تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, مبانی علوم انسانی اسلامی, مشروح خبرها
شماره : 16569
تاریخ : ۳۰ اردیبهشت, ۱۳۹۹ :: ۱۵:۱۵
کم توجهی به موضوع‌شناسی فقهی هنر و هنرها در نشست علمی بررسی شد؛ کم توجهی به موضوع ‌شناسی فقهی هنر و هنرها تلاش‌های شکل‌گرفته درباب موضوع‌شناسی فقهی، مطلوب است؛ اما عمدتاً متوجه موضوع‌شناسی عام است و به طور خاص در عرصه موضوع‌شناسی فقهی هنر و هنرها، مطالب و تحقیقات دندان‌گیری انجام نشده است.

به ‌گزارش پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح_اندیشه، اولين نشست از سلسله نشست‌های فقه تخصصی با موضوع «نقد روش موضوع ‌شناسی سنتی تعينات هنری» با ارائه حجت‌الاسلام‌ والمسلمين مهدی داودآبادی و نقد و داوری حجت‌الاسلام والمسلمين محمد عشايری‌منفرد در تاريخ 27 ارديبهشت در قالب «وبينار» از سوی موسسه فتوح اندیشه برگزار شد.

حجت‌الاسلام داودآبادی در محور نخست که معطوف به تبیین هدف بحث و مقدمات آن بود به کاستی‌های روش‌شناختی در موضوع‌ شناسی رایج در احکام فقهی هنر، اشاره نمود و تصریح کرد؛ تلاش‌های شکل‌گرفته درباب موضوع ‌شناسی فقهی، مطلوب است؛ اما عمدتاً متوجه موضوع ‌شناسی عام است و به طور خاص در عرصه موضوع‌ شناسی فقهی هنر و هنرها، مطالب و تحقیقات دندان‌گیری انجام نشده است.

وی در محور دوم با اشاره به جایگاه عنوانِ هنر در قلمرو موضوعات فقهی اظهار داشت: موضوعات در عرصه فقه به دو دسته منصوصه و غیرمنصوصه تقسیم می‌شود که هر کدام در دو حوزه صرفه و مستنبطه بررسی می‌شوند. منظور از منصوصه آن دسته از موضوعاتی هستند که از مخترعات شارع بوده، و در کتاب و سنت، حکم آنها بیان شده است. همچنین غیرمنصوصه موضوعاتی هستند که در بین آیات و روایات، نصی بر آنها وجود ندارد و به دو دسته صرفه مثل شیربَها و مستنبطه، قابل تقسیم هستند. موضوعات غیرمنصوصه مستنبطه نیز به موضوعات خرد مثل هنر و پول مجازی تقسیم می­‌شوند.

حجت‌الاسلام داودآبادی مواجهه فقها با موضوعات غیرمنصوصه را اینگونه تبیین کرد: مواجهه فقیه با موضوعات غیرمنصوصه به دو صورت متصور می‌­باشد: نخست مواجهه منفعلانه؛ در این مواجهه، موضوعات فقهی در قالب استفتاء بر فقیه عرضه می­‌شود و فقیه در مقام افتاء، موضوعات مستحدثه را تحت عناوین شناخته شده منصوصه قرار داده و حکم آن موارد را به موضوعات مستحدثه تسری می­‌دهد. چنانکه علامه در مختلف‌­الشیعه، موضوع «شیربها» را ذیل عقد جعاله قرار داده است.

وی اضافه کرد: مواجهه دوم فعال و البته روش بایسته است: در این روش فقیه در سه محور: مفهوم­‌شناسی، مصداق­‌شناسی و صدور حکم از طریق مناسبت حکم و موضوع در حد کلان دست به استنباط می‌­زند. در مواجهه فعال با موضوعات مستحدثه پیچیده، موضوع ­‌شناسی و مصداق‌­شناسی آن، با دو مبنای نظری قابل بررسی است.

پژوهشگر مؤسسه فتوح اندیشه در محور سوم به گزارشی مختصر از مصادیق و تعینات هنرها اعم از؛ شعر، مجسمه‌سازی، موسیقی، تصویرگری و خوانندگی، در ادبیات فقهی و آراء فقهاء پرداخت و اظهار داشت: با مراجعه به آراء فقهاء در کتب فقهی، این واقعیت روشن می­‌شود که بر خلاف خود هنر  بما هو هنر، تعینات هنری یاد شده، در زمره موضوعات مستنبطه قلمداد شده­‌اند. فقهاء در حکم­‌شناسی تعینات هنری، بر برخی از شاخصه‌­های مهم کلام شیخ تمرکز داشته‌­اند و استدلال‌های فقهی خود را بر مدار آنها صورت­بندی کرده‌­اند. از جمله این مولفه­‌ها می‌­توان به «محاکات» و «صورت» اشاره نمود.

