به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله هادی عباسی خراسانی از اساتید برجسته حوزه علمیه، درس خارج مسائل مستحدثه خود را با موضوع «مسأله کرونا» آغاز کرده که در ادامه متن آن تقدیم حضورتان میگردد؛
اشاره به جلسه گذشته
در بیماریهایی که مسری است و دیگران در معرض آسیب هستند، اگر مصداق آیه تهلکه باشد فرار را واجب دانستیم. نظریه عامه را گفتیم که فرار را جایز نمیدانستند چون فرار از مقدرات الهی است. ما گفتیم حکم وضعی و تکلیفی منافاتی با قضا و قدر ندارد. برخی از علمای ما قائل به کراهت فرار شدند ولی ما وجوب پرهیز را قائل شدیم.
برخی مریضیها موضوع پرهیز ندارد مانند سرماخوردگی جزئی. عرف ملاک است که مانند آن را مصداق تهلکه نمیداند.
استدلال به آیه شریفه القای به تهلکه
«وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.(۱) ما این آیه شریفه را کاملا مطلق میدانیم. هر کجا که تهلکه صدق کند باید مراقبت کنیم و در معرض آن قرار دادن حرام است.
ماده هلک ۶۸ بار در قرآن آمده است و اولین بار در قرآن که این ریشه استعمال شده در همین سوره بقره است. فقط اینجا در قرآن به این صورت یعنی هیئت تفعُله آمده است.
اگر ادیبی حرفی زد با ادبیات قرآنی سازگار نبود، به نظر ما قرآن حاکم بر تمام قوانین است. به نظر ما اعراب قرآن هم تحریف نشده و با همین شکل بوده است.
در ادبیات مصدر تهلکه نداریم. تسمیه، تذکره و مانند آن به وزن تفعِله هست ولی تهلُکه نیست. آیا باید در آن دست ببریم؟ ادبیات را باید بر قرآن تطبیق داد نه بر عکس. نظرمان این است که ادبیات قرآن ادبیات ویژهای است. فخر رازی(۲) جملهای جالب دارد. او امام المشککین است ولی وقتی در عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها میرسد میگوید که لا شک و لا شبهه فی عصمتها.(۳)
در همین بحث به ادبای عرب رو میکند و میگوید آقایان اهل ادب اگر استعمال جاهلی در اشعاری داشته باشیم شعر را به عنوان استشهاد به کار میبرید. قرآنی که قائل به جاودانگی و اعجازش هستیم آیا اگر اختلاف افتاد بین ادبیات و قرآن نباید اصل را قرآن قرار دهیم. آیات قرآنی از یک شعر عربی در دیوان شعرا کمتر است؟(۴)
قبل(وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ) و بعد(وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ) این فراز آیه(وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ) قابل عنایت است. تهلکه یعنی اعتدال در انفاق. گویا آیه برای این نازل شده است:
۱ – از مصادیق سبیل الله رسیدگی به بیماریهای خاص مانند کرونا است.
۲ – مراقب باشید به هلاکت کشیده نشوید.
۳ – خداوند اهل احسان را دوست دارد.
۴ – بررسی روایات ذیل آیه تهلکه
اباصلت از مکالمه حضرت امام رضا علیهالسلام با مأمون نقل میکند: مأمون بعد از پیشنهاد ولایت عهدی که حضرت قبول نکردند گفت اگر قبول نکنید نعوذ بالله شما را میکشم. این روایت طولانی است. ملاحظه کنید: وعن الحسین بن إبراهیم بن تاتانه، عن علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن أبی الصلت الهرویّ قال : إنّ المأمون قال للرضا(علیه السلام) : یا ابن رسول الله قد عرفت فضلک وعلمک وزهدک وورعک وعبادتک ، وأراک أحق بالخلافه منّی ، فقال الرضا(علیه السلام) : بالعبودیه لله عزّ وجلّ أفتخر ، وبالزهد فی الدنیا أرجو النجاه من شرّ الدنیا ، وبالورع عن المحارم أرجو الفوز بالمغانم ، وبالتواضع فی الدنیا أرجو الرفعه عند الله عزّ وجلّ.