به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق محمدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج «فقه پزشکی» به بررسی احکام پیوند اعضا پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
در پیوند اعضا ما سه مرحله بحث داریم؛ یک مرحلهاش حکم تکلیفی اولی. مرحله دوم، حکم تکلیفی ثانویه و مرحله سوم حکم وضعی است که این هم خودش اقسامی دارد. حکم اولی تکلیفی مورد بحث واقع شد و سه تا دلیل برای حکم تکلیفی اولی که حرمت باشد، بیان کردیم و از هیچ کدام از این سه دلیل نتوانستیم استفاده کنیم که پیوند اعضا حرمت دارد به حکم اولی تکلیفی این خیلی خلاصه از بحث گذشته بود.
یک مقدمه دیگر هم لازم است بیان کنیم در رابطه با پیوند اعضا ما چهار قسم پیوند داریم؛
1 - یک پیوند انسان زنده به زنده: پیوند عضو انسان زنده به زنده این خودش بر دو قسم است؛
قسم اول: یک وقت عضو خودش را به خودش وصل میکنند پیوند میزنند عرض کردیم مثل اینکه رگ پا را برمیدارند و برای عروق قلب استفاده میکنند از خودش به خودش.
قسم دوم: این است که از یک انسان زنده به انسان زنده دیگر پیوند میزنند.
2 - پیوند از مرده به زنده است، یعنی یک شخصی مرده ولی اعضاش قابل استفاده است قطع اعضا میکنند به شخص دیگری که زنده است پیوند میزنند.
3 - قسم سوم اینکه از شخص مبتلا به مرگ مغزی عضوی را جدا میکنند و به یک شخص مورد نیاز پیوند میزنند.
4 - پیوند عضوی از حیوانی به انسان: از یک حیوانی عضوی را میگیرند حالا چقدر استفاده شود محل بحث است از حیوانی عضوی را میگیرند به انسانی متصل میکند و پیوند میزنند.
یک قسم دیگر است که بهتر این است که بگوییم از ملحقات بحث پیوند است، پیوند یک عضو مصنوعی به یک انسانی، مثلا فرض بفرمایید قلبی که مصنوعی است و با باطری کار میکنند به انسانی پیوند میزنند این اقسامی است که برای بحث پیوند است.
در رابطه با مذهب هم باید بحث کنیم یعنی چه: یعنی اینکه خود پیوند از لحاظ مذهب هم دارای اقسامیاست.
قسم اول: یک وقت این است از یک شخص مومن و مسلمان عضوی را جدا میکنند به انسان دیگری پیوند میزنند، از یک شخص شیعه و مسلمان عضوی را جدا میکنند، یک وقت پیوند از شخص کافر است به شخص مسلمان یا مومن.
کافری که عضوی را از آن جدا میکنند نیز اقسامی دارد.
1 - کافر حربی و ابه کافر آن است که اولا در حال جنگ با مسلمان باشد، مثل اسرائیل کافر حربی است مصداق اتم آن اسرائیل است که جنگ با مسلمان دارد و هیچ گونه بحث مسالمت آمیز و احترام به حقوق مسلمان را ندارد.
البته مردمی که با این دولت کافر حربی همکاری میکنند آنها هم کافر حربی محسوب میشوند یعنی مردم اسرائیل که غیرنظامی هستند اما کمک میکنند به حکومت آنها کافر حربی محسوب میشوند.
2 - کافر ذمی است کافر ذمی این است که؛ اولاً اهل کتابی است مسحیت، یهود. ثانیاً هم زیستی با مسلمآنها دارد و احترام به قوانین میگذرد. ثالثاً جزیه پرداخت میکنند در صورتی که حکومت اسلامی از آنها جزیه بخواهد، اگر جزیه نخواهد مطلبی نیست اما اگر حکومت اسلامی از این کافر ذمی جزیه بخواهد باید جزیه پرداخت کند تا بشود کافر ذمی. رابعاً، در مملکت اسلامی هم زندگی میکند کافر ذمی آن است که تو ممکلت اسلامی زندگی کند این را میگویند کافر ذمی.
