به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ نشریه رویش اندیشه گفتوگویی با دکتر سجاد مهدیزاده، عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) درباره حجاب داشته که متن آن بدین شرح است؛
سؤال: در دیدگاه شما وجوه اصلی مسأله حجاب در زمانه کنونی چیست؟
پاسخ: در ابتدا لازم است مقدمهای را بیان کنم. مسألۀ حجاب پیچیدگیهایی دارد؛ پیچیدگی اصلی آن هم این است که بر خلاف تصور عمومی که فکر میکنند حجاب مسألهای قدیمی و باسابقه است، مسألهای کاملاً بهروز و مدرن است. این نکته را هم از این دو جهت بیان میکنم که اولاً مسألۀ حجابی که ما الآن داریم با مسألۀ حجابی که مثلاً بیست سال پیش در دهۀ هفتاد داشتیم، متفاوت شده است. ما هنوز داریم این بحث را ذیل عنوان مو و پوشش مو بحث میکنیم. در حالی که واقعیت جامعۀ ما دیگر پوشش مو نیست؛ یعنی عملاً بخشی از جامعۀ ما دیگر پوشش مو را رعایت نمیکنند و ما دچار مسألۀ بدننمایی بهصورت حاد شدیم؛ یعنی برهنگی و یا پوشیدن لباسهای بدننما. لذا یک مسأله این است که بحث ما درمورد حجاب از حجاب بهمعنای حجاب اسلامی و مؤمنانه خارج شده و دیگر مسألۀ ما این نیست. بهعبارت دیگر اصلاً بحث جامعۀ ما این نیست که من باید مو را بپوشانم یا نباید آن را بپوشانم که بعد هم وارد این اختلاف شویم که مثلاً چرا کنیزان مو را نمیپوشاندند. در ادامه همین بحث هم باید گفت که حکومت هم هیچ اجبار و الزامی به این معنا ندارد و گاهی اوقات دچار دوگانگیهایی میشود مثل ماجرای انتخابات و امور اینچنینی که این مسائل در آن پیش میآید. این مسأله هم به خاطر این است که جامعۀ ما عملاً از آن فضا خارج شده است.
بحث دوم من هم به فضای تاریخ امر به معروف برمیگردد. به این دلیل این بحث بیان میشود که اصولاً مسألۀ الزام حجاب و حکومت اسلامی را متکی به بحث امر به معروف میکنند. بعد هم وقتی شما سابقۀ بحث امر به معروف را دنبال میکنید به بحث محتسب میرسید. در بحث احتسابِ محتسب و حتی تعهداتی که نبی مکرم اسلامصلّیاللهعلیهوآله از اهلکتاب میگرفت، هیچجا به مسألۀ حجاب اشاره نشده و اصولاً این مسألۀ حکومت اسلامی نبوده است. امر جنسی مسأله بوده ولی حجاب مسأله نبوده است. این مورد در آیات قرآن بهطور واضح مشخص است؛ یعنی مسألۀ آیات قرآن اصلاً این نیست که موها پوشیده شود؛ بلکه تنها دارد این مسأله را تکمیل میکند و میگوید آن خمار و جلابیبی که دارید را استفاده کنید و به این نحو که گفته شده هم استفاده کنید. در قرآن برای این مسأله از تعبیر نزدیککردن استفاده میشود؛ یعنی بیان میکند که این چیزی را که سر میکنید، به این شکل که بیان شد سر کنید. لذا مسألۀ بدننمایی اینگونه که ما درمورد آن فکر میکنیم نبود و حتی درمورد اهلکتاب هم چنین نبود و پیامبرصلّیاللهعلیهوآله با یهود و نصاری هم این مشکل را بهصورت گسترده نداشت. چون همانطور که میدانید حجابی که در آیین یهود وجود دارد از حجاب اسلامی هم سختگیرانهتر است و حتی مسیحیان هم پوشش منحصربهفردی دارند و چه بسا اگر شما لباسهای مسیحیان را در یک قرن پیش در نظر بگیرید، الآن میتواند بهجای مانتو و روسری که خانمها در جامعۀ ایرانی میپوشند جایگزین خوبی باشد؛ از این جهت که بدننمایی لباسهای کنونی را ندارد.
