استاد سطح عالی حوزه علمیه قم اذعان کرد: ما از اهل بیت(ع) فقه را می آموزیم یا اهل بیت(ع) را با فقه جاری مَحَک می زنیم؟! ببینید فقه چه وضعیتی پیدا کرده دیگر نمی توان مملکت را اداره کرد. مشکلات در فقدان فقه مدیران و حکومتی است.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجت الاسلام والمسلمین ولی الله نقیپورفر، رئیس پژوهشکده مدیریت اسلامی دانشگاه قم و استاد سطح عالی حوزه علمیه قم در درس خارج فقه نظام های اسلامی که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه برگزار شد، مبانی روش شناسی را از ویژگی های اجتهاد جامع در مدیریت اسلامی دانست و اظهار کرد: بخشی از این ویژگی ها عام و بخشی هم خاص است. اما ویژگی عام اجتهاد جامع در مدیریت اسلامی، نوآوری هایی نسبت به آنچه که در حوزه های علمی جاری است، دارد. یکی از موضوعات همین شرایط اجتهاد جامع است که این شرایط علمی که در حوزه ها مورد بحث واقع می شود. در این شرایط علمی یکی از موضوعاتی که در حوزه ها کم حرمت است و در استنباط های علوم اجتماعی باید مورد توجه قرار گیرد علم به سیره چهارده معصوم است.
وی افزود: هشت علم عام برای تفسیر قرآن است که باید محقق به آن مسلح باشد. اولین ویژگی احاطه به قرآن و سنت است(سنت ذیل آیات و تفاسیر روایی است.) اگر پژوهشگر حافظ قرآن باشد که نور علی نور است ولی کمترین صلاحیت این است که وقتی یک موضوعی را دست او(پژوهشگر) داده می شود جای آن را در قرآن مشخص کند. پس جایگاه شناسی موضوعات در قرآن را باید مسلط باشد. دومین ویژگی سنخ شناسی تحقیقات اسلامی است چون تمام تحقیقات اسلامی مصداقی از تفسیر موضوعی قرآن است. علم به تفسیر عام قرآن شرط پایه برای تحقیقات اسلامی است. فرد باید مفسر باشد تا بتواند محقق اسلامی در فقه، کلام و یا عرصه دیگر باشد. بنابراین علم تفسیر اگر شرط باشد در دروس حوزوی باید تغییری حاصل شود. قرآن باید محور همه دروس شود. همه درس ها، تفسیر موضوعی باشد و یا ابزاری برای فهم قرآن باشد مثل منطق، ادبیات.
حجت الاسلام والمسلمین نقی پور فر اضافه کرد: علم به لغت غریب و عصر قرآن هم موضوعیت دارد. پایه تفسیر، ترجمه قرآن است. تا آیه ترجمه دقیق نشود، تفسیر شکل نمی گیرد. تفسیر مبتنی بر ترجمه حرکت می کند. شرط مترجم قرآن تفسیر است. مترجم قرآن باید مفسر باشد. خود ترجمه نیز مشکل تر از تفسیر است. البته این که هر مفسری نمی تواند مترجم باشد ناظر به برگرداندن متن مبدأ که قرآن باشد به متن مقصد. در این زمینه نیز باید سه مرحله طی شود تا یک جمله قرآن معنا شود؛ «ریشه یابی لغت»، «صرف و نحو کلمه یا کلام»، «فصاحت و بلاغت کلمه یا کلام.»
وی اضافه کرد: قرآن به جهت این که معجزه است یک اصل مادر بر آن حکومت می کند. امُّ الاصول و القواعد اصل عدم ترادف در قرآن است. اصل عدم ترادف در قرآن پایه همه تحقیقات و پژوهش ها است. اگر کسی این اصل را قبول نکند تحقیقاتش مورد اعتماد نیست. این اصل از اعجاز بلاغی قرآن پیدا شده و بر جملات و تاروپود قرآن حکومت می کند. در ذیل این اصل مادر، طبیعتاً یکسری اصول و قواعدی مطرح است مثل قاعده تضمین. اصول دیگری هم می تواند مطرح باشد اما همین قاعده تضمین لطایفی دارد. از هر دو صفحه قرآن سه باب تضمین در می آید و بعضی از موارد آن هم خفیه است که به سادگی در تفاسیر شناخته شده نیست. برای نمونه آیه «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» شریفه اولین موطنی است که به شکل برجسته شأن ملکوتی اهل بیت(ع) را معرفی می کند. الاسماء اهل بیت(ع) هستند و مفاهیم ذهنی نیستند بنابراین وقتی گفته می شود پایه تفسیر، ترجمه است یعنی همین. البته برخی می گویند اسماء مفاهیم ذهنی هستند و ظلم بزرگی به اهل بیت(ع) است.
