تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : اخبار, برگزیده ترین ها, جامعه و فرهنگ, گزارش
شماره : 9598
تاریخ : ۲۲ دی, ۱۳۹۷ :: ۱۷:۰۳
استاد علی فرحانی-فرهنگ استاد علی فرحانی، در درس خارج فقه نظام های اسلامی که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه برگزار شد، درباره فقه فرهنگ بیان داشت: نیازمند بازیابی منابع روایی هستیم/ اگر بازیابی صورت نگیرد دستگاه استنباط ناکارآمد می‌شود ما یک مساله ای داریم به نام بازیابی منابع. بازیابی منابع نیاز به تخصص تدوین منابع دارد. تخصص تدوین منابع را کدام دستگاه استنباطی می تواند برایش حرف بزند؟ دستگاه های استنباطی ای که به هر دلیلی اعتقادشان بر این است که منابع یک بار تدوین شده اند، دیگر نیازی نمی بیند که این کار انجام شود. وقتی نیاز نمی بیند، قواعدی هم برای این کار تدوین نمی کند. وقتی قواعدی تدوین نمی کند، دستگاه استنباطی اش ناکارآمد می شود.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ استاد علی فرحانی، در درس خارج فقه نظام های اسلامی که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه برگزار شد، درباره فقه فرهنگ بیان داشت: در جلسه قبل به حوزه چالش های موجود در فضای اسلامی وارد شدیم. یک بار دیگر هدف را مرور می کنیم و بر این اساس ادامه بحث را پی می گیریم. هدف ما رسیدن به فقه فرهنگ بود. توضیح دادیم که ما برای اینکه به مساله فقه فرهنگ برسیم، دو کار را باید انجام دهیم.

وی افزود: کار اول شناخت موضوعی به نام فقه فرهنگ بود. یعنی اگر فرهنگ را مثل یک کتاب فقهی در نظر بگیریم و مجموعه مسائلش را لیست کنیم باید برویم و بین این مسائل یک چارچوب منطقی که از سنخ این سوالات به دست می آید، پیدا کنیم. سپس ادله مسانخ با این گزاره را پیدا کنیم که با آن ادله بتوانیم این گزاره را از حالت سوالی به حالت خبری در بیاوریم. این می شود کاری که ما باید انجام بدهیم. اما برای این که این کار انجام شود - چون فرهنگ یک موضوعی بود که مولود فضای دیگری است - ما نیازمند واکاوی آن فضای دیگر یعنی فضای غرب - هستیم. آن را می آوریم تا این موضوع را از آن ها بگیریم.

استاد فرحانی تأکید کرد: این جا به یک سری چالش ها و نکات بر می خوریم. مثلا یکی از مهم ترین هایشان قصۀ باید و هست بود که مطالبی را گفتیم. پس ما الان با یک کتابی مواجه هستیم که به آن می گوییم؛ کتاب فرهنگ. اما در کتاب فرهنگِ ما «هست» هم هست، «باید» هم هست. طبعاً اگر بخواهد هرکدام از این گزاره ها معادل اسلامی خودش را پیدا بکند، باید مسانخ آن اطلاعاتی در منابع اسلامی داشته باشیم که آن اطلاعات بیاید و در کنار این قرار بگیرد.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم گام دوم را شناخت دستگاه برشمرد و اذعان داشت: از همین جا وارد یک مساله ای شدیم. گفتیم از این جا وارد مشکل دیگری می شویم و آن مشکل هم این است که ما نیاز داریم که یک نگاهی به منابع داشته باشیم که بتواند ارزشمند را از غیرارزشمند و حجت را از حجت نما جدا کند و در عین حال بتواند این حجت ها را ذیل مسائل مربوط به خود بنویسد. خب اینجا به سراغ دستگاه آمدیم. مقداری آثار، لوازم، نتایج مورد انتظار و قابلیت هایی را که این دستگاه باید داشته باشد، بررسی کردیم. گفتیم که نتیجه در اینجا صفر و یکی است و مدرج نیست. ما باید یک علم این چنینی داشته باشیم که اتصالات بین مسائل در آن حفظ شود و به صورت فقهی و با حجت معتبره حل شوند. دستگاهی می خواستیم که بتواند برود و از منابع اسلامی مسانخ با مسائل آورده هایی را بیاورد. خب رَجَع الکلام کله الی این دستگاه استنباطی! داشتیم خواص این سیستم را با هم گفت وگو می کردیم.

