به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله جواد مروی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج فقه معاصر به بررسی موضوع «فقه رمز ارزها و بیت کوین» پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
به عنوان مقدمه عرض میکنم که جهت بررسی احکام شرعی و آثار شرعی هر پدیدهای مخصوصا موضوعات مستحدثه ابتدا لازم است شناسائی جامع و کاملی در رابطه با آن پدیده صورت پذیرد تا با شناخت کامل از ابعاد یک پدیده بتوان آثار و احکام فقهی آن پدیده را تنقیح و بررسی کرد.
لذا در موضوع رمز ارزها هم ابتدا باید تاریخچه پیدایش، ساز و کار اجمالی آنها تبیین بشود تا بعد بتوانیم یک تعریفی از اینها ارائه بدهیم و بعد بررسی کنیم آیا همه اقسام رمز ارزها ماهیت واحد دارند یا نه ماهیت واحد ندارند؟
پس از شناخت ماهیت اینها و بازتعریف اینها طبیعی است نوبت میرسد به بررسی آثار شرعی و احکام شرعی مربوط به رمز ارزها، و به این جهت که قسمتی از این رمز ارزها اگر نگوییم همه آنها پول حساب میشود طبق بعضی از نگاهها ما ابتدا باید مبحث شناخت ماهیت پول و کیفیت تکون پول را مورد بررسی قرار بدهیم که مقدمه مفصلی در مورد این عنوان بیان کنیم تا بعد برسیم به تعریف رمز ارزها.
اینکه بنده اشاره کردم قمستی از رمز ارزها طبق برخی از نگاهها پول حساب میشود به خاطر این است که بعدا اشاره خواهیم کرد در اینکه رمز ارزها هویتشان چیست؟ بین صاحب نظران اختلاف است آیا فرض کنید رمز ارزی مثل بیت کوین آیا کالا حساب میشود چنانچه قوانین بعضی از کشورها این رمز ارز را یک کالا حساب میکنند نه پول، لذا مالیات بر ارزش افزوده از آن میگیرند، در بورس مورد معامله قرار میگیرد این کالاست.
برخی از کشورها به عنوان ارز خارجی آن را محاسبه میکنند به عنوان پول محاسبه میکنند لذا مثل سایر پولها در مبادلات به عنوان ثمن از آن استفاده میشود. برخی از کشورها حداقل بیت کوین را به عنوان یک دارائی نامشهود مثل اوراق بهادار محاسبه میکنند، حداقل به نظر ما هم قسمتی از رمز ارزها حتما پول حساب میشود. لذا قبل از تعریف خود رمز ارز، ابتدا تاریخچه تکون پول را مورد بررسی قرار بدهیم یک یا دو نکته فقهی در رابطه با پول اشاره کنیم و بعد وارد رمز ارزها بشویم.
مقدمه: تاریخچه پول
لذا عرض میکنیم در زمانهای دور مردم برای تأمین نیازهای خودشان حتی در جوامع بسیار کوچک نیاز به مبادله داشتند، به این معنا که گاهی هر انسانی، هر خانواده کوچکی خودش همه نیازهایش را نمیتوانست تولید کند، احتیاج داشت برخی از نیازهایش را از دیگران بگیرد. گاهی بعضی از اجناس را که تولید میکرد مازاد بر مصرف خودش داشت نیاز پیدا میکرد که مازاد تولیدش را به دیگران واگذار کند مردم هم معمولا نتیجه زحمتشان را مجانی به دیگران نمیدادند لذا احتیاج بود یک مبادله صورت بگیرد.
در آغاز مبادلات بین مردم هر چند در جوامع کوچک مبادله کالا به کالا بود یعنی کالاهای بین خودشان را با یکدیگر مبادله و معاوضه میکردند در نقاشیها و حجاریهایی که از مصر قدیم باقی مانده است صحنههایی از مبادلات کالا به کالا نقاشی و ترسیم شده است که در نقاشی روشن است کالایی را میدهد و کالای دیگری را میگیرد.
