به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ نشست علمی «فقه تربیتی؛ تربیت به مثابه وصف فقه»، روز گذشته ۳۰ مهرماه با حضور دکتر عطاءالله رفیعی آتانی به صورت مجازی از سوی موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) برگزار شد.
در ابتدای نشست، حجتالاسلام حیدر همتی، مدیر موسسه به ایراد سخن پرداخت و اظهار کرد: یکی از موضوعاتی که بعد از تشکیل حکومت اسلامی بر پایه فقه مورد غفلت قرار گرفته، نگاه به جامعه از منظر تربیتی و نگاه به فقاهت از منظر تربیتی بوده است. چیزی که امروزه شاهد آن هستیم، حمل فقاهت بر تربیت است که مقصود از آن تفسیر احکام فقهی تربیت است، اما عنصر مورد غفلت در این برآیند عدم توجه به تأثیر تربیت بر فقاهت و تأثیر تربیت بر مسئله حکمرانی جامعه دینی بوده است.
وی افزود: ورود تربیت در ساحت فقاهت از ابعاد مختلفی قابل بررسی است. اجمالاً عرض کنم مسئله تربیت در امتداد صفت ربوبیت خداوند است و تعریف مورد قبول آن، خروج از قوه به سوی فعل است که به نوعی از تعاریف پذیرفته شده میان متفکران مسلمان معاصر است که شهید مطهری هم بر آن تأکید دارد. لازم به ذکر است ارسال رسل هم در ادامه صفت ربوبیت خداوند بوده است. مسئله ربوبیت، خروج تدریجی از قوه به فعل است که این خروج تدریجی مسئلهای است که باید در تربیت انسان و تربیت جامعه مورد توجه قرار گیرد.
پژوهشگر فقه نظام یادآور شد: عینیت یافتن این نگاه با مسئله نزول تدریجی احکام برای جامعه دینی مرتبط است که یکی از مصادیق آن تحقق حرمت تدریجی شراب در جامعه در حال تکوین عصر نبوی است. موضوعاتی همانند توجه به اصل اختیار در مسئله خروج تدریجی از قوه به فعل در مدلهای حکمرانی اهل بیت(ع) تأثیر زیادی داشته است و شاید مسائلی همانند صبر امیرالمومنین(ع) برای رشد جامعه برگرفته از مسئله انتخاب برای خروج از قوه به فعل قابل تفسیر باشد.
حجتالاسلام همتی تأکید کرد: بعد از انقلاب اسلامی با دو رویکرد مواجه هستیم؛ رویکرد فقاهتی صرف که به دنبال اتمام حجت و رساندن مطلب است، یعنی میخواهد حجت را بر مخاطب تمام کند؛ اما در رویکرد تربیتی فقاهتی زمینهسازی برای پذیرش حکم شرعی از منظر تربیتی قابل تأمل است، چون نگاه فقیه صرفاً اتمام حجت نیست، بلکه دنبال این است که مخاطب خود را تربیت کند و وقتی تربیت کرد، در ساحت تحقق احکام برآید. برخی چالشهای فرهنگی و اجتماعی ما در مسائل مختلف که منجر به شکلگیری دو جریان متضاد شده است و گاهی اوقات سر از تساهل در میآورد و گاه سر از بنیادگرایی در میآورد، نتیجه عدم توجه به تربیت است.
وی در پایان گفت: هدف از بیان این مطالب ایجاد دغدغه برای این مسئله است که منظر تربیتی در مدل نگاههای ما نسبت به فقاهت مورد توجه قرار بگیرد. باید یادآور شوم تأثیر و رابطه فقاهت و تربیت از دو منظر قابل توجه است: یکی توجه به احکام فقهی تربیت که در جای خودش قابل تأمل است و منظر مهمتر تأثیر تربیت بر فقاهت است که نتایجی در حکمرانی در جامعه بر جای میگذارد.