فقال له المأمون : فإنی قد رأیت أن أعزل نفسی عن الخلافه وأجعلها لک وأُبایعک ، فقال له الرضا(علیه السلام) : إن کانت هذه الخلافه لک وجعلها الله لک فلا یجوز أن تخلع لباساً ألبسک الله ، وتجعله لغیرک ، وإن کانت الخلافه لیست لک فلا یجوز لک أن تجعل لی ما لیس لک.فقال له المأمون : یا ابن رسول الله لا بدّ لک من قبول هذا الأمر ، فقال : لست أفعل ذلک طائعاً أبداً ، فما زال یجهد به أیّاماً حتّى یئس من قبوله ، فقال له : إن لم تقبل الخلافه ولم تحب مبایعتی لک فکن ولیّ عهدی لتکون لک الخلافه بعدی ، فقال الرضا(علیه السلام) : والله لقد حدثنی أبی ، عن آبائه ، عن أمیر المؤمنین(علیهم السلام) ، عن رسول الله(صلى الله علیه وآله) أنی أخرج من الدنیا قبلک مقتولاً بالسم مظلوماً ، تبکی علیّ ملائکه السماء والارض ، وأُدفن فی أرض غربه إلى جنب هارون الرشید ، فبکى المأمون وقال له : یا ابن رسول الله ومن الذی یقتلک أو یقدر على الإِساءه إلیک وأنا حیّ ؟ فقال الرضا(علیه السلام) : أمّا إنّی لو أشاء أن أقول من الذی یقتلنی لقلت ، فقال المامون یا ابن رسول الله إنّما ترید بقولک هذا التخفیف عن نفسک ودفع هذا الأمر عنک ، لیقول الناس : إنّک زاهد فی الدنیا ، فقال له الرضا(علیه السلام) : والله ما کذبت منذ خلقنی الله عز وجل ، وما زهدت فی الدنیا للدنیا ، وإنی لأعلم ما ترید ، فقال المأمون : وما أُرید ؟ قال : الأمان على الصدق ، قال : لک الأمان قال : ترید أن یقول الناس : إن علی بن موسى الرضا(علیه السلام) لم یزهد فی الدنیا بل زهدت الدنیا فیه ، أما ترون کیف قبل ولایه العهد طمعاً فی الخلافه ؟ قال : فغضب المأمون ، ثم قال : إنک تتلقانی أبداً بما أکرهه ، وقد أمنت سطوتی ، فبالله أُقسم لئن قبلت ولایه العهد وإلاّ أجبرتک على ذلک ، فإن فعلت وإلا ضربت عنقک.
فقال الرضا(علیه السلام) : قد نهانی الله أن ألقی بیدی إلى التهلکه ، فإن کان الأمر على هذا فافعل ما بدا لک ، وأنا أقبل ذلک على أن لا أُولّی أحداً ، ولا أعزل أحداً ، ولا أنقض رسماً ولا سنه ، وأکون فی الأمر من بعید مشیراً ، فرضی بذلک منه وجعله ولی عهده على کراهیه منه(علیه السلام) لذلک.(۵)
حفظ نفس از پیشامدهای خطرناک واجب است.
در اضرار بیماری به انسانها شکی نداریم. در سرایت آن هم شکی نداریم. پس لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه صدق میکند و باید پرهیز داشته باشیم.
ما نه کراهت فرار و نه حرمت آن بلکه وجوب آن را قائل هستیم. کراهیت فرار موضوعش فرق میکند. وجوب فرار از مریضی و قرار در سلامتی است.
جناب سکونی روایات مختلفی را نقل میکند صحیحه اعلایی نیست ولی حسنه است. در باب استحباب الصدقه عند توقّع البلاء والخوف من الأسواء والداء آمده است: محمّد بن یعقوب ، عن علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن النوفلی ، عن السکونی ، عن جعفر ، عن آبائه علیهمالسلام قال : قال رسول الله صلىاللهعلیهوآله : إنّ الله لا إله إلاّ هو لیدفع بالصدقه الداء والدُبَیله والحرق والغرق والهدم والجنون ، وعدّ صلىاللهعلیهوآله سبعین باباً من السوء.(۶)
دبیله مانند طاعون است.(۷) صدقه دهید که درد و دبیله و مانند آن را دفع میکند. صدقه بلا را دفع میکند. راه برون رفت ما صدقه و التجا و کمک به دیگران است ولی نباید خود را به هلاکت بیندازیم.
