به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین داوود مهدویزادگان، عضو هیئت علمی پژوهشکده نظریهپردازی و روابط بینالملل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفتوگویی درباره اربعین و تمدن اسلامی صحبت کرد که چکیده متن آن بدین شرح است؛
در ابتدا درباره عرفی یا قدسی بودن قیام سیدالشهداء(ع) توضیح دهید. البته با این پیش فرض که اخیراً برخی از نظرورزان بر طبل نگاه عرفی میکوبند.
امر قدسی از نگاه دینی هر آن چیزی است که منزه از دو مقوله جهل و ظلم است. امر قدسی چیزی است که در آن، نه ظلم وجود دارد و نه جهل. یعنی متصل به حقیقت مطلق است و حقیقت مطلق نیز عاری از ظلم و جهل است. امر قدسی به این معنا نازل شده و توسط پیامبر خدا(ص) به ما رسیده است.
طبیعی است که همه اینها برای اصلاح حیات بشر است و البته با توجه به قدسی بودنش این وظیفه را برعهده دارد. به صورت طبیعی جریانات و افرادی هستند که این حقایق را قبول نمیکنند و برابر آن حتی مقاومت میکنند تا نابود شود. این افراد یک خصلت اساسی دارند و آن اینکه با دید عرفی و این جهانی به مسائل نگاه میکنند و با این نگاه به مقابله با امر قدسی می پردازد. چون خلصت بشر بر مبنای آیه قرآن کریم ظلوم و جهول بودن او است؛ «إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً». بنابراین، در ساحت عرفی است که بشر در مقابل امر قدسی میایستد و با آن مبارزه میکند. حقایق در ساحت قدسی هیچ نزاعی با هم ندارند.
حال اگر ساحت قدسی این قیام را کنار بگذاریم چه نتایجی به بار میآید؟
اگر بگوییم که این ساحت قدسی کربلا را کنار بگذارید و آن را نبینید، در حقیقت باید تحلیل ما تبدیل به یک تحلیل عرفی و بشری بشود و اگر این طور بشود، در حقیقت ما نهضت امام حسین(ع) را از درون تهی و بیمحتوا کردهایم. یعنی اگر روح قدسیت این نهضت را بگیریم، چیزی از آن باقی نمیماند. در اینصورت فقط یک جنگ و نبرد میماند که دو طرف این نبرد نیز معصوم نیستند و میخواهند به قدرت برسند و نزاع نیز نزاع قدرت است. حال شما تصور کنید که آیا در این صورت میتوانید از نهضت امام حسین(ع) با نگاه عرفی، درس بگیرید؟ به نظر من در این صورت میتوان از این قیام عبرت گرفت و نه درس.
گویندگان این گونه تحلیلها به این دلیل سراغ نهضت عاشورا رفتهاند تا قیام امام حسین(ع) را از قدسی بودن پیراسته کنند. بنابراین شما اگر نگاه قدسی از قیام امام حسین(ع) را کنار بگذارید و از آن طرف نیز در صدد این باشید که مسائلی که جامعه اسلامی با آن روبهرو است حل کنید در این صورت قیام امام(ع) در این زمینه نیز برای شما درسی نخواهد داشت.
شما با نگاه قدسی میگویید که در مقابل جریانی که سراسر ظلم و جنایت و حقکشی است باید بایستیم، زیرا درس امام حسین(ع) این است که مقاومت کنید و نه سازش. اما اگر نگاه ما به قیام امام حسین(ع) عرفی باشد، در این صورت باید عبرت بگیریم و بگوییم که وقتی دشمن پر قدرتی در برابر ما قرار دارد باید سازش کرد و یک مقدار کوتاه آمد و حتی در جاهایی نیز با شخص فاجر کنار آمد.
در سالهای اخیر شاهد بودهایم که برخیها این را مطرح میکردند که عاشورا نیز درس مذاکره بود. البته که رهبر انقلاب پاسخ دادند و فرمودند که چنین تحلیلهایی اشتباه است. به نظر شما آیا درس مذاکره گرفتن از عاشورا نیز ناشی از نگاه عرفی به قیام سیدالشهداء(ع) و تقلیل آن است؟
دقیقاً همینطور است. امام حسین(ع) سازشی انجام نداد، یعنی حتی در آنجا صلحی نیز اتفاق نیفتاد که تا بتوان اندیشه سازشکارانه خود را مستند به سیره امام(ع) بکنیم. در واقع امام حسین(ع) اگر حرفی میزند، میخواهد که اینها در تاریخ بماند و نشان دهد که برای انتخاب این راه چارهای جز این نداشته است. سپاه یزید نیز اساساً بنایی بر سازش نداشتند و نمیخواستند که کوتاه آیند، بلکه قصد آنها این بود که ریشه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را از بین ببرند و محو کنند.
بنابراین از سیره امام حسین(ع) درس مذاکره و سازش نمیتوان گرفت. چه اینکه در مفهوم سازش نوعی پذیرفتن ظلم و حاکمیت طرف مقابل نیز مطرح است و سازش با صلح تفاوت دارد. صلح به این معنا است که بر سر چیزی مصالحه میکنیم، بیآنکه طرفین بر یکدیگر حکومت کنند. لذا یک توافقی انجام میشود و هر کس بر همان اساس پیش میرود. اما سازش این طور نیست، بلکه پذیرفتن حاکمیت دشمن است.
