این استاد حوزه، مدیریت را دارای پنج سطح خرد، خانواده، سازمان، نظام حاکم، نظام بین الملل و عالم خلقت برشمرد و با تأکید بر این که محور تمامی این نظام ها، نظام خانواده است، اذعان داشت: از نظر اسلام کسی که مدیریت شیطانی را شناسایی نکرده باشد به حقیقت مدیریت اسلامی نمی رسد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجت الاسلام والمسلمین ولی الله نقی پورفر، رئیس پژوهشکده مدیریت اسلامی دانشگاه قم در درس خارج فقه نظامهای اسلامی که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه برگزار شد، اجتهاد جامع در مدیریت اسلامی را این گونه تعریف کرد: روش جامع نقلی، وحیانی، تجربی، عقلی و شهودی است که با مراجعه با منابع تکوینی و تشریعی به دست می آید.
وی با اشاره به این که برای استنباطات علوم انسانی از دین دو منبع تکوینی و تشریعی وجود دارد، اذعان داشت: منابع تکوینی جایی است که علوم انسانی عقلی در آن قرار می گیرد و خروجی آن علم انسانی است. منابع تشریع نیز قرآن و سنت است. تلفیق منابع تکوینی و تشریعی دستاورد علوم انسانی اسلامی از جمله مدیریت را تشکیل می دهد.
حجت الاسلام والمسلمین نقی پورفر، مسائل کلان و تفصیلی در مدیریت اسلامی را مسائل نظری دانست و تأکید کرد: الگوهای عملی نیز تدبیر انبیا، اهل بیت(ع) و ذیل آن ها علما هستند که به آن تدبیر ولایی گفته می شود. تدبیر شیطانی نیز مدیریت نام دارد. هر تدبیری مدیریت است ولی هر مدیریتی تدبیر نیست. البته این بدان معنا نیست که بگوییم هر مسلمانی مدیریت می داند پس تدبیر شیطانی دارد.
وی یادآور شد: در الگوهای تدبیر، الگوهای موفق بشری یعنی مدیریت غیر معصومین(ع) را نیز داریم. برای نمونه یکی از الگوهای موفق بشری غیر معصوم که در قرآن نیز نام او آمده «عزیز مصر» است. چون وقتی دید حضرت یوسف(ع) فرد لایقی است او را به عنوان وزیر خود انتخاب کرد در صورتی که دین خدا را قبول نداشت. این در حالی است که اکنون در کشور ما مسئولین گروهکی انتخاب می شوند و این مایه خجالت ماست.
این استاد حوزه و دانشگاه، با اشاره به آیات قرآن «پادشاه مصر» در زمان حضرت یوسف(ع) را فردی محترم در نزد خدا یاد کرد و گفت: خدا هر جا نام او را می برد می گوید «قال الملک» در حالی که برای پادشاهان پیش از او می گوید «قال فرعون». دلیل محترم بودن پادشاه زمان حضرت یوسف(ع) این بود که اولاً به دنبال شایسته سالاری بود به همین دلیل حضرت یوسف(ع) را وزیر خود کرد، ثانیاً کسی نمی توانست از قوانین او تخلف کند، به همین دلیل قرآن می گوید هیچ فرد صاحب منسبی حتی حضرت یوسف(ع) هم از قوانین پادشاه تخلف نمی کرد. ولی اکنون چقدر در کشور ما خلاف قوانین از سوی مسئولین و آقازاده صورت می گیرد و کسی حرفی نمی زند؟ با این کارمان اعتماد عمومی را خدشه دار کردیم.
وی شرط اولیه مدیریت اسلامی را توحید برشمرد و اضافه کرد: در مدیریت اسلامی کافر و ملحد هیچ جایگاهی ندارند. ولی اهل کتاب می توانند در کشورهای اسلامی مدیریت داشته باشند چون به خدا اعتقاد دارند ولی باید تحت شدیدترین تدابیر باشند تا تخلفی از آن ها سر نزند. البته براساس آیات قرآن اگر کشورهای ملحد که دین و سرزمین ما را به تهاجم نمی برند می توانیم ارتباط انسانی داشته باشیم.
حجت الاسلام والمسلمین نقی پورفر ادامه داد: ارزش مدیریت به قدری مهم است که حتی امیرمؤمنان(ع) حاضر شد فردی که دارای شبهه ولد بود را در منصب مدیریت قرار دهد چون مدیریت می دانست ولی یاران نزدیک خود که مدیریت نمی دانستند را مدیر قرار ندهد. با تمام این مسائل اولویت با مدیر مسلمان و متدین است ولی اگر فردی تدین دارد ولی مدیریت نمی داند نباید مدیر شود.
وی افزود: امام راحل نیز براساس همین موضوع شرط مرجعیت را از رهبری کشور حذف کردند چون ایشان افق ها را می دیدند و مدیریت را با دل و جان متوجه شده بودند. ایشان می دانستند تعداد مراجع محدود است و ممکن است میان این بزرگواران فردی که توان مدیریت کشور را داشته باشند وجود نداشته باشد به همین دلیل این شرط را برداشتند.
این استاد حوزه، مدیریت را دارای پنج سطح خرد، خانواده، سازمان، نظام حاکم، نظام بین الملل و عالم خلقت برشمرد و با تأکید بر این که محور تمامی این نظام ها، نظام خانواده است، اذعان داشت: از نظر اسلام کسی که مدیریت شیطانی را شناسایی نکرده باشد به حقیقت مدیریت اسلامی نمی رسد. پژوهش در مدیریت شیطانی مقدمه رسیدن به مدیریت اسلامی است.
حجت الاسلام والمسلمین نقی پورفر در ادامه سخنان خود مبانی روشی در مدیریت اسلامی را این گونه تشریح کرد: مدیریت اسلامی باید استناد دینی داشته باشد و این استناد نیز باید دارای ویژگی های رعایت ضروریات دینی، جامعیت، انسجام درونی و امکان تحقق عملی باشد.
وی راهکار رسیدن به مدیریت اسلامی را اجتهاد در این علم عنوان کرد و در کنکاش آن تصریح داشت: این موضوع تأسیسی است و متأسفانه در حوزه علمیه به آن توجه نکردیم. اجتهاد دارای شرایط علمی و معنوی است. اجتهاد علمی در مدیریت اسلامی نیز به دو صورت عام و خاص تقسیم می شود و منظور از آن دانستن علم مدیریت است. اجتهاد معنوی نیز از صفات اولیالالباب است و این موضوع باید در تربیت مجتهد مورد توجه قرار گیرد.
این استاد حوزه، یکی از شروط اجتهاد در مدیریت اسلامی را علم به زمان بیان کرد و گفت: منظور از علم به زمان شناخت جامعه بشر، شناخت جامعه خود، شناخت موضوعات مبتلابه و شناخت سنت های الهی است. پژوهشگر مدیریت حتماً باید عالم به زمان باشد و این یکی از نقص های اصلی حوزه علمیه است. در این موضوع سلیقه ای و ناقص عمل می شود.
وی ادامه داد: برای مدیریت اسلامی باید عقل مدیریتی داشت. در تربیت عالم نیز باید عقل فردی، اجتماعی و مدیریتی در او نهادینه شود. در تاریخ نیز می بینیم رسول خدا(ص) به ابوذر پست مدیریتی نمی دهند چون در عقل مدیریتی ضعیف بود هر چند در عقل فردی و اجتماعی به شدت قوی بود ولی به خالد بن ولید که عقل مدیریتی داشت ولی عقل فردی و اجتماعی نداشت پست می دهند.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=8018
نظرات