تکلیف مراقبان بهداشتی و کادر درمانی چیست؟ پرستاران کادر و پرستاران خانگی وظیفهشان چیست؟ کسانی که با شخص مبتلا سر و کار دارند آیا مصداق آیه نیست؟ اگر مریضی حاد باشد برای همه صادق است هم برای مریض و کادر درمانی. ولی گاهی اهم و مهم است. کادر درمانی خودش در معرض است ولی ایثار میکند. «وَیُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ.»(۸)
این فرد که مراقب است باید ورود پیدا کند چون مصداق جهاد است. مقابله با بیماری و تلاش برای سلامت، خود جبهه مقاومت و استقامت و جهاد است. فرار از آن هم فرار از جنگ است و حرام است. نه برای کسی که زود گرفتار میشود برای کسی که مجهز است. آیه شریفه هم درباره انفاق فی سبیل الله است. برای ماسک و مواد بهداشتی و هرچه برای عِده و عُده باشد اموال انفاقی قابل مصرف است. مراقبتهای پزشکی هم باید کاملا رعایت شود.
روایت طولانی دیگری است در این باب که ملاحظه بفرمایید: العده، عن سهل، عن السراد، عن عمر بن یزید و غیره، عن بعضهم، عن أبی عبد اللَّه ع و بعضهم عن أبی جعفر ع فی قول اللَّه تعالى ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ﴾(۹) فقال” إن هؤلاء أهل مدینه من مدائن الشام و کانوا سبعین ألف بیت و کان الطاعون یقع فیهم فی کل أوان، فکانوا إذا أحسوا به خرج من المدینه الأغنیاء لقوتهم و بقی فیها الفقراء لضعفهم، فکان الموت یکثر فی الذین أقاموا و یقل فی الذین خرجوا، فیقول الذین خرجوا لو کنا أقمنا لکثر فینا الموت، و یقول الذین أقاموا لو کنا خرجنا لقل فینا الموت، قال:
فاجتمع رأیهم جمیعا أنه إذا وقع الطاعون فیهم و أحسوا به خرجوا کلهم من المدینه، فلما أحسوا بالطاعون خرجوا جمیعا و تنحوا عن الطاعون حذر الموت فساروا فی البلاد ما شاء اللَّه.ثم إنهم مروا بمدینه خربه قد جلا أهلها عنها و أفناهم الطاعون فنزلوا بها، فلما حطوا رحالهم و اطمأنوا بها قال اللَّه تعالى لهم: موتوا جمیعا فماتوا من ساعتهم و صاروا رمیما تلوح و کانوا على طریق الماره فکنستهم الماره فنحوهم و جمعوهم فی موضع فمر بهم نبی من أنبیاء بنی إسرائیل یقال له حزقیل، فلما رأى تلک العظام بکى و استعبر و قال: یا رب لو شئت لأحییتهم الساعه کما أمتهم فعمروا بلادک و ولدوا عبادک و عبدوک مع من یعبدک من خلقک، فأوحى اللَّه إلیه: أ فتحب ذلک قال: نعم یا رب فأحیهم، قال: فأوحى اللَّه تعالى إلیه أن قل کذا و کذا، فقال الذی أمره اللَّه تعالى أن یقوله”.فقال أبو عبد اللَّه ع” و هو الاسم الأعظم، فلما قال حزقیل ذلک الکلام نظر إلى العظام یطیر بعضها إلى بعض فعادوا أحیاء ینظر بعضهم إلى بعض یسبحون اللَّه تعالى و یکبرونه و یهللونه، فقال حزقیل عند ذلک: أشهد أن اللَّه على کل شیء قدیر”.
