به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله محمدحسین ملکزاده، استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم در نشست روشنفکر مطهر که در دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار شد، به بررسی جریان روشنفکری در حوزههای علمیه و روشنفکر دینی پرداخت.
وی گفت: در فضای گفتمانی خودمان واژه روشنفکر از باب مسامحه در تعبیر به کار میرود به همین دلیل روشنفکر دینی یا روشنفکر حوزوی گفته میشود ولی اگر کسی بخواهد به پیشینه تاریخی این واژه تمرکز کند نمیتواند از آن برای رساندن مفهوم خود استفاده کند چون با دیدگاههای ما سازگار نیست. برای نمونه یکی از مقومهای این واژه سکولاریست است.
آیتالله ملکزاده با اشاره به اینکه ما در اصطلاح دعوا نداریم، خاطرنشان کرد: ما میتوانیم از تعبیر روشنفکر دینی و حوزوی عبور کرده و از تعبیر نواندیشی دینی اصیل و اجتهادی استفاده کنیم. البته برخی تلاش میکردند به جای تعبیر نواندیش از تعبیر دگراندیش استفاده کنند ولی اکنون در فضای حوزه این تعبیر خریدار چندانی ندارد.
وی افزود: از نواندیشی دینی دو تعریف ذکر شده است؛ ۱ – دین خود موضوع اندیشه باشد و سایر مکاتب و علوم روش باشند. رنسانسی که در غرب به وقوع پیوست میتواند مثال این تعریف باشد. ۲ – مسائل و موضوعات جدید با متدها و مفروضات دینی بررسی شوند. مثال این تعریف تأسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران است. آنچه ما به عنوان نواندیشی دینی اصیل و اجتهادی یاد میکنیم، تعریف دوم است.
نواندیش دینی میان اصالت و معاصرت جمع میکند
استاد حوزه اظهار کرد: نواندیش دینی اصیل حوزوی، اسلامشناس توانمند، زمانشناس و نوپردازی است که میان اصل و عصر جمع میکند آن هم جمعی از نوع سالم. یعنی در عین حال که عصر و زمانه را در نظر میگیرد اصولگراست، از اصول اساسی تخطی نمیکند.
وی تصریح کرد: نواندیش دینی اصیل حوزوی سعی میکند براساس همان اصول به صورتی درست، منطقی، ضابطهمند و روشمند پاسخی متناسب با زمان و مکان حاضر برای مسائل و چالشهای جدید و حوادث واقع بیابد که به معنای برقرار کردن توازن و تعادل میان اصالت و معاصرت و رعایت کامل اعتدال در عصر تئوری پردازی در ساحت اجتهاد و نظریه پردازی است.
آیتالله ملکزاده گفت: کار ویژه نواندیش دینی اصیل و اجتهادی برقراری تعادل و توازن و جمع میان اصالت و معاصرت است.
استاد حوزه با تأکید بر اینکه فرزند زمانه خود بودن یکی از افتخارات و ویژگیهای نواندیش دینی اصیل و اجتهادی است، اظهار داشت: فرزند زمانه خود بودن بدین معنا نیست که انسان مقهور و منفعل نسبت به زمان خود باشد بلکه باید از زمان خود سر در بیاورد، از چالشها، مسائل و مشکلات زمان خود بی اطلاع نباشد.
وی اذعان داشت: فرزند زمانه بودن بدین معناست که اگر در دورهای اندیشههای گوناگون مانند غرب وجود دارد نسبت به غرب بی تفاوت نباشد. امام راحل غرب شناس بودند و به غرب توجه میکردند، میخواستند به پرسشهایی که غرب برای جامعه او و امت اسلامی ایجاد کرده پاسخ دهند.
