به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ استاد علی فرحانی، در درس خارج فقه نظام های اسلامی که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه برگزار شد، درباره روش نوین در پاسخگویی به مسائل فرهنگی و اجتماعی اظهار کرد: موضوع اصلی یک بحث اکتشافی- تولیدی یا به اصطلاح امروز حوزه درس خارج در فضای فقه فرهنگ است و قرار بر این شد که ما وارد مساله فرهنگ بشویم که خود مرکّبی از یک سری موضوعات کلان و خردموضوع ها است. ما می خواهیم نظر اسلام را با همان اصطلاحات موضوع فرهنگ و از طرف دیگر با متد فقهی- استنباطی و با همان کلیدواژه های روایی تبیین کنیم.
وی افزود: البته این کار نیاز به یک سری مقدمات و مولفه ها دارد که ابتدائاً باید آن مقدمات و مولفه ها احصا شوند. سپس بیینیم این مولفه ها و مقدمات با چه قرائتی بر حوزه فرهنگ منطبق می شود تا در فضای انتزاعی کار قرار نگیریم. ممکن است این مقدمات با یک قرائتی به درد حقوق بخورد، با قرائت دیگر به درد فرهنگ و با قرائت دیگر به درد روان شناسی و... . وقتی خواستیم مولفه ها را احصا کنیم به مشکلی دیگر برخوردیم: خود این مولفه ها فهرست کردنشان سخت است و دچار تعدد قرائت هستیم.
استاد فرحانی خاطرنشان کرد: برخی از این مولفه ها اصلاً در فضای بعضی از دستگاه های استنباطی مفقود هستند. یعنی آن دستگاهی که خودش را دستگاه استنباطی تام ارائه می کند می بینم بعضی از مولفه ها را ندارد و به نظر ناقص است. پس باید ابتدا بحثی کنیم درباره دستگاه استنباطی مادر و منتج و صحیح. دستگاه استنباطی که می تواند این کار را انجام دهد دستگاه استنباطی امام است که این مشکل را حل می کند و ظاهراً دستگاه دیگری هم نداریم که بتواند این مشکل را حل کند. یعنی ما دو نسخه نداریم با دو مزیت؛ نه، ما یک دستگاه داریم که بتواند این کار را انجام دهد.
وی با بیان این که باید دستگاه شناسی داشته باشیم، اذعان داشت: علم اصول تابع ساز است. علم اصول پلیس چهارراه استنباط است و می گوید که مثلا الان علم لغت بیاید، الان علم فلسفه بیاید و... لذا ما از قدیم می گفتیم که نیازی نیست بروید و همه علوم مجتهد شوید بعد بیایید و اصول بخوانید. عربی را آن قدر بخوانید که بتوانید اصول بخوانید. بعد بیایید دستگاه استنباطی خود را ببندید. آن وقت دستگاه استنباطی به شما می گوید که هر علم را چقدر عمیق بخوانید. دقت داشته باشید که داریم دستگاه شناسی می کنیم.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم در جمع بندی مطالب بخش نخست خود بیان کرد: ابتدا باید معلوم کنیم که فرد می خواهد چه کار کند؟ خب حالا ما می خواهیم فقه فرهنگ کار کنیم. اول باید منابع خود را بشناسیم تا ببینیم در این منابع به چه چیزی از این ابزارها نیاز داریم. این می شود دستگاه استنباط و تابع. این می شود رژیم منطقی باب حجج به اصطلاح «ما یصح احتجاج به عند الفقیه». ممکن است از ابواب فعلی اصول بیشتر یا کمتر لازم شود.
وی افزود: می خواستیم بگوییم دستگاه و تابع یعنی چه؟ دیدیم که تابع در تابع است. تابع اول را باید داشته باشی تا وارد موضوع شوی و مسانخ موضوع ابزارشناسی کنی و دوباره ابزارها را به روز کنیم. ممکن است بعضی از علوم اجتهاد نخواهند. مثلا برای کار بر روی قرآن باید بدانیم که بر اساس لغت حجاز نازل شده است و دیگر لازم نیست که علم نحو، معانی و... را در حد ابن هشام و در حد قول ابن طی بخوانیم. پس یک تابع درجه یک داریم که به آن اجتهاد می گوییم و وقتی این تابع به موضوع وارد شود در ناحیه ابزارهای اجتهاد یک سری تعینات می دهد که باید آن را در حوزه موضوع، تکمیل و بومی سازی کرد.