وی درباره ویژگی دستگاه استنباطی مطلوب تصریح داشت: اولین مساله ای که گفت وگو کردیم این بود که اگر یک سیستم و یک دستگاه استنباطی داشته باشیم که این سیستم و دستگاه استنباطی برای خودش محدودیت کار با منابع تعریف کند از همین جا می دانیم که این دستگاه برای ما کارآمد نیست. مثلا اگر دستگاه استنباطی ای بگوید که من با روایاتی که در مورد معارف هستند کاری ندارم - معارف در اصطلاح ما می شوند مجموعه هست هایی که «علی سبیل مانعه الخلو»، در مبادی علوم انسانی موثر هستند - اگر دستگاه استنباطی ای بگوید من با منابع معارفی نمی توانم کاری داشته باشم به کار نمی آید.

این استاد حوزه یادآور شد: مثالی عام بزنیم؛ همه این علوم انسانی به یک نوع نگاه و تلقی از انسان نیاز دارند و اگر این را ادامه بدهیم - من زیاد نمی خواهم فلسفی‌اش کنم - به تفسیر از قوای انسان نیاز داریم، به تفکیک قوای انسان نیاز داریم - تفکیک قوای روبنایی و زیربنایی- خب، حالا چه کسی می خواهد انسان را تحلیل کند به این شکل که مبادی تصدیقی این انسان را به او بدهد؟ اگر ما بخواهیم ایجابی نظر بدهیم نه سلبی و نه اینکه صرفاً دو آیه در مقابلش بخوانیم و نه این که صرفاً چهارتا مثال نقض به او نشان بدهیم و بخواهیم به شکل ایجابی و از ریشه اشکال را بخشکانیم نیاز به این دارد که ما یک تفسیر از انسان ارائه بدهیم، یک تفسیر از قوا ارائه بدهیم، بعد زیرین و رویین بودن قوا را معلوم کنیم، بعد بر این اساس ادامه مسیر بدهیم. خب، دستگاه استنباطی من می خواهد انسان را برای من تفسیر کند؛ تفسیر مطابق با واقع و حجت. یا این تفسیر را شما می خواهید از عقل بگیرید یا از نقل.

وی اضافه کرد: اگر می خواهید تفسیر خود از انسان را از عقل بگیرید، کدام دستگاه استنباطی توانسته است که عقل نظری را حجت کند؟ زیرعنوان این کلان عنوان حجیت عقل نظری می دانید چقدر مطلب باید بنویسیم؟! این عقلی که می خواهد در این انسان کار کند، حجت است یا نه؟ چگونه؟ خب حالا به فرض که اصلاً ما عقل را کنار می گذاریم و می خواهیم از نقل پاسخ خود را بگیریم. فرض کنید که با قرائت آن عده ای پیش برویم که می گویند؛ عقل برای برج و باروی اسلام خوب است اما جایی که می خواهیم در درون دین برویم، باید با خود نقل و قرآن و عترت و قطع برویم. می گوییم که فعلاً مشکلی با این حرف نداریم. آیا دستگاه استنباطی ما می تواند آن روایاتی را که در مورد تفسیر انسان هستند، حجت کند؟ هر دستگاهی که در پیش فرضش - یعنی در فرمان هایی که شرکت سازنده، در رام این کامپیوتر گذاشته است که قابل تغییر هم نیستند - نوشته شده است که شما فقط با محدوده فروع کتب اربعه آن هم با بخشی از این ها کار می کنید، این دستگاه نمی تواند کاری انجام دهد. دیگر دو دوتا، چهارتا است! باید قابلیت داشته باشد.