به هر حال بحث اصلی من این است که ما وقتی درمورد حجاب صحبت میکنیم باید بدانیم که این یک مسألۀ سخت و پیچیده است. اولاً باید بدانیم که ما در کجای این مسأله باید بایستیم و درمورد آن بحث کنیم. ثانیاً این مسأله آنقدر ساده نیست که بگوییم پیامبرصلّیاللهعلیهوآله چنین مسألهای داشته و بیاییم ببینیم که ایشان این مسأله را چگونه حل کرده است. جامعۀ زمان پیامبرصلّیاللهعلیهوآله تا این اندازه تقاضای طغیان در امر جنسی را بدین شکل نداشته است. فارغ از اینکه بحث زنا و ازدواجهای خاص و حتی شرابخواری بوده و برای آن هم الزامات حکومتی و اجتماعی بوده است اما این بحث در آن زمان بهشکل حاضر مطرح نبوده است.
سؤال: بر اساس این پیچیدگی، نسبت هنجار حجاب با بحث کنترل التذاذ جنسی چیست؟
پاسخ: این مفهوم کنترل که به آن در سؤال اشاره شد، اگرچه که مفهوم درستی است اما کامل نیست. شاید در اینجا تعبیر هدایت غریزه و امر جنسی تعبیر صحیحتری باشد. ما مسألهای داریم و آن هم تحتعنوان مسألۀ نگاه ایجابی یا سلبیداشتن به مقولۀ امر جنسی است. شما وقتی وارد آیات و روایت میشوید، میبینید که به امر جنسی بسیار تأکید میشود. تمام تغذیهها، تمام پوششها و تمام رفتارهایی که امر جنسی را تضعیف میکند، در این روایات از آنها نهی میشود؛ مثلاً شما در روایات میبینید که وقتی از غذایی مدح میشود، به این جهت از آن تعریف میشود که قوۀ باه را تقویت میکند. گاهی اوقات حتی از کفش سیاه و پوشیدن آن نهی شده به این دلیل که امر جنسی را تضعیف میکند. لذا در روایات، همهجا اصل این است که امر جنسی یک غریزه است و باید تقویت شود و از آن استفاده شود. در عین حال اینکه بخواهد هرجایی باشد، نسبت به آن نهی میشود. در اینجا ممکن است بگویید که ازدواج و ارضای امر جنسی بُعد ایجابی مسأله مواجهه با امر جنسی است و حجاب هم بُعد کنترلی و سلبی آن است. من این را نمیپذیرم و قائلم که هر دو به هم کمک میکنند؛ به این نحو که همانطور که کسی ازدواج میکند و امکان دسترسی به ارضای جنسی را دارد، توانمندتر است برای اینکه بتواند خودش را کنترل کند و نیاز کمتری به تبرج یا رفتارهای اینچنینی داشته باشد. خود امر حجاب هم فارغ از اینکه میتواند امر جنسی را کنترل کند، میتواند آن را تقویت کند؛ یعنی امر حجاب نهتنها کنترلکنندۀ التذاذ در امر جنسی است بلکه وظیفۀ هدایت امر جنسی را بر عهده دارد؛ یعنی با یک تیر، دو نشان میزند. از جهتی از اینکه امر جنسی، اجتماعی و همهجایی شود اجتناب میکند و آن را به امر خصوصی و خانه ارجاع میدهد و البته آنجایی هم که آن را هدایت میکند، موردتقویت هم قرار میدهد. لذا حجاب علاوه بر کنترل امر جنسی، به ایجاد نشاط جنسی هم دست میزند؛ چراکه وقتی امر جنسی همهجایی شد، از آن جذابیت خودش کاسته میشود.
