به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ ناکام ماندن مومنان در به حکومت رسیدن ائمه سلام الله اجمعین در طول ۱۵ قرن گذشته علیرغم وجود حقایقی چون غدیر این سوال را به ذهن متبادر میسازد که غفلت از کدام نکات جامعه بشری را از وجود امام محروم نگهداشته است. در این باره با حجتالاسلام محمدجعفر حسینیان، استاد فلسفه و عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم گفتگویی صورت گرفته است که مشروح آن تقدیم مخاطبان میگردد؛
*نادیده گرفتن غدیر بعد از پیامبر اکرم(ص) توسط سران عرب و نزدیکان پیامبر را ناشی از غرایض شخصی میدانید یا فعالیت جریانی برای مقابله با اسلام؟
کسانی که بعد از پیامبر(ص) غدیر را نادیده گرفتند هم آلوده به غرایض شخصی و حقد و حسد نسبت به امیرالمومنین علی(ع) بودند و هم دچار انحرافات فکری از قبل از اسلام بودند و این انحرافات فکری را به شکل جریانی با خود به درون جامعه پیامبر آورده بودند. این جریان برانداز تا قبل از رحلت پیامبر به همراهی یهود و طیفی خارج از اسلام به دنبال نابودی پیامبر، برای براندازی نظام اسلامی بودند که البته موفق نشدند.
پیامبر اسلام با دو جریان یهود در خارج از اسلام و جریان نفاق در درون جامعه اسلامی که هماهنگ با هم علیه اسلام فعالیت میکردند مقابله میکرد. در سورههای متعدد قرآن از جمله منافقون، احزاب، بقره و … به مسئله منافقین پرداخته شده و به ارتباط منافقین و یهود اشاره مستقیم دارد. این دو جریان اگرچه دنبال براندازی نظام اسلامی بودند اما در زمان پیامبر(ص) نتوانستند کاری انجام دهند.
یهود بنی قریظه، یهود خیبر و … دنبال نابودی شخص پیامبر(ص) بودند، حتی از شامات به سمت عربستان حرکت کردند و دست به قلعهسازی در نزدیکی مدینه برای جنگ با پیامبر(ص) و جلوگیری از رشد نهضت اسلامی زدند و جنگهای خیبر و تبوک را به راه انداختند.
اما در اثر این درگیریها، پایگاه جهاد و مبارزه با جریان نفاق و جریان یهود توسط شخص پیامبر(ص) مستحکم شد، البته مبارزه با جریان نفاق بعد از پیامبر(ص) توسط حضرت علی(ع) دنبال شد و بدون صبوری ویژه آن حضرت محقق ناشدنی بود. با صبر و پایداری مجاهدانه، حضرت علی(ع) موفق شد نقاب را از چهره سه دسته از منافقان یعنی قاسطین(معاویه و عمروعاص که در صفین به جنگ با حضرت آمدند و از ابتدا با اسلام مخالف بودند اما نفاق خود را پنهان میکردند)، ناکثین(طلحه و زیبر و یکی از همسران پیامبر که جنگ جمل را علیه حضرت به راه انداختند کسانی که از ابتدا با اسلام بودند اما در میانه راه خنجر را از پشت بر پیکر اسلام وارد کردند و به اهل بیت علیهم السلام پشت پاز دند) و مارقین (معروف به خوارج که بسیاری خود را از یاران و سپاه حضرت علی میدانستند اما به خاطر کجفهمی و اصرار بر اندیشههای غلط خود را جلوتر از امام احساس میکردند و تصورشان این بود که در فهم دین از حضرت جلوترند در این میان اشعثبن قیس از چهرههای معروف خوارج است) بردارد.
اگر ماموریت پیامبر(ص) مقابله با شرک و بت پرستی بود، مأموریت امیرالمومنین(ع) و همه ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین، مبارزه با جریان نفاق درون جامعه اسلامی است. ما هم تا زمان ظهور حضرت حجت(عج) با جریان نفاق درگیر خواهیم بود و لازم است که همان صبوری و پایداری را برای مقابله با این جریان به کار ببندیم.
*به نظرمیرسد همه اختلافهایی که در مسئله غدیر هست ناشی از این است که ما به انگیزه اساسی خدای متعال و پیامبر اکرم(ص) در غدیر پی نبردهایم چه اهمیتی در این موضوع برای خدا و پیامبر وجود داشته که اصرار بر عینیت بخشیدن و علنی کردن حداکثری آن داشتند. به گونهای که خدا در آیاتی که بر پیامبر نازل میکند پذیرش کل رسالت پیامبر را منوط به ابلاغ ولایت امیرالمومنین میکند؟
اصلیترین مسئله در رابطه با واقعه غدیر، مسئله شکلگیری حکومت اسلامی است؛ یعنی وارد شدن دین در عرصه حاکمیت هم بر پیامبر اسلام واجب بود، هم ادامه این حاکمیت بر امامان بعد از پیامبر. چراکه اگر حاکمیتِ دین ادامه پیدا نکند ارزش دین از بین میرود، لذا حق تعالی سرنوشت جامعه دینی را به استمرار حکومت دین گره میزند، یعنی رأس حکومت باید شخصی قرار بگیرد که حقیقت دین به او برمیگردد و مبتنی بر قرآن که ابلاغ ولایت حضرت علی(ع) را اتمام واکمال دین معرفی میکند. این وجود امیرالمومنین علی(ع) است که با تمام دین برابری میکند.
