به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجت الاسلام و المسلمین دکتر حامد قرائتی از اعضای هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) است که با وی درباره علم تاریخ به گفت وگو نشستیم. در ادامه، متن آن را ملاحظه می کنید؛
مفتاح_اندیشه – به عنوان پرسش نخست، اهمیت پژوهش های تاریخی در پیشبرد اهداف علوم انسانی اسلامی را تشریح بفرمایید.
قرائتی: در این باره به مطالعات تاریخی از دو منظر می توان نگریست؛ نخست، مطالعات یا پژوهش های تاریخی بالاصاله و ذاتاً مورد نظر قرار می گیرد که شامل منابع، روش ها، موضوعات و رویکردهای تاریخی می شود. و منظرگاه دوم، مطالعات یا پژوهش هایی که روشن کننده سیر پیدایش، مراحل و تطور علوم، عالمان مرتبط و موضوعات محوری هر علم می باشد. یعنی تاریخ کمک می کند تا با خاستگاه، ماهیت، میراث و آثار علوم و عالمان هر علم آگاهی پیدا کنیم. آگاهی ای که بهره مندی ما را از آن علوم دو چندان خواهد نمود. در این دیدگاه مطالعات تاریخ به ما کمک می کند تا بدانیم علوم مختلف چه تأثیر یا سرگذشتی را در تمدن اسلامی تجربه نموده اند.
تاریخ علمی است که در تمامی علوم به آن نیاز داریم حتی در علومی مانند جامعه شناسی، روان شناسی، پزشکی و… . مسلماً اگر تاریخ علوم مختلف را بدانیم، شناخت و قدرت بیشتری برای تحول آن ها خواهیم داشت، چه اینکه با تکیه بر این میراث قادر خواهیم بود شرایط جدیدی را بیافرینیم. البته خود تاریخ نیز دارای ظرفیت های فراوانی است.
مفتاح_اندیشه – مهم ترین وجه تمایز و تفاوت های مورخین اسلامی دوره گذشته با دوره کنونی چیست؟
قرائتی: در گذشته مطالعات و منابع تاریخ اسلام بیشتر ناظر به رخدادهای مهمی مانند جنگ ها، دولتها و دولتمردان و سایر رویدادهای سرنوشت ساز بوده است. یعنی بیشتر به نتیجه تحولات اجتماعی توجه می شد تا چگونگی و ابعاد تحولات اجتماعی، ولی در حال حاضر با کمک دیگر علوم و ترابط و نسبت هایی که بین علوم ایجاد شده مطالعات جدیدی مانند تاریخ فرهنگی، تاریخ اجتماعی، تحلیل گفتمانی و… بروز و ظهور یافته و یا شاهد استناد به منابع جدیدی چون تاریخ شفاهی، باستان شناسی و لغت شناسی و… هستیم. رویکردها و منابعی که سبب شده مطالعات تاریخی عمق بیشتری پیدا کرده و گزارش ها و مطالعات تاریخی از قالبی ثابت به قالبی پویا و زنده تبدیل شوند. این روش ها، نگرش ها و منابع سبب شده همان وقایع و رخ دادهای گذشته را از منظر جامع تر و کاربردی تری مورد مطالعه قرار دهیم. برای نمونه اگر پیش تر درباره واقعه عاشورا تنها به مقتل نگاری و حداکثر به علل و نتایج بی واسطه قیام امام حسین(ع) پرداخته می شد، اکنون بسترها و دستاوردهای اجتماعی این رخداد مورد بررسی قرار گرفته و حتی تأثیر باورها و رقابت های فرهنگی اعراب عدنانی و قحطانی در رخدادی چون عاشورا مورد بررسی قرار می گیرد. تا مشخص شود که سهم هر مجموعه یا فرد در وقوع این حادثه چقدر بوده است. در نمونه ای دیگر با تمسک به مطالعاتی چون تحلیل گفتمانی خطبه فدکیه، می توان ابعاد مغفول مانده ای از شرائط و تحولات موثر در جامعه مدینه پس از رسول خدا(ص) را بازسازی کرده در نتیجه بتوان تحلیلی واقع بینانه تر از مواضعی چون تشکیل سقیفه توسط انصار ارائه داد.