شهید صدر فرزند زمانه خود بود
استاد حوزه افزود: شهید صدر فردیست که نمیتوان در عصر جدید درباره علوم انسانی اسلامی، اندیشه و تفکر اسلام در جهان سخن گفت ولی از کنار ایشان رد شد. متأسفانه در جامعه و فضای ما شهید صدر شناخته شده نیست. در جهان اهلسنت به مراتب بهتر از ما شهید صدر را میشناسند. در جهان عرب بهتر از ما شهید صدر را میشناسند. شهید صدر فرزند زمانه خود بود و در عین حال یک غرب شناس دقیقی بود که آفت برای ایشان به شمار نمیآید. شهید صدر مبنایترین اندیشهها را با غرب شناسی دقیق و عمیق مطرح کرده است.
وی تأکید کرد: اینکه فرد فرزند زمانه باشد بزرگترین اتفاقیست که میتواند در زندگی یک متفکر رخ دهد. متفکر باید فرزند زمانه خود باشد ولی مقهور نباشد. منفعل نباشد. پرسشها را بداند و بتواند راه حلهایی پیشنهاد کند که هم سوالهای امروز را پاسخ دهد و هم راهگشایی برای آینده باشد.
آیتالله ملکزاده با بیان اینکه جریان نواندیشی دینی اصیل و اجتهادی در حوزههای علمیه کم و بیش از ۲۰۰ سال قبل وجود داشته است، خاطرنشان کرد: سید جمال اسدآبادی در این زمینه جایگاه بالایی دارد.
خصوصیات نواندیش دینی اصیل و اجتهادی
وی در تشریح نواندیشی دینی اصیل و اجتهادی در دهههای اخیر بیان کرد: نکته نخست، اینها اهل اجتهاد و فقاهت هستند، یعنی اهل اسلام شناسی تخصصی، عالمانه و اجتهادی هستند. نکته دوم، مسلط بر علوم عقلی هستند. همه اینها چنین ویژگی را دارند. مسلط بر علوم عقلی لزوما بدین معنا نیست که پیرو فلسفه صداریی هستند. برای نمونه علامه جعفری شاید در چارچوب حکمت متعالیه نگنجد ولی آیا کسی هست که ایشان را فیلسوف نداند.
استاد حوزه گفت: نکته سوم، این افراد بهرهمند از آزاداندیشی، انعطاف فکری و تفکر انتقادی هستند. اگر اینگونه نباشد نمیتواند حد نساب لازم برای نواندیش دینی را به دست آورد. نکته چهارم، دارای نواندیشی مبتنی بر زمان آگاهی، زمان شناسی و توجه به مقتضیات و نیازهای زمان و مکان هستند.
وی افزود: نکته پنجم، برخوردار از جرأت و جسارت لازم برای ورود به عرصههای جدید و بدیع و طرح ایدههای تازه و حتی شکستن ساختارهای ناصواب و عبور از چارچوب موهوم و نترسیدن از جو حاکم علمی و غیر علمی هستند. کسی که میترسد خلاف مشهور سخن بگوید، میترسد جو حاکم علمی و غیر علمی برای او مشکلاتی ایجاد کند، نمیتواند فرد موفقی در عرصه نواندیشی باشد. اقتضاء نواندیشی این است فرد گاهی سخنان خلاف مشهور بگوید. البته این بدین معنا نیست که خلاف مشهور گفتن برای او اصل باشد، برخی دوست دارند خبر اول باشند و با مخالفت خود شناخته شوند.
آیتالله ملکزاده، مجموعه جریانهای شناخته شده مهم و فکری ایران پس از انقلاب را به سه مکتب تحجر، تجدد و نواندیشی منتقد تجدد تقسیم کرد و عنوان داشت: ملاک این تقسیم بندی موضع نظری و عملی گروهها و جریانهای مختلف فکری و فرهنگی در قبال سه مقوله «سنت اسلامی و میراث فکری و آیینی مسلمانان به ویژه شیعیان در طول تاریخ»، «جامعه و مردم ایران» و «امور نوپدید از جمله تمدن جدید غربی پس از رنسانس تاکنون در دو بعد سخت و نرم افزاری» است.
