به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، برخی اصرار دارند که تمام بدبختی مسلمین زیر سر استعمار و غرب است. استاد مطهری با این دیدگاه مخالف بود. ایشان میگفت؛ قبل از پیدایش استعمار مسلمین رو به انحطاط رفتند و استعمار از این انحطاط بهرهبرداری کرد و منافع خود را تأمین کرد. باید یک نهضت بازخوانی اسلام شکل بگیرد تا بتوانیم دوباره به دوران اعتلای تمدن اسلامی بازگردیم. این نهضت باید از «خود انتقادی» آغاز شود. در خصوص عوامل انحطاط تمدن و فرهنگ اسلامی و راهکار صیانت از آن با حجت الاسلام حجتالله احمدی، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم، پژوهشگر اندیشههای استاد مطهری و برگزیده حکمت مطهر، گفتگویی داشتیم که در ادامه میآید:
حجت الاسلام احمدی در تبیین عوامل انحطاط تمدن اسلامی و راه احیای دوباره این تمدن در اندیشههای استاد مطهری، گفت: مهمترین دغدغه فکری استاد مطهری مسئله علل انحطاط و افول تمدن اسلامی است. در مقدمه کتاب انسان و سرنوشت استاد میگویند بیش از ۲۰ سال است که به این مطلب میاندیشم یعنی از بیست و چند سالگی تا پایان عمر مشغول اندیشیدن پیرامون عوامل انحطاط تمدن اسلامی و راه احیای دوباره این تمدن بودند.
وی افزود: تشخیص استاد این بود که مهمترین عامل انحطاط مسلمین جدایی و انحراف از تفکر اسلامی و آموزههای حقیقی اسلام است. به تعبیر ایشان تفکر کنونی مسلمین و اندیشه و بینش آنان دچار دگرگونی شده است و اسلامی که در ذهن مسلمانان امروز وجود دارد یک اسلام مسخ شده و وارونه است. ظواهر اسلام هست اما حقیقت اسلام کمیاب است. مفاهیم اسلامی واژگونه شده، مفهوم قضا و قدر تبدیل به جبر و نفی اختیار شده است. مفهوم توکل منشأ ترک عمل و تدبیر و برنامه ریزی شده است. شفاعت تبدیل شده به توجیهی برای گناه کردن، زهد و قناعت به ترک دنیا و رها کردن تلاش اقتصادی و تولید ثروت از راههای مشروع.
این پژوهشگر خاطر نشان کرد: از نظر استاد مطهری «اسلام، هم در میان مسلمین وجود دارد و هم وجود ندارد. اسلام وجود دارد به صورت اینکه ما میبینیم شعائر اسلام در میان مسلمین هست، بانگ اذان در میان مردم شنیده میشود، موقع نماز که میشود رو به مساجد میآورند، مردههاشان را به رسم اسلام دفن میکنند، برای نوزادهایشان به رسم اسلام تشریفاتی قائل میشوند، اسمهایشان غالباً اسمهای اسلامی است، محمّد است، حسن است، حسین است، عبدالرّحیم و عبدالرّحمن است؛ ولی آنچه که روح اسلام است، در این مردم وجود ندارد، روح اسلام در جامعه اسلامی مرده است».
مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم در تبیین مطلب افزود: برخی اصرار دارند که تمام بدبختی مسلمین زیر سر استعمار و غرب است. استاد مطهری با این دیدگاه مخالف بودند. ایشان میگفتند قبل از پیدایش استعمار مسلمین رو به انحطاط رفتند و استعمار از این انحطاط بهرهبرداری کرد و منافع خود را تأمین کرد.
حجت الاسلام احمدی اظهار کرد: از دیدگاه استاد مطهری، چنین نیست که استعمار و استثمار، ما را به این حالت درآورده است. نه، ما قبلًا به این حالت درآمدیم. آنها ما را امروز به این حالت نگه میدارند و علت بقای وضع کنونی ما هستند، و الّا ما قبل از اینکه استعمار و استثماری بیاید، افکاری از نواحیی تدریجاً در ما پیدا شد و ما را به این حالت درآورد.