استاد فرحانی در بخش دیگری از سخنان خود با طرح این پرسش که چرا در علوم ما تورم درست می شود؟ گفت: چون درست آنالیز نمی کنیم و علم را منطقی دسته بندی نمی کنیم. بعد می بینیم 300 سال علم اصول داریم و می خواهیم تمام آن را بررسی کنیم. اما با گام های علم، علم تلخیص می شود. یک متد عقلایی غرب دارد که متن علم بر اساس سنخ علم از یک سالی به بعد گذاشته می شود و بقیه را در تاریخ علم مطرح می کنند. دیگر متن علم را از 400 سال پیش نمی گذارند! حالا با چه ملاکی سنوات علم را کوتاه و بلند کنیم و متنش را از کی بگذاریم؟ جواب به این سوال در علوم مختلف متفاوت است.
وی اضافه کرد: البته گاهی از این رهگذر اشکال می شود که کلاً اندیشه های اسلام خیلی استاتیک است. در مقابل غرب که خیلی دینامیک است و رشد می کند. این انتقاد وارد نیست. غرب در درمان خیلی دینامیک است. ولی دینامیک منفی! مثلا الان دچار این چالش است که بدن ها نسبت به همه آنتی بیوتیک ها مقاوم شده است، حالا چه کنیم؟ اما همین غرب نه فقط در ریاضیات و جبر هنوز رحمت به روح فیثاغورث و تالس می فرستد و ثابت است، حتی هنوز در فیزیک عمدتاً مبتنی بر نظریه نیوتون است و کوانتوم خیلی وارد فناوری نشده است.
این استاد حوزه عنوان کرد: همچنین می گویند ببینید غرب چقدر پویا است! زیرا هر فردی یک فلسفه دارد؛ فلسفه کانت، فلسفه اسپینوزا و... اما فلسفه اسلامی یک مشاء، صدرا، اشراق و نهایتاً کلام و عرفان نظری دارد. باید گفت که دلیل این تکثر پویایی نیست بلکه شک گرایی است. اما همان ها هم در جبر و مقابله از زمان بطلمیوس تا الان یکسان عمل می کنند. زیرا علم در اینجا به واقع می رسد و متکثر نمی شود.
وی همچنین با بیان این که علوم انسانی ما یعنی عرصه های فرافقه جدید مولود غرب هستند، مانند فقه شیعه که در حاشیه فقه عامه متولد شد، تصریح کرد: یکی از آورده های غرب آش شله قلم کار در درون علم پختن است. ما در اعتقادات اسلامی خود(به معنای اعم خود؛ یعنی دانش های عقلی در نزد مسلمین) از روز اول حکمت را تقسیم کردیم به هست و باید یا همان حکمت نظری و عملی. هست را هم به الهی، ریاضی و طبیعی تقسیم کردیم. چون هر کدام متد خاص خود را دارند. کما این که باید را از اول به اخلاق، تدبیر منزل و سیاستفقه نظام های اسلامیفقه نظام های اسلامیفقه نظام های اسلامیفقه نظام های اسلامیفقه نظام های اسلامیفقه نظام های اسلامیفقه نظام های اسلامیفقه نظام های اسلامیفقه نظام های اسلامیفقه نظام های اسلامیفقه نظام های اسلامیفقه نظام های اسلامی تقسیم می کردیم. این منطق تقسیمی بر اساس جنس گزاره ها که می تواند علم و متد علم را مشخص کند، در غرب وجود ندارد. لذا علوم آن ها جمع مکسر باید و هست است و نه جمع سالم.
استاد فرحانی تأکید کرد: یعنی در میان جامعه شناسی گزاره های بایدی می بینید و میان خودشان دعوا است که آیا این گزاره ها باید در حقوق بحث شود یا نه؟ ما از ابتدا تفکیک سنخ و بر اساس آن تفکیک متد داشتیم. ولی حالا که فاعل بالاضطرار هستیم چه کنیم؟ زیرا موضوع را غرب به ما داده است. پس ما اول نیاز به یک فرمت فکری داریم که هر چه به آن می دهند بتواند هست را از باید جدا کند. ما یک آنالیزور می خواهیم که اگر نباشد به مغالطه می افتیم.
