به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، یکی از مهمترین مسائل در حوزه علمیه مسأله هدفمندی طلاب و برنامهریزی برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب در مسیر تحصیل در حوزه علمیه است، موضوعی که توجه کم به آن و انقیاد نداشتن برخی مسؤولان و طلاب حوزه علمیه نسبت به این مهم باعث سرگردانی طلاب و گرایش به مدرک گرایی و حضور در دانشگاه و دور شدن از فضای فکری و علمی حوزه علمیه شده است.
این موضوع نیاز به یک واکاوی جدی و ریشه یابی به همراه ارائه راهکارهای عملی و اجرایی به منظور اصلاح ساختارهای لازم در عرصه هدفگذاری علمی و شغلی طلاب دارد، مسأله ای که باید هم مسؤولان حوزه علمیه هم افراد حوزوی بیرون از شاکله مدیریتی حوزه های علمیه به آن توجه و برای آن ارائه طرح و برنامه داشته باشند.
حجتالاسلام سید محمدحسین متولی امامی، مدیر مؤسسه تحقیقات راهبردی تمدن اسلامی و استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) در گفتوگویی به مباحث تحصیلی و شغلی طلاب پراخته است که در ادامه آن را می توانید بخوانید:
* علت سرگردانی برخی طلاب در عرصه تحصیلی را در چه مسائلی میبینید؟
مسأله را باید از جای دیگری طرح کرده و به آن توجه داشته باشیم، هنوز حوزه علیه باور نکرده است که رسالت اداره جامعه را برعهده دارد و ظرفیتهایی که امروز در اختیار حوزه علمیه قرار دارد چند صد برابر گذشته است، اکنون حوزه علمیه شیعه از کمترین ظرفیتهایی که در جمهوری اسلامی ایران در اختیار دارد استفاده میکند و این مسألهای است که باید حوزه علمیه به آن توجه داشته باشد.
بالا رفتن ظرفیت حوزه علمیه و افزایش نیازهای جامعه و عدم هماهنگی میان حوزه علمیه با این نیازها و عدم استفاده از ظرفیتها باعث انزوای حوزه علمیه شده است، امروز نه تنها حوزه علمیه گوشه نشین شده بلکه طلاب را هم دچار بحران هویت کرده است، واقعا اگر به این مسأله توجه کنیم شاهد خواهیم بود که در هیچ دوره تاریخی تا این حد که امروز شاهد هستیم، طلاب بی هویت و دچار بحران هویتی نبودهاند و به دنبال خود بیرون از نظام آموزشی حوزه علمیه نبودهاند.
اینکه برخی طلاب به دنبال ورود به دانشگاه یا اشتغال در عرصههای مختلف هستند نشان دهنده از دست رفتن ظرفیتهای حوزه های علمیه و طلاب است. ما ظرفیتهای بزرگی در بستر جمهوری اسلامی داریم که بخشی از این ظرفیتها را حوزه های علمیه میتوانند فعال کنند اما به این مسأله بها نمیدهند و خود را فارغ از جمهوری اسلامی میبینند.
بخش دیگر از ظرفیتها باید برای استفاده طلاب تسهیل میشده است که آن هم مورد توجه واقع نشده، به نظر من اصل ماجرای بی هویتی برخی طلاب و رویکردهای غیر حوزوی آنها به دلیل این است که این ظرفیتها مورد استفاده قرار نگرفته است.
شورای نگهبان قانون اساسی یکی از نهادهایی است که ظرفیتهای زیادی برای استفاده طلاب و روحانیون و بهره بردن از ظرفیتهای حوزههای علمیه دارد.
در اصل چهارم قانون اساسی مسألهای وجود دارد که میتواند بسترساز بسیاری از فعالیتهای حوزه علمیه باشد، بنابر اصل چهارم قانون اساسی کلیه قوانین و مقررات کشور باید برگرفته از موازین اسلامی باشد، این اصل بر اطلاق یا عموم همه قوانین حاکم است، یعنی این اصل بر همه قانون اساسی ما حاکم بوده و باید همه از آن تبعیت کنند.
