به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، هدف از ازدواج در اسلام به مراتب، بالاتر و مقدستر از آن است که تنها در حد کامجویی جنسی باشد؛ پس باید در آن اهداف مهم دیگری نیز وجود داشته باشد؛ از جمله: ایجاد، بقا و طهارت نسل، تکمیل و تکامل، مودت و صفا و از همه بالاتر، انجام وظیفه الهی.
پیمان ازدواج پیمانی مقدس و الهی است. بدین سان، جز در سایه احکام الهی نمیتوان آن را فسخ کرد. ازدواج امری اساسی و مهم است، باید در جامعه رشد و توسعه یابد تا افراد در سایه پای بندی بدان از بسیاری انحرافات و پیش آمدهای ناگوار مصون بمانند.
آن کس که تن به تشکیل خانواده ندهد، هم به خود جفا کرده و هم به فردی دیگر از جنس مخالف که پاک دامن در انتظار همتای مؤمن برای تشکیل زندگی و بهره مندی از نعمت و آسایش آن است. البته شکی نیست که در انتخاب همسر باید طرقی اندیشید تا زندگی زناشویی دچار نابسامانی نشود و کودکان پای به جهان نهاده حاصل آن دچار افسردگی و ماتم نگردند.
ما نیز به مناسبت روز ازدواج و به منظور بررسی عوامل مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در مسئله کاهش رویآوری جوانان به ازدواج با حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا مهکام(دکتری روانشناسی بالینی) و از اساتید حوزه و دانشگاه و همچنین کارشناس مسائل خانواده به گفتوگو نشستیم که در ادامه متن آن تقدیم حضورتان میگردد؛
پرسش: در بخش علل فرهنگی یکی از علتهایی که برای کاهش رویآوری جوانان به ازدواج بیان میشود کاهش ارزش و جایگاه خود پدیده «ازدواج» است. اساسا آیا شما با این نظر موافق هستید؟ اگر بله، مفهوم ازدواج چه تغییری در اذهان و افکار نسل جدید نسبت به نسل گذشته کرده است؟
پاسخ: من با این مسأله موافق هستم که نوع نگاه جوانان طی سالهای اخیر نسبت به ازدواج کاملاً تغییر کرده است. طبیعی است هنگامی که مفهوم و تعریف خانواده تغییر کند، مفهوم ازدواج هم که مسیر رسیدن به این خانواده است تغییر کند.
اکنون وقتی در دنیا ازدواج سفید(هم باشی)، ازدواج بین همجنسگرایان، ازدواج انسان با حیوان و ازدواج انسان با اشیا همانند عروسک وجود دارد، طبیعتاً مفهوم ازدواج معنای خود را از دست میدهد. وقتی نگاه اینگونه باشد مسلماً کانون خانواده که باید کانونی گرم برای زن و مرد باشد و در آن به دنبال هدفی بسیار متعالی همانند رسیدن به آرامش، فرزندآوری و فرزندپروری باشند، هدف و مفهوم خود را از دست بدهد و جای خود را به ارضای صرف نیازها و هوسها بدهد.
در این صورت طبیعی است که جوان به ازدواج به دیده یک رفتار دست و پا گیر نگاه کند که آنها را پایبند کاری میکند که چندان فایدهای هم ندارد، چون از نگاه این افراد رسیدن به مسائل جنسی و عاطفی در خارج از سیستم ازدواج هم مسیر است. در موضوع فرزندآوری هم میگویند بچه چیزی جز دردسر و مشکلات نیست.
بنابراین از یک سو با این نوع نگاهی که جدیداً و تحت تأثیر فیلمها و تبلیغات خارجی نسبت به ازدواج رخ داده و از سوی دیگر چون فرهیختگان و دانشمندان کشور مفهوم ازدواج را برای جوانان تبیین نکردهاند، طبیعی است که بسیاری از افراد تمایل به ازدواج و تشکیل خانواده نداشته باشند، به همین دلیل ازدواج کاهش مییابد.
