به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح اندیشه؛ نشست «الزامات، بایدها و نبایدها در اسلامی شدن دانشگاهها» امروز یکشنبه ۱۴ آذرماه با ارائه حجتالاسلام والمسلمین محمد لیالی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی برگزار شد.
در ادامه سخنان وی را بخوانید:
نظریه اسلامی شدن دانشگاهها از تأسیس دفتر همکاری حوزه و دانشگاه در دهه شصت شروع شد اما در آن دهه به نتیجه نرسید و مخصوصاً در دهه هفتاد نیز احساس شد که نظام فکری، معرفتی و آموزشی در تراز انقلاب اسلامی نیست، لذا نظریه اسلامی شدن قوت گرفت و سندهایی تحت عنوان اسلامی شدن دانشگاهها نوشته شد و آخرین نمونه آن مربوط به سال ۱۳۹۰ است. ما نظریه اسلامی شدن دانشگاهها را مطرح کردهایم و اسناد بالادستی هم داریم و شورای عالی انقلاب فرهنگی تأسیس کردهایم که مجری اسلامی شدن دانشگاههاست.
موانع اسلامی شدن دانشگاهها
شورای عالی انقلاب فرهنگی عملاً مدیریت فرهنگ و تصمیمگیری و تصمیمسازی در این زمینه را بر عهده دارد و به تبع آن کمیتهها و کمیسیونهای مختلفی برای اسلامی شدن دانشگاهها ایجاد شده است اما شورای عالی انقلاب فرهنگی در این چهل سال، دچار چالشها و دست اندازهایی در دولتهای مختلف بوده است و به نوعی ساختار آن نتوانست خود را با تحولات فرهنگی جامعه تطبیق دهد لذا امیدواریم با تحولات در دوره جدید، این شورا بتواند در ساختار، عملکرد و وظایف خود تغییر و تحول ایجاد کند.
نکته دیگر اینکه اسلامی شدن دانشگاه در دستانداز جریانات فکری و سیاسی پس از انقلاب قرار گرفته و گرفتار مدیران سیاسی و اجرایی نیز بوده است؛ مخصوصاً در قوه مجریه اراده و اعتقادی برای اسلامی شدن دانشگاهها وجود نداشته است. مشکل دیگر در نگاه بدنه مدیریت برخی از دانشگاهها به اسلامی شدن است. کسانی که وسط گود قرار دارند و با وزارت علوم، وزارت بهداشت، دانشگاه آزاد و سایر مراکز عالی در ارتباط بودهاند به خوبی این موضوع را درک کردهاند که برخی از مدیران با اسلامی شدن دانشگاهها میانه خوبی نداشتهاند.
نکته دیگر این است که در پدیده اسلامی شدن دانشگاهها، با مجموعه نهاد آموزش عالی مواجه هستیم که ویژگیهای خاصی دارد. اگر کسی دانشگاه را نشناسد و در دانشگاه حضور پیدا نکند و با فرآیند نظام تصمیمگیر و تصمیمساز در دانشگاهها آشنا نباشد، نمیتواند درباره اسلامی شدن دانشگاهها تصمیم بگیرد. کار دانشگاه تولید فکر و اندیشه برای تمدنسازی است و قرار است همراه با رصد تحولات جامعه، اندیشهسازی کند. این دانشگاه قرار است مروج خلاقیت، نوآوری و ایجاد کارآفرینی برای حاکمیت باشد یعنی رابطه صنعت و دانشگاه گسترش پیدا کند.
دانشگاه؛ نماد خردورزی جامعه
قرار بر این بود و هست که دانشگاه نماد خردورزی و عقلانیت جامعه باشد. در این فضا باید آزاداندیشی وجود داشته باشد و نباید چیزی را بر آن تحمیل کرد. این دانشگاه و آموزش عالی باید سطح بالای آگاهیهای سیاسی و اجتماعی داشته باشد و اجمالاً چنین آگاهیهایی دارد. همچنین قرار است این دانشگاه تأثیرگذاری و تأثیرپذیری از تحولات سیاسی و اجتماعی داشته باشد. اینها ویژگیهای نهاد آموزش عالی است که در بحث اسلامی شدن دانشگاهها باید مورد توجه قرار گیرد.
وقتی موضوع اسلامی شدن دانشگاهها و مجموعههای تأثیرگذار و تأثیرپذیر در اسلامی شدن را تحلیل و بررسی میکنیم با موانع و محدودیتهایی مواجه هستیم. اگر این موانع را شناسایی کردیم آنگاه میتوانیم سراغ الزامات و بایدها و نبایدهای اسلامی شدن دانشگاهها برویم. وقتی به سند اسلامی شدن دانشگاهها نگاه میکنید این سند شامل نظامات چهارگانه آموزش، پژوهش، فرهنگی – تربیتی و مدیریت است. بنده احساس میکنم همه مراکز مرتبط، توجه کافی به اولویتهای سند اسلامی شدن دانشگاه در این بخشها ندارند و نگاه نظامواره به اضلاع چهارگانه سند اسلامی شدن دانشگاهها وجود ندارد.