از زمانی که پیامبر اکرم(ص) به بعثت میرسند، جامعه به سمت تشکیل دولت اسلامی سوق داده میشود و پیامبر شخصاً حکومت تشکیل میدهد و برای بعد از خود هم در غدیر و دیگر موارد تکلیف را مشخص میکند و اصرار بر تشکیل حکومت اسلامی ذیل ولایت حضرت علی(ع) و امامان بعد از او دارد.
شکلگیری دولت اسلامی جز با ولی حق و وجود حضرت علی(ع) تحقق پیدا نمیکند، چون تنها امامان معصوم هستند که بر همه عالم تصرف دارند و واسطه جاری شدن امر خدا بر زمین و انسان هستند و هیچ گونه تخطی از اوامر الهی ندارند. لذا تا زمانی که شرایط ایجاد دولت اسلامی تحقق پیدا نکند و مردم بر این مهم متفق نشوند مسئله تمدن اسلامی، ظهور حضرت مهدی(عج) و حاکمیت خدا بر زمین محقق نخواهد شد.
*از نظر شما با امکانات فعلی امکان تشکیل تمدن اسلامی وجود ندارد؟
دو گام قطعی که باید برای ظهور برداریم، یکی مسئله ساخت دولت اسلامی و دیگری ساخت تمدن اسلامی از طریق تحقق دولت اسلامی است تا جامعه را تبدیل به تمدن کنیم، جامعه تمدنی یعنی حتی سبک زندگیها و شهرسازیها، الگوهای تغذیه و مصرف و توزیع و تولید و الگوی تقسیم قدرتمان در نظام سیاسی همه باید اسلامی شود تا جایی که سخت افزار تمدن اسلامی یعنی تکنولوژی اسلامی و تمدن اسلامی شکل بگیرد؛ یعنی تکنولوژی که محصول حکمت و سبک زندگی اسلامی است با تکنولوژی برخاسته از فلسفه و فیزیک غربی متفاوت است. تکنولوژی غرب ناشی از فرهنگ جامعه و تمدن غرب است.
نکته دیگر این است که قرآن برای کیفیت داشتن زندگی، از ما خواسته است که ایمان بیاوریم و عمل صالح انجام دهیم، حتی زمانی که قرآن از ما میخواهد که بیندیشیم و علم کسب کنیم آن علم را مشروط و مزین به ایمان میکند به نحوی که حضرت اباعبدالله(ع) در دعای عرفه میفرمایند: «خدایا از علمی که نفعی برای ایمان و سعادت من نداشته باشد به تو پناه میبرم.»
اما غرب کیفیت زندگی بشر را منوط به برخورداری بشر از علم سکولار و غیرالهی میداند و صراحتاً علمای رشتههای مختلف غربی عنوان میکنند که برای پیشرفت در معیشت، اقتصاد و … باید قیود دینی از این علوم برداشته شود یا مثلاً مردم را باید به مصرفگرایی سوق داد تا چرخ اقتصاد بچرخد.
رهبر انقلاب وقتی حضرت علی(ع) را معرفی میکنند ویژگی بارز آن حضرت را معرفت توحیدی معرفی میکنند، درحالی که همه ما حضرت را به عدالت، شجاعت، جانفشانی در راه پیامبر و اسلام و بسیاری خصوصیات برجسته دیگر میشناسیم. ویژگی معرفت توحیدی حضرت علی(ع) این مسئله را به ذهن متبادر میسازد که هر علم و معرفتی دارای ارزش نیست، بلکه زمانی دارای ارزش است که مزین به توحید باشد.
منظور از توحید صرفاً یکتاپرست بودن نیست، بلکه به این معناست که همه اقوال، افعال و شئون زندگی انسان و جامعه موحد تحت حاکمیت خدا باشد، یعنی فرد و جامعه موحد، بین حق و باطل، حق را، بین خیر و شر، خیر را، بین راست و دروغ، راست را، بین فلاح و خسارت، فلاح را، بین عقل و جهل، عقل را، بین عزت و ذلت، عزت را انتخاب کند.
