در مقاله ای تأکید شد: گرچه در مواردی بین برخی ارزشها در اسلام و لیبرالیسم مشابهتهایی دیده میشود اما ماهیت خداگرایانه اسلام و انسانگرایانه لیبرالیسم افتراقهای عمیقی را در حوزه ارزشها و تربیت اخلاقی بین این دو مکتب به وجود آورده است.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، زینب اعرابی به همراه راضیه امامی از دانشجویان کارشناسی ارشد تاریخ فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه اصفهان زیر نظر محمدحسین حیدری استادیار دانشگاه اصفهان مقاله «بررسی تطبیقی ارزشها در اسلام و لیبرالیسم و دلالتهای تربیت اخلاقی آن» آن را به رشته تحریر در آورده اند که در ادامه متن آن را ملاحظه می کنید؛
از آنجایی که مبانی نظری انسانشناسی لیبرالیسم بر پایه اومانیسم استوار گردیده، ارزشهایی چون فردگرایی و آزادی فردی، برابری، تساهل و دموکراسی از ارزشهای بنیادین این مکتب محسوب میشوند. در مقابل در اسلام که انسانشناسی آن بر پایه «فطرت»، «عقل ورزی» و «کرامت ذاتی» بنا شده، ارزشهایی چون خدامحوری، آزادی اجتماعی و معنوی، عدل، تساهل و مدارا و تئوکراسی از ارزشهای بنیادین آن محسوب میشود. گرچه در مواردی بین برخی ارزشها در اسلام و لیبرالیسم مشابهتهایی دیده میشود اما ماهیت خداگرایانه اسلام و انسانگرایانه لیبرالیسم افتراقهای عمیقی را در حوزه ارزشها و تربیت اخلاقی بین این دو مکتب به وجود آورده است.
گذری بر جایگاه انسان در لیبرالیسم
«لیبرالیسم» در لغت یعنی آزادی خواهی و «لیبرال» یعنی آزادیخواه یا طرفدار آزادی. لیبرالیسم در ذات خود بر این باور است که انسان آزاد است اما این آزادی در برابر اضداد خود معین میشود. از این رو معنای عملی لیبرالسیم درکنار واژههای متضاد خود مانند استبداد، یکهسالاری، حکومت مطلقه، دولتگرایی، اقتصاد ارشادی و جمع باوری قابل دریافت است.
اما خاستگاه آزادی به مثابه محوریترین ارزش لیبرالیستی را باید در انسانشناسی لیبرالیستی جست وجو کرد، جایی که انسان موجودی کاملاً آزاد و مستقل در نظر گرفته میشود که در شناخت سعادت خود و راه رسیدن به آن خودکفاست. لیبرالیستها پس از پذیرش اومانیسم به مثابه مبنای اصلی انسانشناسی لیبرالیستی در مباحث معرفتشناسی نیز بحث «اصالت عقل انسان، راسیونالیسم» را مطرح کرده و بر خودکفایی و استقلال عقل انسانی در شناخت خود، هستی و نیل به سعادت واقعی صحه میگذارند. برای انسان لیبرال مهمترین استعدادی که فرد باید دارا باشد تا خود را با الگوی استقلال وجودی و خودگردانی سازگار کند قدرت عقل ورزی است.
لیبرالیسم و ارزشها
با توجه به کلیاتی که درباره مبانی فلسفی لیبرالیسم بیان شد ارزشهای لیبرالیستی عبارتند از؛
آزادی
لیبرالیسم برای آزادی یا اختیار اهمیت والایی قائل است به گونهای که در لیبرالیسم هیچ تعهدی با تعهد نسبت به آزادی برابری نمیکند.
فرد گرایی
یکی از بنیادیترین ارزشهای لیبرالیستی همانا فردگرایی یا اصالت فرد میباشد. به این معنا که فرد نسبت به جامعه تقدم دارد. این تأکید به دلیل اهمیت بالای مقوله آزادی و خرد باوری انسان لیبرال است. در دیدگاه لیبراسیتی فرد نقطه مرکزی است و آنچه حول محور او میچرخد باید به گونهای در خدمت او و تأمین خواستهها و نیازهای او باشد.
برابری
یکی دیگر از ارزشهای لیبرالی شعار برابری میباشد به گونهای که همه جا از انسانهای آزاد و برابر سخن رفته است. این مفهوم به معنای برابر بودن انسانها در برخورداری از حق آزادی است. در آموزههای لیبرالی منزلت انسان بسته به درآمدش نیست بلکه به داشتن منزلت مساوی با دیگران در حقوق شهروندی و برخورداری از حقوق و آزادیهای سیاسی است.
