به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین محسن عباسی ولدی، کارشناس مسائل خانواده به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه(س) و روز مادر در نوشتاری به بررسی این موضوع پرداخته که در ادامه متن آن تقدیم حضور علاقهمندان میگردد؛
دنیای مثلاً متمدّن غربی با سرعت هر چه تمامتر و دیوانهوار به سوی فردگرایی میرود. اگر به جای فردگرایی بخواهم کلمه رساتری بگذارم، باید بگویم خودخواهی. تربیت شدن با نگاهی که این تمدّن به انسان میدهد، یعنی خودخواه شدن. انسان هر چه قدر خودخواهتر، با تربیتتر.
برای خودخواهی، هیچ خط قرمزی وجود ندارد، جز خودِ خودخواهی. کی باید از خودخواهی دست برداریم؟ وقتی که خودخواهی به خطر بیفتد. چه قدر از خودخواهی دست بردارم؟ به اندازهای که خطر از سر خودخواهی رفع شود.
مادر شدن در دل این تفکّر، یعنی پاسخ دادن به خودخواهی. کی باید مادر شد؟ وقتی که «خود»م بخواهد. چرا باید مادر شد؟ چون «خود»م میخواهد. چند بار باید مادر شد؟ به اندازهای که «خود»م بخواهد؟ مادر شدن محدودیتهایی را برایت ایجاد میکند، با آنها چه کار میکنی؟ من اگر مادر نشوم، «خود»م آرام نمیشود. پس باید به احترام این «خود» مادر شد؛ امّا طوری جسم زاییده شده را مدیریت میکنم که کمترین محدودیت برای «خود»م ایجاد شود.
حالا به شیوه تربیت خودمان برگردیم و ببینیم چه قدر این فردگرایی افراطی را در روح فرزندان بویژه دخترانمان میدمیم. میخواهد زود ازدواج کند، به او میگویند: مگر دیوانهای که میخواهی برای خودت آقابالاسر بیاوری؟ میخواهد زود بچّهدار شود، به او میگویند: عقلت پاره سنگ برداشته؟ تازه ازدواج کردهای، عشق و حال دنیا را بکن تا بعد.
به خاطر فرزندش کارش را رها کرده، به او میگویند: حیف نبود؟ این همه زحمت کشیدی و درس خواندی و… حالا به خاطر فرزندت کار را رها کردی؟ و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. دخترهای ما در طول زندگی، تا قبل از ازدواج و پس از آن، با این حرفها و رفتارهای متأثّر از آن بمباران میشوند.
نگاه فمینیستی در تربیت دختران
قبل از هر حرفی در این زمینه، متن ذیل را بخوانیم: کتاب «جنس دوم»(۱) اثر «سیمون دوبوار»(۲) که پایه گذار موج دوم فمینیسم(۳) میباشد، جذّابیتش تنها در تحلیل او از وضعیت زنان نیست. جذّابیت کتاب، مرهون ارتباط آن با زندگی خود دوبوار است. انتخابهای دوبوار، نمادی از یکی از راهحلهای «مسئله» زن بودن است. او مینویسد: «اگر انسان از افتادن در هر دامی که به زن بودن مربوط میشود؛ مثل وابستگی مالی، ازدواج و فرزندان، پرهیز کند، آن گاه میتواند ستمی را که بر زنان میرود، خنثی کند.»
بسیاری با مشاهده زندگی دوبوار به این نتیجه رسیدهاند که پیام اصلی کتاب «جنس دوم» آن است که شرط لازم برای به دست آوردن موفّقیتهای «مردانه» زیر بار نقشهای عرفی زنانه نرفتن است.(۴) کمی روی عبارت سیمون فکر کنید. سیمون یکی از اصلیترین زنان متفکّر در عرصه فمنیسم است. او برای زنان، موفّقیتهای مردانه تعریف میکند. اگر کسی ما را متّهم به ترویج فمینیسم کند، حتماً ناراحت میشویم؛ امّا مگر ما در تربیت فرزندانمان همین تفکّر را ترویج نمیکنیم؟
عباراتی که پیش از این آمد، متعلّق به خانم «دافنه دِمارنِف»(۵) نویسنده کتاب غریره مادری، دکترای روانشناسی بالینی دارد. او دانش آموخته دانشگاه هاروارد(۶) و برکلی(۷) در کالیفرنیاست. در سراسر آمریکا درباره موضوع غریزه مادری سخنرانی کرده و از مدافعان سرسخت مادری است و خودش وقتی که سومین فرزندش را به دنیا آورد، مشغول نوشتن کتاب غریزه مادری شد. او با ارتباطات وسیعی که با جامعه زنان دارد، درباره پیام اصلی کتاب جنس دوم قضاوت میکند و میگوید: «پیام اصلی کتاب “جنس دوم” آن است که شرط لازم برای به دست آوردن موفّقیتهای “مردانه” زیر بار نقشهای عرفی زنانه نرفتن است.»
