به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله محمد قائنی از اساتید حوزه علمیه قم در درس خارج فقه پزشکی به تشریح مسائل مستحدثه پزشکی با عنوان «واگیر و سرایت بیماری» پرداخت که در ادامه خلاصه متن آن را از نظر میگذرانید؛
گفتیم مساله سرایت و واگیر در فقه موضوع احکامی قرار گرفته است. حتی برخی علماء رسالهها و کتب مستقلی در این زمینه نوشتهاند که من تصویر نسخ خطی برخی از آنها را دیدهام. این مساله در کلمات اهلسنت هم مورد بررسی قرار گرفته است.
نظر معروف اهلسنت(حداقل در برخی زمانها) حرمت فرار از طاعون بوده است و آن را نوعی اعتراض و فرار از مقدرات و قضای الهی محسوب میکردند و آن را با وجوب رضای به تقدیر الهی منافی میدانستهاند.
مرحوم سید نعمتالله جزایری به مناسبت شیوع بیماری طاعون در روم(در اسلامبول) در سال ۱۱۰۲ قمری،)تعبیر ایشان این است: انتشر منها الی بالد اسلامبول و الشامات و بغداد و المشاهد المشرفه و الجزائر و البصره و الهویزه و دورق و قد مات بسببها خلق کثیر و منهم العلماء و الصلحاء و الزهاد حتی سمی هذا العام بعام الحزن و فرّ اناس من تلک الدیار و کان بعض الناس یعتقد حرمه الفرار لکونه مخالفا للمشیه الالهیه و انه مناف لوجوب الرضا بالتقدیر)
رسالهای را در مورد فرار از طاعون نوشتهاند که عنوان آن «مسکن الشجون فی حکم الفرار من الوباء و الطاعون» است و در برخی موارد به «مسکن الشجون فی وجوب الفرار من الوباء و الطاعون» تعبیر شده است که احتمالا همان عنوان اول صحیح است و مستفاد از کلمات ایشان این است که نظر برخی از علمای شیعه هم حرمت فرار از طاعون بوده است و البته خود ایشان به لزوم فرار معتقد است.
هم چنین در حالات سید بحر العلوم آمده است که ایشان رسالهای در بحث حرمت فرار از طاعون نوشتهاند. در فوائد الرجالیه رسالهای با عنوان «رساله فی حکم الفرار من الطاعون» به ایشان نسبت داده شده است. این نشانه اهمیت این مساله است که فقط برای یک حکم(فرار) در مورد یک بیماری(طاعون) رساله نوشتهاند.
در زمان ما بیماری مثل کرونا(کویید ۱۹) در حقیقت وباء محسوب میشود و احکام متعدد و آثار فراوانی در فقه دارد که به آنها اشاره خواهیم کرد.
ما از جهات مختلفی این مساله را مورد بررسی قرار خواهیم داد:
اول: ابتلای به امراض سخت و صعب و سنگین و خصوص بیماریهای مسری با ایمان منافات ندارد و اینگونه نیست که ابتلای به این بیماریها دلیل بر بی ایمانی باشد، یا اینکه فقط غیر مسلمین باید به آنها مبتلا شوند و ابتلای به این بیماری دلیل نبود ایمان و مسلمانی به حساب بیاید. این مساله در روایات هم مورد اشاره قرار گرفته است.
مرحوم کلینی در کافی بابی برای روایات مرتبط با همین مساله در نظر گرفتهاند. برای مثال معاویه بن عمار از ناجیه گفته که امام علیه السلام بعد از نقل قصه مومنی که در سوره یس به آن اشاره شده است، میفرمایند: مومن به هر مرضی مبتلا میشود و با هر مرگی میمیرد، اما خودکشی نمی کند.(از این فقره حرمت خودکشی استفاده میشود و اینکه با ایمان ناسازگار است(.
روایت دیگر میگوید: اگر چه بلاء عمومی است و غیر مومن هم به آن دچار میشود اما یک بلایی مختص به مومن است و آن ابتلایی است که به بروز و کشف مراتب ایمان آنها منجر میشود. همان طور که از آیات و روایات استفاده میشود برخی بلایا مختص به انبیاء و پیامبران و ائمه علیهم السلام است.
بنابراین ابتلای به بیماری و بلاء با ایمان منافات ندارد، بلکه برخی از بلای مختص به مومن یا حتی درجات بالای ایمان است. ممکن است گفته شود مفاد برخی آیات قرآن مثل آیه شریفه «وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ»(الشوری ۳۰) این است که بلایایی که انسان به آن دچار میشود در اثر لغزش و گناهان انسان است.
در حالی که مفاد این روایات این بود که برخی از بلایا مخصوص به انبیاء و معصومین علیهم السلام است و هر چه مراتب ایمان بالاتر باشد ابتلاء شدیدتر است. همین مساله از ائمه علیهم السلام سوال شده است که چطور میتوان بلایایی که بر پیامبر و ائمه علیهم السلام وارد شده است چطور با این آیه شریفه قابل جمع است؟ و امام علیه السلام پاسخ میدهند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روزی صد بار استغفار میکردهاند بدون اینکه گناهی مرتکب شده باشند.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=18255
نظرات