وی در تبیین راه چاره وضعیت کنونی گفت: راه چاره احیای تفکر اسلامی است. باید یک نهضت بازخوانی اسلام شکل بگیرد تا بتوانیم دوباره به دوران اعتلای تمدن اسلامی بازگردیم. تا فکرمان فکر اسلامی نشود مشکلاتمان حل نمیشود. این نهضت باید از «خود انتقادی» آغاز شود. مسلمانان مخصوصاً نخبگان و اندیشمندان و به ویژه روحانیت باید دست به خود انتقادی بزنند. استاد مطهری در این راه پیشگام بودند و قهرمان خود انتقادی محسوب میشوند. ایشان از همان دوران طلبگی در قم اندیشه اصلاحی داشتند و نسبت به وضع حوزه علمیه و روحانیت و حتی مرجعیت انتقاد داشتند که البته مورد بی مهری قرار گرفتند. پس از آمدن به تهران ایشان دست به کار شدند و تلاش کردند در حد توان با آسیبهای دینداری و انحرافها و بدعتها و خرافات مقابله کنند یکی از انحرافها مسئله «فلسفه ستیزی» در حوزهها بود که متأسفانه اکنون نیز وجود دارد و در دهه اخیر شاهد شکل گیری موج جدید ستیز با فلسفه در حوزهها و میان برخی جوانان مذهبی و هیئتی هستیم.
این محقق ادامه داد: استاد مطهری بیش از ۲۰ جلد کتاب فلسفی به رشته تحریر درآوردند. اولین کتاب که از ایشان منتشر شد جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم بود که متن آن از استادشان علامه طباطبایی است. استاد مطهری معتقد بودند که هیچ تمدنی بدون فلسفه و پشتوانه محکم معرفت شناسی و هستی شناسی بنا نمیشود و دوام نمیآورد. ایشان فلسفه ملاصدرا را یک دستگاه فلسفی بزرگ و عمیق میدانستند که میتواند به منزله شالوده تفکر اسلامی نقش آفرینی کند و حتی انسان غربی را که دچار سردرگمی فلسفی شده است نجات دهد. متأسفانه بعد از ۴۰ سال از انقلابی که به اسم اسلام بوده است فلسفه اسلامی و ملاصدرا همچنان مهجور است و حتی اساتید دانشگاه و فرهیختگان با آن بیگانه اند.
حجت الاسلام احمدی خاطرنشان کرد: بسیاری از ابهامها و شبهات در مسائل اعتقادی مربوط به عدم آشنایی با فلسفه و معرفت شناسی و روش شناسی است. جوانان ما میخواهند با روش پوزیتیویستی و اثبات گرایی تجربی که در واقع استقراء ناقص محسوب میشود مسائل اعتقادی و خداشناسی و معاد را بفهمند در حالی که اساساً معارف اعتقادی ادیان با روش تعقلی و فلسفی قابل شناخت است نه روش تجربی. از سوی دیگر در حوزههای علمیه روش فلسفی هنوز مورد تردید و انکار واقعیت میشود و روشهای کلامی و جدلی در مباحث اعتقادات به کار برده میشود که نمیتواند اصول محکمی در نظام اعتقادی افراد ایجاد کند و سوالات و شبهات جدید را پاسخگو باشند.
مطهری؛ منتقد سرسخت تحجر، جمود و سطحی نگری در دین شناسی
مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم در نقد اخباری گری از دیدگاه استاد مطهری اظهار کرد: ایشان از منتقدان سرسخت تحجر و جمود و سطحی نگری در دین شناسی بود. تفکر اهل حدیث در میان سنیان و اخباری گری در میان شیعیان دو روی یک سکه اند که مخالف عقل گرایی و اجتهاد و فهم نو از متون اسلامی هستند. به عنوان مثال برخی اخباریهای شیعه آهن را نجس میدانستند چون در برخی روایات چنین آمده است! در حالی که مجتهدان در پاسخ میگویند بسیاری از روایات معتبر نیستند و در طول تاریخ دچار تحریف و اشتباه و آسیب شدهاند و باید روایات را پالایش کرد و از نظر سند و متن مورد بررسی قرار داد.