به چه دلیل نگاههای عرفی به قیام سیدالشهداء(ع) قبل از انقلاب نبوده و یا کمتر بوده اما پس از انقلاب بیشتر شده است؟
در یک مقطعی که تفکرات عرفیگرایانه و نگاه عرفی به امور از جمله ظلمستیزی و استبدادستیزی و… حاکم بود، اگر میخواستید مبارزه کنید، در قالب همین نگاههای عرفیِ حاکم مبارزات انجام میشد و یک مبارزه تبدیل به یک چریک فدایی خلق یا کمونیست متعصب میشد. اما مردم دیدند که اینها کارایی لازم را ندارد و کاری که میکنند در راستای تحکیم پایههای استبداد و ظلم است.
جهان به این نتیجه رسیده که با رویکردهای عرفیگرایانه نمیشود بر علیه ظلم اقدام کرد و به نوعی بازگشت به یک امر قدسی لازم است و به نظر میرسد که مردم ایران در این بازگشت به امر قدسی جلوتر از دیگران هستند که البته روشنفکران از آن به غلط با عنوان بازگشت به خویشتن یاد میکنند. در حالی که در سال ۱۳۵۷ حرف مردم ایران این بود که برای نجات یافتن باید به امر قدسی بازگشت و بر همین اساس نیز جلو آمدند و البته که میدانستند این کار، کاری است کارستان و به سادگی هم به دست نخواهد آمد.
در حال حاضر با پدیده راهپیمایی عظیم اربعین حسینی(ع) مواجه هستیم. تحلیل شما در این زمینه چیست؟
ظهور اربعین حاصل تجلی قدسی مسئله است. نگاه عرفی هرگز نمیتوانست این اربعین را به این صورت برپا کند و اصلا یک کار بشری نیست. بنابراین اربعین یک امر الهی و قدرت قدسی است که به یکباره این راهپیمایی را جهانی کرده است و نمیتواند کارِ دست بشر باشد. یکی از اتفاقاتی که اخیراً افتاده نیز این است که این راهپیمایی اربعین، اردوگاه عرفیگرایان را به شدت برآشفته کرده است. مثلا نمونه اخیر آن همین قضیه اعتراضهایی است که در عراق به راه انداختند تا این واقعه را تحتالشعاع قرار دهند. چراکه وقتی ۲۰ میلیون نفر در این همایش جهانی شرکت میکنند رسانههای عرفیگرا نمیتوانند برای همیشه آن را بایکوت کنند و باید خبرش در جایی منتشر شود.
طبیعی است که رویکرد عرفیگرایانه با همه اختلاف نظرهایی که بینشان وجود دارد، این مسئله را برنمیتابد و با این نوع بازگشت مخالفت میکند. لذا میبینید که با انواع و اقسام شیوهها وارد صحنه میشوند که این را تخریب کنند و بگویند این نگاه قدسی را کنار بگذارید. حالا شما تصور کنید اگر نگاه قدسی را کنار بگذارید آیا کسی حاضر است در این راهپیمایی شرکت کند؟ پیاده رفتن به کربلا و تحمل این سختیها با نگاه عرفی بیمعنا است و بلکه نیازمند نگاه قدسی است.
این روزها از تمدن اسلامی و تمدنسازی بحث میشود و برخیها بین ایجاد این تمدن با اربعین نسبتهایی برقرار میکنند. نظر شما در این زمینه چیست؟
در مورد بحث تمدن نظر بنده این است که تمدن بستر یک عمل مؤمنانه است. یعنی وقتی که مؤمنانه عمل کنیم، در واقع وارد تمدن اسلامی میشویم و خود به خود تمدن اسلامی شکل میگیرد. اینکه ما بخواهیم بگوییم که باید برای تمدن اسلامی مهندسی کنیم، به نظر بنده نوعی انحراف است و هیچوقت اتفاق نمیافتد. در واقع این حرف که گفته میشود تمدنها خودشان میآیند، نه اینکه ساخته شوند، سخن درستی است و از کلام رهبری همین معنا فهمیده میشود، مقصود ایشان این است که ما باید به تمدن نیمنگاهی داشته باشیم، اما نه اینکه ما کار مومنانه را تعطیل کنیم و بگوییم میخواهیم تمدن اسلامی بسازیم. وقتی که در همه ابعاد، اعم از بعد فردی و اجتماعی کار مؤمنانه میکنیم، نتیجه این میشود که در یک مقطعی، خود را در تمدن میبینیم. بلکه در تمدن هستیم، چون داریم پایههای تمدن اسلامی را میگذاریم.
لذا باید توجه کنیم که این اشتباه را مرتکب نشویم، اما در نسبتش با اربعین باید اشاره کرد که شعوری که در اربعین وجود دارد به ما ضرورت بازگشت به عالم قدسی را تذکر میدهد که این مسئله آغازگر تمدن است. در اربعین زیست مؤمنانه را انتخاب میکنیم و به همان پیام قدسی که در عاشورا بیان شد لبیک میگوییم که ما را در آستانه تمدن قرار میدهد. اما کارهای غیرمؤمنانه ما را به تمدن نخواهند رساند.
بنابراین وظیفهای که داریم عمل به حقیقت ناب و عالم قدسی است که باید اعمال خود را بر آن اساس تنظیم کنیم. یعنی عمل خود را از ظلم و جهل پاک کنیم و پاک نگه داریم. البته این کار نیز ساده نیست و به همین دلیل برای رسیدن به این نقطه، باید یکدیگر را کمک کنیم. بنیاد نظام اسلامی بر اخوت است، به همین دلیل است که این بنا و بنیاد تمدن اسلامی نیز جز با همیاری و اخوت و برادری اتفاق نمیافتد و از طرفی در اربعین جلوهای از این برادری و همیاری را مشاهده میکنیم.
انتهای پیام/
منبع: ایکنا
https://ihkn.ir/?p=13457
نظرات