به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله عبدالکریم فرحانی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج «مبانی فقه حکومتی» به بررسی فعالیت شهید مطهری در زمینه فقه الخمینی پرداخت.
شهید مطهری(ره) در زمینه فقه الخمینی چند فعالیت مهم را انجام داده است که میشود یک نگاه مجمل به آنها داشت.
ایشان نشان میدهند در زمینهاندیشه، یک ارتباطی بین اسلام و غرب وجود داشته است و باعث به وجود آمدن دو مسلک در بین مسلکین گردیده است و به تبیین این مطلب میپردازند (مسلک اشعری گری در اهل تسنن، اخباری گری در شیعه).
دوره اول ارتباطاندیشه غرب و اسلام که باعث به وجود آمدن اشعری گری شده است را، ایشان با شواهدی تبیین مینمایند و تاثیر و تاثرها را واکاوی مینمایند و در مورد دوره دوم که باعث به وجود آمدن اخباری گری گردیده است کلامیرا از زبان آیتالله بروجردی(ره) نقل مینمایند.
به نظر میرسد دلیل اصلی که باعث به وجود آمدن این مسلکها شده است این باشد که آن عده از دانشمندان اسلامی که در زمینه فقه اکبر دچار مشکل بودهاند و برایشان حل نشده بوده است در مواجه با غرب متاثر از آنها گردیدهاند اما کسانی که دارای مبانی فقه اکبر(فلسفه) قوی بودهاند به سمت عدلیه و توحید رفتهاند و باعث شده است که راه عقل در فهم کتاب و سنت باز گردد.
مطلب دیگری را که میشود گفت شهید مطهری(ره) در این فضا تبیین کرده است این است که در فقه مصادیقی را نشان داده است که جهان بینی فقیه در فتوای فقهی او اثر گذار است ایشان میفرمایند: فقیه و مجتهد کارش استنباط و استخراج احکام است، اما اطلاع و احاطه او به موضوعات و به اصطلاح طرز جهانبینى اش در فتواهایش زیاد تأثیر دارد.
فقیه باید احاطه کامل به موضوعاتى که براى آن موضوعات فتوا صادر مىکند داشته باشد.
اگر فقیهى را فرض کنیم که همیشه در گوشه خانه و یا مدرسه بوده و او را با فقیهى مقایسه کنیم که وارد جریانات زندگى است، این هر دو نفر به ادلّه شرعیه و مدارک احکام مراجعه مى کنند، اما هرکدام یک جور و یک نحو بخصوص استنباط مى کند)
همچنین فتاوای فقهی که درک ضرورت موضوع باعث شده است فقیه معتقد بشود که شارع در اینجا سکوت نکرده ایشان این گونه میفرمایند: (ما همین الآن در فقه خودمان مواردى داریم که فقهاى ما به طور جزم به لزوم و وجوب چیزى فتوا دادهاند فقط به دلیل درک ضرورت و اهمیت موضوع، یعنى با اینکه دلیل نقلى از آیه و حدیث به طور صریح و کافى نداریم، و همچنین اجماع معتبرى در کار نیست، فقها از اصل چهارم استنباط یعنى دلیل مستقل عقلى استفاده کرده اند.
فقها در این گونه موارد از نظر اهمیت موضوع و از نظر آشنایى به روح اسلام که موضوعات مهم را بلاتکلیف نمى گذارد جزم مى کنند که حکم الهى در این مورد باید چنین باشد. مثل آنچه در مسئله ولایت حاکم و متفرّعات آن فتوا دادهاند. حالا اگر به اهمیت موضوع پى نبرده بودند آن فتوا پیدا نشده بود. تا این حد که به اهمیت موضوع پى برده اند فتوا هم دادهاند. موارد دیگر نظیر این مورد مىتوان پیدا کرد که علت فتوا ندادن توجه نداشتن به لزوم و اهمیت موضوع است.)
شهید بزرگوار در زمینه امتداد حکمت هم مطالبی را ارائه کردند که میشود بحث ایشان در مبانی اولیه حقوق در اسلام را به عنوان نمونه ذکر کرد که در جای خودش به ان خواهیم پرداخت.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=23196
نظرات