سؤال: نتیجه بحث شما این است که تعیین نسبت حجاب و امر جنسی خود نیازمند بازسازی نگاه ما به امر جنسی است، بر این اساس نگاه شما به نسبت حجاب و امر جنسی چگونه است؟
پاسخ: بله، مسألۀ حجاب در اینجا غیر از مسألۀ کنترل امر جنسی، تقویت کیفیت امر جنسی است. بهعبارت دیگر امر جنسی چند پایه و محور دارد. یک محور آن مسألۀ قوای جنسی انسان است. یک محور دیگر بحث بُعد عواطف و احساسات است و بُعد مهمتر آن بحث خیال است. حجاب کمک میکند که امر جنسی در بُعد خیال کنترل شود؛ یعنی کمک میکند که این قوه خیال در جامعه پراکندگی و گستردگی خود را از دست بدهد و در حقیقت دارد بر جامعه مدیریت توجه اعمال میکند. فرد میتواند به هرچیزی نگاه جنسی داشته باشد و حجاب در اینجا میتواند توجه افراد را مدیریت کند. حال ممکن است عدهای اعتراض کنند که ثمرۀ چنین مدیریتی چیست و بعد هم دچار مغالطهای شوند که جامعۀ غرب اینها را نداشت و پیشرفت کرد. مسأله این است که پیشرفت و توانمندیهایی که در جامعۀ غربی است، ربطی به این مسأله ندارد و چه بسا اگر آن جامعه هم بخواهد این مدیریت توجه را داشته باشد، به پیشرفت بیشتر خود هم کمک کند.
مدیریت توجه به این معناست که وقتی شما به مخاطب خود اطلاعات زیادی میدهید، کمکم این اطلاعات برای او عادی میشود؛ یعنی وقتی مسألهای بیش از حد به مخاطب خود عرضه شد، دیگر برای آن جلبتوجه نمیکند و تنها چیزی میتواند توجه او را جلب کند که آن شخص تمایلی به آن چیز داشته باشد. اتفاقی که در جامعۀ ما افتاده، این است که آدمهای مختلف بهخاطر توانمندیهایی که ندارند و همچنین برای جلبتوجه به امر جنسی رو میآوردند. وقتی میخواهند محصولات خود را تبلیغ کنند به امر جنسی رو میآورند. لذا امر جنسی چنان فراگیر است که همه سعی میکنند در جامعه از آن استفاده کرده و جلوهنمایی جنسی داشته باشند. وقتی که این مسأله بیش از حد اتفاق افتاد، ضمن اینکه توجه جامعه را پراکنده میکند، منجر به یک رقابتی هم شده که این خود، رقابتی کاذب برای توجه به امر جنسی است و این مسأله را سختتر از قبل میکند؛ یعنی توجه مردم از مسائل اصلی معطوف به این مسأله شده است. بهطور کل ما در زندگی نیازهای مادی و معنوی مختلفی داریم و وقتی که یک مسأله بیش از حد برجسته و عرضه شد یا کاملاً عادی میشود و کنار گذاشته میشود و یا اینکه مردم در آن به رقابت میافتند. وقتی مسألۀ جنسی همهجایی شد، رقابت شدیدی درمیگیرد و افراد به آرایشکردن رو میآورند. طبیعتاً این آرایشکردن در طول تاریخ بشر بوده و زنها معمولاً برای زیبایی خود آرایش میکردند. اما دیگر این مسأله بسیار به سطح پایینی رسیده و افراد بهسمت دستکاری بدن خود میروند و هزینۀ زیادی برای این مسأله و جراحیهای زیبایی صرف میکنند و هم آقایان و هم خانمها به چنین کارهایی رو میآورند. لذا مسأله این است که پوشش ضمن هدایت و کنترل امر جنسی، دست به مدیریت توجه در جامعه میزند و افراد را از یک وسواس ذهنی و توجه بیش از حد به امر جنسی بازمیدارد؛ یعنی امر جنسی بخشی از زندگی میشود و همهجایی نمیشود.
کارکرد دیگر حجاب تکریم است که در اینجا منظور تکریم زنانه است. حجاب کارکردی اجتماعی دارد که آن را در آیۀ ۳۱ سورۀ نور نیز میتوان پیدا کرد. شأن نزول این آیه هم به این شکل است که مردم لاابالی بودند و مزاحم زنها میشدند و بعد هم که به آنها اعتراض میشد، میگفتند که ما فکر میکردیم اینها زنان مؤمنهای نیستند. در اینجا آیه نازل شد که زنان جلباب را استفاده کنند برای اینکه میان زنان مؤمن و غیرمؤمن تفکیک قرار داده شود. در حقیقت اینجا حجاب کارکردی برای یک طبقۀ اجتماعی دارد. در اینجا حجاب کارکرد یک نماد و پرچم را ایفا میکند که شخص با استفاده از آن بیان کند که من متعلق به این طبقۀ اجتماعی ایمانی هستم. به زبان امروز مثل یک لباس محلی است که نشان میدهد من متعلق به این فکر و این جریان هستم. این سطح از حجاب میتواند یک نماد و یک پرچم باشد. همانطور که در غرب هم خوب به این نکته پی برده شده و مقابلۀ با حجاب برای همین مسأله است. اینکه در فرانسه با حجاب مبارزه میشود، چون حجاب نماد و پرچمی برای ترویج اسلام است و لذا آنان با این امر مشکل دارند.