ما سیمون نیستیم. تا به حال به صورت رسمی، هیچ فعّالیتی در مسیر برابری حقوق زن و مرد نکردهایم؛ امّا چه قدر درباره «نقشهای عرفی زنانه» حرف زدهایم؟ این حرفها مثبت بوده یا منفی؟ بگذارید بدون اینکه تحلیل خانم «دافنه دِمارنِف» از کتاب جنس دوم را ملاک قضاوت قرار بدهیم، به خود این کتاب سری بزنیم و ببینیم از مادری چه چهرهای به تصویر کشیده است: بارداری، ماجرای غم انگیزی است که در زن بین خودش و خودش صورت میگیرد؛ زن آن را چون غنا و در عین حال به مثابه نقص عضو پیدا کردن در نظر میگیرد؛ جنین قسمتی از پیکر اوست و نیز انگلی است که از او بهره برداری میکند. زن مالک جنین است و جنین او را در تملّک خود دارد؛ جنین تمامی آینده را در خود خلاصه میکند و زن با حمل آن خود را چون دنیا وسیع و گسترده مییابد؛ امّا همین غنا او را هیچ میکند. زن احساس میکند که دیگر هیچ است. دیری نمیگذرد که وجودی تازه آشکار خواهد شد و هستی خود را توجیه خواهد کرد.
زن از این بابت مغرور است؛ امّا ضمناً خود را بازیچه نیروهای مبهمی مییابد، به هر سو کشانده شده است، در تنگنا قرار گرفته است. …پیکر زنِ[باردار]، در میان تهوّع و ناراحتیها، روی هم تا میشود؛ دیگر تنها برای خود وجود ندارد و در همان هنگام است که حجمی بیش از گذشته مییابد. …مادر با این کودک که او را متورّم کرده است، زوجی دو پهلو پدید میآورد که آن را زندگی، در خود غوطهور کرده است. زن که در دامهای طبیعت گرفتار آمده، گیاه و جانور است، انباری از ژلاتین است، ماشین جوجه کشی است، تخم مرغ است؛ کودکان را که دارای پیکری خودپسندند، میترساند. جوانها را به تمسخر وا میدارد.
زنانی وجود دارند که شادیهای بارداری و شیر دادن برایشان به قدری شدید است که آنان به نحوی بیپایان میخواهند آن را تکرار کنند. به محض اینکه کودک از شیر گرفته شد، آنها خود را محروم احساس میکنند. این زنها که بیشتر تخمگذار هستند نه مادر، حریصانه به دنبال آن میگردند که آزادی خود را به نفع تنشان وانهند.(۸)
شما پس از خواندن این جملهها چه حسّی به مادری پیدا میکنید؟ به این واژهها که درباره زن باردار گفته میشود دقّت کنید: گیاه، جانور، انبار ژلاتین، ماشین جوجه کشی، دارای قیافهای که بچّهها از آن میترسند، مایه تمسخر جوانان، تخم گذار.
اگر مادری با این واژهها همراه شود، آیا دختران حسّ خوبی به مادری پیدا میکنند؟ در نگاهی که امروز به برخی از دختران ما منتقل میشود، ردّ پای برخی از این واژهها پیدا نیست؛ مثل همین جوجه کشی؟
اگر چِندِشتان نمیشود، باز هم چند جمله از همین کتاب را در باره مادری بخوانیم: معمولاً مادری عبارت از سازش غریبی است بین نارسیسیم(خود شیفتگی)، رؤیا، صداقت، سوء نیت، از خودگذشتگی و گستاخی.
خطر بزرگی که عادتهای ما متوجّه کودک میکند، این است که مادری که کودکِ دست و پا بسته به او سپرده میشود، تقریباً همیشه زنی ناراضی است. از نظر جنسی، سردمزاج یا ارضاء نشده است. از نظر اجتماعی، خود را در حدّی پایینتر از مرد احساس میکند. بر دنیا و آینده خود مسلّط نیست. در صدد بر میآید که تمام محرومیتهای خود را در خلال وجود کودک جبران کند. انسان وقتی دریابد که موقعیت کنونی زن چه قدر شکوفایی کامل را بر او دشوار میکند و چه بسا میلها، طغیانها، توقّعها، ادّعاها به نحوی مبهم در او خانه کردهاند، آن وقت از اینکه کودکان بیدفاع کاملاً به او واگذار شدهاند، احساس ترس میکند. زن مانند ایّامی که به نوبت عروسکهایش را نوازش و اذیت میکرده، رفتاری نمادین دارد؛ امّا این نمادها برای کودک، به صورت واقعیت خشنی در میآید. مادری که فرزندش را شلّاق میزند، فقط کودک را شلّاق نمیزند، به معنایی هم اصلاً او را نمیزند؛ بلکه از یکی از مردان دنیا یا از خودش انتقام میگیرد؛ امّا ضربهها را کودک دریافت میدارد.(۹)
من نمیخواهم بگویم هر کسی حرفهایی شبیهِ این مثلاً متفکّر فرانسوی را میزند، حتماً شاگرد اوست؛ امّا حدّاقل نگاهی به وضعیت دختران و زنان در امروزِ جامعه اروپایی و آمریکایی بیندازید و بدانید که این وضعیت اسفبار، نتیجه پیروی از این تفکّرات مادرستیز است.