تساهل
«تساهل» در لغت به معنای سهل گرفتن بر دیگران است. تساهل در مکتب لیبرالیسم به عنوان یک ارزش اخلاقی و سیاسی مثبت تلویحاً به معنای زندگی کردن با دیگران و سازش با عقاید آنان و… معنا می شود.
دموکراسی
دموکراسی یکی از بحث برانگیزترین ارزشها نزد لیبرالیستها است زیرا دموکراسی یکی از مهمترین نمودهای آزادی سیاسی است.
گذری بر جایگاه انسان در اسلام
دین مبین اسلام آخرین شریعت الهی است و به دلیل این خاتمیت، دارای برنامه جامع زندگی برای تمامی انسانها و در همه دورانها است؛ برنامهای مبتنی بر ارزشهایی مطلق، همیشگی و جهان شمول که برای درک بهتر آن ها آگاهی از نوع نگاه اسلام به انسان و معرفت ضروری است.
از دیدگاه اسلامی برای شناسایی هویت انسان و رازگشایی از حقیقت مرموز آن باید از راهنماییهای الهی که توسط پیامبران و از راه وحی در اختیار او قرار داده شده، استفاده شود. در بحث انسانشناسی اسلامی انسان موجودى است که پس از مرگ جسمانی روح او به حیات خود ادامه مىدهد. از سوی دیگر انسان موجودى است مختار و انتخاب گر. در انسان شناسی اسلامی هیچ انسانى بر دیگرى مزیت و برترى ندارد مگر از طریق برخورداری از کمالات معنوى.
همچنین انسان از دیدگاه اسلام از کرامتى ویژه برخوردار است به گونهای که مسجود فرشتگان قرار گرفته است. اما شاید بارزترین ویژگی انسان از منظر اسلام حیات عقلانى اوست، زیرا برترى و ملاک امتیاز انسان از سایر حیوانات به قوه تفکر و نیروى خرد او است.
اسلام و ارزشها
با توجه به کلیاتی که درباره نوع نگاه اسلام به انسان و چگونگی کسب معرفت او بیان شد ارزشهای اصلی مورد نظر اسلام عبارتند از:
خدامحوری
در اسلام اندیشه خدامحوری حاکم بر همه شئونات زندگی انسان است. بدان معنا که مرکز ثقل همه هستی به وجود او وابسته است. در این میان انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست.
آزادی
در آموزههای اسلامی دو نوع آزادی قابل بازشناسی است: آزادی اجتماعی و آزادی معنوی. آزادی اجتماعی یعنی وجود شرایطی در اجتماع که به موجب آن انسان از قید اسارت و بندگی انسانهای دیگر آزاد باشد. نوع دیگر آزادی، آزادی معنوی است که وجه تمایز مکتبهای بشری و مکتب انبیای در مسئله آزادی است. انسان هنگامی به استقلال و آزادی حقیقی یا معنوی دست مییابد که فطرت خداگرا و حقیقتجوی خود را از قید جذبهها و کششهای مادی و دنیوی که از «من مادی یا حیوانی» سرچشمه میگیرند، برهاند و در مسیر حقیقی خویش قرار دهد.
عدل
عدالت به مثابه فضیلتی فردی و اجتماعی یکی از ارزشهای دین حنیف اسلام نه تنها در حیطه نظری بلکه در میدان عمل اجتماعی است و اقامه قسط از اهداف مهم جامعه اسلامی است. در فرهنگ اسلامی عدل به دو دسته کلیتر، عدل الهی و عدل انسانی تقسیم میشود و هر یک از این شاخهها خود به زیرشاخههایی قابل تقسیم است: عدل الهی از دو شاخه عدل تکوینی و عدل تشریعی تشکیل شده و عدل انسانی نیز به نوبه خود شامل عدل فردی و عدل اجتماعی میباشد.