سؤال: یکی از چالشهای مطرح درباره مسئله حجاب، رابطه آن با بحث حق مدیریت بدن در زنان است، دیدگاه شما پیرامون این بحث چیست؟
پاسخ: در اینجا باید از دو منظر بحث کرد. یک بحث این است که آیا ما ادبیات حق بدن را معتبر میدانیم یا نه؟ بحث بدن و حق بدن ادبیاتی است که خصوصاً از سمت فمینیستها دنبال شد برای اینکه تبعاتی داشت. با رویکرد اومانیستی و انسانگرایی خاصی که در تمدن و نگاه غربی وجود دارد، انسان و تربیت او مهم است و لذا او باید حق آزادی درمورد خود و هویتش را داشته باشد و یکی از ابعاد وجودی او نیز بدنش است که نسبت به آن اختیار دارد. این بحث ثمراتی دارد. یکی از آن ثمرات بحث حق سقطجنین است. به این معنا که او بیان میکند این بدن من است و من تشخیص میدهم که این بدن زایمان و وضع حمل را تجربه نکند. لذا اگر مقولۀ حق بدن پذیرفته شود باید تا آنجا پیش رفت که زن بگوید این بدن من است و من میتوانم جنین در بدن خودم را سقط کنم. مسألۀ دوم حقوق زناشویی است. مثلاً فرض کنید در مقولهای مثل مقولۀ تمکین که بهمثابۀ یک تجاوز در بستر زناشویی ترسیم میشود به این معنا که زن موظف است تا حقوق جنسی مرد را ادا کند و نسبت به او پایدار و وفادار باشد. این پاسخگویی به این معنا گرفته میشود که او حق بدن دارد و میتواند هر زمان که دوست داشته باشد، این رابطه را برقرار کند. اگر در خود این بافت استدلال، این ماجرا پذیرفته شود، در ادبیات فردگرایی خودش که جمع و خانواده در نظر گرفته نمیشود، منطقی و پذیرفتنی است و ثمرات قابلتوجهی دارد و لذا حق بدن دارد و بر بدن خودش حاکم است و شما حق ندارید در بدن او مداخله کنید و او هم میتواند هر کاری که خواست انجام دهد. حتی اگر خواست تغییر جنسیت انجام دهد مانعی ندارد و دیگر او هست و بدن خودش.
در پاسخ به این مسأله باید گفت که حق بدن به این گستردگی که عنوان میشود، در ادبیات دینی وجود ندارد. ما یک حق دیگری داریم در مسائلی مثل مسألۀ سقطجنین و حق تمکین که در آن دیگری هم بهعنوان همسر و شریک زندگی وجود دارد. حتی در حجاب هم بهواسطۀ ضربهای که ممکن است به دیگران بر اثر تحریک اجتماعی بهواسطۀ عدمپوشش زده شود، حق دیگری باید رعایت شود. در نگاه فردگرایانه که در جامعۀ ما هم بسیار رواج دارد، میگویند که او باید چشمش را کنترل کند اما در نگاه دینی همه باید در این زمینه کنترل اجتماعی را رعایت کنند.
یک نکته هم درمورد بحث تمکین بیان میکنم که به نظر، در ادبیات روزمرۀ ما بد بیان شده است. هم زن و هم مرد نیاز جنسی و حقوقی دارند اما بهلحاظ ساختار جنسی که دارند، نیازهای آنان متفاوت است. برای مرد کمّیت و تعداد رابطه مهم است و زودبهزود باید این رابطه را داشته باشد، اما برای زن کیفیت آن مهم است و لذا هرچند زنان هم حق تمکین دارند اما در اینجا بیشتر حق تمکین برای مرد به کار برده میشود. اما همین که ما از حقوقی مثل حقوق ملاعبه و معاشقه صحبت میکنیم یعنی مرد هم در اینجا نسبت به زن موظف است. اما متأسفانه در اینجا نگاههایی که مطرح میشود که بیاییم و حق را به زنان بدهیم و کنترل بدن را در اختیار خود بگذاریم و اصلاً بهطرف مقابل آن توجهی نداشته باشیم، بهخاطر ظلمی است که در سنت ما به زن شده و حق کنترل او بر بدن و نیازهای او به رسمیت شناخته نشده است.