حالا بر گردیم به کتاب غریزه مادری و تحلیل یک زن متفکّر آمریکایی را از کتاب جنس دوم بخوانیم: در رابطه مادر و فرزند «هیچ ارتباط متقابلی نیست… و فرزند با خودش ارزشی همراه ندارد و نمیتواند به زن، ارزشی بدهد. زن همراه فرزند، تنهاست.»
مادری که از بودن با کودک خود لذّت میبرد، بدین سبب است که «از آن جا که او خود، کمابیش کودک مانده است، خوش دارد که در کارهای احمقانه، با کودک همراه شود.» برای سیمون، حاملگی شاید نمونه عالی رضایت دادن زنان به تنزّل در حدّ یک شیء باشد. او در مورد زن باردار مینویسد: «او یک انسان است، یک فرد آگاه و آزاد که تبدیل به ابزار منفعلی در دست حیات [بشری] شده است.»
مادری به گونهای تصویر میشود که گویا زن را در کام خود فرو برده و فردیت او را در گرداب زندگی غرق میکند. مادری اراده زن را متزلزل میسازد؛ چرا که منافع فردی او را در مقابل منافع گونه بشر قرار میدهد.(۱۰)
خطر رواج خودخواهی
همه حرف بر سر این است که وقتی نگاه خودخواهانه غالب شد، مادری با همه قداستی که دارد، این گونه به تصویر کشیده میشود: «مادری، زن را در کام خود فرو برده و فردیتِ او را در گرداب زندگی غرق میکند.»
این فردیت به قدری پیش میرود که «آدرین سسیل ریچ»(۱۱) زن شاعر و فمینیست آمریکایی مینویسد: زندگی زنان _ در همه سطوح جامعه _ بیش از حد به افسردگی و خیالپردازی گذشته و به ما آموزش داده شده است که انرژیهای فعّالمان صرف مراقبت از دیگران شود.(۱۲)
از نگاه کسی مثل آدرین، زن وقتی خودش را صرف مراقبت از کودک میکند، در مرداب افسردگی و خیال پردازی غرق شده است. واقعیت از نگاه او، بیرون از محیط خانواده و در هنگامی تحقّق پیدا میکند که زن به فردیت و خودخواهی خودش برسد.
هر چه قدر از اوج این خودخواهی بگوییم، باز هم حقّ مطلب ادا نمیشود،. باید همه از رواج خودخواهی بترسیم. زنان خودخواه نمیتوانند مادران فداکاری باشند. جامعه اگر از مادران فداکار تهی شود، روی سعادت را نخواهد دید.
شاید برای برخی از شما این حرفها بسیار غریبه و حتّی چندشآور باشد؛ امّا باید نگاه تیزبینی داشت. این روزها حرفهایی کاملاً شبیه به این علاوه بر گفتگوها از طریق رسانهها به ظریفترین و یا صریحترین شکل به دختران ما منتقل میشود.
یکیدیگر از فمینیستهای افراطی به نام تای گریس آتکینسون میگوید: بسیاری از زنان حاضر به دست برداشتن از زندگی خانوادگی نیستند؛ امّا ایشان وقتی دریابند که در واقع از چیزی دست نمیکشند؛ بلکه دارند از شرّ چیزی خلاص میشوند، آن را کنار خواهند گذاشت.(۱۳) اسیر بودن در زندگی خانوادگی، به گمانم مفهوم چندان ناآشنایی برای دختران ما نباشد. هست؟
تفکّرات مادرستیز برای جاانداختن افکار خویش، تلاش میکنند خودخواهی زنان را به نام توجّه به استعدادهای خویش تقویت کرده و مادری را هم تا میتوانند، پایین بکشند. به این جمله خانم فمینیست، مایریام میدزیان توجّه کنید: زندگی در خانه و کنار فرزندان مساوی است با برق انداختن کف پوش خانه و پاک کردن دماغ بچّهها.(۱۴)
اگر دختری از مادری تنها همین تصویر را داشته باشد، چه حسّی به مادر شدن پیدا میکند. فقط اشاره میکنم و میگذرم: آیا دختران ما کم شنیدهاند حرفهایی را که نقش مادری را تنها در شست و شویِ خرابکاری بچّهها و رفت و روی خانه خلاصه میکند؟
انتهای پیام/
پی نوشت؛
۱ – The second sex
۲ – Simon De Beauvvoir
۳ – نهضت برابری حقوق زنان و مردان.
۴ – غریزه مادری، ص ۳۸؛ با اندکی ویرایش.
۵ – Daphne De Marneffe
۶ – Hrvard
۷ – UC Berkeley
۸ – جنس دوم، ص ۳۶۳.
۹ – همان، ص ۳۸۶.
۱۰ – غریزه مادری، ص ۳۸.
۱۱ – Adrienne Cecile Rich.
۱۲ – غریزه مادری، ص ۴۱.
۱۳ – غریزه مادری، ص ۵۳.
۱۴ – غریزه مادری، ص ۲۲.
https://ihkn.ir/?p=22168
نظرات