تساهل و مدارا
«تساهل» و «مدارا» به مفهوم مثبت و اسلامی آن معنایی کاملاً اخلاقی- ارزشی دارد. مدارا و تساهل را از ابعاد مختلف میتوان تقسیمبندی نمود. تساهل فکری ناظر بر آزادی افراد در پذیرش هر نوع فکر و اندیشه مخالف است. تساهل عقیدتی در مقام اجازه دادن به افراد یا گروهها برای بیان یا تبلیغ و اعمال اندیشهها و آرا است. تساهل هویتی ناظر به تساهل در ویژگیهای غیراختیاری همچون جنس، نژاد، ملیت، رنگ و فرهنگ صاحبان آن هاست. تساهل رفتاری که به تساهل در رفتارهای فردی و اجتماعی در عرصه تعاملات اجتماعی و مناسبات گروهی اطلاق میشود.
تئوکراسی
واژه «تئوکراسی» در لغت به معنای یزدان سالاری است. در اینجا مراد نوعی الگوی حکومتی است که در آن نه رأی اکثریت بلکه قوانین الهی ساری و جاری است. بنابراین در تفکر اسلامی و به خصوص در کتب شیعه نیز حاکمیتی واجد ارزش است که در اصل از آن خداوند می باشد.
شباهت های اسلام و لیبرالیسم
در باب معرفتشناسی بین اسلام و لیبرالیسم مشابهتها و تفاوتهایی وجود دارد؛ مشابهت معرفتشناسی لیبرالیستی و اسلامی تکیه دو مکتب بر اهمیت عقل ورزی است. اما معرفتشناسی لیبرالیستی بر عقل گرایی محض و اصالت عقل بشری استوار است.
ولی اسلام می گوید عقل انسان دارای لغزشگاهها، کاستیها و محدودیتهایی است که این نارسایی ها را باید به وسیله دین به او گوشزد کرد. یعنی قلمروهایی وجود دارد که عقل انسان از شناخت آن ها ناتوان است. در این قلمروها باید از ابزاری دیگری به نام وحی استمداد طلبد. در چنین شرایطی دنیاگرایی و جدایی دین از زندگی دنیوی(سکولاریسم) که از مهمترین ارزشهای لیبرالیستی است در اسلام هیچ توجیه منطقی ندارد. در مقابل دین محوری خود ارزشی بنیادین در مکتب اسلام به حساب میآید. از منظر اسلام دنیا از اصالت ذاتی و جاودانگی برخوردار نیست تنها در حکم مسافرخانهای است که انسان برای مدتی که خداوند تعیین نموده درآن به سر میبرد تا توشهای برگیرد و به مقصد اصلی و نهایی خود که همانا زندگی اخروی است، برسد.
دلالتهای تربیتی و اخلاقی ارزشهای لیبرال و اسلامی
از منظر بسیاری از صاحبنظران تربیتی، تعلیم و تربیت در کلیت خود قائم بر ارزشهاست، زیرا ارزشها تعیینکننده هدفها و هدفها به نوبه خود تعیینکننده راهبردها و روشها آموزشی هستند. با ملاک قرار دادن ارزشهاست که میتوان به ارزیابی عملکرد نظام تربیتی پرداخت.
از این رو اگر بنا باشد ما به فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی دست یابیم باید نظام ارزشی مورد نظر جامعه خود یعنی نظام ارزشی اسلامی را بهتر بشناسیم. از سوی دیگر امروزه نظام ارزشی مأخوذ از مکتب لیبرال دمکراسی غرب از سوی کشورهای غربی و با توسل به ابزارهای ارتباطی و رسانهای به تمام جوامع عرضه میشود و متأسفانه توده مردم و گاه اندیشمندان جوامع تحت تأثیر آن قرار میگیرند. در چنین وضعیتی مطالعه ارتباط بین نظامهای ارزشی لیبرالیستی و اسلامی با اهداف تربیتی مورد توجه این مکاتب میتواند منجر به درک عمیقتر و جامعتری از اهداف تربیتی گردد.
اهداف تربیت لیبرالی
آموزش و پرورش همگانی
یکی از اهداف نظام آموزشی در جوامع لیبرال ایجاد جامعهای بهرهمند از آموزش و پرورش همگانی است چرا که چنین سیاستی بر این فرض مبتنی است که شهروندان فراخوانده میشوند تا در همه زمینههای اجتماعی به تصمیم گیری بپردازند و با توجه به تأکید تفکر لیبرالیستی درباره برابر دانستن انسانها در برخورداری از حقوق اساسیشان، همه افراد در جامعه لیبرال باید از حق تعلیم و تربیت رسمی برابر و بدون از تبعیض باشند.