مفتاح_اندیشه – در تاریخ نگاری اسلامی چه خلأهایی حس می شود که اندیشمندان امروزی باید به آن ها توجه بیشتری داشته باشند؟
قرائتی: یکی از خلأهایی که محسوس بوده و تاثیر گذار بر مطالعات تاریخی می باشد، نگاه ابزاری و غیر مستقل به تاریخ است. بدین معنا که هم گزارش ها و گزاره های تاریخی با سنجه های غیر تاریخی مورد ارزیابی قرار گرفته و هم منابع و مطالعات تاریخی تا زمانی معتبر دانسته می شوند که در راستای اثبات تصورات پیشینی یا نتایج و تحلیل های غیر تاریخی ما باشند. به عبارت دیگر اینکه قضاوت در موضوعات تاریخی در حوزه ها و ساحت های دیگر علوم اتفاق افتاده و تنها وظیفه پژوهشگر تاریخی پیدا کردن مدارکی برای اثبات این قضاوت ها می باشد. یعنی هیچگاه تاریخ را مطالعه نمی کنیم که بدانیم در گذشته چه اتفاقی رخ داده یا یک اتفاق تاریخی دارای چه بسترها و نتایجی بوده است. البته منظور من نفی پیش فرض ها نیست بلکه احترام گذاردن به ساحت علم، استدلال و دستاوردهای علوم مختلف است.
تاریخ نقش کاشفیت دارد، یعنی واقعیت تاریخی را روشن می کند. اگر در گذشته تاریخ را متهم می کردیم که توسط زرداران و زورمندان نوشته شده، اکنون شاید نتوان به راحتی این اتهام را درباره تاریخ مطرح کرد، چرا که تاریخ اکنون محدود به متونی مانند طبری و یعقوبی نیست، بلکه جامعه شناسی، باستان شناسی، واژه شناسی، تاریخ اجتماعی و… نیز در این مطالعات مؤثر است. بنابراین تاریخ واقعیتی در گذشته است که متون یا هر دلیل دیگری می تواند ما را به آن رهنمون کند.
دیگر نوشتن یا ننوشتن یک مورخ نمی تواند تاریخ را کتمان کند. برای نمونه اگر برخی تاریخ نگاران واقعه غدیر را ننوشته اند، نمی توان آن را در تاریخ محو کرد. غدیر به دلایل مختلفی که در حوزه فرهنگ، اجتماع، ادبیات، شعر و حتی ابنیه و باستان شناسی قابل اثبات است و وجود دارد. اکنون یک مورخ یا پژوهشگر تاریخی با تکیه بر تمام این منابع به پژوهش می پردازد. به همین دلیل اکنون این شبهه که ممکن است تاریخ تحریف شده باشد و یا متون آن از بین رفته باشد – هر چند این احتمال درباره اکثر علوم نقلی وجود دارد – درباره تاریخ کمتر قابل طرح خواهد بود. چون تاریخ تنها محدود به یک متن خاص نبوده و موضوعات آن غالبا عینی، خارجی و قابل سنجش اند. از این رو احساس می شود متأسفانه در علوم انسانی و حتی اسلامی یا میان عالمان و دانشمندان اسلامی، تاریخ در بسیاری از مقاطع کارکرد ابزاری داشته و کمتر تاریخ را اصالتا و بالذات برای کشف وقایع مورد مطالعه قرار داده اند.