پرسش: برخی کارشناسان علوم اجتماعی با توجه به حاکم شدن ساختارهای اجتماعی و سیاسی مدرن، افزایش سن ازدواج را امری طبیعی و غیرقابل گریز میدانند. جنابعالی این دیدگاه را چگونه ارزیابی میکنید و در صورت قبول چه راهکارهایی برای تامین نیازهای جوانان تا پیش از ازدواج ارائه میدهید؟
پاسخ: نخست باید دید منظور از ساختارهای اجتماعی و سیاسی حاکم چیست؟ اگر منظور تبلیغاتی است که در جامعه صورت میگیرد، یا وادار کردن افراد به تحصیل بالاتر و یا رسیدن به رفاه نسبی بالاتر است، این ساختارها نسبی بوده و اجباری نیست و بسیاری از افراد این ساختارها را شکسته و به راحتی در سن پایین نیز ازدواج کردهاند.
بنابراین من با این مسأله موافق نیستم، بلکه معتقدم بیشتر خانوادههای ما فرزندان را به سمت بی مسئولیتی و صرفاً مصرف کننده بودن سوق میدهند. یکی از مشکلاتی که پس از انقلاب با آن مواجه شدیم این بود که از دیدگاه سخت گیرانه والد محور، به دیدگاه سهل گرایانه فرزند محور یا فرزند سالار سوق پیدا کردیم.
با افراط در استفاده از رویکردهای اومانیستی و انسانگرایانه به این سمت رفتیم که کودکان باید آزاد باشند و با آنها مهربانانه رفتار کرد که البته بسیار افراطی این کار صورت گرفت و والدین خیال کردند از صبح تا شب باید به دنبال کار باشند تا بچهها دائما در حال آسایش باشند و مهمترین تکلیفی که از آنها خواستند این بود که درس بخوانند و هیچگونه مسئولیتی حتی در خانه به آنها سپرده نشود.
از دهه هفتاد به بعد وضعیت تربیتی خانوادهها به سمتی رفت که اکثر والدین حتی کوچکترین مسئولیتی را از فرزندانشان مطالبه نکردند بنابراین وقتی فردی از کودکی مسئولیتی را بر عهده نگرفته و سنگینی و سختی آن را لمس نکرده باشد، بدیهی است که با این شرایط ازدواج کند نمیتواند از عهده کارهای مهم ازدواج بر آید.
در ازدواج تنشها، کاستیها و مشکلات زیادی وجود دارد و وقتی چنین افرادی با این مشکلات برخورد میکنند، نمیتوانند از عهده حل آنها بر آیند، چون از کودکی حتی کوچکترین مسئولیتی نیز به آنها سپرده نشده بود تا توانمند، قوی و ورزیده شوند و بتوانند اکنون از عهده همسرداری، شوهرداری و تشکیل خانواده بر آیند؛ بنابراین سریع به سمت طلاق و اختلاف میروند. برخی از این افراد نیز از ازدواج کردن ترس و واهمه دارند.
بنده معتقدم ساختارهای اجتماعی و سیاسی که گفته میشود بیشتر پیرایه و ظاهر است. بلکه مشکل اصلی در درون خانوادهها، مسأله تربیت، مسئولیتناپذیری و نداشتن اعتماد به نفس بالای جوانان برای تشکیل خانواده و جنگیدن برای رسیدن به خواستهها است. این خود سبب میشود افراد به سمت ازدواج نروند و یا اگر رفتند شکست بخورند.
پرسش: برخی مشکلات اجتماعی همانند تورم و از این قبیل مسائل حقیقی هستند، شما این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟
پاسخ: ما منکر وجود مشکلات مادی نیستیم، مشکلات مادی و اقتصادی وجود دارد ولی وقتی خودمان چشم هم چشمی را وارد زندگی کردیم، میزان مهریه و جهیزیه را بالا بردیم، شرط خانه و ماشین را برای پسر قرار دادیم و… طبیعی است که اینها به عنوان موانع ازدواج قلمداد شود، ولی من معتقدم این ساختارها به خودی خود در حدی نیست که بگوییم اجباریست و به ما تحمیل شده است.