آموزش و پرورش مدنی
یکی از مهمترین ارکان جامعه لیبرال حکومت اکثریت است که از نظر لیبرالها منصفانهترین شیوه سیاستگذاری و تصمیمگیری سیاسی است. هدف آموزش و پرورش مدنی مورد نظر لیبرالیسم رشد شناختی و عاطفی شهروندان آینده است. پس در فرایند آموزش و پرورش افراد به پرورش نگرشهای مدنی و ارزشهایی که نهادها و فرایندهای اجتماعی را قوام میبخشد، اهتمام میشود تا هر فرد بتواند آگاهانه متعهد به مشارکت در سرنوشت سیاسی جامعه باشد و به قوانین احترام بگذارد.
آموزش عملی و کاربردی
بسیاری از اندیشمندان لیبرال آموزشی را ارزشمند و قابل پذیرش میدانند که جنبه عملی و کاربردی داشته و فرد را برای موفقیت در زندگی فردی و توانایی ایفای نقشی مستقل در جامعه آماده کند. بنابراین یادگیریهای عقیدتی و نظری که فاقد کاربرد عملی و شغلی در زندگی باشد در اولویت نخواهد بود.
تربیت انسان آزاد و خودگردان
اگر آزادی مهمترین ارزش در نزد لیبرالها باشد روشن است که تربیت انسانهای آزاد و مستقل از مهمترین اهداف تربیتی لیبرالیستی است. در این زمینه نظام تربیتی باید تربیت فردی را هدف قرار دهد که با برخورداری از آزادی کامل و عدم وابستگی به دیگران و بدون اعمال هرگونه تحمیل از جانب دیگران اهداف و روش زندگی خویش را انتخاب نماید.
پرورش عقل
لیبرالیسم با تأسی از ایدههای عصر روشنگری بر قدرت خرد آدمی برای حلّ مشکلات و بهبود زندگی و اجتماع صحه میگذارد. آن ها تأکید دارند که استقلال و آزادی فردی به کارکرد عقل فرد وابسته است و همه قوانین اجتماعی و اخلاقی از طریق تعقل فردی قابل وضع و تغییرند.
بسط و توسعه برنامه درسی سکولار
لیبرالیستها با پذیرش ایده سکولاریسم در صددند تا تربیت دینی را از آموزش و پرورش رسمی جدا سازند زیرا برخی از پرورشکاران لیبرال مسلک بر این باورند که تربیت دینی به معنی انتقال مفاهیم دینی به نسل جوان با بیتوجهی به قوه عقلانی آن ها بیشتر جنبه تلقین به خود میگیرد و این امر با روح آزادی و استقلال فردی سنخینت ندارد.
اهداف در تربیت اسلامی
دست یابی به حیات طیبه
حیات طیّبه در اصطلاح اسلامی نوعی زندگی است که انسان در ارتباط با خدا به آن دست مییابد که در همه ابعاد وجودی خود از پلیدی بر کنار خواهد بود.
نیل به مقام عبودیت و قرب
با توجه با متن آیات قرآنی یکی از از اهداف آفرینش الهی عبادت ذات خداوندی است. در این زمینه در تربیت اسلامی باید حس تسلیم در برابر اوامر الهی تقویت شود. از اینرو یکی از اهداف غایی تعلیم و تربیت اسلامی قرب الهی است.
پرورش روحیه اعتدال
اقامه عدل و قسط از مهمترین ارزشهای اسلامی است. بر این اساس نظام آموزش و پرورش باید برای تربیت انسانهایی برنامهریزی کند که میانهرو و عادل باشند.
تربیت انسان عاقل و عالم
در تفکر دینی عقل در کنار اعجاز وحی برای به کمال رسیدن آدمی از جایگاه رفیعی برخوردار است. اما آنچه در تربیت اسلامی اهمیت دارد نوع معینی از تفکر هدایت شده با نور ایمان است؛ چنین تعقلی بازدارنده از ضلالت است.
مسئولیت پذیری
انسان در تربیت اسلامی مجبور یا خودمحور نیست بلکه مکلف و مسئول است که در تهذیب نفس خویش بکوشد. منشأ این تکلیف خدامحوری و عبودیت است. از این رو انسان در پیشگاه آفریدگار خویش مسئول است.
تفاوت دیدگاه اسلام و لیبرالیسم
آزادی
آزادی لیبرالیستی با نفی فشارها و قیود بیرونی تعریف میشود. آزادی در این مفهوم صرفاً حوزهای است که در آن شخص میتواند بدون اشکالتراشی دیگران عمل کند.