این استاد حوزه تأکید کرد: باب تضمین همین است که با یک تیر دو نشان می زند. یعنی هم مفهوم تعلیم در آن نهفته است و هم مفهوم تعریف. بلاغت موجز پربار است که با یک جمله دو جمله افاده شود. پس خود این دستگاه استنباطی مادر که پایه همه تحقیقات است، باید حدود و صغورش شناسایی و فهم شود. سیاق آیات در واژه شناسی قرآن و در مراد جدی آیات هم سهم دارد که به آن هم باید توجه شود. پس اصول و قواعد حاکم بر قرآن بحث مهمی است. اصولا قرآن واژه های خود را تعریف می کند. تعریفات قرآنی محکمترین تعریفات از واژه های قرآن است. مثلا در تعریف عزیز«إنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ» می فرماید «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ»، عزیز یعنی باطل در آن نفوذناپذیر است.
وی «منطق و روش های تحقیق» و «اصول استنباط و قرآن» را شرط سوم و چهارم علمی برای تفسیر قرآن برشمرد و عنوان کرد: اصول استنباط از قرآن نسبتش به این اصول استنباط رایج، عموم و خصوص من وجه است یعنی یک حلقه مشترک و دو حوزه متمایز دارند. فقه اصطلاحی هم تفسیر موضوعی قرآن است. اگر فقه تفسیر موضوعی قرآن است، آیات فقهی در چه عرصه ای از قرآن جاری است؟ گفته می شود آیات الاحکام پانصد آیه است. این آیات از حیطه قصص قرآن هم خارج است. این یک فاجعه فقهی است که در حوزه ها رخ داده است. قصص قرآن تقریبا از حیّز انتفاع فقهی خارج شد در حالی که چهارم قرآن قصص است. در قصص آیات الاحکام داریم بخصوص قصص منبع ویژه مباحث اجتماعی حکومتی قرآن است. فقه قدرتمندی در قصص است که استخراج نشده و اکنون به شدت در انقلاب اسلامی به آن نیاز است.
حجت الاسلام والمسلمین نقی پور فر ادامه داد: برای نمونه حضرت سلیمان(ع) در جلسه حکومتی می بیند هُدهُد تشریف ندارد می فرماید «وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ، لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ؛ در میان مرغان جست و جو کرد و گفت: چرا هدهد را نمی بینم، آیا از غایب شدگان است؟ به سخت ترین وجهی عذابش می کنم یا سرش را می برم، مگر آنکه برای من دلیلی روشن بیاورد.» جرم هُدهُد چه بود؟ این بود که مسئول ارشد غیبت از جلسه حکومتی کرده است. چه کاره است حالا؟ روایات می گویند یری الماء تحت الثری. مسئول ارشد آبشناسی مملکت سلیمانی است. باید درباره آب مملکت توضیح دهد و نسبت به آن تصمیم بگیرند و بدون اطلاع قبلی حاضر نیست. اصل اول این است که جرم مرتکب شده است. اگر این احکام را داشتیم که همه در صف ریاست جمهوری نمی ایستادند. این خلأ حوزوی است که در این مشکلات وجود دارد. فقه حکومتی، فقه مدیریتی استنباط نشده است. در متن قرآن و سنت وجود دارد ولی خاک می خورد. حضرت سلیمان(ع) برای غیبت در جلسه سر از تن جدا می کند. این احکام اگر استنباط شده بود چه کسی جرأت می کرد از منافقین و بی لیاقت ها پُست قبول کنند. رعب این احکام اصلا نمی گذاشت و پاکسازی و مصونیت سازی می کرد. این خلأ استنباطی از حوزه است.
