تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, عرصه فرهنگ و تربیت, علوم تربيتي, مشروح خبرها, یادداشت ها
شماره : 39216
تاریخ : ۳ آذر, ۱۴۰۳ :: ۱۵:۵۹
روح الله عابدینی، پژوهشگر اندیشکده سیاست گذاری تعلیم و تربیت هجرت، مطرح کرد؛ اهداف مبهم و غیرقابل سنجش؛ بلای جان آموزش و پرورش / افزایش کیفیت آموزش در چارچوب بودجه عدم تحقق اهداف در نظام آموزش و پرورش ایران به دو عامل اصلی بازمی‌گردد: تعریف غیرقابل تحقق اهداف و ناکارآمدی نظام آموزشی. مدارس به‌عنوان نهاد اصلی اجرای سیاست‌های آموزشی و تربیتی، با مشکلاتی در چهار حوزه کلیدی مواجه‌اند: نیروی انسانی، امکانات، برنامه درسی، و قواعد و قوانین. نیروی انسانی از نظر کمیت با کمبود ۳۰۰ هزار نیرو و مازاد ۵۰ هزار نفری که توزیع مناسبی ندارند، و از نظر کیفیت به‌دلیل پایین بودن سطح تحصیلات و عدم آموزش تخصصی مناسب، در وضعیت نامطلوبی قرار دارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از جامعه اندیشکده‌ها؛ روح الله عابدینی، پژوهشگر اندیشکده سیاست گذاری تعلیم و تربیت هجرت، در گزارشی مطرح کرد؛ در همه کشورهای دنیا، یکی از مهم ترین دغدغه های حاکمیت و مردم، تربیت نسل آینده جامعه است. جمهوری اسلامی نیز به دلیل ماهیت اسلامی خود، این دغدغه را به صورت مضاعف دارد و اراده حاکمیت مبنی بر این است که در این زمینه ورود کرده و عرصه تربیت نسل آینده را حکمرانی کند. در میان نهادهای موثر بر آموزش و پرورش، مدرسه با توجه به نقاط قوتی مانند دسترسی گسترده، نیروی متخصص و آموزش دیده و دسترسی مستقیم به اولیای دانش آموز، باید اصلی ترین محور اعمال سیاست های حاکمیت، در امر تربیت کودکان باشد. با این حال این نهاد مهم در ایران با مشکلات بسیاری رو به رو است که حل آن ها باید در اولویت باشد.

ضرورت و اهداف پژوهش

بر اساس اسناد بالادستی کشور، اصلی ترین ماموریت نظام تعلیم و تربیت رسمی، تربیت دانش آموزانی است که با اختیار خود، به مرتبه ای از حیات طیبه دست پیدا کنند. روشن است که آموزش و پرورش ایران در زمان حاضر، فاصله معناداری با وضعیت مطلوب خود دارد. در میان تمام ارزیابی های انجام شده برای بررسی وضعیت آموزش و پرورش ایران یعنی کنکور سراسری، آزمون های نهایی متوسطه دوم و آزمون های بین المللی تیمز و پرلز مشاهده می شود که وضعیت دانش آموزان در امور آموزشی به هیچ وجه مناسب نیست. بر همین اساس، می توان گفت وضعیت در اهداف تربیتی هم مناسب نیست؛ چراکه اولا شهود کارشناسان و اولیای دانش آموزان و حتی مسئولین آموزش و پرورش آن را تایید می کند و ثانیا نظامی که نتوانسته اهداف آموزشی خود را (که به مراتب ساده تر از اهداف تربیتی است) محقق کند، قطعا در تحقق اهداف تربیتی اثربخشی کمتری خواهد داشت. لذا می توان نتیجه گرفت که مهم ترین مشکلی که آموزش و پرورش کشور با آن روبروست، «عدم تحقق حداقلی حیات طیبه» یا همان «عدم تحقق اهداف آموزشی و تربیتی» است. لذا پژوهش حاضر به بررسی چالش های نظام آموزش و پرورش پرداخته است.