اما در اسلام آزادی مفهومی فربهتر و وسیعتر به خود میگیرد چون از پشتوانه انسانشناختی واقع بینانهتری برخوردار است. در اسلام علاوه بر این که آزادی بیرونی به شکل آزادی فردی و آزادی اجتماعی مورد توجه قرار گرفته، نوعی آزادی درونی یا همان آزادی معنوی نیز تعریف شد.
نکته دیگر درباره مفهوم آزادی در لیبرالیسم این که آزادی مطلق مورد نظر این مکتب و محور قرار گرفتن انسان در همه امور انسان را به موجودی تنها و بیپشتوانه تبدیل میکند که در مواردی چیرگی حس دلواپسی بر انسان را به دنبال دارد. در حالی که در اسلام یکی از دلائل اهمیت «قرب الهی» به مثابه هدفی اعتقادی- تربیتی نیل به آرامشی است که از احساس نزدیکی با خالق بلامنازع عالم به انسان دست میدهد.
فردگرایی
فردگرایی مورد نظر لیبرالیسم همواره انسان را تشویق میکند که با تکیه بر خود و با توسل به عقل بشری راه درست زندگی را بیابد. این ایده سه مشکل عمده را به دنبال دارد: اولاً انسان ارگانیسمی پیچیده و رازآلود است که علم و عقل بشری پس از قرنها تلاش و مداقه هنوز در کشف زوایای پنهان آن به موفقیت چندانی دست نیافته است. در چنین وضعیتی انسان چگونه میتواند بر «خودی» متکی باشد که برای او هنوز مجموعهای ناشناخته است. در حالی که در مکتب اسلام فرض بر این است که ابعاد وجودی انسان بدون راهنمایی خالق انسان امکان پذیر نیست.
ثانیاً، لیبرالیسم با طرح موضوع فردگرایی عقل بشری را یکی از مطمئنترین ابزارهای دسترسی به حقیقت معرفی میکند در حالی که نسبت به آفات و کاستیهای عقل انسانی بیتوجه است. اما «عقل ورزی» همواره مورد تأکید اسلام میباشد به شرطی که عقل «جایگاهی بدون لغزش» پنداشته نشود و به محدودیتهای آن نیز واقع بینانه نگریسته شود.
ثالثاً، چنانچه فردگرایی ارزش و هدف بنیادین در نظر گرفته شود ارزشهای اخلاقی نیز جنبه فردی و نسبی پیدا خواهند کرد. در حالی که در مکتب اسلام ارزشهاى اخلاقى ارزشهایی ثابت و جاودانهاند و گذشت زمان و تحولات فکری، اجتماعى و سیاسی سبب تغییر و دگرگونى آن ها نمىشود.
عدالت و برابری
بین ارزشهای مورد تأکید لیبرالیسم برابری و عدالت از جایگاه رفیعی برخوردار است. در سنت لیبرالیسم برابری به معنای برابر بودن انسانها در برخورداری از حق آزادی است که البته ارزشی متعالی و پسندیده است. در صورت تحقق میتواند عدالت سیاسی و اجتماعی را نیز به دنبال داشته باشد. اما محوریت تام و تمام انسان(فردگرایی افراطی) به حاکمیت امیال و تمنیات انسانی بر فکر و عمل او منجر خواهد شد.
اما در اسلام گرچه همه انسانها به واسطه اصل کرامت با هم برابرند، اما نوعی مکانیسم خودکنترلی به نام «تقوا» نیز تعریف شده که به عنوان تنها عامل برتری انسانها بر یکدیگر ضامن کنترل امیال و تمنیات و در نتیجه تحقق عدالت واقعی در جامعه است.
تساهل و مدارا
این ارزش در دو مکتب مذکور مفهوم یکسانی دارد. اما در مورد این ارزش نیز تفاوت ظریفی وجود دارد. اگر تساهل به منزله صفتی اخلاقی به معنای آسان گرفتن، مدارا کردن، جوانمردی، بلندنظری و آزادگی به کار رود مورد تأیید اسلام است. اما تساهل به معنی بیتفاوتی کامل نسبت به باورها و رفتارهای اخلاقی افراد و گروههای مختلف به نسبیت اخلاقی میانجامد. بر این اساس هرکس میتواند دارای هر نوع باور و رفتار اخلاقی باشد و دیگران نه تنها نباید برای او مزاحمتی ایجاد کنند بلکه باید گوناگونی و تفاوت را توصیه و تشویق نمایند.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=6412
نظرات