استاد فرحانی گفت: ببینید - می خواهم به میدان نزدیک شوید - شیخ انصاری در روایت اول مکاسب از تحف العقول استفاده می کند. برخی حاشیه می زنند که تحف العقول حجت نیست. در کتب اربعه که نیامده است، سند هم که ندارد، پس به چه درد می خورد؟! خب، اگر دستگاهی در پیش فرضش این باشد دیگر مجال ورود ندارد. یک بار هست که من می گویم چون اینجا و روی این میز نیست، حجت نیست. یک بار می گویم که برای من فرقی نمی کند. من می روم با رژیم منطقی حجیت صدوری‌ام وارد دلیل می شوم و مثلا 80 درصد این میز برای من حجت می شود. اما این یک پیش فرض می خواهد و آن لا به شرطی نسبت به منابع است.

وی ادامه داد: حالا اگر ما گفتیم - توجه کنید که می خواهم مساله را سختش کنم!- انسانی که قرار بود تفسیری از او ارائه کنم، هم کار فلسفه است و هم کار نقل اما به شکل طولی. به این معنا که تا یک جایی از تفسیر این انسان را در ساحت «هست ها» باید با برهان عقلی اثبات کنیم. عقل از یک جایی به بعدش را مبدا برای اثباتش ندارد شروط و مقدمات برهان جاری نیست، برهان فلسفی وجود ندارد. وقتی برهان فلسفی وجود ندارد یعنی یکی از برهان هایم واجد شروط یقین به معنی الاخص نیست، اینجا عقل می ایستد. عقل حکم نمی کند. نه اینکه حکم غلط می کند - که این حرف دفاع از عقل است - از اینجا به بعد من یک سری هست های دیگر می خواهم که مبدا علمم هستند و در آن هست ها عقل توان اقامه برهان ندارد. شما از میان منابع شناخت تنها منبع شناختی تان نقل است. نقل می شود؛ آیات و روایات. دستگاه استنباطی شما باید بتواند با این آیات و روایات کار کند.

استاد حوزه افزود: پس دوباره در تفسیر سوم که می خواهد هم از عقل استفاده کند و هم از نقل استفاده کند، هم باید حجیت عقل و محدوده حجیتش معلوم شود، هم حجیت نقل مشخص شود و نقل هم بتواند با نقل معارفی کار کند. خب، حالا ببینید که کدام علم اصول، کدام دستگاه استنباطی، کدام فقیه توانسته است که مقیاسی برای حجیت روایات معارفی ارائه دهد؟ اگر نیست، نیست. دیگر حالت منتظره هم ندارد! در ابهام نمی تواند باقی بماند. یعنی الان من می خواهم قوای انسان را بشناسم، یا کار عقل است، یا کار شهود است، یا کار نقل است، کار تجربه هم نمی تواند باشد، زیرا قوا مادی نیستند. حالت پنجمی هم ندارد. عقل هم که مبادی برهانی برای کشف ریزقوا ندارد. اما ما باید بتوانیم با یک نگاهی، با یک دستگاهی کار کنیم. حالا دستگاهش را به ما بدهید! خب، پس گفتیم اگر بگویید که عقلی است، باید عقل نظری را با لوازمش حجت کنید. اگر بگویید که نقلی است، باید روایاتش را حجت کنید. اگر گفتید که هم عقلی است و هم نقلی است، این دفعه هم باید عقل نظری را درست کنید و هم نقل معارفی را درست بکنید.

وی ادامه مطالب خود را این گونه تشریح کرد؛

خب، حالا یک گام جلوتر برویم - این مطلبی که می خواهم عرض کنم خیلی مهم و نو است - اگر ما با همان رژیم حاکم استنباطی فقه جواهری به قصه نگاه کنیم، این تکه را بعداً مفصل توضیح می دهم. ولی فعلاً برای نکته ای که می خواهم بگویم، مقدمه قرارش می دهم.