مفتاح_اندیشه – آسیب های تاریخ مطالعات اهل بیت(ع) چیست؟
قرائتی: یکی از دغدغه های اصلی مسلمانان برای نگارش تاریخ، ثبت و ضبط سیره بزرگان بوده است. به همین دلیل نخستین کتاب های تاریخی مسلمانان، در موضوع سیره نبوی است. هدف نیز این بوده که رفتار پیامبر(ص) به عنوان الگو باقی بماند تا بتوانیم از آن برای زندگی سعادتمندانه استفاده کنیم. طبیعتاً چون شیعیان اهل بیت(ع) جانشینان رسول خدا(ص) و مراجع دینی و معرفتی می دانند مطالعات سیره پژوهی در میان شیعیان اهمیتی صد چندان دارد. این درحالی است که این مطالعات تنها در قالب های محدودی چون استنباط احکام فرعی آن هم با کاستی هایی رخ داده است. یعنی همانگونه که مورخان مسلمان به سیره نبوی مستقل از فقه نگریسته اند در عالم تشیع چنین نگاهی به نحو مطلوب محقق نشده است. به عنوان نمونه احادیث، مواضع و رویکردهای امام علی(ع) در قالب تک گزاره ها و در ریز موضوعات مستقل ممکن است مورد توجه قرار گرفته باشد اما سیره حضرت در موضوعاتی چون: سیره ایشان در مواجهه با چالش های رسانه ای، یا گونه شناسی مواجهه ایشان با منتقدان درونی به صورتی که بتوان از آن استخراج قانون نموده کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در مطالعات تاریخ و زندگانی معصومین(ع) اگر به قالب های گذشته بسنده نماییم تاریخ اهل بیت(ع) بیشتر در حد داستان هایی قابل افتخار مورد توجه قرار خواهند گرفت. بی مهری و بی توجهی ما نسبت به سیره اهل بیت(ع) نه تنها نقطه ضعف بزرگی برای جامعه تاریخی در قلمرو تمدنی شیعه دانسته می شود بلکه ما را از بسیاری از منابع، تجارت، میراث معرفتی و تمدنی محروم خواهد ساخت است.
ما معصومانی داریم که گفتار، فعل و حتی سکوتشان برایمان حجت بوده و مشروعیت ساز است که در فقه به آن سنت می گوییم. در مطالعات سیره پژوهی رایج اهتمام و تعمق پژوهش ها متمرکز بر رفتار و فعل امام(ع) است که به نظر ممکن است مشکلاتی را برای ما ایجاد می کند. فعل امام(ع) در کجا؟ چه زمانی؟ و چه شرایطی؟ و… این «محیط ها و بسترها» در پژوهش های ما دیده نمی شود. به همین دلیل برای نمونه امام حسین(ع) را در خلأ نقد و سپس تحلیل می کنیم تا از آن سیره و قانون استخراج کنیم. چون ظرف محیطی و اجتماعی حضرات معصومین(ع) را کمتر مطالعه می کنیم و ارتباط آن را با رفتار امام(ع) نمی سنجیم، در شرائط مشابه الگوها و رویکردهای متفاوت و بعضا متناقضی را پیشنهاد می دهیم.
ما ۱۴ معصوم داریم، یعنی یک نور واحد در قالب ۱۴ الگوی متنوع، تنوعی که منشاش اختلاف مبانی نیست بلکه اختلاف شرائط موثر و پیرامونی است. سوال اینجا است که من در منش و مواضع سیاسی به کدامیک از الگوها می بایست عمل کنم. الگوی سیاسی امام علی، یا امام حسن یا امام رضا(علیهم السلام) چون سیره ائمه اطهار(ع) ناظر به شرائط متفاوت و در نتیجه با یک دیگر متفاوت است، فرد دچار سردرگمی و حتی در مواردی تقابل سیره ها می شود. یعنی در یک موقعیت واحد، گروهی الگوی سیاسی امام حسن(ع) را مبنا قرار داده و گروهی دیگر امام حسین(ع) و گروهی دیگر الگویی دیگر. مضافا به اینکه این تنوع گاهی در سیره یک امام هم مشاهده می شود. به عنوان نمونه حضرت فاطمه(س) در موضوع نقش آفرینی اجتماعی زنان در جامعه در طول حیات خود و متناسب با شرائط و رسالت های دینی و اجتماعی، رفتارها و مواضع متعددی داشته اند.
بنابراین در سیره اهل بیت(ع) باید بخشی از مطالعات، پژوهش ها و… را برای شناخت جزئیات شرائط اجتماعی اختصاص دهیم. نخست باید دوره امامان(ع) را با دقت بخوانیم تا بدانیم امام(ع) در مقابل محرک ها و مؤلفه های این دوره چه موضعی داشته اند. این موضوع در گام نخست کمک می کند بتوانیم بگوییم دوره ما مانند دوره کدام امام(ع) است و از ایشان الگو بگیریم. این مرتبه نخست از بحث مطالعات سیره یا تاریخ اهل بیت(ع) است.