تشخیص اینکه اساسا قوانین ما اسلامی هست یا نیست وظیفه نهادی نیست جز حوزه علمیه، حال حوزه با کار کردن بر روی همین یک اصل و تبدیل کردن آن به مطالبه تمام حوزویان از حاکمیت و حرکت دادن شورای نگهبان میتواند اقدامی بسیار جدی در راستای استفاده از ظرفیتهای حوزه علمیه و طلاب و هویت بخشی به طلاب باشد.
امروز تنها حدود ۳۰ درصد قوانین کشور را بررسی میکند و حدود ۸۰ درصد آییننامهها و قوانین به صورت اجرایی و بدون ورود به سیکل بررسی شورای نگهبان اجرایی میشود، شورای نگهبان با همین فقه حداقلی که ما معتقدیم این فقه حکومتی نیست و با نظارتی حداقلی که ما معتقد هستیم این نظارت اساسا اسلامیت را به دنبال ندارد چون تنها عدم مخالفت قطعی را بررسی میکند نه موافقت قطعی، با این حداقلها بازهم ۳۰ درصد قوانین مورد بررسی قرار میگیرد.
اگر شورای نگهبان در تمام شهرها و استانها، طلاب را با یک سیستم طراحی شده ذیل نظارت مراجع، وارد سیکل نظارت شورای نگهبان بر قوانین کند، دستگاه حوزه تبدیل به دستگاه نظارت بر قوانین خواهد شد، عالمی که سالها است مشغول تدریس دروس تکراری است اگر مسؤول نظارت بر قوانین شود دیگر باید به دنبال حرفهای جدید باشد و برخی بحثهای ناکارآمد دیگر مطرح نخواهد شد و شاهد رشد مباحث جدید در حوزه علمیه و در عرصه فقه خواهیم بود.
* استفاده از طلاب در بررسی قوانین چه آثاری در پی خواهد داشت؟
اگر عالمان شیعه خود را در حد نظارت تعریف کنند، دیگر مسأله شغل و بیکاری برای طلاب وجود نداشت، از سویی این موضوع باعث ایجاد هویت برای طلاب خواهد شد، اکنون عالمان شیعه به صورت حداکثری از جامعه کنار گذاشته شدهاند، ارتباط مجلس و دولت با مراجع در حد یک دیدار و اغلب مطرح شدن مسائل اخلاقی است و مسؤولان کار خود را انجام خواهند داد.
اصل چهارم قانون اساسی تمام شرایط کشور را میتواند تغییر دهد، اگر بخواهیم به فقه حکومتی و فقه تمدن ساز فکر کنیم باید با مسألههای واقعی جامعه در پایگاه اجتهادی درگیر شویم، نمیتوان از درون پژوهشگاهها تنها با اکتفا به بایدها و تئوریها فقه حکومتی و فقه تمدنی را وارد جامعه کرد. اگر بخواهیم واقعا یک محتوایی ناظر به واقعیت جامعه کارآمد و هدفگذاری شده تولید کنیم، راهکاری جز ورود از طریق بسترهای قانونی نداریم، این بسترها از ابتدای انقلاب اسلامی توسط قانونگذار تعیین شده و واقعا این ظرفیت بزرگ مورد استفاده حوزه علمیه قرار نگرفته است.
شورای نگهبان با نظارتی حداقلی و فقه حداقلی مشغول نظارت بر قوانین است درحالی که میتوان از ظرفیت طلاب در عرصه نظارت بر قوانین به خوبی استفاده کرد، این موضوع هم اسلامی شدن قوانین را در پی دارد هم طلاب را از بحرانهای نظیر مدرک گرایی و بی هویتی نجات خواهد داد.