ویژگی های اهداف آموزش و پرورش

یکی از موانع اساسی پیشرفت یک کشور، تمامیت خواهی و کمال گرایی در تدوین اهداف حوزه های مختلف است؛ یعنی اندیشمندان هر حوزه، رسیدن به همه شاخص های وضع مطلوب را به عنوان هدف در نظر گرفته و از مسئولین مطالبه می کنند. نتیجه این مشکل آن است که اولویت بندی بین اهداف وجود نخواهد داشت و کشور روی اهداف خاص (به خصوص اهداف بلندمدت و با هزینه بالا) تمرکز نمی کند. مشکل بعدی که وجود دارد آن است که اهداف طوری تعریف نشده اند که قابل سنجش باشند؛ به عبارت دیگر، باید هر هدف را طوری تعریف کرد که همه ذینفعان، متوجه شوند دقیقا منظور چیست و نهادهای ارزیاب، امکان سنجش آن اهداف را داشته باشند. مسئله بعدی، عدم توجه به نیازهای جامعه در زمان کنونی است. این در حالی است که نظام آموزشی باید بتواند بر اساس شرایط روز، اهداف جدیدی را انتخاب کرده و برای تحقق آن ها برنامه ریزی کند. درنتیجه یکی از کارهای مهمی که در آموزش و پرورش باید اتفاق بیفتد، اصلاح کردن اهداف است. به این معنا که آموزش و پرورش بپذیرد که روی اهداف خاصی (که ناظر به شرایط فعلی کشور هستند) تمرکز کرده و آن ها را طوری تعریف کند که برای همه قابل فهم بوده و امکان ارزیابی داشته باشد. لذا در ادامه به بررسی ریشه های عدم تحقق اهداف، در نظام آموزش و پرورش پرداخته می شود.

ریشه های عدم تحقق اهداف در نظام آموزش و پرورش

عدم تحقق اهداف، دلایل بسیاری دارد که در یک نگاه کلی، می توان آن ها را به دو بخش عمده تقسیم کرد: «مشکل ریشه در خود اهداف دارد؛ یعنی اهداف طوری تعریف شده اند که قابل تحقق نیستند» و «مسئله اصلی، عدم کارایی نظام آموزش و پرورش برای تحقق است». متاسفانه باید گفت که برای آموزش و پرورش ایران هر دو مسئله وجود دارد. روشن است که در نظام آموزشی، مدرسه نقش صف را بر عهده دارد و بقیه بخش های این نظام، در نقش ستاد و پشتیبان صف ظاهر می شوند. مدرسه، چهار پایه اساسی دارد که برآیند آن ها خروجی سیستم را ایجاد می کند: نیروی انسانی (مثل معلمان و مدیر مدرسه)، ساختمان و امکانات مدرسه، برنامه درسی و قواعد و قوانین مدرسه (غیر از برنامه درسی). درنتیجه، خروجی نامناسب سیستم، ناشی از کژکارکرد یک یا تعداد بیشتری از این موارد است. از همین رو در این بخش به بررسی هر یک از این عوامل پرداخته می شود:

