دکتر سلیمان خاکبان عضو هیئت علمی دانشگاه قم در مورد توسعه علم گفت: علم هنگامی توسعه پیدا میکند که از دایره مجهولات کاسته، و بر دایره معلومات افزوده شود و چون ظهور پرسش مقدمه و پیشنیاز گذار از مجهول به معلوم است، لذا هرچه پرسشهای بیشتری داشته باشیم، در موقعیت بهتری برای گذار از مجهولات به معلومات قرار میگیریم. پس، طرح عمدی و برنامهریزیشده پرسشهای جدید و نوظهور، مصداقی دیگر از توسعه علم است.
وی افزود: در واقع با طرح یک پرسش جدید به صورت مشخص و شفاف، از جهل مرکب خارج شده و به جهل بسیط میرسیم. و این، خود نوعی معرفت است. یعنی میفهمیم که دقیقاً چه چیزی را نمیدانیم: «حسن السؤال نصف العلم» و این خودآگاهی نسبت به جهل، موتور حرکت به سمت کسب دانش و معرفت است.
این محقق و نویسنده کشورمان اظهارداشت: هر گاه پس از طرح پرسشی جدید، پاسخ یا پاسخهایی ـ هر چند غیرمستدل ـ به ذهن کسانی که به صورت علمی درگیر با پرسش موردنظر هستند، خطور کند، در واقع در مسیر توسعه علم حرکت کردهایم. البته، توجه به این نکته لازم است که این گونه پاسخها، معمولاً مبتنی بر یک سلسه شواهد علمی است که اصطلاحاً آن را فرضیه مینامند. فرضیه در واقع پاسخ احتمالی مبتنی بر یک یا چند شاهد علمی غیرمکفی است که ذهن پژوهشگر را متوجه خود میکند تا درباره صحت و سقم آن تحقیق کند. ورود به حوزه بررسی علمی فرضیهها نیز مصداقی دیگر از توسعه علم است؛ چرا که در جریان این عمل است که تکلیف پاسخهای فرضی مشخص میشود: یا رومی رومی! یا زنگی زنگی!
خاکبان اضافه کرد: هر گاه یک نظریه نقد شود، یعنی نقاط ضعف آن در یکی از سه بعد پرسش، پاسخ یا دلیل به صورت مستدل روشن شود و آن نقد از طرف سایر متخصصان و صاحبنظران پذیرفته شود، باز، دانش مورد نظر یک گام به پیش رفته یا توسعه پیدا کرده است. دفاع از یک نظریه را در برابر نقدی که بر آن وارد شده، میتوان مصداقی دیگر از توسعه علم به شمار آورد. زیرا: نظریهای که نقد میشود، در واقع از حوزه معرفت بشر اخراج میگردد؛ و کسی که از آن نظریه مردود دفاع میکند، در واقع، گویی دوباره چیزی بر معرفت بشر افزوده است.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: هرگاه یکی از ارکان سهگانه یک نظریه (پرسش، پاسخ یا دلیل) برای برخی متخصصان مفهوم نباشد، و عدهای در صدد توضیح و تشریح آن برآیند، در اینجا باز شاهد توسعه علم هستیم (البته برای متخصصانی که نسبت به آن ابهام داشتهاند)، زیرا وقتی یک نظریه، بویژه برای متخصصان و صاحبنظران، قابل درک نباشد؛ گویی بود و نبودش برابر است. پس، کسانی که در مقام شرح یک نظریه برای متخصصان و صاحبنظران برمیآیند، در واقع مانند کسانی هستند که نظریهپردازی و تولید علم کردهاند. به عبارت دیگر از آنجا که یکی از ارکان اصلی دانش، دلیل است؛ و دلیلیت دلیل در مقام اثبات، تابع پذیرش و مقبولیت مخاطبان اصلی آن دانش (متخصصان و صاحبنظران) است، لذا اگر دانش یا نظریهای به علت ابهام در برخی ارکان اصلی (پرسش، پاسخ یا دلیل) نتواند نظر مخاطبان اصلی خود را جلب کند، گویی چنین نظریهای اصلاً عرضه نشده و از کتم عدم به دار وجود قدم نگذاشته است.