وی ادامه داد: ما در اسلامی سازی علوم انسانی باید هست های اسلامی هم داشته باشیم. زیرا غربی ها در علوم خود هست دارند و ما هم می خواهیم نظر خدا را در رابطه با آن بیان کنیم. کما این که در بایدها هم می خواهیم نظر اسلام را بیان کنیم. هست را چه کسی باید بدهد؟ در اندیشه اسلامی فقه علمی اعتباری برای تعیین بایدها است و هست را به فلاسفه داده ایم و به ایشان هم اجازه نداده ایم که به قم بیایند! حالا کدام دستگاه استنباطی است که نسبت خودش را با فلسفه درست کند؟ کدام دستگاه استنباطی جایی برای عقل فلسفی تبیین کند و برای آَن حجیت شرعی قائل شود؟ هیچ کس! حداقل دستگاه های استنباطی نجفی های ما عمدتا این گونه است. در بهترین حالت این جمله معروف است که می گوییم «عقل فلسفی برج و باروی اسلام را درست می کند.» تا وقتی که تباین ذاتی بین این علوم وجود دارد به جنگ علوم انسانی نمی توان رفت.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم گفت: احکام حداقلی اسلام برای چه جعل شده اند؟ چرا با احکام حداقلی اسلام می جنگیم؟ چون ما هیچ وقت اسلام را آن طور که هست، نگاه نمی کنیم و همیشه مانند نسخه فردی خود به آن نگاه می کنیم. اسلام آن طور که هست از حداقل تا حداکثر دوای درد است. امروزه ما از حداقل تا حداکثر را نمی گوییم اسلام و فقط آن حد وسط را اسلام می گوییم یعنی آن چیزی که برای ما بومی شده است. لذا در اقلش که برای ضعفاالنفوس است نمی توانیم از آن دفاع کنیم و اکثرش را به عرفان حواله می دهیم و می گوییم که عرفان هم که اسلامی نیست. بعد هم چیزی به نام حقیقت و شریعت و طریقت درست می کنیم. سپس در بهترین حالت می شود «رهبانیه ابتدعوها ما کتبناها علیهم» و دستمان را از عرفان و معنویت خالی می کنیم. دنیا رفته است به سمت عرفان کیهانی و... و کشور ما را هم با خودش می برد. آن وقت باید برخورد حقوقی کنیم. ببینید تا آخر خط به کجا می رود؟! از آن جایی شروع شد که اسلام را آنگونه که است نگاه نکردیم. در اسلام موسیقی منفور است اما یک موسیقی حلالی داریم. اگر حلالش را مدیریت می کردیم به رپ نمی رسیدیم.
وی ادامه داد: ما هست و بایدمان نباید به صورت متبعض دیده شود. اسلام یک حقیقت واحد است. اسلام یک نسخه شفابخش است؛ من المهد الی اللحد در درجه عرضی و از یومنون بالغیب تا لترون الجحیم در درجه طولی. لذا اسلام حداقلی و حداکثری داریم و همه آن هم حکم الله است و از اباحه تا وجوب و حرمتش استکمال ساز است. هم هست در آن است و هم باید(چه الزامی و چه غیرالزامی) در آن است. این نگاهی است که چیزی از آن خارج نمی ماند و شما ببینید که کدام دستگاه استنباطی می تواند این ها را پوشش دهد؟ دستگاهی استنباطی که هست ها را تا مرتبه انسان کامل بتواند پوشش دهد بتواند من المهد الی اللحد از یومنون بالغیب تا لترون الجحیم، از زمان صدر اسلام تا قیامت(یعنی این حد از تغیر شرایط) و از حداقل تا حداکثر را پوشش دهد، صحیح است.
استاد فرحانی در پایان خاطرنشان کرد: این می شود اسلام آن طور که هست نه آن طور که ما می بینیم. یعنی تذکره المتقین مرحوم بهاری در آداب سلوک با زن و فرزند از همان منبعی در می آید که ستر عورتین در می آید. چون این نگاه مورد غفلت است مشکلی پدید می آید: در مباحث فلسفه دین بحثی درباره دفاع حداقلی و یا حداکثری از دین وجود دارد و برخی می گویند که دفاع حداکثری قطعاً غلط است و مشخص می شود که ایشان با این دستگاه استنباطی همراه نیستند.
انتهای پیام/