به هر حال در امر جنسی همه باید مراقب یکدیگر باشند. مرد موظف است که شرایطی روحی و جسمی زن را در نظر بگیرد و او را در امر جنسی اجبار نکند و زن هم برای پاسخ به امر جنسی مرد موظف میشود. قصدم از گفتن این مطلب این بود که مقولۀ حق بدن بهصورت صرف و فینفسه حاصل نگاهی فردگرایانه است. در نگاه دینی، دیگری مهم است و اگر بخواهیم یک پله جلوتر برویم باید گفت که حقالله مهم است. این نیست که بگوییم طرفین راضی هستند پس دیگر مشکلی وجود ندارد. این وسط حق سومی هم به نام حقالله وجود دارد. لذا سهگانۀ حق بدن، حق دیگری و حقالله در کنار هم قرار میگیرند. بنابراین ما برای احقاق هر سه حق، مجبوریم حق بدن هرکسی را محدود کنیم. در غیر این صورت جامعه بهسمت یک خودخواهی میرود که همه بهدنبال منفعت و سود خود میروند.
سؤال: براساس همان ادبیات مدیریت بدن، بحثی که مطرح میشود این است که هنجار حجاب باعث ایجاد نگاه تقلیلگرایانه به زن و تمرکز بر بدن او در جامعه شده است؟ نظر شما در این باره چیست؟
پاسخ: در بحث جامعهشناسی شخصی وجود دارد به نام برایانترنر که کتابی به نام «جامعه و بدن» را نوشته است. او در آن کتاب اشاره میکند که جامعۀ امروز ما یک جامعۀ جسمانی است و عملاً بدن ما، هم جان ما و هم جهان ما است. اساساً بحثی به نام مطالعات بدن وجود دارد و چنین نیست که در بحثهای اجتماعی، بدن کنار گذاشته شود بلکه جامعه بدنمندتر شده و حتی مطالعاتی هم که انجام میشود خیلی بهسمت بدن معطوف شده است. پس اینکه میگویند بحث حجاب بهسمت تقلیلیافتن به بدن کشیده میشود، باید گفت که امروزه بحث مطالعات جامعه، بدنمند و جسمانی شده است. حتی رفتارهای مردانه هم بهسمت این مسأله کشیده شده است. نمونهاش را در توجه مردان به پرورش اندام میبینید. حتی مردان هم مثل زنان به سوی عمل زیبایی رو آوردهاند. لذا بدن همیشه مهم بوده و امروزه مهمتر شده و این امر اتفاقاً کاملاً به دلیل رویکردی است که نقش جنبۀ دینی و ملکوتی درآن کمتر شده و بدن و زندگی جسمانی بهشدت پررنگ میشود.
نکتۀ مهم دیگر در باب تقلیل بدن است که بهنظرم ما داریم از یک حقیقتی فرار میکنیم. فمینیستها حرف درستی میزنند که البته یک وجه غلط هم دارد. آنان میگویند که در مسألۀ تجاوز و آزار جنسی نباید دائماً بهدنبال این برویم که زن را محکوم کنیم. مسأله این است که دیگری دارد به زن تجاوز میکند. واقعیت هم این است که ما حق نداریم زنها را به بدنشان تقلیل دهیم اما اتفاقاً مسألۀ حجاب نمیخواهد که زن را به بدن تقلیل دهد؛ بلکه اتفاقاً برای اینکه زن به بدن تقلیل پیدا نکند، وضع شده است.
