به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، متنی که از پی میآید، تلخیصشدۀ درسگفتارِ مهدی جمشیدی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، دربارۀ بخش «علم و پژوهش» از بیانیۀ گام دوّم انقلاب است که در ۸ مرداد ۹۸ در کانون اندیشۀ جوان، ایراد شده است.
[۱]. «قدرت»، از رهگذرِ «معرفت» حاصل میشود
دانش، آشکارترین وسیلۀ «عزّت» و «قدرت» است؛ زیرا روی دیگرِ «دانایی»، «توانایی» است. ازاینرو، باید بر نیازِ کشور به «جوشاندنِ چشمۀ دانش در میانِ خود»، اصرار بورزیم(آیتالله خامنهای، در بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب). امام علی – علیهالسلام – فرمود: «العِلمُ سُلطانٌ مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیه»؛ دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد، با آن یورش برد و پیروز شود، و هر که آن را نیابد، بر او یورش برند و مغلوب گردد(ابن ابیالحدید، شرحِ نهجالبلاغه، ج ۲۰، ص ۳۱۹). پس علم، فقط کارکردِ ذهنی ندارد و اینگونه نیست که به عالمِ معرفت، متوقف و منحصر بماند، بلکه خواهناخواه، به عالمِ غیرمعرفت نیز راه مییابد و بر آن نیز اثر میگذارد. بهبیاندیگر، علم اگرچه کمالِ نفس است، امّا موجباتِ تفوّق و تسلّط را نیز فراهم میکند و عظمت و اقتدار میبخشد:
خاتمِ مُلکِ سلیمان است علم
جمله عالَم، صورت و جان است علم
آدمی را زین هنر، بیچاره گشت
خَلقِ دریاها و خَلقِ کوه و دشت
زو پلنگ و شیر، ترسان همچو موش
زو نهنگ و بحر، در صفرا و جوش
زو پَری و دیو، ساحلها گرفت
هر یکی در جای پنهان، جا گرفت
(مولوی، مثنویِ معنوی، دفترِ اوّل، بیتهای ۱۰۳۰-۱۰۳۳).
بااینحال، مسأله این نیست که ما تنها ازاینجهت، طالب و مشتاقِ علم باشیم که دغدغۀ قدرت داریم و سودای غلبه، بلکه همچنانکه اشاره شد، علم بهطورِ ذاتی نیز، ارزش است و کمال و اعتلای نفس، مستقلِ از آنچه که در بیرون میگذرد، پیشرفت و ترقّی است:
ای برادر، تو همان اندیشهای
مابقی، تو استخوان و ریشهای
گر گُلست اندیشۀ تو، گُلشنی
وَر بُود خاری، تو هیمۀ گُلخنی
(مولوی، مثنویِ معنوی، دفترِ دوّم، بیتهای ۲۷۷-۲۷۸).
در اینجا، سخن در این است که حتّی تفوّق و اقتدارِ بیرونی و عینی نیز، مرهون علم و وابسته به آن است و ما حتّی ازاینلحاظ نیز به علم، محتاج هستیم.
[۲]. تمدّنِ غربی بهواسطۀ «علم»، عالمگیر و غالب شد
دنیای غرب به برکتِ «دانشِ» خود بود که توانست برای خود، «ثروت و نفوذ و قدرتِ دویستساله» فراهم کند و «سوءاستفاده از دانش» و با وجودِ «تهیدستی در بنیانهای اخلاقی و اعتقادی»، با «تحمیلِ سبکِ زندگیِ غربی» به جوامعِ عقبمانده از کاروانِ علم، اختیارِ «سیاست» و «اقتصادِ» آنها را بهدست گیرد(آیتالله خامنهای، در بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب). در این تعبیر، اوّلاً تمدّنِ غربی، «دانشبنیان» و «علمپایه» انگاشته شده؛ ثانیاً علم بهمثابهِ «گرانیگاهِ اقتدارِ تمدّنیِ» آن دانسته شده؛ ثالثاً این تمدّن، مبتلا به «فقرِ در ارزشهای عالیِ الهی و انسانی» معرفی شده؛ رابعاً خصوصیّتِ «گسترشخواهی» و «افزونطلبی» به این تمدّن، نسبت داده شده است.