1- دوره حضور ائمه

روزی که آن روز برمی‌گردد به سال حدود سیصد و بیست و چند قمری، اگر ما می خواستیم کتاب طهارت را بنویسیم، یک مجتهدینی بودند، اما موسوعات استنباطی در اختیار آن ها نبود. اگر یک مجتهدی می خواست حکمی را استنباط کند، یا مجموعه روایاتی را که خودش از امام شنیده بود، روی هم می ریخت و استنباط می کرد. مثل زراره، مثل محمد بن مسلم و... این ها مجتهد بودند، از اصحاب امام بودند، خودشان روایاتی از امام شنیده بودند. یعنی موسوعه استنباطی شان در اختیارشان بود. سوالی را که در منطقه خاص خودشان از ایشان سوال می شد، به روایات ارائه می دادند، از روایات، مسانخ سوال، معلوم می گرفتند، معلومات را با هم و به وسیله دستگاه استنباطی ترکیب می کردند، یک فرآورده ای به دست می آوردند و پای آن سوال می نوشتند. اگر هم به نتیجه نمی رسیدند، صبر می کردند که یک موسم حجی پیش بیاید، بروند خدمت ائمه و سوال را از حضرت بپرسند و یک داده جدید، یک معلوم جدید، به داده های گذشته اضافه می شد. این یک روالی بوده است که در تاریخ تطور فقه هم هست. لذا از قدیم، ما استنباط و اجتهاد داشته ایم.

2- دوره گردآوری روایات

کم کم به زمان های متاخر رسیدیم. فقهایی هستند، اما این فقها باید تلاش کنند، بروند یکی یکی آن موسوعات حدیثی سابق را جمع کنند. یعنی مثلاً این آقا باید بیاید پیش یکی از مشایخ حدیث، اصل حسن بن سعید را یاد بگیرد و در رأس المالش بگذارد. یکی یکی این ها را یاد می گرفتند و جامع روایی برای خودشان درست می کردند. اما یک جامع مدون همه‌گیر وجود نداشته است. تا رسید به مولفین کتب اربعه، جناب صدوق، جناب کلینی، جناب طوسی.

3- دوره تالیف کتب اربعه

محمدون ثلاث، راه نرفته را رفتند. از بین کل اصول اربعمائه، شروع کردند به آنالیز کردن. در دل این اصول اربعمائه، چقدر روایت مربوط به طهارت است؟ همه را جمع کردند، شد روایات طهارت. چقدر روایت مربوط به کتاب الصلاه است؟ جمع کردند، شد کتاب الصلاه. خب، حالا در این جمع کردن - مثل شیخ اعظم مثل آیت الله بروجردی مثل مرحوم بحرانی این گونه توضیح می دهند- ایشان همه اصول اربعمائه را جمع نکردند. این ها اصول اربعمائه را اجتهاد و تخلیص کردند و یک سری روایات غلطش را حذف کردند. به این می گویند؛ عصر تهذیب الاخبار. با همین استدلال، ما در کتب حرف داریم. این آدم گفت که من بیست سر‌موضوع کلان دارم؛ طهارت، صلاه، صوم، حج، بیع، ارث و... عینک طهارت روی چشمم می گذارم و به اصول اربعمائه نگاه می کنم. هر روایتی را که پیغام داد من جزء روایات طهارت هستم، تحلیل می کنم. در گام دوم، می روم روایات را تهذیبشان می کنم و بقیه را جمع می کنم، می شود؛ روایات طهارت. دوباره عینک صلاه را روی چشمم می گذارم و به اصول اربعمائه نگاه می کنم و روایاتی را که پیغام می دهند ما مربوط به صلاه هستیم، جمع می کنم و تهذیب می کنم و می نویسم و می گوییم که این می شود روایات صلاه و هکذا... .