حتی خدمات هم در مقابل کالا به دیگران اعطا میشد مثل خدمات پزشکی، نقل میشود که در کتاب اوستا در فصل هفتم در چند قسمت از حق القدم پزشک نام برده میشود که اگر پزشکی میرود کسی را معاینه کند حق القدم و در مقابل این خدمت چه چیزی را اخذ میکند؟ اگر پادشاه را میرود معاینه میکند در مقابلش چهار تا اسب باید بگیرد این مبادله خدمت خدمت با کالاست. اگر پزشک شهریاران را مورد معاینه قرار میدهد یک اسب در مقابل حق القدم خودش مطالبه میکند. اگر زنان و مردان را معاینه میکنند چگونه حق القدم بگیرد؟
لذا در یک برههای از زمان مبادلات کالا به کالا حتی خدمات به کالا مورد عمل مردم بود. در عمل، مردم در مبادله کالا به کالا با مشکلاتی روبرو شدند با سختیهایی برخورد کردند مثلا از جمله این سختیها این بود که فردی تولید یک کالایی را رزیاد داشت، گندم زیاد تولید کرده بود میخواست، فرش و لباس تهیه کند طرفی که فرش تولید کرده بود گندم نمیخواست من یک چیز دیگری میخواست. به سختی پیدا میشد، با تفحص شدید پیدا میشد کسی کالایی را تولید کرده و دیگری همان کالا را نیاز دارد و این هم کاالای تولید او را نیاز دارد و یک مبادله انجام شود.
گاهی کالاها مورد نیازشان مقدار کمی بود کالای مقابل قابل قسمت نبود. فرض کنید ارزش صد کیلو گندم در مقابل یک گوسفند، طرف پنجاه کیلو گندم میخواست، یک گوسفند را نمیشد نصف کرد. این کالاها به دشواری مبادله میشد خدمات به دشواری در مقابل کالا قرار میگرفت خدماتی مثل معلمی، پزشکی و قضاوت، فساد پذیری برخی از کالا ها نمیتوانستند ذخیره کنند لذا مشکلات مبادله کالا به کالا باعث شد بشر یک قدم جلوتر برود و راهی پیدا کند برای تسهیل داد و ستد، آن راه چه بود؟
آن راه این بود که در هر منطقهای مردم با توجه به ظرفیت آن منطقه و زمان و مکان و خصوصیات آن منظقه، یک یا دو کالا را به عنوان ملاک ارزش انتخاب میکردند مثلا در بعضی از جوامع مثل جنوب شرق آسیا که بیشتر مناطق سرسبز است و معدن کم بود نمک را برای ملاک ارزش برای کالاها انتخاب میکردند گویا هر کسی کالای خودش را با نمک مبادله میکرد. در مناطق کنار دریا صدف را به عنوان ملاک ارزش کالا انتخاب کرده بودند. در برخی از کشورهای سردسیر پوست بعضی از حیوانات را به عنوان ملاک ارزش کالاها انتخاب کرده بودند و در قسمتی از ایالات متحده آمریکا تنباکو را به عنوان ملاک ارزش کالا انتخاب کرده بودند.
از این مرحله هم به خاطر مشکلاتی مردم گذر کردند مشکلاتی مثل سختی نقل و انتقال و یا غیر قابل تقسیم بودن قمستی از کالاها مثل پوست حیوانات و صدف، لذا این سختیها باعث شد مردم برای ملاک مبادله به سمت برخی از فلزات آمدند با یک خصوصیاتی، فلزی که ذخایر معدنی فراوان نداشته باشد، مورد رغبت مردم باشد، خاصیت چکش خوری و تورق داشته باشد، در برابر شرائط جوی مقاوم باشد مثل آهن نباشد که در برابر شرائط جوی دچار زنگ زدگی شود.
این خاصیتها را به طور جامع طلا و نقره داشت. مورد رغبت مردم بود، خودش فی نفسه و بذاته ارزش داشت، در برابر حوادث و شرائط جوی مقاوم بود، خاصیت تورق و چکش خوری داشت، لذا بالاخره جوامع مختلف طلا و نقره را به عنوان فلزاتی که ملاک ارزش سایر کالاهاست انتخاب کردند. آن وقت برای تسهیل آمدند شمشهای طلا و نقره را تبدیل کردند به واحدهای بسیار کوچک و برای اینکه تضمین کنند که غِش در اینها وجود ندارد بعضی از صرافها و یا بعضی از کشورها روی این طلا و نقره ها مهر میزدند که این مهر تضمین سلامت این طلا و نقره بود و اینکه مغشوش نیست.
اینجا طلا و نقره شد ملاک ارزش گذاری کالاهای مختلف، یعنی هر کسی کالای خودش را میبرد با طلا و یا نقره معاوضه میکرد پس از رواج سکه طلا و نقره باز مردم مواجه شدند با یک سختیهای از جمله نگهداری طلا و نقره در منازل از سرقت، نقل و انتقال و خطر فرسایش، لذا یک طریقهای را انتخاب کردند که بعضی از نهادها مثل بعضی از کشورها یا بعضی از معبدها یا برخی از افراد که بعدا اسمشان صراف شد، اینها طلا و نقره مردم را میگرفتند به امانت پیش خودشان و یک رسید به مردم میدادند.
