چهره ماندگار فلسفه گفت: علم حضوری را نمیشود تصور کرد زیرا به مجرد اینکه علم حضوری را تصور کنید، حصولی میشود. علم حضوری صورت ندارد، مفهوم نیست؛ مافوق مفهوم و صورت است.
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ غلامحسین ابراهیمی دینانی، عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران و چهره ماندگار فلسفه در برنامه «معرفت» که از شبکه چهار سیما پخش میشود، درباره رابطه علم حصولی و علم حضوری اظهار داشت: این یکی از مسائل بنیادین و مهم است که کمتر به آن توجه میشود. این روزها بیشتر از علم حضوری صحبت میشود. حکمای ما آگاهی و علم را به حصولی و حضوری تقسیم کردهاند، اما کمتر کسی میداند که علم حضوری چیست.
وی افزود: وقتی که ما میگوییم علم حصولی، علومی است که همه آن را دارند؛ از عالم، فیلسوف، ادیب و شاعر. اندیشمندانی که در عالم هستند، در هر رشته و طبقهای در رشته خودشان علومی دارند. به طور مثال یک فیزیکدان مفاهیم فیزیکی دارد. یک شیمیدان مفاهیم شیمی دارد. یک فیلسوف مفاهیم فلسفی دارد. یک ادیب مفاهیم ادبی دارد و به آنها صورت حاصله میگویند؛ بر اساس این مفاهیم انسان استدلال میکند.
چهره ماندگار فلسفه ادامه داد: همه مردم دنیا علم حصولی دارند. آنچه اینجا دروازه ورود به علم حضوری است که ما تصوری از آن نداریم، این است که علم حضوری را نمیشود تصور کرد زیرا به مجرد اینکه علم حضوری را تصور کنید، حصولی میشود. علم حضوری صورت ندارد، مفهوم نیست؛ مافوق مفهوم و صورت است.
ابراهیمی دینانی با بیان اینکه اگر حضور نباشد، مفهوم و استدلال و صورت پیدا نمیشود، تصریح کرد: نفس ناطقه حضور دارد، از عناصر و اتمها تشکیل نشده است، نفس ناطقه، بسیط است؛ حضور محض است چون حضور محض است، هر چه بشنود، ببیند و بچشد، مفهوم میشود، صورت پیدا میکند، استدلال و حجت میشود.
وی گفت: حضور را میفهمیم اما تصوری از آن نداریم. اگر حضور نداشتیم، چیزی یاد نمیگرفتیم چون حضور نفسانی داریم. این روزها بعضی کتابها علم حضوری را حصولی میکنند.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: حضور مطلق حق تبارک و تعالی است و ما جلوه حضور هستیم. نفس ناطقه جلوه حضور است؛ حجت موجه؛ حال این جلوه حضور میتواند استدلال کند.
ابراهیمی دینانی اظهار داشت: حکیم، فیلسوف و عالم در درون حرفهایی دارند ولی میتوانند نگویند. سقراط کمحرف بوده است. کسانی را داریم که آنقدر حرف نزدهاند، اسمشان در تاریخ نمانده است. آنهایی که حرف نمیزنند، اندیشه و سخن درونی دارند اما میتوانند حرف نزنند. حکیم و فیلسوف میتوانند خاموش باشند. عالم میتواند علمش را ظاهر نکند. اما فقط یک نفر است که باید علمش را ظاهر کند و آن پیامبر (ص) و ولی خداست. نبی مأمور است آنچه میداند را ابلاغ کند. از حضرت موسی (ع) تورات باقی مانده است ولی از حضرت خضر (ع) چیزی باقی نمانده است. خضر ولی خداست و نبی نیست و مأمور به گفتن نیست اما حضرت موسی (ع) مأمور به گفتن بود.
به گفته چهره ماندگار فلسفه، خطا برای انسان است. انسان چون میاندیشد، خطا میکند. اندیشه خطا میکند، بدن خطا نمیکند. غریزه خطا نمیکند. غریزه حیوانات هم خطا نمیکند. قوای غریزی هم خطا نمیکند.
ابراهیمی دینانی ادامه داد: نفس ناطقه جلوه حضور است. عقل جلوه حضور حق تعالی است. اگر حق تعالی نبود، عقل هم نبود؛ اولین جلوه حضور هم است. عقل نور است و از نور ذاتی حق تعالی میآید. نخستین جلوه حق تعالی، جلوه عقل است. عقل نور محض است؛ خدا، عقل، نفس و طبیعت؛ مراحل نزولی هستی. جلوه حضور مطلق، عقل است و نفس جلوه عقل است و طبیعت جلوه نفس است. نازلترین طبیعت است و بالاترین حق تعالی است.
وی افزود: اندیشیدن به پرسش و پاسخ است، آنجا که پرسش نیست، پاسخ هم نیست و آنجا که پاسخ نیست، پرسش نیست. اندیشیدن یعنی پرسیدن و پاسخ گفتن. انسان دائم پرسش دارد و به خود پاسخ میگوید. این پرسش و پاسخی که در درون انسان اتفاق میافتد، گاهی به زبان میآید و گاهی مسکوت میماند؛ عظمت انسان را نشان میدهد.
ابراهیمی دینانی تأکید کرد: وقتی که اندیشه اشتباه میکند، اشتباهِ اندیشه را خود اندیشه میفهمد. وقتی که خود اندیشه اشتباه میکند و میتواند اشتباه خود را بفهمد، این تعالی است. اشتباه خود را جبران مینماید. بازگشت از اشتباه، نوعی پیشرفت است.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران در پایان خاطرنشان کرد: انسان از اول طرح و نقشه میکند و آگاهانه به سوی هدف میرود اما غریزه ناآگاهانه به سوی هدف میرود. غریضه هم مطلوب دارد و به سوی مقصد میرود ولی ناآگاهانه.
انتهای پیام/
منبع: مهر
https://ihkn.ir/?p=6546
نظرات