4- دوره معاصر

خب، جلوتر برویم. این فقیه بزرگ، آن روز عینک شرکت را روی چشمش گذاشت، به پهنه اصول اربعمائه نگاه کرد، روایاتی که پیغام می دهند ما هستیم را استخراج کرد و در دست دوم تهذیب کرد و شد مثلاً روایات کتاب الشرکه. آن روز چیزی به اسم شرکت های سهامی عام نبود، چون چیزی به نام دولت نبود - دارم فقه سیاسی می گویم- طبعاً وقتی نبود، در آن عینکی که یک آدم روی چشمش گذاشت، سهامی عام‌یاب هم نبود. چیزی نیست که من با آن، سهامی عام بیابم. روی یک تک فرع مساله ای به نام شرکت سهامی عام، آن هم روی فقه خاصی که از قدیم تا الان با عنوان کتاب شرکت وجود دارد، مثال زدم. خب، حالا شما نتیجه بگیرید. ما می خواهیم روایت استخراج کنیم. قطعاً اگر فقط با کتاب الشرکه وسائل الشیعه، بلکه کتاب الشرکه کلینی، طوسی، مفید و... بخواهیم کار کنیم، طبعاً ما برای سهامی عام دلیل نداریم و باید به دنبال اصل عملی برویم. یعنی هرچه قدر الان مثل سهامی عام موضوعات فروع فقهی برای ما تولید بشود که این فروع، اختلاف ماهوی با فروع قبل دارند، این ها بی دلیل می شوند. کم کم اگر ما اندازه فقه گذشته را نگه داریم و چارچوبش را نخواهیم ارتقا دهیم، معنایش این است که روز به روز حجم بیشتری از مسائل جدید، فاقدالدلیل می شوند. یعنی روز به روز، فقه ما اصل عملی‌تر می شوند. حالا اگر کسی به خاطر این چالش، برائت را خیلی بزرگ کند، کارش درست است؟ استصحاب را بزرگ کند، کارش درست است؟ منطقه الفراغ شهید صدر را بزرگ کند، کارش درست است؟ لذا به نقل از آیت الله سبحانی، مرحوم آیت الله بروجردی مکرراً می فرمودند «باید این عناوین و تبویب های کتب حدیثی شکسته شوند. باید یک فقیه جهان شمول روایت گردی کند، سنت گردی کند.» آقای بروجردی، اعمق از حرف بنده می فرمودند. زیرا می فرمودند که بعضی از فرع های فقهی، از قدیم بوده است، اما روایتش توسط مثلا حر عاملی اشتباهاٌ در باب دیگری رفته است. ایشان نسبت به فروع قدیمی، این را می فرمودند و نه نسبت به فروع جدید، ببینید چقدر قصه عجیب می شود. حالا من روی شرکت سهامی عام مثال زدم که یک تک مساله، ذیل کتاب الشرکه است.

اگر خود شرکت سهامی عام را باز کنیم و از درونش مثلاً هفت مساله مرتبط با هم به دست بیاید و نه یک تک فرع، آیا باید ما یک فصل جدید به کتاب الشرکه اضافه کنیم یا نه؟ باید اضافه کنیم. خب، حالا یک پله عقب تر بیاییم. شرکت سهامی عام، ذیل باب شرکت است. اگر یک چیزی پیدا کنیم که با ذاتیات کتب شرکت، بیع، اجاره و... هم جنس نیست، مانند بیمه که اصلاً از سنخ آن ها نیست، این را می خواهیم چه کار کنیم؟ به طریق اولی، آن روز در چشم آن آدم منبع‌یابمان دیده نمی شد. از کتاب بیمه دو مساله ای تا کتاب بیمه هفتاد مساله ای، ممکن است کم کم کامل شود. این ها نیاز به منبع یابی دارد یا ندارد؟ تازه این ها فقه متعارف بود! یعنی بیمه در خود دنیا، یک موضوع حقوقی دانسته می شود. حالا اگر ما بخواهیم یک موضوعی طرح کنیم که اصلاٌ فقهی -فقهی مصطلح- نیست، یعنی به زبان روز هم حقوق نیست، آن دیگر به طریق اولی منبعش یافت نشده است.

نتیجه گیری

من با این مثال هایی که برای شما زدم، می خواستم شما به این معنا واقف بشوید که ما یک مساله ای داریم به نام بازیابی منابع. بازیابی منابع نیاز به تخصص تدوین منابع دارد. تخصص تدوین منابع را کدام دستگاه استنباطی می تواند برایش حرف بزند؟ دستگاه های استنباطی ای که به هر دلیلی اعتقادشان بر این است که منابع یک بار تدوین شده اند، دیگر نیازی نمی بیند که این کار انجام شود. وقتی نیاز نمی بیند، قواعدی هم برای این کار تدوین نمی کند. وقتی قواعدی تدوین نمی کند، دستگاه استنباطی اش ناکارآمد می شود. شما ببینید که چه کسی در دستگاه استنباطی اش، برای تدوین منابع حرف زده است؟ این سوال بماند. جلسه بعد از همین جا ادامه می دهیم.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.