این رسید، رسید آن طلا و نقره بود. مردم دیدند این رسیدها برای مبادله چیز خوبی بود، هر کسی این رسید را میبرد آن مقدار طلا را صراف یا معبد را تحویل میداد، مردم دنبال تحویل گرفتن طلا و نقره نمیرفتند و با همین رسیدها معامله میکردند. این رسیدها شد آغاز وجود اسکناس و پول در بین مردم.
در آغاز امر صرافها از مردم هزینه میگرفتند میگفتند چون باید این ما دهه قیمتی شما را نگه داریم باید هزینه بدهید، بعد از جمع شدن طلا و نقرهها و عدم مراجعه مردم برای تحویل، کمکم صرافها دیدند این مواد چه باازش است یک قسمتی از اینها را به مردم قرض میدادند و سودهای فراوانی میبردند لذا خود این صرافها این طلاها را قرض ربوی میدادند و استفاده فراوانی میبردند. کمکم به صورتی شد که اینها برای اینکه طلا و نقره را بیشتری جمع کنند مردم را تشویق میکردند و به مردم پول میدادند که هر کسی طلا و نقره بیاورد و به امانت بگذارد به او پول میدهیم.
تا یک برههای آن رسیدی که صرافها میدادند اسمش تعهد بود مرحله بود که پول به مردم میداند میگفتند این پول در دست ما باشد با آن مبادله میکنیم و هر وقت خواستید این پول را میدهیم این رسید شد رسید دین، که فرق بین عهده و دین را توضیح خواهیم در جلسه بعد، صرافیها شد مقدمه تشکیل بانک، صرافیها شد مقدمه تشکیل بانک، کار بانک هم همین بود، بانک خصوصی یا بانک دولتی، که اموال مردم را میگرفتند و در مقابلش رسید به مردم میدادند.
یک بانک خصوصی در سوئد برای اولین بار آمد رسیدهای مشخص با یک ارزش اسمی که روی آن بود چاپ کرد رسیدهای ده دیناری، چنجاه دیناری و هزار دیناری چاپ کرده بود، این رسیدها اسکناس و پول شد، بین مردم مبادله شد، خود اصل طلا و نقره پیش این بانک بود و مردم با همین رسیدها مبادله میکردند. دولتها هم وقتی دیدند کار صرافی یک کار پرسودی است یک سری دولتها هم با تأسیس بانکها متصدی این کار پر سود شدند. یعنی طلا و نقرههای مردم را میگرفتند و در مقابل این طلا و نقره رسید به مردم میدادند.
اقبال مردم هم به این بانکهای دولتی و صرافیهای دولتی بیشتر شد از بانک و صرافی شخصی، جهت هم داشت، صرافیهای شخصی گاهی ورشکست میشدند اگر صراف میمرد مردم با ورثه او مشکل داشتند. دولتها در این امور تسهیل بیشتری داشتند لذا اقبال مردم به بانکهای دولتی بیشتر شد مردم طلا و نقره را پیش بانکهای دولتی میگذاشتند.
تا اواخر قرن نوزدهم در دنیا این مسأله رایج بود حتی در ایران که مردم قِرآنها یعنی پولهای نقره را به بانک میدادند و رسید در مقابلش میگرفتند، این رسید در حقیقت سند یک مقدار طلا یا نقره بود که در بانک وجود داشت این رسید بین مردم مبادله میشد. تا این مرحله که اواخر قرن نوزدهم است اسکناسها در حقیقت رسید و سند طلا و نقره بودند و در آخرین مرحله عوض شد تا به آن مرحله برسیم.
در مرحله ماقبل اخیر پول و اسکناس باید یک نکته فقهی را مورد بررسی قرار بدهیم و آن نکته فقهی این است این رسیدها و سندهایی که بانکهای دولتی به مردم میدادند که سند طلا و نقره بود آیا اینها سند دین بود یا نه سند یک تعهد بود فقط؟
این بحث هم در قسمتی از پولهای الکترونیک ممکن است ثمره داشته باشد. ما در جلسه بعد فرق بین سند دین و سند تعهد را بررسی کنیم از نظر فقهی و بعد ببینیم در واقعیت خارجی بانکها که به مردم سند میدادند آیا سند دین بود یا سند تعهد؟ و بعد وضعیت اسکناس و پول را امروز بعد از قرن نوزدهم تشخیص بدهیم تا بعد برسیم به پولهای الکترونیک.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=21093
نظرات