در ادامه نشست، رفیعی آتانی به بیان نظرات خود پرداخت و اظهار کرد: ترکیب فقه التربیه یک ترکیب اضافی است، یعنی فقه مضافی است که به تربیت اضافه شده است. در اینجا تربیت موضوعی است که در چهارچوب دانش فقه و با روش فقه مورد بررسی قرار میگیرد. فلسفه علم و … هم همین حالت را دارند، یعنی مضاف الیه، موضوعی است که در چهارچوب روششناختی مضاف مورد بررسی قرار میگیرد. بنابراین وقتی از فقه تربیت صحبت میکنیم، یعنی دانش فقه چهارچوب نظری ما قرار میگیرد و به موضوع تربیت میپردازیم، مثل اینکه یک مدرسه یا دانشگاهی را در اختیار ما قرار دهند و فرض بر این باشد که با روششناسی فقه در مورد آن مدرسه یا دانشگاه اظهار نظر کنیم. طبیعتاً دنبال این هستیم که روابط فقهی صحیحی بین ارکان آن مدرسه یا دانشگاه برقرار شود. مثلاً تلاش میشود بین معلم یا دانشجو یک رابطه فقهی صحیح برقرار شود. پس یک فقیه در مورد تنظیم مناسبت آنها اظهار نظر میکند. تلاشی که اخیراً از آیتالله اعرافی دیدیم، در چنین فضایی قرار میگیرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت تصریح کرد: ترکیب دوم «فقه تربیتی» است که ترکیب وصفی است؛ یعنی «فقه» موصوف است و «تربیتی» صفت است. وقتی ترکیب وصفی میشود، صفت هویت مستقلی ندارد، بلکه در حقیقت خصوصیت موصوف را بیان میکند. بنابراین گویی کل موصوف به این صفت متصف شده است. بنابراین وقتی از فقه تربیتی صحبت میکنیم، یعنی از کلیت فقهی صحبت میکنیم که به صفتی مثل تربیت موصوف شده است. در چنین حالتی، کل سیستم موصوف به کل خصوصیت صفت متصف میشود. در چنین حالتی، گویی ما باید قبلاً فقه را در چهارچوب آن صفت خلق کنیم؛ یعنی اگر در چهارچوب آن صفت خلق شود، کلیتش دارای چنین ویژگی خواهد شد.
وی ادامه داد: در هر دو ترکیب فقه به چه معناست؟ فقه، استدلالهای انسان عاقل عامل اسلامی است؛ یعنی انسان مسلمان در حین عمل، وقتی قرار است برای تک تک اعمالش استدلال کند، فقه به وجود میآید. به همین دلیل، روش شهید صدر در سازماندهی به علم اصول را میپسندم که از استدلال شروع میکند. در واقع ایشان بحث را اینطور شروع میکند که انسان مسلمان میخواهد بر اساس مبانی دینی عمل کند و دنبال دلیل میگردد. مجموعه این ادله، فقه را تشکیل میدهد. کار اصول فقه، نظم بین ادله است. بنابراین مثلاً اگر در دنیای امام خمینی قرار بگیریم، تمام استدلالهای او برای اعمال او در ماهیت فقهی قرار میگیرد و ایشان خارج از دستگاه فقهی عمل نخواهد کرد و هر استدلالی بیاورد، باید جزء دانش فقه باشد.
کار فقه، طراحی بهترین کنش است
رفیعی آتانی یادآور شد: ما میتوانیم از اعمال یک دستهبندی اولیه ارائه کنیم و آن اینکه مجموعه این اعمال در تنظیم مناسبات انسان با خودش و با محیط خودش است. بنابراین انسان دائماً در تلاش است که روابط خودش را با خودش و محیطی که در آن زندگی میکند، به نحوی تنظیم کند که او را به کمال برساند. تقریباً میشود این محیط را به یک محیط چهار لایه تقسیم کرد که یکی محیط درونی خودش است، یکی محیط انسانی که در آن زندگی میکند، یکی محیط طبیعی که در آن زندگی میکند و در نهایت محیط فرامادی. بنابراین ما انتظار داریم فقه درک درست موثر بر انسان عاقل عامل اسلامی ارائه کند و این مناسبات را به نحو درستی تنظیم کند. بنابراین محور کانونی فقه، عمل است. طراحی عمل کار فقه است. فقه دائماً در حال طراحی کنش است و سعی میکند بهترین طراحی را برای عمل بکند.
وی افزود: تربیت هم کانونش رشد است. اگر ما این تعریف از تربیت را بپذیریم، وقتی از فقه التربیه بحث میکنیم، فرض میکنیم یک نظام تعلیم و تربیت داریم که قرار است انسانها در آن رشد کنند. منظور از رشد هم تحقق دائمی فعلیت یافتن قوههای انسانی است. ما میآییم از احکام فقهی حاکم بر روابط ارکان آن نظام گفتوگو میکنیم. وقتی از فقه تربیتی صحبت میکنیم، شما باید قبل از اینکه تفقه کنید، در مورد تربیت دارای یک نظریه مبنایی باشید که فقه را متصف به آن صفت تولید کنید. بنابراین در حالت اول، فقه مسلط بر تربیت است، اما در حالت دوم، تربیت مسلط بر فقه خواهد بود.
انتهای پیام/
منبع: ایکنا
https://ihkn.ir/?p=21058
نظرات