نیروی انسانی

به نظر می رسد کمیت و کیفیت نیروی انسانی فعلی در آموزش و پرورش، با مشکلات جدی روبروست.
  • کمیت: اگر قرار باشد کلاس های درس با تراکم استانداردی که شورای عالی آموزش و پرورش تعیین کرده است برگزار شوند، حدود ۳۰۰ هزار نیرو در تمام عناوین شغلی معلمی کمبود وجود دارد. از طرفی همین آموزش و پرورش، در حدود ۵۰ هزار نیرو نیز مازاد دارد. نیروهای مازاد نیز از لحاظ جنسیت، تخصص، ناحیه خدمت و … طوری هستند که نمی توان ادعا کرد با توزیع مناسب این نیروها می توان کمبود بخش های دیگر را به طور قابل توجهی حل کرد؛
  • کیفیت: متاسفانه کیفیت نیروهای آموزش و پرورش نیز بالا نیست. کیفیت معلمان بر اساس شواهد زیر قابل بررسی است:
  • سطح پایین میزان تحصیلات معلمان: طبق بررسی های انجام شده در سال ۲۰۱۶، فقط ۵ درصد از معلمان در ایران، مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر داشتند. این در حالی است که میانگین جهانی آن ۲۶ درصد بوده است؛
  • عدم آموزش مناسب در بدو ورود: طبق آمار بیان شده از طرف آموزش و پرورش، از حدود ۹۴۰ هزار معلم فعلی، ۵۵۰ هزار نفر از راه هایی غیر از تربیت دبیری وارد آموزش و پرورش شده اند. این یعنی عددی بیش از نیمی از کل معلمان. بخش عمده ای از این ورودی ها، افرادی هستند که سابقه و تخصص کافی در زمینه آموزش به کودکان ندارند. از آنجایی که آموزش مناسبی هم در بدو ورود نداشته اند، می توان نتیجه گرفت که کیفیت آن ها بالا نیست.

برنامه درسی

در مورد برنامه درسی، می توان مشکلات و مسائل اصلی را به شرح زیر بیان کرد:
  • تاکید بر آموزش به جای تربیت: با وجود آنکه اسناد بالادستی آموزش و پرورش، واضحا با رویکرد تاکید بر تربیت نوشته شده اند، اما در واقعیت مدارس، برنامه درسی تاکید بیشتری بر آموزش دارد. این در حالی است که اهداف تربیتی به مراتب از اهداف آموزشی مهم تر است و اهمیت آن روز به روز بیشتر می شود؛
  • تاکید بر حفظیات به جای فهم مفاهیم اصلی: در اینجا نیز واقعیت میدانی مدارس، با اسناد بالادستی متفاوت است. روشن است که اگر کودک مفاهیم اصلی یک موضوع را درک کند، هیچ گاه از یاد او نخواهد رفت (حداقل با تلاش اندکی، می تواند آن ها را به یاد بیاورد)، اما با حفظ کردن آن ها، امکان فراموشی مباحث نیز بیشتر می شود؛
  • فقدان برنامه درسی دخترانه: مهم ترین مسئله فعلی، عدم وجود یک برنامه درسی همه جانبه است که با ویژگی ها و روحیات دختران سازگار باشد. این مسئله از آن جهت از بقیه مهم تر است که مسائل دیگر را با افزایش تخصص و توانمندی نیروی انسانی، می توان تا حد خوبی بهبود داد، اما در مورد برنامه درسی مختص دختران این طور نیست. درواقع، فرهیخته ترین افراد و با انگیزه ترین معلمان نیز نمی دانند دقیقا فرق اهداف و روش های آموزشی و تربیتی دختران و پسران در چیست.

امکانات مدرسه

امکانات مدارس در ایران در وضعیت مناسبی قرار ندارد و آمارها نیز همین را نشان می دهد. به عنوان نمونه طبق بررسی ها در سال ۲۰۱۶، ۶۰ درصد مدارس ایران به کتابخانه کلاسی دسترسی داشتند. این در حالی است که میانگین جهانی ۷۲ درصد بوده است. همچنین در سال ۹۸، حدود ۳۳ درصد مدارس کشور نمازخانه، ۲۳ درصد آزمایشگاه، ۲۳ درصد کارگاه و ۱۹ درصد کتابخانه مستقل داشتند. این آمار نشان می دهد که آموزش و پرورش، نیازمند تامین منابع مالی قابل توجه برای جبران کمبودهای موجود است.