وی اضافه کرد: شاهد روشن آن سوره احزاب است. «یضاعف له العذاب ضعفین» می گوید شما زنان پیامبر مجازاتتان دو برابر می شود. چرا؟ چون «لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ» موقعیتی که شما دارید، دیگران ندارند. الان فقه مدیران نیست. امیرمؤمنان(ع) به دخترش که گردنبند به عاریه گرفته می فرماید «اگر دخترم این عاریه، این مضمونه، قول و قرارش رخ نداده بود، اولین بنی هاشمی بود که دستش را قطع می کردم.» یک سؤال ساده، آیا فقها به این معنا حکم می دهند؟ حاشا و کلّا. شکستن حرز شرط وتویی است برای قطع ید. دزدی حساب می شود اما اگر حرزی نشکسته باشد، دستی قطع نمی شود. همین حرف مصیبت شده است. طرف هزاران میلیارد می دزد ولی دست قطع نمی شود. می گوید حرزی که شکسته نشد. ببینید چه فقه عجیبی شد. این از فقدان فقه حکومتی و فقه مدیریتی است. بعضی از آقایان هم می گویند اجماع داریم که دزدی از بیت المال موجب قطع شدن دست نمی شود!
استاد سطح عالی حوزه علمیه قم اذعان کرد: ما از اهل بیت(ع) فقه را می آموزیم یا اهل بیت(ع) را با فقه جاری مَحَک می زنیم؟! ببینید فقه چه وضعیتی پیدا کرد. دیگر نمی توان مملکت را اداره کرد. مشکلات در فقدان فقه مدیران و حکومتی است. فقدان احکام قرآن و سنت بلا درست کرد. جانوران، منافقین، تبهکاران جولان می دهند و با حکومت و بیت المال بازی می کنند. چون ریسک آن پایین است و رعبی ندارد. حکم الله شناخته شده نیست. غرض این بود که در تفسیر موضوعی قصص، پایگاه محکم و مهمی در مباحث فقه حکومتی و اجتماعی داشته باشد و دامنه فقه قصص را دربر بگیرد بلکه تاروپود قرآن می تواند منبع استنباط فقهی باشد.
وی افزود: حتی آیات اعتقادی هم می تواند جلوه فقهی و حقوقی داشته باشد. برای نمونه آخر سوره کهف مبنای استنباط فقهی برای امام رضا(ع) در بحث وضو می شود. پس هیچ گونه مرزی برای استنباطات فقهی وجود ندارد. اگر بر اساس موازین درست استنباطی حرکت شود چه اشکالی وجود دارد کسی از سوره توحید نکته فقهی استنباط کند؟ مگر بر پیشانی آیات نوشته شده من فقهی ام، اعتقادی ام یا اخلاقی؟ حاشا و کلّا. باید از سیره معصوم و قصص قرآن، استنباطات فقهی صورت گیرد.
حجت الاسلام والمسلمین نقی پور فر در ادامه سخنان خود با بیان این که جالی خالی علم به سیره چهارده معصوم(ع) در حوزه خالی است، خاطرنشان داشت: تنوع سیره اهل بیت(ع) از نعمت های عظیمه الهی است که رهنمود می دهد چگونه با مشکلات و مسائل مستحدثه می توان برخورد کرد. شرط علم به سیره شرط اجتهاد در حوزه های علمیه قرار نگرفته است، یعنی لازم نیست کسی مجتهد باشد و علم به سیره داشته باشد. این اشکال بزرگی است و اثر خود را در برخورد با مسائل اجتماعی نشان می دهد. اگر علم به سیره یک امر بدیهی رایج در حوزه ها بود، در فتنه ۸۸ حوزه چند دسته نمی شد. برای نمونه وقتی حضرت امام(ره) مشرف به نجف می شود خدمت آقای حکیم می رسد. به ایشان می گوید: شما نهضت قیام را به دست بگیر و من هم زیر بیرق شما هستم. آقای حکیم می گوید «نه مزاج من اجازه می دهد و نه مرام من. من شاه را معاویه می بینم و سیره من سیره امام حسین(ع) است.»
وی ادامه داد: نگاه به نهضت انقلاب در دو فقیه برجسته را ملاحظه بفرمایید. تحلیل بنده این است آقای حکیم فقدان احاطه به سیره معصوم دارد. درست سیره امام حسن (ع) و امام حسین(ع) را تحلیل نکرده است. در کنار وظایف فقهی این را جزء وظایفش نمی دانست. فرق یزید با معاویه از نظر فقهی چیست که در مقابل یکی باید مدارا کرد و در برابر دیگری حتی یک لحظه هم نباید سکوت کرد؟ فقه اجتماعی و حکومتی است. آیا این از نظر فقهی تبیین شده است؟ امام راحل اوایل به رضاشاه می گفت تو آدم خودت باش و مزدور اجانب نباش. یک مستبد داخلی باش. تا منِ فقیه هم وظیفه ام مدارا کردن باشد. به امام می گفتند حالا ما یک شاه شیعه داریم و می خواهید آن را هم بیرون کنید؟! به تفاوت نگاه ها ملاحظه کنید. کاپیتولاسیوم یک سند آشکاری شد که اصلا شاه از خودش اراده ای ندارد و در این نظام کفر مسلط است. این کفر است که اعمال اراده می کند. یزیدها بر این مملکت حاکم اند. یزیدهای به ظاهر مسلمان ولی فی الواقع کافر هستند. قاجاریه ظالم و مستبدهای داخلی بودند، ولی بچه مسلمان بودند. مزدور روسیه و انگلیس نبودند. نهایتا از نظر فقهی حکم منافق داشتند.