وی یادآور شد: استاد مطهری میگویند، درست است که اکنون دیگر شعار و پرچم اخباریگری در حوزهها دیده نمیشود اما روح آن وجود دارد و بسیاری از مجتهدان هم رگههایی از اخباری گری و جمود را دارند. و هنوز شهامت نوگرایی و مواجهه با مسائل جدید را ندارند. استاد مطهری معتقد است «بعضی از مذاهب ممکن است از نظر شعار بمیرند ولی از نظر روح زنده باشند، کما اینکه برعکس نیز ممکن است مسلکی از نظر شعار زنده ولی از نظر روح بکلی مرده باشد و لهذا ممکن است فرد یا افرادی از لحاظ شعار تابع و پیرو یک مذهب شمرده شوند و از نظر روح پیرو آن مذهب نباشند و به عکس ممکن است بعضی روحاً پیرو مذهبی باشند و حال آنکه شعارهای آن مذهب را نپذیرفتهاند».
حجت الاسلام احمدی همچنین تصریح کرد: استاد مطهری معتقد بودند که در مسیر احیای تفکر اسلامی و بازگشت به دوران اعتلای تمدن اسلامی نقش اصلی بر دوش روحانیت است. از این رو ایشان از ابتدای دوران طلبگی دغدغه اصلاح در حوزهها و وضعیت روحانیت را داشتند. طبیعتاً لازمه اصلاح انتقاد و نقد بی پرده است. استاد نقاط ضعفی برای روحانیت شیعه ذکر میکنند. از جمله مسئله عدم نظم و برنامه ریزی، عدم آشنایی با زمان و نیازهای جدید، عدم شناخت صحیح و دقیق از تمدن و تفکر غربی و… یکی از آفتهایی که دامنگیر روحانیت شیعه شده است مسئله عوام زدگی است. روحانیت شیعه بر خلاف روحانیت اهل سنت تابع حکومتها و نهاد قدرت نبوده است بلکه ماهیت مردمی داشته است اما همین مسئله موجب شده است که تحت تأثیر مردم و عوام نتواند دست به اقدامات اصلاحیه جدی بزند و با نقطه ضعفهای عوام مقابله کند.
این پژوهشگر گفت: از نگاه استاد مطهری «روحانیت ما در اثر آفت عوامزدگی نمیتواند چنان که باید، پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت کند و به معنی صحیح کلمه هادی قافله باشد، مجبور است در عقب قافله حرکت کند. خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه به آن خو گرفته پیمان بسته است، حق و باطل را تمیز نمیدهد. عوام هر تازهای را بدعت یا هوا و هوس میخواند، ناموس خلقت و مقتضای فطرت و طبیعت را نمیشناسد، از این رو با هر نویی مخالفت میکند و همیشه طرفدار حفظ وضع موجود است. ما هماکنون میبینیم که عوامالناس به مسائلی جدی از نوع توزیع عادلانه ثروت، عدالت اجتماعی، تعلیمات عمومی، حاکمیت ملی و امثال این مسائل که پیوند ناگسستنی با اسلام دارند و اسلام است که عنوانکننده این حقایق و مدافع آنهاست، به آن چشم نگاه میکنند که به یک هوس کودکانه. روحانیت عوامزده ما چارهای ندارد از اینکه آنگاه که مسئلهای اجتماعی میخواهد عنوان کند، به دنبال مسائل سطحی و غیر اصولی برود و از مسائل اصولی صرفنظر کند، و یا طوری نسبت به این مسائل اظهارنظر کند که با کمال تأسف علامت تأخّر و منسوخیت اسلام به شمار رود و وسیله به دست دشمنان اسلام بدهد. افسوس که این آفت عظیم دست و پاها را بسته است و اگر نه کاملًا روشن میشد که اسلام در هر عصر و زمانی واقعاً تازه است: لا تَفْنی غَرائِبُهُ وَ لا تَنْقَضی عَجائِبُهُ، معلوم میشد که حتی عمیقترین سیستمهای اجتماعی قرن ما قادر نیست با آنچه اسلام آورده رقابت کند. روحانیت عوامزده ما چارهای ندارد از اینکه همواره سکوت را بر منطق، سکون را بر تحرّک، نفی را بر اثبات ترجیح دهد، زیرا موافق طبیعت عوام است.
وی با بیان اینکه استاد مطهری، انتقاد به مراجع و رهبران دینی جامعه را هم جایز بلکه لازم و ضروری میشمارند، خاطرنشان کرد: از نظر استاد «هر مقامی در اجتماع که مؤثرتر و مقدستر است و مقام عالیتری دارد سزاوارتر به نقادی است.
مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم افزود: ایشان ابراز تعجب میکنند که در حوزهها نظریههای فقهی و تخصصی بزرگان و فقها نقد میشود اما عملکرد فقها و رهبران مورد انتقاد قرار نمیگیرد در حالی که عملکرد رهبران دینی بیشتر احتمال خطا دارد تا نظرات تخصصی آنها. شهید مطهری هشدار میدهند که چرا باید رهبران مذهبی را عدهای چاپلوس و مداح و متملق احاطه کنند و اجازه ندهند انتقاد و اعتراض خیرخواهان و مصلحان به گوش آنها برسد و این مسئله باعث انحراف و حتی آلودگی آنان گردد مسئلهای که هنوز هم در جامعه ما دیده میشود عدهای مقام مافوق انتقاد یافتهاند و انتقاد به آنان کفر و گمراهی تلقی میشود.
حجت الاسلام احمدی، هشدار دیگر استاد مطهری نسبت به روحانیت مربوط به نقش روحانیت در پس از انقلاب دانست و اظهار کرد: ایشان ضمن انتقاد به نهاد روحانیت اهل سنت که در طول تاریخ وابسته به نهاد و قدرت شد و حکومتی گردید هشدار میدهند که مبادا روحانیت شیعه حتی بعد از انقلاب هم وابسته به نهاد قدرت و حکومت شود و استقلال خود را از دست بدهد. از نظر ایشان روحانیت باید همچنان مستقل باقی بماند و بر نهاد قدرت و حکومت نظارت کند.
وی گفت: از نظر استاد مطهری «روحانیت شیعه که به دست ائمه شیعه پایهگذاری شده است، از اول، اساسش بر تضاد با قدرتهای حاکمه بوده است. حامد الگار در کتاب نقش روحانیت پیشرو در نهضت مشروطیت میگوید: «اساس روحانیت بر انکار حقانیت پادشاهان است.» روحانیت شیعه همیشه از نظر معنوی متکی به خدا بوده و از نظر روابط اجتماعی متکی به مردم. هیچ وقت جزو دولت نبوده».
حجت الاسلام احمدی با بیان اینکه از نظر استاد مطهری سرّ دومِ اینکه روحانیت شیعه توانسته است انقلابها را رهبری کند مسئله استقلال روحانیت شیعه است، ادامه داد: از نظر ایشان، روحانیت شیعه عضو دستگاههای دولتی و غیر دولتی نبوده، تابع آنها نبوده، از آنها ابلاغ نمیگرفته. عکس حاکمان را هرگز در خانهاش راه نمیداده است. و این ارزشهاست که برای روحانیت باید محفوظ بماند. در شرایط حاضر هم … روحانیت در همان جای خودش باقی بماند. حتی عضویت دولت اسلامی را هم نپذیرد یعنی در دولت اسلامی هم که مردمی است و ملتی هست و دولتی، در صف ملت بماند و دولت را ارشاد و مراقبت و نظارت کند.
این پژوهشگر گفت: استاد مطهری در کتاب «حماسه حسینی» با کمال صراحت و شجاعت به نقد انحرافات و آسیبهای موجود در عزاداریها و محافل روضه خوانی و هیئتها میپردازند. نسبت به تحریفهای لفظی و وقایع ساختگی (روضههای جعلی و دروغ) و تحریفهای معنوی (تفسیر راههای انحرافی از قیام سیدالشهداء) هشدار میدهند. ایشان یکی از وظایف روحانیت را اصلاح عزاداریها و زدودن خرافات و بدعتها و افراط کاریها در این زمینه میدانند که متأسفانه در این زمینه دوباره افراط گرایی در حال رشد است و میدان به دست مداحان افتاده است که اکثریت قریب به اتفاق آنان از نظر معلومات دینی فقهی در سطح بسیار پایینی قرار دارند و عمدتاً دارای صدای خوشی هستند و بس.
استاد مطهری در اواخر عمر نسبت به جریان «
اسلام انقلابی
» هشدار میدهند
مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم گفت: هر سال هزاران روزه دروغ جعل و نقد میشود و هیچ شخص و نهادی هم احساس مسئولیت نمیکند امروز ترویج غلو در امر امامت ارائه مفهوم غلط از شفاعت، ترویج نگاه کینه وزانه با عنوان برائت و دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی از خطرات جدی جامعه ما و جهان اسلام است که ممکن است ما را به پرتگاه یک جنگ مذهبی تمام عیار بیفکند.
