به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله علیرضا اعرافی، مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور در درس خارج «فقه روابط اجتماعی» به بررسی موضوع حب و بغض پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه میکنید؛
معانی ولایت
آنچه ما در اینجا شاهدیم چند بحث در مفهوم ولایت است. یکی اینکه اصل این مفهوم چه چیز بوده است؟ یک بحث این است که ولایت مشترک لفظی است یا معنای جامعی دارد یا اینکه یک معنا دارد بقیه مجازند؟ این یک بحث راجع به ولایت. یک بحث این است که اگر مشترک لفظی باشد پایه اولیه کدام بوده است؟
از لحاظ پایه اصلی از کتب لغت به دست میآید که معنای اصلی و پایه همان قرب بوده و پس از آن در محبت و نصرت و قیمومت و ولایت به کار رفته است. به نحو مشترک لفظی؛ اما نکته مقابلش هم آن است که در این کلام علامه طباطبایی است که معنای اصلی همان قیمومت و سرپرستی است و بعد در بقیه به کار رفته است. بقیه هم که به معنای قرب گفتهاند داعی مذهبی داشتهاند. این دو نظریه است.
1 - کسی بگوید آن معنای اصلی قرب است یک نظریه است.
2 - نظریه دوم اینکه معنای اصلی همان قیمومت و ملک و تدبیر است
بحثی هم هست که تعدد معانی به نحو مجازات است یا به نحو مشترک لفظی. مجموعاً چهار قول میشود اینجا استفاده کرد:
1 – از لحاظ مذهبی انسان دوست دارد بگوید ولایت به معنای همان قیمومت است و معانی دیگر مجازی است. لذا وقتی میگوید مولا و ولی اصلش همان ولایت است بقیه دیگر مجازات است. این تندترین نگاهی است با داعی مذهبی و کلامی. آن وقت کسی اگر این دو نکته را بپذیرد: اینکه اصل همان ملک و تصرف شیء و قیمومت است. معانی دیگر هم حقایق نیستند به نحو اشتراک لفظی بلکه مجازاتاند. اگر این دو حرف زده شود آن وقت حدیث غدیر و انما ولیکم الله میگوید همه به معنای ولایت قیمومت هستند؛ و جایی که به معنای قیمومت نیست مجاز میدانیم.
2 - نظریه دوم این است که کسی نکته اول را بپذیرد و بگوید نقطه شروع ملک تصرف الغیر و قیمومت بوده و بعد معانی دیگر به نحو حقیقت شده است و به نحو اشتراک لفظی است که اصل را آن معنای قیمومت میگیرد.
3 - نظریه سوم اینکه بگوییم معنای اصلی همان قرب است و سایر معانی مجازات است.
4 - نظریه چهارم اینکه بگوید معنای اصلی قرب است ولی سایر معانی، معانی حقیقیه به نحو مشترک لفظی است.
پس چهار نظریه در مفهوم ولایت میشود استفاده کرد.
ما اگر بخواهیم نگاههای کلامی را برجسته نکنیم نظریه چهارم درست است. بله اگر کسی بتواند شواهدی پیدا کند ممکن است نظر اول را بپذیرد ولی به نظرم کار سختی است مخصوصاً با نکتهای که این واژهها اصل تولدش در معانی محسوسه است. آرامآرام در معانی دقیق و دارای ظرافت و حساسیت آمده است.
اینکه میگفتند علامه امینی هم میگویند نظر اول صحیح است از کلام علامه این به دست نمیآید. علامه تمرکزش روی این است که مولا به معنای اولی است. مولا به معنای اولی است؛ و زحمت بسیار کشیده است دهها کتاب را مراجعه کرده و شواهد ریز را مشاهده کرده که مولا به معنای اولی به کار رفته است. ما به ذهنمان بیشتر نظر چهارم میآید و انتخاب هر یک از معانی محبت قرب نصرت و قیمومت قرینه معینه میخواهد.
بالای 20 معنایی هم که در الغدیر آمده حدود هشت تا اصلیها و مشترک لفظی است بقیه آنها مجازی است. تفکیکش برای خودش.