خاکبان در ادامه سخنانش گفت: در چنین شرایطی است که شرح مؤثر یا شرحی را که بتواند ضمن ابهامزدایی، توجه متخصصان و صاحبنظران را نیز جلب کند، میتوان به منزله توسعه و پیشرفت علم تلقی کرد. پس، شرح بر سه نوع است: شرحی که مخاطبش توده مردم است (شرح تبلیغی)؛ شرحی که مخاطبش فراگیران دانش ـ اعم از دانش آموز و دانشجو و طلبه ـ است (شرح آموزشی)؛ و شرحی که مخاطبش متخصصان و صاحبنظرانند (شرح تخصصی). و مراد ما از شرحی که مصداق توسعه علم است، سومی است نه اولی و دومی، زیرا اولی و دومی در حوزه تبلیغ و آموزش یا ترویج علماند نه توسعه علم. البته این نوع شرح، هنگامی میتواند به عنوان توسعه علم تلقی شود که عنصر مقبولیت را، به عنوان رکن چهارم، جزء ارکان اصلی تک واحد علم بشماریم.
این پژوهشگر در ادامه سخنانش با اشاره به اینکه پیداکردن کاربرد جدید برای یک نظریه یا تکواحد علمی را نیز میتوان مصداقی دیگر از توسعه علم به شمار آورد، گفت: زیرا گویی پاسخی مستدل برای پرسشی که جواب آن را نمیدانستیم، پیداکردهایم. پس دیگر نمیتوان صِرف افزایش تعداد مقالات چاپشده در برخی مجلات به اصطلاح معتبر، یا تعداد ارجاعات به یک مقاله را بی آنکه مصداق یکی از امور دهگانه یادشده باشد، به عنوان توسعه علم تلقی کرد؛ این نوع نگاه به توسعه و رشدِ علم بسیار سطحی و حتی فریبنده است.
وی افزود: ارزش و اعتبار یک اثر علمی در گرو اثربخشی آنست. اثربخشی یعنی پاسخگویی به نیازی از نیازهای صادق انسان. لذا مسئولانِ امرِ توسعه علم لازمست (به جای آنکه ذهن خود و ظرفیت علمی جامعه و بیت المال را صرف افزایش تعداد مقالات چاپشده در مجلات به اصطلاح معتبر داخلی و خارجی، یا افزایش تعداد ارجاعات این و آن به مقالاتی که توسط جامعه علمی کشور نوشته شده نمایند) ابتدا هندسه نیازهای انسان را تهیه کرده؛ و سپس فهرستی از مسایل و مشکلات متناظر با هندسه نیازها را استخراج نمایند. و در نهایت، پاسخ مستدل به این پرسشها را ملاک داوری درباره میزان رشد و توسعه علم قرار دهند. ناگفته پیداست چاپ و نشر این نوع آثار، از طرف هر ناشر و مجلهای، اعم از معتبر یا غیرمعتبر، باارزش است و اساساً این نوع آثار است که به ناشران یا مجلات، اعتبار حقیقی میبخشد؛ نه برعکس.
وی تصریح کرد: ممکن است برخی ادعا کنند مجلات معتبر داخلی و خارجی هر مقالهای را چاپ نمیکنند؛ بلکه ملاک و معیار آنها نیز در گزینش و چاپ و نشر مقالات در راستای فهرست نیازهای زمان است؛ الاّ اینکه چون ما از آن فهرست بیخبریم، لذا نسبت به آنها بدبین یا دست کم بینظریم (یعنی نمیتوانیم صحت کار آنها را تأیید یا رد کنیم). در پاسخ این تذکر میتوان گفت: اولاً در رابطه با نشریات معتبر داخلی، متأسفانه هیچ فهرست استاندارد و کارشناسیشده ملی وجود ندارد تا بتوان گفت: چاپ مقالات در نشریات معتبر داخلی، حتی مجلاتی که دارای امتیاز علمی ـ پژوهشی هستند، در راستای پاسخ به نیازهایی است که از طرف یک نهاد مرجع ملی، آنهم براساس یک فرایند نیازسنجی استاندارد و قابل اعتماد، انجام میشود، زیرا اساساً یکی از دغدغههای مسئولان ردهبالای نظام، فقدان فهرست نیازهای پژوهشی است.