3 - کافر معاهد به آن میگویند. اولاٌ، خارج از مملکت اسلامی است تو مملکت اسلامی زندگی نمیکند. ثانیاً، با مسلمان عهد و پیمان دارند عهد دارند و پیمان دارند که الان در زمان ما یکی از قالبهای عهد و پیمان ایجاد سفارت خانه است، همین که سفارت خانهای در مملکت اسلامی داشته باشند این خودش عهد و پیمان است.
نکته: یک قسمی از کافر معاهد به آن میگویند کافر مُستامن کافر مُستامن این است که به طور موقت با یک حکومت اسلامی یک عهد و پیمانی در امور مختلف دارد، مثلا یک کافری یک شخص مسیحی یا یهودی ویزا میگیرد، جهان گرد است، پناهنده است، اینها را میگویند کافر مُستامن یعنی طلب کننده ایمنی که این کافر مُستامن جزئی از کافر معاهد است این قسم دیگری نیست.
4 - کافر مهادن، یعنی نه در حال جنگ است و نه عهد پیمانی با حکومت اسلامی دارند، حالت صلح و مسالمت آمیز دارند، مثل بعضی از کشورها که در مملکت ما نه کافر ذمی هستند نه معاهد هستن نه کافر حربی هستند سفارت ندارند در مملکت ما اما با مسلمانها در جنگ نیستند و کاری به مسلمانها ندارند. این دسته هم به آن میگویند معاهد و این آیه شریفه قرآن «لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»(1)
این آیه شریفه قرآن به ما این مطلب را میرساند که با غیر از کافر حربی باید مسالمت آمیز زندگی کرد احترام دارند، حرمت باید نگه داشت، البته مراتب دارد حرمت نگه داشتن غیر کافر حربی که نمیخواهم وارد این مطلب شوم.
بنابراین ما در پیوند اعضا با این اقسام هم مواجهه هستیم باید بحث کنیم یک موقع پیوند عضو کافر حربی پیوند عضو کافر ذمی است یک و قت پیوند عضو کافر معاهد است که از کشورهای دیگر که میآیند به مملکت اسلامی اینها هم مورد بحث است.
جنسیت نقشی تو بحث ندارد مثلا بگوییم پیوند عضو مرد به زن، زن به مرد، زن به زن، مرد به مرد، از لحاظ حکمی خیلی بحثی ندارد، اینها را ما بیان نمیکنیم، اگر بخواهیم بیان کنیم اقسامی دیگری هم هست پیوند سفید به سیاه پوست، سیاه پوست به سفید پوست اینها نقشی در بحث ما ندارد آن اقسامی که نقش دارد تو بحث ما آنها را بیان میکنیم. یعنی اقسامی مثل جنس مخالف و رنگ و قومیت اینها نقش ای ندارد در بحث تفاوتی در پیوند اعضا ایجاد نمیکند،
بحث ما راجع حرمت تکلیفی اولی بود آیا پیوند اعضا حرمت تکلیفی اولی دارد یا ندارد سه دلیل عرض کردیم.
1 - حرمت میت مسلمان مانند زنده مسلمان است، روایت خوانده شد لانه حرمته میته کحرمته و هو حی. این بحثش گذشت این دلیل اول گفتیم دلیلی نیست که بخواهد حرمت تکلیفی را برای ما اثبات کند.
دلیل دوم: ادله مُثله کردن بود که گفتیم این هم در بحث ما نقشی ندارد.
دلیل سوم: ادله وجوب دفن میت مسلمان بود که گفتیم این هم دلیل برحرمت قطع عضوی از بدن و پیوندش به بدن دیگری نمیشود.