این مباحث مهمی است که در باب ولایت آمده است. یک مطلب دیگر در واژه ولایت اینکه ولایت به معنای قیمومت چه مفهوم حقیقی تک باشد یا به نحو مشترک لفظی یا مجازی باشد یا مشترک معنوی باشد هر کدام را بگوییم ولایت به معنای قیمومت مراتب و درجات دارد و مقول به تشکیک است.
1 - جایی ممکن است بگوییم انما ولیکم الله به معنای ولایت تکوینی و تشریعی و حق تصرف کامل و ولایت تامه مطلقه است.
2 - ولایت ائمه که خود نوعی ولایت است.
3 - درجاتی هم دارد که بین مؤمنین است که بعضهم اولیاء بعض. این هم ممکن است بگوییم بعضهم اولیاء بعض یعنی حق تصرفی در هم دارند اما حق تصرف خیلی ضعیف. در حدی که حق دارد امر به معروف و نهی از منکر کند. حداقلی است.
جمعبندی مباحث اینکه اگر بخواهیم منصفانه در لغت نظر بدهیم این است که واژه ولایت با مشتقاتش مشترک لفظی میان حدود شش معناست و هر یک از آنها اگر بخواهد انتخاب شود قرینه معینه میخواهد؛ بنابراین در هر آیهای که وارد میشویم باید ببینیم اولیاء و ولی در کدام معنا استعمال شده است. باید سراغ قرائن برویم.
ما گفتیم مشترک لفظی اقسامی دارد:
1 - میان معانی هیچچیز مشترکی وجود ندارد. یک قبیله لفظ قرب را به این معنا به کار میبرده و قبیله دیگر در معنای دیگر. خبر هم نداشتهاند. لغت شناسان که اینها را جمع کردهاند گفتهاند مشترک لفظی است. این مشترک لفظی خالص و ناب است که از دو منشأ کاملاً جداست.
2 - مشترکهای لفظی هم داریم که ریشه واحدی داشته است. ابتدا مشترک معنوی بوده بعد مجاز شده بعد مشترک لفظی شده است. غالب مشترکهای لفظی این نوع است.
معنای ولایت در آیه
در آیه سابق ﴿وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياء﴾ بعض گفتیم یا به معنای همان ولایت ادنی مراتب ولایت است یا به معنای همان اخوت و محبت است. بنابر بعضی معانی مدلول مطابقیاش محبت است و بنابر بعضی معانی التزامیاش محبت است. اولیاء به معنای قیمومیت هم که میگوییم در آن نوعی از محبت هم وجود دارد. حرفی بود که در آنجا هم زدیم؛ اما در این آیه باید چه کنیم؟ میگوید ﴿لا تَتَّخِذُوا الْكافِرينَ أَوْلِياءَ﴾. مشترک لفظی است. چند معنا میتواند داشته باشد:
1 - صاحبان حق تصرف باشد. اگر این مراد باشد این آیه مفهوم آیه ﴿لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلا﴾ میشود. قاعده نفی سبیلی که از قواعد مهم فقه سیاسی ماست و قاعده حاکمهای است که مرد تا مرتد شد زنش جدا میشود یکی از ادلهاش این است که مرد چون نوعی ولایت دارد با کفر ولایتش قطع میشود. در ارث هم همینطور. هر جایی که دست برتری کافر بر مسلم پیدا میکند دستش را میکند. این آیه هم همین معنا را پیدا میکند؛ یعنی زیر بار ولایت آنها نباید بروید. لذا آیه دلیل قاعده نفی سبیل میشود.
2 - اولیاء نگرفتن یعنی نصرت نگرفتن؛ یعنی ناصر خود نگیرید در آیات دیگر هم داریم ولیجه و بطانه نگیرید آنها را؛ یعنی آنها را به کمک نگیرید.
3 - اولیاء اینجا به معنای محبت باشد؛ یعنی طرح دوستی با اینها نریزید.
آن وقت دوستی هم نگیرید دو معنا دارد:
1 - طرح دوستی ظاهری با آنها نریز
2 - همان مودت قلبی مراد است. قلباً آنها را دوست نداشته باش. طبعاً چیزهای دیگر هم دنبالش میآید.
انتهای پیام/