این مسأله مهم است که هیچوقت نمیتوان بدن زن را نادیده گرفت و همیشه بدن زن، جزء یکی از واقعیتهای او بوده است. همانطور که در بحث تبرّج و دیدهشدن، زنها بهسمت بدننمایی میروند و این چیزی است که در جوامع مختلف رایج است. لذا اتفاقاً این حجاب نیست که زن را به بدن تقلیل میدهد؛ بلکه چون این حالت در انسانها و بهخصوص در زنان پررنگتر است، برای اینکه این پررنگتر بودن از صحنۀ اجتماع حذف شود و برخورد افراد با زنان بهخاطر بدن آنها نباشد، پوشش و حجاب توصیه شده است. لذا شما نمیتوانید منکر این شوید که مرد همیشه خریدار بدن زن است و نمیتوان منکر جذابیتهای بدن زنان شد و بحث پوشش هم برای کنترل این مسأله و عدمتقلیل زن بهصرف این جذابیت بدن است و این حرف بر خلاف آن انتقادی است که حجاب، زن را به بدنش تقلیل میدهد و در حقیقت حجاب نوعی حق مدیریت بدن برای زن است که حریم خصوصی خودش را گستردهتر و مستحکمتر برای مواجهه با دنیای پیرامونی خود کند.
سؤال: چه عواملی باعث میشود تا یک زن تمایل به خودنمایی و مورد توجهبودن قرار بگیرد و آیا این تمایل یک تمایل شخصی و درونی برای زن است یا عوامل بیرونی مثل جامعه در این مسأله دخیل است؟
پاسخ: واقعیت این است که همۀ ما میل داریم که موردتوجه قرار بگیریم؛ حتی یک کودک. کودکی که لجبازی میکند و گلدانی را میشکند بهخاطر این است که به خواستهاش توجهی نمیشود. او هم میخواهد دیده شود؛ حال به هر قیمتی. آن فرد بزرگسال هم به هر کاری رو میآورد تا دیده شود. لذا این مسأله در همۀ انسانها وجود دارد اما در زنها بروز بیشتری دارد. اصولاً صفت تبرّج در زنان بیشتر از مردان است. حتی در روانشناسی هم که این بحث مطرح میشود، گفته میشود که این زن است که دوست دارد بیشتر موردتوجه قرار گیرد و شکل جلبتوجه هم برای او متفاوت است. مسألۀ بعدی هم این است که فرهنگ میتواند این مسأله را در افراد تشدید کند. بودریار بیان میکند که فرهنگ جامعۀ مدرن، فرهنگ شهرت و دیدهشدن است و آمریکا هم نماد این شهرت است که همه در این جامعه میخواهند دیده شوند. هرکسی بهنحوی میخواهد بیشترینها را داشته باشد تا بیشترین توجهها به او شود. برای همین رقابت شکل میگیرد.
در فرهنگ مدرن دیدهشدن، خودش یک غایت است و افراد برای آن بهشدت تلاش میکنند. در بحثهای معنای زندگی هم که در این فرهنگ مطرح میشود، اشاره میشود که وقتی معنای زندگی در جامعهای افول پیدا میکند و سطح افق نگاه جامعه تقلیل پیدا میکند و دنیوی میشود، مردم برای آنکه بتوانند حس خوبی داشته باشند و احساس کنند که معنایی در زندگی خود دارند، سعی میکنند که دیده شوند. تکنولوژی و رسانهها هم این کار را بهشدت افزایش دادند. نرمافزاری مثل اینستاگرام به چنین کاری کمک میکند و رسانهای برای تبرّج و نشاندادن خود است. اینها همه در جامعهای که افراد در جستوجوی معنای ازدستدادۀ زندگی خود باشند، بروز بیشتری دارند و افراد با اشتیاق شدیدی بهسمت شهرتطلبی و دیدهشدن حرکت میکنند و بهتبع آن بهسمت توجه به بدن خود و خودنمایی از آن طریق حرکت میکنند. البته هرکس به دلایل مخصوص خود وارد این موضوع میشود و برخی حتی به دلایل سرکوبشدن این نیاز به این کار رو میآورند و به هر حال اینها همه نشاندهندۀ وجود عطش در جامعه است. بهنظر من مقولۀ بیحجابی در ایران و بسیاری از کشورهای مختلف لزوماً جنسی نیست؛ بلکه بخشی از آن بهخاطر مسألۀ بیمعنایی و تبرّج است و بخشی دیگر هم بهخاطر اینکه میخواهند زیباتر باشند و دیدهشدن برای آنها مهم است به این مسأله رو میآورند.
سؤال: جایگاه این نیاز به زیبایی و دیده شدن را در نسبت با اهمیت رازآلودگی زن بوسیله حجاب در نگاه شهید مطهری بیشتر توضیح بفرمایید.
