ کلان تربیتی و همگرایی برون و درون‌سازمانی غفلت شده است. اما در‌خصوص راهکارها از من پرسیدید، در سطح کلان و برون‌دستگاهی: داشتن نقشۀ کلان تربیتی و برنامۀ عملیاتی مبتنی‌بر آن برای جامعه و همگرایی تمام دستگاه‌های ذی‌نفع در آن نقشۀ تربیتی که یکی از آن‌ها آموزش‌وپرورش است، تحول اساسی از نگاه هزینه‌ای به نگاه سرمایه‌ای و داشتن نگاه تخصصی در سیاست‌گذاری کلان کشور به امر تعلیم‌وتربیت و نگاه تخصصی در تصمیم‌گیری در‌خصوص مدیریت نهادهای تعلیم‌وتربیت در کشور. این نگاه تخصصی از سطوح بالا شروع می‌شود و به کسی می‌رسد که مدیر مدرسه و معلم مدرسه است. وقتی شما در دورۀ ابتدایی 37‌درصد معلمانتان رشتۀ مرتبط ندارند، چگونه می‌توانید تخصصی‌ترین و ظریف‌ترین کاری را که تربیت اوان کودکی است، درست انجام دهید؟ ما باید سیاست‌های غلط را اصلاح کنیم و در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ها، هم‌زمان به همۀ کارکردهای آموزش‌وپرورش توجه داشته باشیم؛ کارهایی مانند رشد و تعالی فردی، کارکردهای اجتماعی مثل انسجام اجتماعی و هویت‌بخشی و تحقق عدالت اجتماعی، همچنین ایجاد تغییرات مطلوب و پاسخگویی به نیازهای جامعه. برای مثال اگر چنین نگاه نظام‌مندی داشته باشیم، با این‌همه تنوع و تعدد مدارس مواجه نخواهیم بود و در جذب نیروی انسانی تصمیمات غلطی مثل خرید خدمات نخواهیم گرفت. از منظر درون‌سازمانی هم باید بگویم آموزش‌وپرورش یک دستگاه بسیار عریض و طویلی است. بسیاری از وظایف و مأموریت‌هایی که به آموزش‌وپرورش داده شده، اصلاً ربطی به آموزش‌وپرورش ندارد و کار تخصصی سایر دستگاه‌ها و سازمان‌هاست؛ برای مثال نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس. مگر قرار است آموزش‌وپرورش مدرسه‌سازی کند؟ ساختمان‌سازی کند؟ پیمانکار استخدام کند؟ کشورهایی که در این امر موفق هستند، این کار را به شهرداری واگذار کرده‌اند. این یکی از وظایف شهرداری‌ها و جزو خدمات شهری است. اما در نبود تقسیم‌کار دقیق، شهرداری‌هایمان به‌جای اینکه اول درآمدهای شهری را خرج بازسازی و بهسازی مدارس کنند، تابلو مغازه‌ها را درست می‌کنند و پیاده‌رو درست می‌کنند. درست در منطقه‌ای که ساختمان مدارسش به بهسازی نیاز دارد و حتی امنیت جانی دانش‌آموزان در خطر است، آموزش‌وپرورش ما پیمانکار استخدام می‌کند و مدرسه می‌سازد. من با یکسری از خیرین صحبت می‌کردم، نظرشان این بود اگر به ما اجازه بدهند مدرسه را خودمان بسازیم، با هزینۀ کمتری انجام می‌شود. این‌ها جزو کارهایی است که می‌شود برون‌سپاری کرد. چرا آموزش‌وپرورش باید درگیر این مسئله شود؟ چرا دغدغۀ مدیر مدرسه به جای اینکه دغدغۀ آموزشی، تربیتی و راهبری باشد، باید دغدغۀ پول آب و برق و ایزوگام پشت بام مدسه و... داشته باشد. مثال دیگر سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی است که صفر تا صد تمام کارهای کتاب‌های درسی را انجام می‌دهد؛ یعنی تصدی‌گری مطلق. قبلاً بعد از چاپ کتاب‌ها موضوع توزیع به کتاب‌فروشی‌ها واگذار می‌شد که به رونق کار آن‌ها کمک می‌کرد و مدیران مدارس را هم درگیر کارهای اداری اجرایی بیهوده نمی‌کرد. در سال‌های گذشته متأسفانه توزیع کتاب‌های درسی را هم خود آموزش‌وپرورش برعهده گرفت، مدیر مدرسه باید شمارۀ حساب اعلام کند و والدین پول واریز کنند، بعد بسته‌بندی و مراحل بعدی‌اش که همه ارکان مدرسه را درگیر تحویل کتاب به دانش‌آموزان می‌کند که باید برای اول مهر دربارۀ فرایندهای تربیتی و برنامه‌های مهم همفکری کنند و برنامه‌ریزی کنند. این در‌حالی است که حتی تألیف و چاپ کتاب‌های درسی هم می‌تواند متحول شود. ما می‌توانیم چهارچوب برنامۀ درسی و استانداردهای یادگیری را اعلام کنیم و از ظرفیت همۀ متخصصان در برخی موضوعات درسی چند تألیفی داشته باشیم و این آشفته‌بازاری که کتاب‌های کمک‌درسی دارد، جمع شود. از این ظرفیت‌ها برای تولید برنامه‌های درسی با کیفیت استفاده شود. این‌ها مواردی است که آموزش‌وپرورش خیلی راحت می‌تواند از ظرفیت سایر بخش‌ها استفاده کند که استفاده نمی‌کند و از مسئولیت‌هایی که خودش باید پای کار باشد و نقش‌آفرینی کند، یعنی ایجاد امکانات یادگیری باکیفیت برای همۀ دانش‌آموزان شانه خالی می‌کند و سیاست‌های غلطی مثل خرید خدمات انجام می‌دهد. مگر تربیت، خدمات خریدنی است؟ معلم منزلت و هویتی دارد که باید پاس داشته شود. به‌نظرم نباید دلمان را خوش کنیم به اینکه سندی باعنوان سند تحول دستمان هست. ما باید روی قسمت تکنیکال قضیه کار کنیم. تخصص کار این است که شما بتوانید این نقشۀ راه را به برنامۀ عملیاتی در مدارس تبدیل کنید. تحقق پیدا‌نکردن راهکارهای سند به دلیل این نیست که نخواستند؛ چون من با شش مسئول کار کردم و همۀ آن‌ها حرف اولشان این بود که سند را اجرا کنیم و تقریباً جلسات مستمر هفتگی برای اجرای سند برگزار می‌شد. لذا دلیل اصلی این است که بلد نیستیم چگونه اجرایش کنیم و نقشۀ راه و نقشۀ عملیاتی برای اجرایش نداریم. بنابراین به‌جای اینکه افراد را متهم کنیم و بگوییم که نخواستند اجرا شود، به‌دنبال این باشیم که چگونه باید اجرا شود. این فرافکنی جواب نمی‌دهد؛ چون نوبت مسئولیت به خودمان هم می‌رسد و بدون برنامۀ نظام‌مند و نقشۀ عملیاتی دقیق، سند اجرا نمی‌شود و نمی‌توانیم از این توجیه برای اجرانشدن سند استفاده کنیم. باید نقشۀ راهی داشته باشیم و براساس آن معلمانمان را تربیت کنیم، مدارسمان را آماده کنیم و برنامه‌های درسی‌مان را مطابق آن تدوین کنیم و نظام ارزشیابی‌مان را اجرا کنیم تا بتوانیم شاهد تحقق سند باشیم. در خاتمه مثالی می‌زنم. مهم‌ترین عامل ایجاد تغییر و ارتقای کیفیت در نظام تعلیم‌و‌تربیت معلم است. سند تحول را باید معلم اجرا کند. وقتی در جذب معلم چهارچوب مفهومی شایستگی‌های معلمان متناظر با سند تحول برای جذب و ارزیابی معلمان نداشته باشید و از بیرون آموزشیار نهضت یا نیروهای غیرمرتبط جذب کنید، چه کسی باید سند را اجرا کند؟ لذا نباید دنبال متهم‌های ناشناس بگردیم؛ بلکه باید دنبال پیداکردن نقاط ضعف سیاست‌ها و برنامه‌ها و روش‌هایمان باشیم.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.