اینکه غرب توانست زمام و عنانِ جوامعِ دیگر را در دست گیرد و ارزشهای فرهنگیِ خود را بر آنها تحمیل کند و در پی یکسانسازیِ فرهنگی در گسترۀ جهانی برآید، و آنگاه از فرهنگ نیز فراتر رود و عرصههای سیاست و اقتصادِ جوامعِ غیرغربی را نیز به تصرّفِ خود درآورد، همگی برخاسته از قدرتِ علمیِ این تمدّن بود و اینک نیز غرب، از همین مزیّت بهنفعِ خود سوءاستفاده میکند:
علم و مال و منصب و جاه و قِران
فتنه آمد در کفِ بدگوهران
آنچه منصب میکند با جاهلان
از فضیحت کی کند صد ارسلان
حکم چون در دستِ گمراهی فتاد
جاه پندارید در چاهی فتاد
احمقان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان، سرها کشیده در گلیم
(مولوی، مثنویِ معنوی، دفترِ چهارم، بیتهای ۱۴۳۸-۱۴۴۱).
[۳]. سنگِ بنای «انقلابِ علمی»، گذاشته شده است
اکنون نزدیک به دو دهه است که «رستاخیزِ علمی» در کشور، آغاز شده، و سنگِ بنای یک «انقلابِ علمی»، گذاشته شده است(آیتالله خامنهای، در بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب). کسیکه به چنین امرِ مهمی، توجّه یافت و حسّاسیّتِ فراوان دربارۀ آن از خویش نشان داد و به صد زبان و بیان، آن را تکرار کرد و مطالبه نمود تا سرانجام، به «گفتمان» تبدیل شد، آیتالله خامنهای بوده است. ایشان در طولِ دو دهۀ گذشته، به هر مناسبی به مسألۀ «تولیدِ علم و نهضتِ نرمافزاری» اشاره کرد و فرهیختگان و نخبگانِ علمی را همواره بهسوی حرکت در راستای آن فراخواند، و خوشبختانه، این اهتمامِ خاص، به نتایجِ درخشانی رسید و ما توانستیم در علم، به پیشرفتهای خیرهکننده دست یابیم. ایشان به جامعۀ علمی تفهیم کرد که اوّلاً، علم را باید «اساس» و «زیربنا»ی پیشرفت دانست؛ ثانیاً ما بهدلیلِ حکومتهای بیلیاقت و کوتهاندیش، در حدّ چندسده از قافلۀ شتابانِ علم، جاماندیم و دچارِ «عقبافتادگیِ علمی» شدیم؛ ثالثاً چنانچه حرکتِ علمیِ ما، «درونی» و «بومی» نباشد و توقف در مدارِ «وابستگی» و «دنبالهروی» ادامه یابد، به شکوفایی و بالندگیِ حقیقی دست نخواهیم یافت:
علمِ تقلیدی، وبالِ جانِ ماست
عاریهست و ما نشسته، کانِ ماست
(مولوی، مثنویِ معنوی، دفترِ دوّم، بیتِ ۲۳۲۷).
رابعاً جبرانِ این عقبماندگی، فقط از طریقِ «جهشهای علمی» و «انقلابهای معرفتی» و «بهرهگیری از راههای میانبُر»، ممکن است و نباید تصوّر کرد که تکاپوهای «عادی» و «طبیعی»، ما را به سرمنزلِ مقصود، خواهد رسانید و عقبماندگیِ عمیقِ تاریخی را جبران خواهد کرد.
[۴]. هدف، «عبور از مرزهای کنونیِ دانش» است
این راهِ طیشده، با همۀ اهمّیّتش، فقط یک «آغاز» بوده است و ما هنوز از «قلّههای دانشِ جهان»، بسیار عقبیم؛ باید به قلّهها دست یابیم و از «مرزهای کنونیِ دانش»، در مهمترین رشتهها عبور کنیم(آیتالله خامنهای، در بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب). پس مسأله، «نقدِ علم نیست، و حتّی «تولیدِ» نیز نیست، بلکه «درنوردیدنِ مرزهای علم» است؛ یعنی باید گامهای بسیار بلند و تعیینکننده برداشت و علم را در مسیرِ تکاملیاش، پیش برد. آری، غرب توانسته در طولِ قرنهای گذشته، توفیقاتِ فراوانی بهدست آورد و بسیار بر علم بیفزاید و علم را واردِ افقهای تازه و متفاوتی کند، امّا اینهمه، پایانِ راه نیست و همچنان، دایرۀ مجهولاتِ انسان بر دایرۀ معلوماتش، غالب است و «راههای نرفته» و «مسألههای حلّنشده»، فراوان:
علم، دریاییست بیحدّ و کنار
طالبِ علمست غواصِ بحار
گر هزاران سال باشد عمرِ او
او نگردد سیر، خود از جستوجو
(مولوی، مثنویِ معنوی، دفترِ ششم، بیتهای ۳۸۸۱-۳۸۸۲).