لذا اگر ویژگی بارز حضرت علی(ع) را معرفت توحیدی ایشان بدانیم، با خیانت منافقین به ماجرای غدیر و ولایت حضرت علی(ع) و تضعیف و شهادت ۱۰ امام بعد از ایشان و به غیبت رفتن حضرت ولی عصر(عج) که محورهای اساسی معرفت توحیدی و تربیت انسان موحد هستند، آنچه ضربه اساسی خورده، معرفت توحیدی بشریت بوده است و برای تحقق معرفت توحیدی در سطح کل جامعه نیاز داریم که حاکمیت دینی شود.
*حال که در عصر غیبت به سرمیبریم وظیفه چیست؟ آیا باید قید دینی شدن حکومت و توحیدی شدن معرفت را بزنیم؟
با وقوع انقلاب اسلامی و نظریه ولایت فقیه امام خمینی(ره) که ریشه در تعالیم اهل بیت سلام الله اجمعین جهت اداره جامعه اسلامی در عصر غیبت دارد، بار دیگر دین و توحید به عرصه زندگی بشر بازگشت. تا پیش از انقلاب اسلامی ارتباط ما با ائمه یک ارتباط فردی و نهایتاً در حد هیئتها بود، اما با وقوع انقلاب اسلامی دین جنبه اجتماعی پیدا کرد و کم کم سعی شد که فرامین قرآن و ائمه جهت ساخت اجتماع و سیستم به کار گرفته شود، اگرچه تا تحقق کامل این مهم فاصله زیادی داریم.
انقلاب اسلامی نمونه و تمرین کوچکی برای دینی شدن حاکمیت است. دینی شدن حاکمیت صرفاً با ظهور حضرت مهدی(عج) رقم نمیخورد، کما اینکه در دوره ۱۱ امام قبلی علیرغم حضور امام در بین امت، چون مردم تلاشی برای تحقق حاکمیت دینی نداشتند، حاکمیت دینی نشد. هر چقدر که مردم به سمت دینی کردن حاکمیت پیش بروند و ولایت فقیه اقتدار بیشتری در جامعه داشته باشد زمینه تحقق فروع دین و احکام الهی بیشتر خواهد شد.
*ممکن است کمی مصداقیتر در مورد چگونگی دینی شدن حاکمیت و تحقق دولت اسلامی صحبت کنیم؟
اولین امر مهمی که جامعه مومنین برای تحقق دولت اسلامی باید به آن توجه کنند داشتن روحیه تشکیلاتی است و اینکه به سمت سرپرستی تشکیلات بزرگ پیش بروند، همانطور که ما در ابتدای انقلاب تواناییهای خیلی محدودی داشتیم، اما در ادامه توانستیم تشکیلات قوی نظامی داشته باشیم و ابزار تسلط نظامی را با مواردی چون موشک و پهپاد از دست دشمن بگیریم و آنها را مبهوت خود کنیم.
اینها بخش سخت افزاری تشکیلات است که نسبتاً خوب و در جاهایی عالی عمل کردهایم، اما در زمینه نرمافزاری، سازماندهی و مدیریت اجتماعی هنوز خلأهای زیادی داریم؛ مثلاً اینکه چگونه میتوانیم آراء را هماهنگ کنیم هنوز دست برنده با جریان انقلابی نیست و دشمن از خارج کشور به راحتی میتواند آراء جامعه ما را مهندسی بکند. بعد از واقعه غدیر و شهادت پیامبر اسلام این تشکیلات قوی در بین مومنان نبود، لذا منافقین به همکاری یهود به راحتی توانستند آراء مردم را به سمت غیر از ولایت مهندسی کنند.
کسب و هماهنگی آراء مردم اتفاقی نیست، بلکه نرمافزار و علم خاص خود را دارد، دشمن روی آن کار کرده و توانسته در طول چهل سال گذشته وارد آراء مردم ما در انتخاباتها و غیر از آن شود و آراء مردم را مهندسی کند. لذا یکی از ضروریترین نرمافزارهای تشکیلاتی که باید به آن مجهز شویم نحوه هدایت کردن آراء مردم به سمت تشکیل دولت اسلامی است و باید فنون خاص آن را بیاموزیم و این خود بخشی از مراحل تکامل تشکیلات است.
یکی از مراحل تشکیلاتی شدن، تأسیس سازمان است و بزرگترین سازمان در جامعه، دولت اسلامی است، دولت اسلامی که شکل بگیرد ساختار، روابط و متغیرهای آن همه براساس اسلام و فرهنگ بومی خودمان تعریف خواهد شدو بعد از این است که میتوانیم شاهد روی غلتک افتادن نظام اسلامی به سمت تمدن اسلامی و اکوسیستمی باشیم که تماماً خواستار ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجهالشریف به عنوان جانشین خدا روزی زمین باشیم.
انتهای پیام/
منبع: مهر
https://ihkn.ir/?p=12503
نظرات