در رابطه با قطع عضو از مسلمان گفتیم که اگر برای پیوند یکی عضوی را قطع کنیم و پیوند بزنیم به انسان دیگر یا به خودش گفتیم حرمت تکلیفی اولی ندارد یک جمله من عرض کنم و بعد یک توضیح بدهم.
اگر قطع عضوی از مسلمان و پیوند زدن به آن عضو در مسلمان و مومن حرام تکلیفی اولی نباشد، در رابطه با کافر هم به طریق اولی حرمت تکلیفی اولی ندارد پس اگر قطع عضوی از مسلمان و مومن و پیوند زدن آن عضو حرمت تکلیفی اولی ندارد نسبت به کافر هم به طریق اولی.
توضیح اولویت: که یکی از ادله که برای حرمت تکلیفی اولی استفاده شده است، همین عبارت روایت است لانّ حرمته میته کحرمته و هو حی یعنی ادله حرمت این ادله حرمت در مورد کافر حربی ساقط است، یعنی کافر حربی احترامی ندارد تا بخواهیم به ادله حرمت استفاده کنیم.
کافر حربی به هیچ عنوان احترام ندارد و خوناش هدر است، اموالاش مورد تصاحب است، اصلا هیچ احترامی ندارد کافر حربی است؛ بنابراین اگر در قطع عضوی از مسلمان اگر حرام نباشد از کافر حربی به طریق مشکل ای ندارد. عبارتی است از مرحوم سبزواری در ایشان عبارتاش این است أما الذمی فحرمته متقومة بحیاته فإذا مات یخرج عن الذمة.(2)
کافر ذمی احتراماش تا زمانی است که زنده باشد و زمانی که مُرد از ذمی بودن خارج میشود و احترامی هم ندارد، بنظر ما این حرف درست نیست ادلهای که احترام کافر ذمی را برما واجب میکند مطلق است، بین حی و میت فرقی گذاشته نشده است، کافر ذمی احترام دارد یعنی آن مقداری که تو زنده بودن برایش قائل هستیم تومیت بودن هم قائل هستیم.
منتها یک نکته است قطع عضو از مسلمان اگر جایز باشد از کافر ذمی به طریق اولی جایز است، چرا چون احترام مسلمان ذاتی است، احترام کافر ذمی عرضی است، مسلمان احترامی که دارد بالذات احترام دارد اما کافر ذمی بالعرض به خاطر رعایت کردن احترام مسلمان از طرف آنها احترام میگذاریم؛ بنابراین اگر چنان چه قطع عضو از مسلمان جایز باشد از کافر ذمی به طریق اولی جایز است.
ادله دیگر که بحث حرمت مُثله کردن باشد، یکی هم وجوب دفن میت مسلمان باشد اینها هم در رابطه با کافر معنا ندارد به دلیل اینکه گفتیم قطع عضو اصلا از مصادیق مُثله کردن نیست مُثله کردن یعنی قطع عضو ازروی عناد و دشمنی، نهایت دشمنی به طرف مقابل از روی اغراض شیطانی، قطع کردن یک عضوی را میگویند مُثله، قطع یک عضو به خاطر پیوند زدن به یک شخص دیگری عقلایی است و این مُثله کردن نیست.
وجوب دفن میت مسلمان هم در کافر اصلا معنا ندارد، چون دفن میت مسلمان واجب است، دفن میت کافر که واجب نیست برای ما واجب نیست که کافر را دفن کنیم، بنابراین این دلیل در رابطه با کافر موضوعیت ندارد در رابطه با مسلمان گفتیم دلیل بر حرمت قطع و پیوند عضو نمیشود.
بنابراین اقسام قطع عضو از یک شخص چه مرده باشد چه زنده باشد چه کافر باشد چه مسلمان باشد ما دلیلی پیدا نکردیم که حرمت تکلیفی اولی داشته باشد.
انتهای پیام/
پی نوشت؛
1 - ممتحنه/سوره60، آیه8.
2 - مهذب الاحکام فی بیان حلال و الحرام، السبزواري، السيد عبد الأعلى، ج29، ص336.