قال عمر بن یزید: فقال أبو عبد اللَّه ع” فیهم نزلت هذه الآیه.(۱۰)
ترجمه روایت: اینان، مردم یکی از شهرهای شام بودند که هفتادهزار خانهی مسکونی داشت که در هر فصلی از فصول مختلف، طاعون بدیشان وارد میشد و همینکه درمییافتند طاعون بدیشان وارد شده است، توانگرانی که قدرتی داشتند از شهر بیرون میرفتند و کمتوشهگان از سر ناچاری در آنجا باقی میماندند. لذا بیشتر کسانی که ماندهبودند میمردند؛ و مرگومیر در میان کسانی که بیرون رفتهبودند کمتر بود. از این رو آنها که بیرون میرفتند، میگفتند: «راستی اگر ما در شهر ماندهبودیم مرگ و میرمان زیاد میشد»! و آنان که ماندهبودند میگفتند: «بهراستی اگر ما نیز بیرون میرفتیم افراد کمتری از ما میمردند»! و از همین رو بر آن شدند تا اگر این بار نیز طاعون آمد همینکه آن را احساس کردند، همگی با هم از شهر خارج شوند و چنین نیز کردند. [سپس] همینکه ورود طاعون را دریافتند از شهر خارج شده و از ترس مرگ از طاعون فرار کردند و تا آنگاه که خدا میخواست در شهرها گردش کردند؛ تا آنکه به شهری ویران برخورد کردند که ساکنان آن، شهر را ترک کردهبودند و طاعون آنها را از میان بردهبود. به آنجا که رسیدند فرودآمدند و چون بارهای خود را گشودند و آرامش یافتند خدای عزّوجلّ بدیشان فرمود: «همگی بمیرید»! آنها همگی در همان لحظه مردند و به اسکلتهایی رنگپریده تبدیل شدند. اینان بر سر راه گذر کاروانیان بودند. رهگذران، استخوانهای آنان را از کنار راه دور کرده و همه را در یکجا گرد آوردند. پس از این ماجرا یکی از پیامبران بنیاسرائیل به نام حزقیل(علیه السلام) از آنجا میگذشت و چون آن استخوانها را دید گریست. و گفت: «پروردگارا! اگر بخواهی اینها را هماینک زندهمیگردانی؛ چنانکه آنها را میراندی؛ تا شهرهایت را آباد کنند و فرزندانی بیاورند که بندهی تو باشند و همراه دیگر آفریدگانت که پرستشت میکنند تو را بپرستند». خدای متعال به او وحی فرمود: «آیا دوست داری آنها زنده شوند»؟ عرض کرد: «آری! بار خدایا آنها را زنده کن»! خدای عزّوجلّ به او وحی فرمود که «چنین و چنان بگو». او نیز همان را که خدای عزّوجلّ به او دستور دادهبود، بر زبان جاری کرد. آن اسم اعظم بود و چون حزقیل(علیه السلام) آن کلام را بر زبان جاری کرد استخوانهای پراکنده را دید که بهسوی یکدیگر روانه میشوند؛ همهی آنها زنده شده و به یکدیگر مینگریستند و «سبحان اللهِ و اللهُ اکبر و لا اله الا اللهُ» میگفتند. در این هنگام حزقیل(علیه السلام) گفت: «گواهی میدهم که خدا بر هر کاری توانا است». امام صادق(علیه السلام) افزود: «این آیه درباره اینها نازل شد».
طاعون موجهای مختلفی داشته است.
کسی برای من نقل کرد: در تهران طاعون آمده بود هر کس میتوانست خارج میشد با هرچه داشت.
بر اساس این روایت خروج واجب است.
نتیجه اینکه: این بیماریها مصداق تهلکه است و باید پرهیز شود مگر به دلیل خاص مانند کادر درمانی. حکم شهید دارند. اگر روزی کسی به وظیفهاش عمل نکرد قابل مجازات هستند. اطاعت از حکم قرنطینه از سوی حکومت فردا مطرح میشود.
انتهای پیام/
پی نوشت؛
۱ – بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
۲ – تفسیر کبیر اثر فخرالدین محمد بن عمر بن حسین رازی، معروف به ابن خطیب؛ اصل او از طبرستان بود ولی پدرش به ری آمد و در آنجا ساکن شد و به همین علت به رازی شهرت یافت. ظاهرا(در کلام) پیرو مکتب اشعری و(در فقه) تابع شافعی است و تالیفات ارزشمندی در علوم اسلامی دارد. او بر ادب و کلام و فلسفه و عرفان نیز تسلط داشت. ابن خلکان. میگوید: آثار وی مفید و سودمند است و در سرزمینهای مختلف منتشر شده و از اقبال فراوان برخوردار گشته است و مردم به این کتابها روی آورده و کتابهای گذشتگان را کنار گذاشتهاند. وفات وی در سال ۶۰۶ بود(http://wikifeqh.ir/)
۳ – تفسیر الرازی = مفاتیح الغیب أو التفسیر الکبیر، الرازی، فخر الدین، ج۳۲، ص۳۰۷.
۴ – ر.ک: فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر کبیر.
۵ – وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۱۲، ص۱۴۷، أبواب، باب، ح، ط الإسلامیه.
۶ – وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۶، ص۲۶۸، أبواب الصدقه، باب۹، ح۱، ط الإسلامیه.
۷ – الدبیله : الطاعون، ودمّل یظهر فی الجوف ویقتل صاحبه غالباً.(مجمع البحرین ـ دَبَلَ ـ ۵ : ٣۶٩).
۸ – حشر/سوره۵۹، آیه۹.
۹ – بقره/سوره۲، آیه۲۴۳.
۱۰ – الوافی، الفیض الکاشانی، ج۲۶، ص۴۲۹.
https://ihkn.ir/?p=20260
نظرات