استاد سطح عالی حوزه علمیه قم یادآور شد: بنده کلاس درسی داشتم که یک آخوند سنی در کلاس بود. گفتم بر اساس موازین مشترک شیعه و سنی ببینیم که رهبر مسلمین چه کسی باید باشد. اهل سنت می گویند: هر کس که غلبه کرد. اونی که شرط وتویی است برای رهبری مسلمین غلبه نظامی است، ولو ظالم باشد. ولو فاسد و فاسق باشد. عادل باشد و مؤمن باشد مستحب است و واجب نیست. فقیه باشد مستحب است و واجب نیست. آن که وجوب شرعی دارد برای ولایت مسلمین غلبه نظامی است. بنده گفتم الان ۵۷ کشور مسلمان هستیم طبق معیاری که دارید بین این رؤسای کشورهای مسلمان ببینیم آن که قدرت نظامی اش از همه بیشتر است او باید ولی امر مسلمین شود و بقیه زیر بیرق او باشند. خود این آخوند هم می گفت بله درست است. به او گفتم خودت بگو قدرت چه کسی از بین این ۵۷ کشور بیشتر است. جز رهبر ایران که هم قدرت نظامی اش و هم قدرت مردمی اش بیشتر باشد، آیا کس دیگری است؟ این بنا بر فرض اول و شکی نیست که ایشان متدین و بقیه رؤسا لاابالی اند، این هم یک امتیاز. علاوه این که ایشان فقیه است و سایرین اصلا فقه نمی دانند و سواد ندارند. پس هم در شرط وجوبی رهبر ایران جلو است و هم در شروط استحبابی. پس شیعه و سنی روز قیامت هیچ عذری عندالله ندارند. از کلاس که بیرون آمد گفت عجب حرف حسابی زدی.
وی تأکید کرد: پس علم و بینش درست به سیره وجود ندارد که بلا درست کرده و نمی توان در حوادث سیاسی اجتماعی موضعگیری درستی گرفت. رهبری محور نظام است. حضرت علی(ع) می فرمایند بالاخره عمر، ابوبکر و عثمان ولی امر مسلمین شدند. دو تا شرط دارد: ادعا کنند من مسلمان هستم. رأی حداکثری را داشته باشد. کسی که در رأس مسلمین است و این دو شرط را دارد یک شخصیت حقوقی محترمی دارد که باید احترامش کرد. این محور را نباید شکست. حضرت می فرماید هرکسی خواست این محور را بشکند، او را بشکنید. «أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ، وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ» هرکسی اردوکشی خیابانی کرد علیه این ولی امر مسلمین که این شرایط اولیه را دارد و لو ظالم است. حضرت می فرماید اعدامش کنید ولو این که زیر عمامه من باشد. باید پشت ولی امر مسلمین بود.
حجت الاسلام والمسلملین نقی پور فر گفت: در مدینه بحث بود که آیا عید شده یا نشده است؟ شیعیان گفتند که ما آقا داریم و علم غیب دارد و می داند چه روزی، عید است. سنی ها خودشان مشکلشان را حل کنند. یکی از شیعیان از امام جعفر صادق علیه السلام می پرسد که آیا عید شده است یا نه؟ حضرت می فرمایند: برو ببین جارچی شهر چه می گوید. امام کاظم(ع) به هارون می فرماید: السلام علیک یا امیرالمؤمنین. خیلی سنگین است. بالاخره مملکت مسلمانان در مقابل اجانب باید اداره شود. حرمت ظاهری باید حفظ شود. این مثال ها برای این بود که گفته شود در فقه حکومتی و اجتماعی علم به سیره واجب است. پس علم به سیره شرط استنباط است.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=8268
نظرات