حد مطلوب نیز آن است که بتوانیم پخت و پز کنیم، یعنی این قدرت را پیدا کنیم که بگوییم برای نمونه ما به لحاظ سیاسی در دوره امام حسین(ع) و به لحاظ فرهنگی در دوره امام هادی(ع) هستیم. یعنی جزئی تر و تشریحی تر به موضوع نگاه کنیم. این که گفته می شود تاریخ تکرار می شود کاملاً اشتباه است. با توجه به تنوع و پیچیدگی انسان تاریخ هیچگاه تکرار نمی شود. این که گفته شود تاریخ تکرار می شود همیشه ما را در تاریخ نگه می دارد. چون همیشه می خواهیم به تاریخ برگشته و یا به جامعه و تحولات گذشته به عنوان یک عکس نگاه کنیم. نه یک جریان پویا و فعال.
این شعارها، کلید واژه ها و قوانین خودساخته هم چون «تاریخ تکرار می شود» از عوامل کج فهمی یا انحراف در مطالعات دقیق تاریخی است. چون تا یک شاهد مثال و شباهتی پیدا می کنیم، بقیه داستان را خودمان می سازیم و شخصیت ها را مجبور می کنیم با توجه به تحلیلی که ما از گذشته داریم رفتار کنند و این گونه تحلیل می کنیم.
مرتبه عالی در سیره پژوهی آن است که بتوان در شرائط جدیدی که مشابهی در تاریخ ندارد سیره امام را تبیین نماییم. یعنی جامعه را به ۱۴۰۰ سال قبل نبریم بلکه با استخراج مبانی و قوانین اندیشه ای و رفتاری بتوانیم تشریح نماییم که اگر امام صادق(ع) در عصر ما بود نسبت به این معضل یا چالش جدید چه موضعی اتخاذ کرده و یا تدبیری را می اندیشید.
مفتاح_اندیشه – تاریخ نگاری اسلامی در ایران پس از انقلاب چگونه بوده است. آیا پیشرفتی داشته است یا خیر؟
قرائتی: خوب است فرد شرایط مطلوب را مدنظر داشته و به شرایط موجود قانع نباشد تا بتواند پیشرفت کند. البته این بدین معنا نیست که ناشکری و سیاه نمایی کنیم. ما با شرایط مطلوب و مؤثر در مطالعات تاریخی فاصله داریم. چون آن دقت ها، ملاحظات و روش ها برای رسیدن به حد مطلوب جای کار دارد. حال این سوال مطرح می شود که آیا تحرک یا تحول درخور و مطلوبی را تا به حال داشته ایم؟ اگر این گونه بگوییم، قضاوت منصفانه ای نداشتیم. چون تغییرات زیادی را به لحاظ محتوا و روش، دانش و مهارت در حوزه مطالعات و پژوهش های تاریخی تجربه نموده ایم. برای نمونه در حوزه تاریخ اهل بیت(ع)، تاریخ تشیع، تاریخ تمدن، تاریخ خاندان ها، تاریخ محلی و… فاصله با حد مطلوب داریم ولی کارهای زیادی انجام شده است.
ما در حوزه میراث تمدنی شیعه یک سری گنج ها و میراث های گران بهایی داریم که پس از انقلاب کار شده است. به همین دلیل بی انصافی است که بگوییم کاری صورت نگرفته است. برای نمونه رشته تاریخ تشیع پس از انقلاب تأسیس شد که نخستین بار در دانشگاه امام صادق(ع) مورد تدریس قرار گرفت. اکنون نیز در قم اکثر مراکز، تاریخ اهل بیت(ع) را مورد بررسی قرار می دهند. این ها توجهاتی برای جبران کاستی های پیش از انقلاب است. پس از انقلاب نسبت به اندیشه سیاسی شیعه توجه شده است. پیش از انقلاب وقتی می گفتیم «شیعه» افراد یاد مقتل و ذکر مصیبت می افتادند، ولی اکنون تاریخ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شیعه در بسیاری از مقاطع تاریخی در قالب کتاب، مقاله یا پایان نامه مورد بررسی قرار گرفته است. رشته تاریخ نه تنها در دانشگاه ها بلکه در مراکز حوزوی نیز با وجود نگاه های سنتی و چالش های ساختاری رونق بسیاری یافته به طوریکه حداقل در قم بیش از دهت پژوهشکده و مرکز آموزش عالی حوزوی یا دانشگاهی مرتبط با حوزه، رشته ها و گرایش های مرتبط با مطالعات تاریخی را در مقاطع کارشناسی تا دکتری برگزار می نمایند.
