به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ نشست «بررسی کاربست روش نظریهپردازی داده بنیاد در علوم انسانی اسلامی» با ارائه حجتالاسلام دکتر احمدحسین شریفی، عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) و با نقد دکتر سیدحسین شرفالدین و حجتالاسلام دکتر محمدمهدی نادری، در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد.
حجتالاسلام شریفی ابتدا توضیحاتی درباره روش داده بنیاد ارائه داد و گفت: استفاده از این روش نه مخصوص پیروان رویکرد کنش متقابل در جامعهشناسی است و نه مخصوص پراگماتیسم در فلسفه و نه اساساً اختصاصی به جامعهشناسی دارد؛ بلکه در همه علوم انسانی و تحقیقات کیفی و بر اساس همه رویکردهای موجود در علوم انسانی، علوم اجتماعی و فلسفه قابل استفاده است.
تقریر نظریه دادهبنیاد
وی ویژگیهای روش داده بنیاد را بهتصریح مدافعانش برشمرد و گفت: ۱- بهدنبال ساختن نظریه است و نه اثبات یا تأیید یا آزمایش نظریه.۲- فرآیند، اصول و مراحل مشخصی را برای ساختن نظریه ارائه میدهد. ۳- تا حدود زیادی از تأثیر پیشداوریها، تعصبات، سلایق، و علایق شخصی میکاهد. ۴- نظریهای که در پایان ارائه میدهد پیوند تنگاتنگی با واقعیت دارد.
شریفی همچنین مدل فرآیند اجرایی نظریه را هم توضیح داد و گفت: ۱- تعیین موضوع و نمونهگیری نظری ۲- جمعآوری دادهها «اشباع» ۳- مفاهیم ۴- مؤلفهها ۵-ابعاد ۶-مدل مفهوم یا نظریه. تقریر دیگر از این نظریه شامل دو مرحله مطالعات مقدماتی و مطالعات اصلی میشود. در مرحله مطالعات مقدماتی بهوسیله دغدغهیابی و مسألهیابی و مصاحبههای مقدماتی، پدیده یا فرآیند مورد مطالعه را انتخاب میکنیم و به تهیه طرح پژوهش میرسیم. در مرحله مطالعات اصلی با گردآوری دادهها، تحلیل دادهها(کدگذاری) و اشباع؛ نظریه نهایی شکلگیری میشود.
وی تقریر اشتراوس و کوربین را هم از مراحل این روش توضیح داد: ۱- سؤال تحقیق: نخستین مرحله در هر نوع روشی، انتخاب مسأله و سؤال تحقیق است. منشأ و خاستگاه سؤال تحقیق مهم نیست؛ شیوه طرح سؤال اهمیت علمی دارد؛ زیرا حتی زمانی که مسأله تحقیق، واقعاً کیفی است، سؤال را میتوان بهگونهای طرح کرد که با مطالعات کمی سنخیت داشته باشد. ۲- گردآوری دادهها: دادهها ممکن است از راههای مختلفی به دست آیند، از راه مشاهده، مصاحبه، اسناد کتابخانهای، اسناد دولتی و حتی تأملات شخصی. خود نظریهپرداز است که تصمیم میگیرد چه دادههایی را از چه منابعی و از چه مکانها و ناظر به چه زمانهایی گردآوری کند. نمونهبرداری در این روش، به شکل ارادی، انتخابی و غیر تصادفی صورت میگیرد. ۳-کدگذاری دادهها: در این روش کدگذاری دادهها برای نظریهپردازی نقش کلیدی دارد. کدگذاری فعالیتی است که طی آن ابتدا با تجزیه دادهها، آنها را نشانهگذاری کرده و سپس مفهومسازی میکنیم؛ و در ادامه با ترکیب مفاهیم، روابط میان آنها را به دست آورده و از فرآیند به تولید نظریه میرسیم.
نقد ابعاد نظریه
شریفی در بررسی ابعاد این نظریه به چند مورد اشاره کرد و گفت: ۱- تناسب با واقعیتهای عینی؛ چنین روشی نسبت به روشهایی که با نظریه یا فرضیه شروع میشوند، قابلیت بیشتری برای واقعنگری دارد. ۲- نادیده گرفتن فرضیه؛ این روش بهجای فرضیه از سؤال شروع میکند و برای تحقیقات علوم انسانی بسیار مناسب است. در این روش، هدف آزمایش یا اعتبارسنجی فرضیهای خاص نیست؛ بلکه ایجاد یا ساختن یک فرضیه یا نظریه جدید است. همین ویژگی موجب شده برخی آن را روشی موفق و مفید برای تحقیقات اسلامی بدانند.۳- توجه به نقش نظریهپرداز؛ توانمندیهای ادراکی، حساسیت نظری و صلاحیتهای اخلاقی نظریهپرداز، در این روش مد نظر است. البته توجه افراطی به نظریهپرداز و نقش او در فرآیند تولید علم موجب شده این نقطه قوت به ضعف تبدیل گردد. آنان حتی در مقام گردآوری میزان و کیفیت گردآوری دادهها و حتی منابع مورد ارجاع همگی، بستگی به میل و خواست نظریهپرداز دارد! نمونهبرداری انتخابی و غیر تصادفی، با واقعگرایانه بودن این روش منافات دارد.۴- بیتوجهی به پیشینه تحقیق؛ در این روش نهتنها دانستههای پیشین بیفایده است؛ بلکه ممکن است زیانبار هم باشد و موجب انحراف ذهنی تلقی شود. به اعتقاد ما این کار هم غیرعلمی و هم غیراخلاقی است. ۵- نادیده گرفتن رابطه میان نظریه و مبانی نظری؛ نظریهپردازی در علوم انسانی و اجتماعی، امری بریده از بنیانهای فکری نیست؛ در همه موارد نظریهپردازی میتوان تأثیر مبانی نظری را نشان داد.۶- روشی برای کدگذاری و نه تحلیل؛ این نظریه شامل قالبی مشخص برای تجزیهوتحلیل دادهها نبوده و صرفاً به تبیین و توجیه کدگذاری میپردازد.