خاکبان اظهارداشت: ثانیاً در رابطه با مجلات معتبر خارجی ازجمله مجلاتISI به فرض آنکه این نوع مجلات دارای فهرستی از مسایل و مشکلات انسان معاصر باشند و ملاک گزینش مقالاتشان برای چاپ نیز هماهنگی و همسویی آنها با فهرست نیازها باشد، این پرسش کلیدی قابل طرح است که آیا تشخیص ایشان در رابطه با نیازهای انسان معاصر درست است؟
این استاد دانشگاه قم گفت: بیشک در رابطه با برخی نیازها (مانند ضرورت پیداکردن راهحل برای برخی بیماریهای صعب العلاج از قبیل سرطان و ایدز و …) تفاوتی میان شرق و غرب نیست؛ ولی باز بیشک در رابطه با برخی نیازها تفاوتهای گسترده و عمیقی هست که غفلت از آن، موجب دنبالهروی کورکورانه میشود.به عنوان مثال: یکی از نیازهای علمی و پژوهشی جهان اسلام، ضرورت تجدیدنظر در شیوه اسلامشناسی یا تفقه در دین است؛ چنانکه حضرت امام خمینی (ره) فرمودهاند: اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست. فتوای شخصیت برجستهای چون حضرت امام درباره عدم کفایت اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه، هشدار بسیار مهمی است که جامعه علمی ـ حوزوی و حتی علمی ـ دانشگاهی ما باید آن را جدی بگیرد، زیرا عدم توجه جدی به این هشدار اساسی، دارای لوازم بسیار ویرانگر و حتی خطرناک برای هر دو قشر و کل جامعه و جهان اسلام و بلکه بشریت است ویرانگر است؛ زیرا اگر سخن امام درست باشد؛ یکی از لوازم آن اینست که نیروهای انقلاب در چارچوب اجتهاد مصطلح، دست کم در دراز مدت، قادر به اداره جامعه نخواهند بود و این، یعنی شکست انقلاب و هدر دادن کل هزینههای مادی و معنوی و انسانی. خطرناک است؛ زیرا: چون جامعه بدون برنامه نمیتواند به حیات خود ادامه دهد، لذا اگر برنامههای خودی و مبتنی بر اجتهاد مصطلح قادر به اداره جامعه نباشد، مسئولان ناگزیر از بازگشت به آغوش و دامان برنامههایی خواهند شد که هدایت و رهبری آن در دست دشمن و استکبار جهانی، یا در حالت بسیار خوشبینانه، در دست کسانی است که اغلب دارای تفکرات سکولاریستیاند.
وی تأکید کرد: به عبارت دیگر حتی اگر خیلی خوشبینانه نگاه کرده و گمان کنیم که هدایت و رهبری پژوهشها و نرمافزارها و برنامههای جهان در دست نخبگان است نه مستکبران، تازه با یک مشکل بسیار اساسی دیگر مواجه خواهیم شد؛ و آن، اینکه نخبگان جهان، اغلب، در چارچوب و پارادایم معرفتشناسی و جهانبینی و نظام ارزشی مدرنیته فکر میکنند و حال آنکه ما از منتقدان این چارچوب فکری هستیم و نمیتوانیم به طور کامل با آنها هماهنگ و همراه باشیم. همین تفاوت در دیدگاه و چارچوبهای نظری اساسی، در تشخیص مسایل و تبیین ارتباط میان مسایل و اولویتگذاری و طراحی هندسه مسایل و در نهایت، در زمینه سیاستگذاری علم بسیار مؤثر است. بنابراین جامعه علمی ما اعم از حوزویان و دانشگاهیان، خود باید به فهرستی از مسایل و مشکلات انسان معاصر دست یابند و فعالیتهای علمی ـ پژوهشی خود را متناسب با آن فهرست انجام دهند. بیشک اگر چنین شود، شاهد توسعه حقیقی علم حقیقی خواهیم بود؛ و الا همچنان باید در دام نامرئی شبه توسعه علم مجازی باقی بمانیم و به نام توسعه علم درجا بزنیم و دور خود بگردیم.
منبع: خبرگزاری مهر
https://ihkn.ir/?p=2514
نظرات