[۵]. «پهلویها» و «قاجارها»، موجبِ عقبماندگیِ علمیِ ما شدند
عقبماندگیِ شرمآورِ علمی در دورانِ «پهلویها» و «قاجارها»، در هنگامیکه مسابقۀ علمیِ دنیا، تازه شروع شده بود، ضربۀ سختی بر ما وارد کرده و ما را از این کاروانِ شتابان، فرسنگها عقب نگه داشته بود(آیتالله خامنهای، در بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب). ازآنجاکه ما، مسأله را در لایۀ «تاریخ» نمیبینیم و حال و اکنون را ملاکِ قضاوت قرار میدهیم، به برداشت و تحلیلِ صحیحی از وضعِ معرفتی و علمیِ خویش دست نمییابیم، درحالیکه اگر به عمقِ تاریخ فروبرویم و «ریشهها» و «سرچشمهها» را بازشناسیم، خودآگاهیِ متفاوتی در ما شکل خواهد گرفت. مسأله این است که در دورۀ تاریخیِ اخیر، بهطورِ خاص و بسیار برجسته، ما بهسببِ حاکمانِ فاسدِ قاجار و پهلوی، از تحوّلاتِ علمیِ جهان برکنار ماندیم، بلکه در جهتِ معکوسِ مسیرِ پیشرفتِ علمی حرکت کردیم. آری، از سدههای هشتم و نهمِ هجری که روندِ انحطاطِ تمدّنِ اسلامی آغاز شد و مسلمانان، عناصر و اجزاء تمدّنیِ خویش را بهتدریج از دست دادند، ما نیز بهعنوانِ پارهای از این تمدّن، در مدارِ «زوال» و «سقوط» قرار گرفتیم و به عقب بازگشتیم، امّا این سیرِ نزولی در دورۀ قاجار و پهلوی، بسیار شتابان گردید و حجم ِانبوهِ «خیانتها» و «بیلیاقتیها»، ما را بسیار بیشتر از گذشته، منزوی و حاشیهنشین کرد. این است تأثیرِ وضعِ سیاسی بر وضعِ معرفتی:
شَه چو حوضی دان، حَشَم چون لولهها
آب از لوله، روان در کولهها
چونکه آب، جمله از حوضی است پاک
هر یکی آبی دهد، خوش ذوقناک
ور در آن حوض، آبِ شور است و پلید
هر یکی لوله، همان آرد پدید
(مولوی، مثنویِ معنوی، دفترِ ششم، بیتهای ۲۸۲۱- ۲۸۲۳).
ما نمیتوانیم بهآسانی از سایۀ شومِ این تاریخِ سیاه بگریزیم و بهناگهان، در وضعِ معرفتیِ متفاوتی قرار بگیریم، بلکه ناچاریم بااهتمام و تلاشِ فراوان، افقِ تازهای را پدید آوریم و سیرِ انحطاطی را به سیرِ اعتلایی تغییر دهیم. این قبیل تحوّلات، محتاجِ زمان هستند.
[۶]. چاره، درپیشگرفتنِ «جهادِ علمی» است
جوانان باید این راه را با «احساسِ مسئولیّتِ» بیشتر و همچون یک «جهاد»، در پیش گیرند(آیتالله خامنهای، در بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب). عملِ صالح بر دو نوع است: «عملِ صالحِ جهادی» و «عملِ صالحِ غیرجهادی». آن عملی که افزونبر «صالح» بودن، «جهادی» نیز هست، عملی است که در برابرِ «دشمن» انجام گیرد و با «مخالفت» و «تقابلِ» او همراه است، و بههمیندلیل، انجامِ آن «دشوار» است: «چون عَدو نبود، جهاد آمد محال»(مولوی، مثنویِ معنوی، دفترِ پنجم، بیتِ ۵۷۵). امروز نیز باید چنین تصوّری داشت و از این منظر، به مسألۀ تولیدِ علم نگریست تا گرهها گشوده شوند:
جهد میکن تا توانی ای کیا
در طریقِ انبیا و اولیا
(مولوی، مثنویِ معنوی، دفترِ اوّل، بیتِ ۹۷۵).
انتهای پیام/
منبع: مهر
https://ihkn.ir/?p=12224
نظرات