جریانهای سه مکتب «تحجر»، «تجدد» و «نواندیشی منتقد تجدد»
وی افزود: هر سه مکتب، خود دارای چهار جریان هستند. جریانهای مکتب تحجر شامل «تدین قانع به فقه فردی»، «مکتب تفکیک»، «انجمن حجتیه» و «دراویش» و جریانهای مکتب تجدد شامل «روشنفکر مخالف دین»، «روشنفکری دینی التقاطی»، «غرب زدگی و لیبرالیسم»، «انحرافی یا اسلام و مهدویت ایرانی» میشود. البته اینها به لحاظ وزن و جایگاه یکسان نیستند ولی جریان ساز بودهاند.
استاد حوزه، «هایدگری یا فردیدی»، «فرهنگستان علوم اسلامی»، «حکمی و فقاهی» و «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» را چهار جریان مکتب «نواندیشی منتقد تجدد» برشمرد و تأکید کرد: در میان تمامی اعضای این جریانها(۱۲ جریان شمرده شده) شماری از حوزویان نیز حضور دارند.
وی ادامه داد: البته جریان پیشتاز و پیشرو در حوزههای علمیه که بسیاری از عناصر و نیروهای محوری آن تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با پیشگامی و جانفشانی در رأس و بدنه نهضت انقلاب اسلامی قرار داشتند و پس از انقلاب نیز به عنوان جریان انقلابی در حوزههای علمیه شناخته شدهاند و بعضاً در جایگاههای مهم مدیریتی در انقلاب اسلامی قرار دارند، جریان کلان نواندیشی دینی اصیل و اجتهادی و منتقد همزمان تجدد و تحجر است که عمدتاً در جریان حکمی و فقاهی تجلی پیدا میکند.
اسامی افراد نواندیش حکمی و فقاهی
آیتالله ملکزاده درباره شخصیتهای جریان کلان نواندیشی دینی اصیل و اجتهادی و منتقد همزمان تجدد و تحجر که عمدتاً در جریان حکمی و فقاهی تجلی میکند را این گونه برشمرد: امام راحل، علامه طباطبایی، مرحوم طالقانی، شهید مطهری، علامه جعفری، شهید بهشتی، امام موسی صدر، شهید مفتح، شهید باهنر، آیتالله خامنهای، آیتالله جوادی آملی، علامه مصباح یزدی، آیتالله سبحانی، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله محمدهادی معرفت در ایران و در بیرون از مرزهای ایران نیز آیتالله شهید سیدمحمدباقر صدر و علامه محمدحسین فضل الله از جمله شخصیتهای این جریان هستند.
وی اضافه کرد: البته در میان این افراد اختلاف مراتب علمی و عملی و تفاوت دیدگاه، منش و روش به وضوح قابل مشاهده است ولی حداقلهایی که مدنظر است در عموم این شخصیتها وجود دارد. همچنین هر چند شهید صدر و علامه فضل الله در خارج از مرزهای ایران بودهاند ولی به عنوان اسلام شناس، زمان شناس و نواندیش با جامعه و مردم ایران مرتبط بوده و درباره آن میاندیشدهاند، در قبال مسائل این جامعه نیز موضع روشنی داشتهاند.
استاد حوزه گفت: در حال حاضر نیز صدها استاد زمان شناس، خوش فکر و انقلابی در حوزههای علمیه با اختلاف مراتب علمی، جلودار جریان «حکمی و فقاهی» هستند که افزون بر علوم سنتی حوزه، بر روی علوم انسانی اسلامی، تمدن سازی و… نیز کار میکنند.
وی ادامه داد: «فرهنگستان علوم اسلامی» و «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» نیز همگرایی با جریان «حکمی و فقاهی» دارند. عمده کار جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در حوزههای فرهنگی، هنری، رسانهای تعریف شده و امتداد کار جریان «حکمی و فقاهی» به شمار میآید که چهره شاخص آن شهید آوینی است.