قواعد و قوانین

قواعد و قوانین ابلاغی به مدرسه از چند جهت با مشکلاتی روبروست. از جمله:
  • به دلیل عدم ثبات مدیریت وزارتخانه، بسیاری از برنامه و اهداف اعلام شده به مدرسه، قبل از اجرای مناسب، عوض می شوند. درنتیجه مدرسه متوجه نمی شود که نهادهای بالاتر از او، دقیقا چه می خواهند و این باعث سردرگمی و عدم اعتماد مدرسه به برنامه های آتی خواهد شد؛
  • مدرسه با انبوهی از بخشنامه های ارسالی از طرف ستاد آموزش و پرورش روبروست؛ درنتیجه عملا قابل اجرا نیستند. به علاوه این بخشنامه ها از ادارات و بخش های گوناگون آموزش و پرورش می آیند و به همین دلیل بعضا باهم تعارض دارند؛
  • با توجه به تغییرات سریع محیطی در حوزه فناوری و فضای مجازی، مدرسه باید توانایی پاسخگویی سریع به مسائل روز را داشته باشد. اینکه برای تصمیمات اساسی در مدرسه، مدیر باید با چندین واسطه از مسئولین ارشد وزارتخانه اجازه بگیرد، مانع از این اتفاق خواهد شد. تصمیم گیری و عملیات متمرکز در محیط پیچیده با تحولات سریع، عملا غیرممکن است.

راهبردهای ارائه شده به منظور رفع مشکلات بیان شده

بر اساس موارد بیان شده می توان راهبردهای حل مشکلات بیان شده را در پنج دسته زیر تقسیم بندی کرد:
  • اصلاح اهداف: اهداف باید محدود، روشن، قابل ارزیابی و با تاکید بر تربیت (در مقابل آموزش) تعیین شوند؛
  • برنامه درسی: مهم ترین بعد این مسئله، طراحی برنامه درسی مخصوص دختران است؛
  • مدرسه محوری: شامل به رسمیت شناختن هویت مدرسه به عنوان یک کل و ارزیابی و نظام پاداش و تنبیه مبتنی بر آن برای مدرسه (در مقابل اجزای درون مدرسه) است؛
  • نظام جذب و نگهداشت معلم: شامل تمام وقت شدن معلمان، تامین کمبود نیروی انسانی و افزایش کیفیت آن ها خواهد بود؛
  • بودجه آموزش و پرورش: به نظر می رسد با توجه به شرایط ویژه کنونی و تمرکز دولت بر کنترل تورم، افزایش قابل توجه بودجه آموزش و پرورش، در کوتاه مدت میسر نیست. لذا باید سعی شود با رعایت سقف بودجه فعلی، کیفیت همین نظام آموزشی افزایش داده شود. در این صورت با حل نسبی مسئله تورم و امکان افزایش بودجه، می توان امیدوار بود که بودجه های اضافی، در مسیر درست و بهینه ای هزینه خواهد شد.

جمع‌بندی

بر اساس اسناد بالادستی کشور، اصلی ترین ماموریت نظام تعلیم و تربیت رسمی، تربیت دانش آموزانی است که با اختیار خود، به مرتبه ای از حیات طیبه دست پیدا کنند. با این حال شواهد نشان نشان دهنده عدم تحقق اهداف آموزش و پرورش در کشور است. عدم تحقق اهداف به دو دلیل عمده رخ نداده است: ۱) تحقق ناپذیری اهداف و ۲) عدم کارایی نظام آموزش و پرورش. لذا پژوهش حاضر به بررسی این عوامل پرداخت. از جمله ریشه های عدم تحقق اهداف در نظام آموزش و پرورش می توان به عدم کیفیت و کمیت نیروی انسانی، مشکلاتی در برنامه درسی مانند تاکید بر آموزش به جای تربیت و فقدان برنامه درسی دخترانه، کمبود امکانات مدرسه و مشکلات در قوانین مدرسه اشاره کرد. لذا به منظور رفع این مشکلات راهبردهایی ارائه شده که اصلاح مواردی چون اهداف، برنامه درسی و نظام جذب و نگهداشت معلم از آن جمله هستند. لینک دانلود گزارش

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.