به طور طبیعی بنگاههای اقتصادی و سیستمهای تبلیغاتی تلاش میکنند تا برای مصرف اجناس خود فرهنگسازی کرده و افراد را مصرفگرا به بار بیاورند، ولی در کشور ما نهادهای مسئول و ذیربط مانند صدا و سیما، حوزه علمیه، آموزش و پرورش، دانشگاهها، خانواده و دیگر نهادها؛ تلاش چندانی برای مبارزه با این فرهنگسازیهای غلط نمیکنند. این در حالی است که با وجود آموزههای متعالی که در اسلام وجود دارد و همچنین آداب زیبایی که در فرهنگ غنی ایرانی وجود دارد و در نهایت مطالبی که در علم مفید روانشناسی هست؛ میتوان الگوهای مناسبی را برای فرهنگسازی ازدواج سالم به جوانان معرفی نمود.
من معتقدم در این زمینه تلاش چندانی صورت نگرفته و اگر هم گرفته خیلی به ثمر ننشسته است. البته میبینیم بسیاری از خانوادهها تلاش کرده و شرایط را فراهم کردند که فرزندانشان به سادهترین وجه ازدواج کرده و به موفقیتهایی نیز دست یابند.
به یاد دارم در دهه هفتاد کنگرهای به نام «مطلع مهر» در مورد ازدواج برگزار شد و رهبر معظم انقلاب در پیامی فرمودند «بهترین ازدواج، ازدواجی است که ساده، بهنگام و با دقت باشد.» ازدواج باید ساده صورت بگیرد که بهترین الگو در این زمینه امیرمؤمنان(ع) و حضرت زهرا(س) هستند، ولی ما در جامعه شرایطی را ایجاد کردیم که گاهی دختر و پسر رضایت دارند ولی خانوادهها میگویند تا فلان مقدار جهیزیه نباشد، نمیشود. اگر این میزان جهیزیه نباشد من چگونه سرم را در برابر برادر و خواهرهایم بلند کنم.
یعنی در بسیاری از موارد خود محیط به دختر و پسرها تحمیل میکند که تو باید چنین جهیزیه و مهریه و خانهای داشته باشی. بنابراین این ساختارها تحمیلی است و ما در برابر اصلاح این ساختارها تلاش زیادی نکردیم.
پرسش: نظام آموزش رسمیکشور تا چه میزان در کاهش میل جوانان به ازدواج موثر بوده است؟
پاسخ: در واقع باید بگوییم نظام آموزشی کشور نیازمند آسیب شناسی همه جانبه است تا ما بتوانیم منصفانه در مورد آن قضاوت کنیم، ولی یکی از مشکلات اساسی ما در نظام آموزشی این است که بیشتر علم محور است نه مهارت محور.
وقتی نظام آموزشی علم محور باشد از روز نخست به دانش آموز توصیه میشود که باید درس بخوانی تا به درجات عالی برسی. یعنی آن چه از سوی مدرسه به دانش آموز به عنوان پیام فرستاده میشود این است که تو باید درس بخوانی تا شغل عالی پیدا کنی. ولی در مدرسه به کودک یاد داده نمیشود که تو باید مسئولیتمحور باشی، خشم خود را کنترل کنی، استرسهایت را کنترل کنی، در آینده پدر و مادر خوبی باشی.
بنابراین در مدرسه مهارتهایی که از کودک، یک بزرگسال میسازد، کار نمیشود. این موضوع نیز تنها مرتبط به امر ازدواج نیست بلکه مسائل دیگر نیز تحت تأثیر این مسأله هستند. حتی در چند سال گذشته که مهارتهای زندگی در مدارس آغاز شده و آموزش و پرورش تصمیم گرفته تا کاری انجام دهد، به نظر میرسد توفیق چندانی نداشته است، چون آن چنان کاربردی و عملیاتی شروع نکرده است، بلکه صرفاً در کنار انباشت زیادی از دانش که دانش آموزان باید فرابگیرند، گاهی بحثهایی درباره مهارتهای زندگی نیز یاد میدهند.