آیتالله ملکزاده اظهار کرد: «فرهنگستان علوم اسلامی» که توسط سید منیرالدین حسینیهاشمی تأسیس شد به رغم انتقادها و اختلاف دیدگاهها هم در شاخه حکمت و هم در بخش فقاهت هم پوشانیهایی با جریان نواندیش حکمی و فقاهی دارد. به لحاظ مبانی و روشها اختلاف جدی وجود دارد ولی در مجموع در کنار و ذیل جریان نواندیشی حکمی و فقاهی معرفی میشود.
مخالفان و رقبای اصلی جریان نواندیش حکمی و فقاهی
وی درباره مخالفان و رقبای اصلی جریان نواندیشی دینی اصیل و اجتهادی مشخصاً جریان حکمی و فقاهی در حوزههای علمیه نیز گفت: اینها دو دستهاند؛ ۱- جریان تدین سنتی قانع به فقه فردی که احیاناً برخی از اساتید حوزه جزو این جریان هستند. انجمن حجتیه، مکتب تفکیک و تشیع انگلیسی نیز از جهاتی با آنها هم پیمان و مشترک الاهداف و المنافع هستند. اینها جزو جریان تحجر بحساب میآیند.
استاد حوزه بیان کرد: رقیب دیگر جریان نواندیش حکمی و فقاهی، روشنفکری دینی التقاطی است که دارای همراهان و همفکرانی در حوزه علمیه است. گرچه برخی از همراهان و همنوایان با این جریان بیشتر به لحاظ وحدت در برخی از اهداف سیاسی و جناحی و اشتراک در دشمن با آن همراه شدهاند و نه لزوماً به جهت وحدت کامل در مبانی فلسفی، الهیاتی و فقهی.
وی ادامه داد: بخشی از معممین که جزو جریان سیاسی خاصی تعریف میشوند و شماری از آنها در ماجرای فتنه ۸۸ نه تنها حضور فکری و تبلیغی بلکه حضور میدانی و خیابانی داشتند و بعضی از اعضای گروهی که احیاناً خود را با عنوان مجتهدان جوان، مصلح و مبتکر معرفی میکنند و در انتخابات خبرگان رهبری راه اندازی بخشی از سونامی ثبت نام به وسیله همینها رقم خورد، دست کم از متحدین و همراهان این جریان هستند.
آینده حوزه در اختیار نواندیشان حکمی و فقاهی است
آیتالله ملکزاده گفت: نکته جالب اینکه برخی از حوزویان مخالف جریان نواندیش حکمی و فقاهی جزو نوگراهای حوزه به شمار آمده و میآیند ولی نوگرایی آنها بدین معنا نیست که بخواهند مبتنی بر دین و با استفاده از دیدگاههای دینی و پایگاه دین به پرسش و مسائل جدید پاسخ دهند. نوگرایی آنها بدین معنا تقلیل پیدا کرده که بیایند دین را به نفع زمانه بزک کرده و تغییر دهند. یعنی قدم به قدم از دین به نفع زمان و زمانه عقب نشینی کنند. با تمام این مسائل، جریان قالب پیشتاز و پیشرو در حوزههای علمیه جریان حکمی و فقاهی است.
وی همچنین ادامه داد: فضای عمومی حوزه را در یک تقسیم بندی کلی این گونه باید بیان کرد؛ ۱- کسانی که فضای سنتی دارند و فضای سنتی را ادامه میدهند. اینها را ضد انقلاب و یا انقلابی نمیتوان دانست. یعنی کاری به چیزی ندارند و به روشهای گذشته خود عمل میکنند. ۲ – در مقابل اینها افرادی وجود دارند که به زمان توجه دارند و میدانند پرسشهای جدید وجود دارد و از همین جا تفکیک صورت میگیرد. در نوع دوم، عدهای میخواهند از موضع دین و تکیه بر دین به این پرسشها پاسخ دهند، عدهای نیز میخواهند دین را کوچک و محدود کنند تا اساساً برخوردی میان دین و این پرسشها و اشکالات جدید به وجود نیاید. البته برخی گرایشهای سیاسی نیز در این مسأله تأثیرگذار است.