احساس میشود نسبت به رصد مسائل، پاسخیابی عالمانه، واقعبینانه و مداخله به هنگام نداشتهایم که بنده از آن به عدم مواجهه صحیح با مجموعه نظامِ مسائل، پاسخیابی عالمانه و واقعبینانه به مسائل و مداخله به موقع تعبیر میکنم. همچنین احساس میشود ارتباط مداوم بین نهادها و مراکز مرتبط با اسلامی شدن دانشگاهها وجود ندارد. مراکزی همانند شورای عالی انقلاب فرهنگی تا کمیتههای زیرمجموعه، وزارت علوم، دانشگاه آزاد، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها و زیرمجموعههای آنها بسیار بزرگ هستند اما این مجموعهها ارتباط مستمری ندارند که رصد، پاسخگویی و مداخله به موقع انجام دهند لذا شاهد یک مجمع الجزایر هستیم که به صورت مستقل عمل میکنند.
لزوم بهروز رسانی قوانین
شاید یکی دیگر از موانع اسلامی شدن دانشگاهها این است که فهم مشترکی در این مجموعههای دخیل در خودِ مفهوم اسلامی شدن وجود ندارد لذا اگر از تعدادی از این مسئولان دعوت کنیم و بگوییم که تعریف مشترکی از اسلامی شدن دانشگاهها ارائه دهند توان چنین کاری ندارند. همه هم میدانند که در عملکرد خودشان ضعف داشتهاند و دانشگاهها در تراز تمدن اسلامی نیست اما درباره چرایی و چگونگی تحقق دانشگاه اسلامی اختلاف نظر وجود دارد که بنده آن را به اختلاف در سازوکارهای عملیاتی شدن اسلامی شدن دانشگاه تعبیر میکنم.
معتقدم شاهد بدکارکردی نهادهای مرتبط با اسلامی شدن دانشگاهها هستیم و میتوانیم به دهها مصداق اشاره کنیم. همچنین قوانین متعدد و عدم بهروز رسانی قوانین و آئیننامهها مانع دیگر برای اسلامی شدن دانشگاههاست. عدم توجه به قابلیت اجرایی شدن قوانین و مقررات مانع دیگر در این زمینه است. جالب است که آخرین ابلاغ سند اسلامی شدن دانشگاهها مربوط به سال ۹۰ است و ۱۰سال از عمر آن گذشته است. نکته دیگر عدم ورود جدی اندیشمندان و صاحبنظران متعدد، از حوزه و دانشگاه جهت همکاری و همیاری است. همه ما نسبت به اسلامی شدن دانشگاهها اتفاق نظر داریم اما احساس میشود ورود جدی از سوی صاحبنظران صورت نگرفته است.
الزامات اسلامی شدن دانشگاهها
بحث بعدی در مورد بایدها و نبایدهاست. سؤال این است که اگر بعد از چهار دهه هنوز معتقدیم دانشگاههای ما در تراز احیای تمدن اسلامی نیستند پس چه باید کرد؟ بنده برخی از الزامات اشاره میکنم. یکی از این موارد لزوم تقویت هماندیشی میان نخبگان حوزه و دانشگاه است. واقعیت این است که ما به میزان زیادی درباره وحدت حوزه و دانشگاه صحبت کردهایم اما محافل هماندیشی به میزان اندکی برگزار میشود. نکته دوم لزوم بازاندیشی، بازتعریف و بازمهندسی در اسلامی شدن دانشگاههاست.
واقعیت این است که ما به تغییرات و تحولات سریع جهانی توجه نمیکنیم لذا الزام سوم این است که باید تحولات جهانی و کشوری را به میزان زیادی مورد توجه قرار دهیم تا به رشد علمی و اسلامی شدن دانشگاهها برسیم و گرفتار انفعال نباشیم. اقدام دیگر که باید انجام شود کاربردی شدن سند اسلامی شدن دانشگاههاست که بندهای بسیار خوبی هم دارد اما تاکنون اجرایی نشده است.
الزام بعدی نگاه به حل مسائل و موضوعات در پدیده اسلامی شدن دانشگاههاست. ما نظامِ مسائل خود را بهروز نکردهایم و بسیاری از بندهای این سند برای سال ۱۴۰۰ مناسب نیست. اتفاق دیگر لزوم احصای دقیق و هوشمندانه نیازهای کشور با توجه به سند اسلامی شدن دانشگاههاست. اقدام دیگر لزوم تعهد به اجراء در میان مدیران کشوری است که مرتبط با آموزش عالی هستند. احساس میشود باید بر فرآیند محتوا، محصول، کتب و متون درسی، مدیریت جدیدی انجام شود که در راستای اسلامی شدن دانشگاهها باشد.
نکته پایانی نیز لزوم کارآمدی و بومیسازی در علوم انسانی و به تبع آن علوم اسلامی است چراکه یکی از چالشهای جدی در زمینه اسلامی شدن دانشگاهها این است که دستاوردهای علوم انسانی، بومی نشده و با تعالیم اسلامی همخوانی و تطبیق داده نشده است.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=25838
نظرات