مسأله هویت بخشی به طلاب و اشتغال طلاب باید از پایگاه ترسیم جایگاه طلبه در نسبت به حاکمیت حل شود نه عوامل موقتی و جانبی که به صورت کوتاه مدت میتواند مشکلات را برطرف کند، امروز اکثر طلاب در جای خود قرار ندارند و باید از طریق هویت بخشی آنها را در جای خودشان به کار گرفت.
* علت خروج برخی طلاب از فضای حوزوی چیست؟
طلبهای که از مسیر مطالعات علمی و فقهی و فعالیت پژوهشی نتواند کسب درآمد و امرار معاش کند و نتواند خود را در فضای اجتماعی امروز تعریف کند، به مسیر دیگری خواهد رفت و حضور طلاب در عرصههای دیگر برای اشتغال باعث خواهد شد تا فضای علمی طلاب ضعیف شود. در واقع ما باید به طراحی حوزه علمیه در نسبت با حاکمیت فکر کنیم و این مسأله تمام مسائل ما را برطرف خواهد کرد؛ مسایلی از جمله وحدت حوزه و دانشگاه، اشتغال طلاب، هویت بخشی به طلاب، فاصله طلاب از مسائل سیاسی و اجتماعی، رشد جریانهای غیر انقلاب در حوزه علمیه و سکولاریزه کردن حوزه علمیه و بسیاری مسائل از این دست برطرف خواهد شد.
اگر بخواهیم مشکلات حوزه علمیه را به صورت تمدنی حل کنیم، باید بستر طراحی نسبت حوزه و حاکمیت را ایجاد کنیم، این موضوع نشاط علمی و عملی پدید خواهد آورد و مشکلاتی نظیر طلبه غیر انقلابی خود به خود برطرف خواهد شد.
* ارتباط حوزه علمیه با جامعه در موضوع هویت طلاب تا چه حد مؤثر است؟
بُعد دیگر مسأله جایگاه فرمیک و فرم حوزههای علمیه است، شکل حوزه های علمیه سیاسی نیست، در تاریخ اصفهان شاهد هستیم حوزههای علمیه در محل بازار ساخته شده و برای اینکه طلبه با بازار در ارتباط باشد، حوزه علمیه در بازار ساخته شده است، اکنون ما چقدر به این فکر میکنیم که محل حوزهها در فضایی باشد که ارتباط طلاب و روحانیون با جامعه و دانشگاه و مسؤولان سیاسی و فرهنگی و اجتماعی برقرار باشد؟ اساسا ارتباط درستی در این زمینهها از سوی حوزه علمیه برگزار نشده است.
داخل دانشگاه نهادی به نام نهاد رهبری شکل گرفته و یک سری دروس معارف هم ارائه دادهایم و شده است دانشکده معارف؛ عقلانیت این کار که یک عده دانشجو دروس حوزوی را ناقص تحصیل می کنند و دکترای معارف میگیرند و در جای دیگری به نام حوزه این دروس به صورت کامل تحصیل میشود برای بنده قابل درک نیست، ما میتوانیم این دروس را درون دانشگاه با حضور اندیشمندان و اساتید و علمای صاحب نظر حوزه علمیه و دانشگاه در یک نهاد علمی ویژه و برجسته حوزوی تدریس کنیم.
این موضوع باعث تعامل و هم فکری و هم اندیشی علما و صاحب نظران خواهد شد و زمینه تعاملات غیررسمی ، بدون خرج و هزینه را فراهم میآورد و به صورت طبیعی مشکلات ارتباط میان این عزیزان برطرف میشود. این مسأله فرمی حوزه علمیه برای ما حل نشده است و ما برای آن برنامهای نداشته ایم، اصلا این مباحث متأسفانه برای برخی مدیران حوزه علمیه اهمیت ندارد، اگر به این دو محوری که ترسیم کردم حوزه علمیه توجه نکند شاهد منزوی شدن بیش از پیش حوزههای علمیه خواهیم بود.
انتهای پیام/
منبع: رسا
https://ihkn.ir/?p=13307
نظرات