استاد حوزه ابراز کرد: جریان سنتی به مسیر خود ادامه میدهد و معمولا پیشتاز نیست و نگه دارنده کف حوزه است. اکثریت پیشتازان و نوگرایان جریان نواندیش حکمی و فقاهی هستند که شمارشان در حال حاضر فوق العاده است. البته همه در یک سطح نیستند، با خودشان نیز اختلاف دیدگاه دارند و حتی در درصد انقلابی بودن با یک دیگر اختلاف دارند ولی در مجموع در جریان حکمی و فقاهی قابل توضیح دادن هستند.
انقلابیهای حوزه، پس از انقلاب در حوزه غریبه به شمار میرفتند
آیتالله ملکزاده در ادامه جلسه در پاسخ به پرسشی درباره اینکه نسل بعدی حوزه جریان سنتی خواهد بود یا جریان نواندیش گفت: فضای حوزه علمیه قم با فضای حوزه علمیه نجف بسیار متفاوت است. فضای حوزه علمیه قم تا پیش از انقلاب اسلامی علی العموم در اختیار جریان نواندیش بوده است. در همین حوزه امام خمینی(ره) پیام خود را مطرح و با استقبال حداکثری مواجه شد. حوزه علمیه قم حوزهای بود که در آن حتی فردی مانند آیتالله شریعتمداری که در تقابل با امام(ره) تعریف میشد نیز جزو نوگرایان شناخته میشد.
وی افزود: پس از پیروزی انقلاب اسلامی بخش قابل توجهی از جریان نواندیش و نوگرا در حوزههای علمیه آرزوهای خود را تحقق یافته دیده و به نوعی درگیر رفع امورات انقلاب شدند. پس از آن که جنگ آغاز شد تمام توان حوزه انقلابی نیز صرف جبهه شد. همزمان با این موضوع، روحانیونی که از نجف به قم آمده بودند درگیر انقلاب نشده و به درس و بحث ادامه دادند، در نتیجه شاگردانی تربیت کردند که نسلی از اساتید حوزه را تشکیل دادند و هر چند ظرفیت حوزه انقلابی پس از جنگ به حوزهها بازگشت ولی قم دیگر آن قم سابق نبود. به گونهای که انقلابیهایی که تمام حوزه قم در اختیارشان بود پس از پیروزی انقلاب در حوزه علمیه که پایگاه انقلاب بود، غریبه به شمار میرفتند. در حالی که حوزه علمیه قم دست اینها بود.
در جنگ تمام عیار تاریخی و تمدنی هستم که اگر ببازیم عبرت تاریخ میشویم
استاد برجسته حوزه گفت: با این وجود اکنون وضعیت به شدت تغییر کرده است و جریان نواندیش حکمی و فقاهی به جد مشغول به کار شده است و اگر بتوانیم جمع بیشتری از طلاب خوش فکر خود را برای کارهای بنیادی و مبنایی در حوزه نگه داریم بلاشک آینده حوزه در اختیار این جریان است.
وی در پایان عنوان کرد: واقعیت این است که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم در یک جنگ تاریخی تمدنی جدی قرار داریم. در ورای لبخندها، کنفرانسها، همایشها و احترامها یک جنگ تمام عیار تاریخی تمدنی به شکل جدی برقرار است که جنگ نرم نیز به شمار میآید، اگر با آن ساده برخورد کنیم بلاشک باختهایم و نه تنها باختهایم که به عبرت تاریخ بدل میشویم. ما در درون حوزه سعی کردیم درباره آن به جد کار کنیم.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=11142
نظرات