حجت الاسلام احمدی خاطرنشان کرد: استاد مطهری استعمار را خطر بزرگی میدانستند، اما التقاط و برداشتهای افراطی از اسلام را خطری بالاتر تلقی میکردند که متأسفانه با نفوذ اندیشههای چپ و مارکسیستی بسیاری از جوانان به این آسیب گرفتار شدند و هنوز هم جوانان انقلابی ما نادانسته اصل را مبارزه و جهاد میدانند یعنی طرفدار اسلام انقلابی هستند در نگاه این گروه از دینداران اصل و اساس دین تفکر و اندیشه و دانش است و نه اخلاق و معنویت و اصلاحات اجتماعی و عدالت و آزادی، بلکه اسلام یعنی «مبارزه» و جهاد و ظلم ستیزی و مقاومت در برابر دشمن یعنی اگر دشمن را شکست بدهیم تمام مشکلات جهان اسلام حل میشود و اسلام حقیقی و کامل محقق میگردد در نگاه این گروه هرگونه انتقاد و نگاه مخالف باورهایشان همراهی با دشمن و سازش تلقی میشود و طبیعتاً اعتقادی به آزادی بیان و انتخابات آزاد و حق اعتراض ندارند، استاد مطهری در اواخر عمر نسبت به جریان «اسلام انقلابی» هشدار میدهند.
این پژوهشگر افزود: از دیدگاه استاد مطهری «واقعا ما حق داریم از یک عده از جوانها گله کنیم. در عین اینکه ما احساسات آنها را تقدیر میکنیم ولی در عین حال این مقدار هم حق گلهگذاری از آنها داریم. گاهی سخنانی میگویند که با منطق احساسات جور در میآید نه با منطق اسلام. انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدفْ اسلام و ارزشهای اسلامی است، انقلاب و مبارزه برای برقراری ارزشهای اسلامی است، یعنی مبارزه برای ما هدف نیست وسیله است، اسلام و ارزشهای اسلامی برای ما هدف است. ما انقلاب میکنیم برای ارزشهای اسلامی، مبارزه میکنیم برای ارزشهای اسلامی، پس هدف برای ما اسلام است، مبارزه و انقلاب برای ما وسیله است. اما عدهای میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی اشتباه میکنند، یعنی برای آنها مبارزه و انقلاب هدف است، اسلام وسیلهای است برای مبارزه و انقلاب. نتیجهاش این است که از اسلام انتخاب میکنیم؛ هر چه از اسلام ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد آن را قبول میکنیم و هر چه از اسلام- لااقل فکر کنیم- ما را در مسیر مبارزه قرار ندهد آن را از اسلام طرد میکنیم. آن وقت بر اساس اینکه ما اسلام را هدف و مبارزه و جهاد را وسیلهای برای برقراری ارزشهای اسلامی بدانیم یا مبارزه را هدف بدانیم تفسیرها از اسلام، انسان، توحید، تاریخ، جامعه و تفسیرها از آیات قرآن متضاد و متناقض میشود. آنکه مبارزه را هدف میداند میگوید من همیشه باید در حال مبارزه باشم و اصلاً اسلام آمده برای مبارزه. نه، اسلام نیامده برای مبارزه، در اسلام عنصر مبارزه هست. اسلام خیلی دستورها آورده است یکی از آنها مبارزهاست اما نه اینکه اسلام آمده فقط برای مبارزه و هدفی جز مبارزه ندارد. اسلام آمده برای اینکه بشریت را به سعادت برساند، یکی از وسایلی که در شرایط خاص از آن وسایل استفاده میکند مبارزه است».
وی در پایان گفت: با کمال تأسف و درد، در نهایت استاد مطهری توسط همین جوانان انقلابی تندرو به شهادت می رسند. مایه عبرت اینکه گروه فرقان با استناد به آیات جهاد و قتال دست به ترور استاد مطهری میزنند. فاعتبروا یا اولی الابصار.
انتهای پیام/
منبع: مهر
https://ihkn.ir/?p=11056
نظرات