پاسخ: مسألۀ زیبایی و دیدهشدن مسألهای مهم است و همانطور که بیان کردم انسانها و خصوصاً زنها بهدنبال این مسأله هستند. مورد بعدی هم مسألۀ جذابیت دو جنس برای هم است؛ یعنی جنس مرد و جنس زن میتوانند برای هم جذاب باشند و افراد به همان اندازه که متوجه شوند مخاطبشان جنس مقابل آنهاست، احساساتشان از این وضعیت متأثر میشود. حتی در حالت یک گفتگوی مجازی و بدون حضور در کنار هم، وضع به همین صورت است. پس جنس زن و مرد برای هم یک جذابیتی دارند. لزوماً هم این جذابیت جنسی نیست و واقعیت هم این است که بسیاری از روابط که میان زن و مرد و دختر و پسر رایج است لزوماً جنسی نیست و میتواند در این ارتباط محوریت نداشته باشد. بخشی از آن میتواند بهتعبیر مقام معظم رهبری بهخاطر غریزۀ زوجطلبی باشد. لذا مقولۀ ارتباط میان زن و مرد امری ریشهدار است که امر جنسی آن را تقویت و حمایت میکند.
شما میبینید که یک فردی که در روستا بزرگ شده و یا در جامعۀ عشایری زندگی کرده، صورتی آفتابسوخته دارد که با چهره و صورت آدمهای شهری که در رفاه و فرهنگ شهری بزرگ شدهاند فرق میکند. شما وقتی وارد زندگی آن افراد روستایی میشوید میبینید که برای مردان آن روستا همان خانم با چهرۀ آفتابسوخته جذابیت خودش را دارد و با او ازدواج میکند و هیچ حس ناخوشایندی به او ندارد. حال فرض کنید که فردی که در این روستا بزرگ شده بهدلیل موقعیتهایی همچون موقعیت تحصیلی از روستا وارد شهر شده و در این شهرهای بزرگ بهواسطۀ آشنایی با انسانهای دیگر، افراد روستای خود و فرهنگ خود و چهرههای آنان را دیگر نپسندد. کاری که در این زمینه به این شکل صورت گرفته این است که رسانهها نمادهایی را از خود جلوه دادند که انسانها را به رقابت با خود کشاندهاند. واقعیت این است که آدمها دیگر بهصورت عادی برای هم جذاب نیستند. دیگر بهصورت عادی برای هم رضایت ندارند و لذا بهسمت جذابیتدادن به خود حرکت میکنند.
حال در ارتباط میان زنان و مردان، زنها بهواسطۀ جذابیتهای جنسی خود موردطلب بودند و چه در حوزۀ مشروع و قانونی که مردها خواستگار زنها بودند و چه در حوزۀ نامشروع آن، که در قالب روسپیگری ظاهر میشد، معمولاً مردها خریدار زنها هستند. اینها همه در هنجار خواستهشدن در زن است. حال اگر شما این را همهجایی کردید و او هرچه که داشت را عرضه کرد و زیبایی بدن همهجا جلوه کرد، دیگر آن چیزی برای عرضه به همسر خود و حتی افراد غریبه هم ندارد. در این حالت ممکن است زن به هر کاری دست بزند تا به جذابیتهای خود بیفزاید و مرد را بهسمت خود بکشاند. اهمیت رازآلودگی به این معناست که زن و مرد بهصورت طبیعی برای هم جذابیت دارند و وقتی که به رقابت افتادند و همه آمدند و هرآنچه داشتند را عرضه کردند، قطعاً عدهای در این جامعه کم میآورند و در این رقابت بازمیمانند و دیگر چیزی برای عرضه ندارند. حال وقتی این عرضه همهجایی شد، این همهجایی بودن باعث میشود که افراد عطش خود را از دست بدهند و جذابیتهای جنسی آنها از دست رفته و نسبت به یکدیگر بیمیل شوند و شدت تنوع هم در این زمینه نوعی وسواس برای انتخاب طرفین ایجاد میکند. لذا رازآلودگی به این معنا نیست که زنها در صحنۀ اجتماع نباشند. بلکه برای بالابردن کیفیت رابطه میان زن و مرد میتواند یک امر مهم و کمککننده باشد، به این دلیل که هرچه زن و مرد بیشتر در دسترس هم باشند، بیشتر از هم خسته و بیمیل میشوند.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=27577
نظرات