مجموعه آثاری که توسط این مراکز و فارغ التحصیلان این مراکز پس از انقلاب منتشر شده تا حدودی جبران کننده کاستی های گذشته بوده و تصویر کاملی از میراث تمدنی و فرهنگ شیعه را مورد توجه قرار داده اند. این وضعیت به ما فرصت آسیب شناسی داده تا از تجربیات استفاده کنیم. توجه به این میراث که پس از انقلاب رخ داده است، کمک می کند که تمدن و تاریخ شیعی را که استمرار اسلام راستین است، بهتر شناخته و زمینه سازی نماییم.
به غیر از داخل کشور، در خارج کشور نیز نسبت به مطالعات تاریخی اهمیت داده می شود. حداقل در قم چندین دانشگاه بزرگ مانند جامعه المصطفی، دانشگاه ادیان، جامعه الزهرا(س) و بنت الهدی وجود دارد که در مقاطع لیسانس، کارشناسی ارشد و دکتری، تاریخ تشیع، تاریخ اهل بیت(ع)، شیعه شناسی و… را برگزار کرده و از کشورهای آسیایی، آفریقایی، اروپایی و آمریکایی دانشجو می پذیرند. این افراد پس از بازگشت می توانند تامین کنندگان نیازهای مطالعاتی کشورهای خود در حوزه تاریخ و تمدن شیعی و اسلامی باشند. و این آسیب را که دیگران معرف تاریخ و اندیشه شیعه هستند را مرتفع سازند.
پیش از انقلاب کرسی های اسلام شناسی و شیعه شناسی در خارج از کشور به وسیله افرادی که شیعه نبودند اداره می شد. آسیبی که باعث شده است مستشرقان و اسلام شناسان، شیعه را از منابع غیر اصیل آن شناخته و یا غیر شیعیان به معرفی شیعه مبادرت نموده و تصویری ناموزون از تاریخ و هویت اسلامی و شیعی ارائه دهند.
هم چنین متأسفانه هنوز ارتباطات مطالعات تاریخی با سایر علوم به صورت کامل برقرار نشده است. از این رو بسیاری از جریان ها، حرکت ها، فرقه ها و فرصت هایی که در جهان اسلام وجود دارد را نشناخته ایم. بالطبع نتوانستیم با آن ها ارتباط برقرار کنیم. برخی از فرقه هایی که در جهان اسلام فعال هستند، از فرقه های شیعی می باشند که به فراموشی سپرده شده و نه تنها از فرصت آنها استفاده نشده بلکه در مواردی متعددی در تقابل با انقلاب اسلامی و آرمان های آن برآمده اند. علویان، خوجه ها ، دروزیه و برخی دیگر از جوامع و ملل اسلامی که دارای ریشه و تعالیم اصولی مشترک با ما بوده اما فقدان مطالعات تاریخی و اجتماعی در مورد آنها، زمینه ساز این گسست و بیگانگی را فراهم نموده است. متاسفانه باید یادآور شد که مهمترین عامل نزدیکی و شناخت جوامع و جریان های اسلامی و شیعی زمانی است که این بیگانگی بحرانی فراگیر را به وجود آورده باشد. به عنوان نمونه تا پیش از تلاش های استقلال طلبانه و آزادی خواهانه حوثی های یمن، به جز چند اثر محدود یا کلی، مطالعه یا اطلاعات عمیق و در خوری در مورد هویت و پیشینه تاریخی و فرصت ها و تهدیدها در بستر مناسبات اجتماعی میان ما و آنها رخ نداده بود. از دیگر علل چنین کاستی هایی این است که مطالعات تاریخی در مورد چنین موضوعاتی بیشتر به مسائل سیاسی محدود شده است.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=10637
نظرات