نسبت این روش با علم دینی چیست؟
نادری در بخش بعدی این نشست بهعنوان منتقد گفت: پیش از هر چیز باید به این پرسشها پاسخ داد که آیا «داده بنیاد» روش نظریهپردازی است یا روش تحقیق است؟ آیا روش گردآوری است؟ و یا روش داوری اطلاعات است؟ یا روش تجزیهوتحلیل است؟ در متونی که بنده مطالعه کردم آقایان اشتراوس و گلیسر این روش را بهعنوان روش تحقیق کیفی مطرح کردند. بنابراین میتوان گفت داده بنیان روش تحقیق است روش نظریهپردازی نیست. حتی بعضی از افراد، از تعبیر استراتژی تحقیق نیز استفاده کردند.او افزود:حجتالاسلام شریفی در متنی که نوشته بودند، فرمودند که روش داده بنیان در علوم انسانی و فلسفه قابل استفاده است تعبیر شما از واژه فلسفه در اینجا چیست؟ علمی است که موضوعش همان موجود بما هو موجود است؟ اگر منظور شما این علم است باید گفت تنها روش فلسفه، روش عقلی و استفاده از قیاس است مباحث فلسفی مانند واجب الوجود با داده بنیان حل نمیشود .نادری گفت: اگر بخواهم در این زمینه ادامه بدهم؛ در واژه علوم انسانی اسلامی به چه معناست؟ تلقی و تعریف شما از علم دینی چیست؟ شما میخواهید نسبت داده بنیان را کدامیک از آن تعریفها مشخص کنید؟ بنده به یک نمونه از تعریفات علم دینی اشاره میکنم به نظر آیتالله مصباح یزدی «علم دینی، علمی است که تأثیرات مبانی فلسفی اسلام و همچنین تأثیرات ارزشهای اسلامی بررسی شوند اگر این شروط محقق شد ما به علم دینی دست یافتیم». با این تعریف وقتی تأثیرات ارزشهای اسلامی را در مدیریت و روانشناسی و جامعهشناسی بررسی میکنیم؛ از روش داده بنیان استفاده کنیم یا از روشهای تحلیلی استفاده کنیم؟ این تأثیرات فقط با تحلیل به دست میآیند. روش گراندد تئوری داده بنیان توانایی پاسخگویی به این پرسشها را ندارد.او با اشاره به تلقیهای دیگر از علم دینی گفت: برخی میگوید علم دینی، علمی است که از کتاب و سنت استخراج میشود با این تعریف نسبت دیگری بین روش داده بنیان و علم دینی به وجود میآید با این تعریف به نظرم به یک مقدار بیشتر میتوانیم به روش داده بنیان مجوز تحقیق در علوم انسانی را داد.
روش دادهبنیاد برای متون اجتماعی است
در ادامه این جلسه شرفالدین به نقد و بررسی نظریه ارائه شده پرداخت و گفت: روش و یا رویکرد داده بنیان، چند روشی و در واقع مولتی متد است. اگر بخواهیم از این روش برای مطالعات دینی استفاده کنیم اینها متنهای زبانی هستند؛ یعنی متضمن نمادها و نشانههای معنا هستند با دلالتهای خاص. اساساً آیا میشود از روشی که اصالتاً برای متنهای اجتماعی طراحی شده است، برای متنهای زبانی به کار گرفت؟در متون اجتماعی روش داده بنیاد به پیشینه مراجعه نمیکنیم؛ داده بنیاد در جایی است که پیشینه وجود نداشته باشد اصلاً پیشینهای نیست که به آن رجوع کنیم کفاف تئوریک وجود ندارد؛ این اشکال که ما بگوییم رجوع نکردن به پیشینه خلاف اخلاق علمی است؛ نظریهپردازان خلاق نظریههای جدید خودشان را به چه کسی استناد دادند؟ مانند نظریه خودکشی و تقسیمکار دور کیم و نظریه قفس آهنین و اخلاق پروتستان ماکس وبر برای اولین بار مطرح کردند.
انتهای پیام/
منبع: صبح نو
https://ihkn.ir/?p=9588
نظرات