در بسیاری از کشورها به دانش آموزان مهارتهای زندگی، مسئولیت پذیری و مواجه شدن با مشکلات را یاد میدهند، از این جهت میتوانیم بگوییم که سیستم آموزش و پرورش ما کارکرد لازم برای اینکه جوانان و نوجوانان را آماده ازدواج کند را ندارد و در این زمینه ضعفهای متعددی وجود دارد.
پرسش: یکی از مسائل برای کاهش رویآوری جوانان به ازدواج، گسترش سبک زندگی تجرد زیستی به خصوص در کلان شهرها و خانههای یک نفره است. تحلیل شما درباره این موضوع چگونه است؟
پاسخ: درست است که این یکی از مشکلات ما در زمینه ازدواج است ولی بنده معتقدم بخشی از آن به تربیت باز میگردد. وقتی یک فرد نمیتواند در داخل خانواده با پدر و مادر خود همزیستی داشته باشد، طبیعتاً به سمت خانه مجردی و زندگی به تنهایی پیش میرود.
این فرآیند نشانگر آن است که این فرد قدرت سازگاری با محیط اطراف و انسانهای دیگر را ندارد و فرد میخواهد آزادی مطلق داشته و به تنهایی تصمیمگیری کند، در حقیقت هم بحث قانونگریزی وجود دارد البته منظور از قانون، قانون کشور نیست، بلکه بدین معناست که وقتی شما به تعداد ۴ الی ۵ نفر در خانواده زندگی میکنید، قوانینی باید در آن خانه باشد، ولی این فرد قدرت کنار آمدن با قوانین و مسائل دستوری را ندارد و میخواهد آزاد باشد تا هر کاری دلش خواست انجام دهد، به همین دلیل به سمت خانه مجردی میرود.
این فرد وقتی تجرد را انتخاب کرده و با آن خو میگیرد وقتی ازدواج هم میکند باید برای خود قوانین و قید و بندهایی ایجاد کند که به هیچ وجه تمایل به چنین قید و بندها ندارد به همین دلیل خیال میکند با ازدواج آزادی او نقض میشود و همین سبب میشود از ازدواج فرار کند.
پرسش: براساس آمار سال ۹۵ در حدود ۵۰ درصد از طلاقها در ۵ سال اول زندگی رخ داده است. چه عللی در این مسئله موثر است؟
پاسخ: این مساله علتهای مختلفی دارد. نخستین علت عدم شناخت مفهوم ازدواج است، یعنی بسیاری از این افراد تصور درستی از ازدواج نداشته و خیال میکنند یک کار آسان و راحتی است. این سبب میشود وقتی ازدواج کردند هر چه برای موفقیت تلاش کنند، به نتیجه نرسند.
دومین مشکل این است که ملاکهای انتخاب همسر، به درستی تدوین نشده است، یعنی افراد ملاکهای سالمی برای ازدواج ندارند. چون تصور درستی از چیستی ازدواج ندارند، ملاکهایشان نیز بیشتر خیالبافانه است تا واقعی.
سومین مشکل انتخاب نامناسب است. وقتی شناخت و ملاک صحیح نباشد، انتخاب نیز نامناسب خواهد بود. این افراد برای انتخابهای درست به مشاوره مراجعه نکرده، از دیگران کمک نمیگیرند و تحقیق مناسبی انجام نمیدهند.
چهارمین مشکل این است که این افراد مهارت و قدرت لازم برای زندگی مشترک را به سبب اعتماد به نفس پایین و عدم مسئولیتپذیری ندارند. افراد اگر مهارت لازم را داشته باشند میتوانند ازدواج سالم داشته و در کنار یک دیگر زندگی خوبی داشته باشند.
البته عوامل دیگری همانند دخالت خانوادهها، مشکلات مادی، فضای مجازی و… وجود دارد ولی با این وجود معتقدم اگر مسئولین امر ازدواج، والدین، دانشگاهها، حوزهها و… بتوانند چهار مشکل مطرح شده را حل کنند، به مراتب میزان طلاقها به شدت کاهش خواهد یافت.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=18269
نظرات