وی در محور آخر و در جمع‌بندی نظرات خود، سه نقد عمده را در شناخت موضوع هنر و تعینات آن مطرح کرد: نخست؛ نوع نگاه فقهاء به عرف و مراجعه به آن است. هر چند آراء فقها در این رابطه تنوع دارد اما می‌توان به طور کلی گفت که ارجاع به عرف در تشخیص تعینات هنری، دارای ابهام است. عرف خام یا عرف عام کدامیک اصالت دارد؟ همچنین در تشخیص‌های هنری باید به عرف زمان شارع مراجعه کرد یا عرف زمان حال؟.

حجت‌الاسلام داودآبادی اضافه کرد: دوم؛ اسم‌گرایی است. منظور از اسم­‌گرایی، اصالت دادن به عناوین فقهی منصوصه و عرفی در فرایند حکم­‌شناسی است. لذا در فقه قاعده «الاحکام تدور مدار الاسماء» معروف است. به این معنا که «الاحکام تابعه للاسماء من حیث الحلیه و الحرمه؛ احکام شرعی از حیث حلیت و حرمت تابع نام­ها و عناوین هستند. اولا: این قاعده به صورت مطلق، قابل استناد نیست. چرا که در مقام اثبات، حمل بر غالب موارد می­‌شود. ثانیا: این قاعده تنها دلالت بر ثبوت حکم می­کند؛ لذا نمی‌­توان برای نفی حکم، بدان استناد جست.

وی ادامه داد: سوم؛ توجه به قیود، صفات و عوارض تعینات هنری است. این شیوه زمانی کارآمد خواهد بود که فقیه تشخیص دهد این قید یا صفت در تحقق ماهیت موضوع دخالت داشته و تغییر آن قید، یا زوال آن، باعث تغییر موضوع می‌شود. چون در تعینات هنری، غالب قیود و صفاتی که در لسان ادله وارد شده‌اند، واسطه در عروض حکم هستند و در ماهیت موضوع، دخالتی ندارند. مثلا در مجسمه­‌سازی و تصویرگری قید «عدم شباهت به صنع الهی» و یا «عدم صورت ذی روح»، و در خوانندگی، قیود «قصد تلهی» یا «متناسب با مجلس لهو»، قیود خارج از ماهیت موضوع بوده، قیود حکم هستند نه موضوع.

حجت‌الاسلام والمسلمین عشایری‌، عضو هیئت علمی جامعه‌المصطفی(ص) در بخش دوم نشست، با مهم و جدّی خواندن موضوع نشست، تأکید کرد: این موضوع بُعد فقهی و فلسفه فقهی دارد. همچنین از قلمروهایی است که منازعات میان روشنفکران و فقهاء را نیز دربردارد.

عضو هیئت علمی جامعه‌المصطفی(ص) در نقدهای خود به سه نکته کلّی اشاره نمود: نخست اینکه؛ اگر بخواهیم واقعاً فقهاء را در ورود به ساحت فقه هنر نقد کنیم باید به یک مفروض مهم، التفات داشته باشیم. فقه هنر و تعینات هنری به ساحتی از فقه تعلّق دارد که فقهای ما در آن ساحت نبوده و دغدغه و مسئله آن را به این شکلی که امروزه مطرح است را نداشتند. لذا اولین بایسته این است که نباید با دستگاه و اقتضائات فقه مضاف به سراغ فقه عام رفت؛ زیرا این فقه مضاف است که متولّی حل و فصل حکم موضوعاتی مانند هنر است و فقه عام صرفاً داده‌های اولیه در اختیار ما قرار می‌دهد.

وی در توضیح نکته دوم خود به یک پرسش مهم اشاره نمود: شاید این توقع بجا باشد که آقای داودآبادی به ما بگویند کارکردگرایی فقیه در نقدهای شما چه جایگاهی دارد؟ آیا کارکردگرایی خودش تبدیل به موضوع می‌شود یا بماهو کارکردگرایی متعلّق حکم شرعی، قرار می‌گیرد؟

حجت‌الاسلام عشایری در نکته سوم، توصیه به مطالعه بیشتر در خصوص تحقیقات موضوع‌ شناسی نمود و عنوان کرد: چند کتاب در این حوزه منتشر شده که نظرات فقهای حاضر ما هستند و البته سنّتی هم نیستند بلکه به عبارتی مدرن هم هستند. کتاب گفتگو با اساتید حوزه در قلمرو موضوع‌ شناسی، کتاب خوبی است، هر چند اگر متوجه «هنر و هنرها» نیست اما با اینحال؛ مطالب قابل استفاده‌ای در کلیت موضوع‌ شناسی دارد که تحقیق آقای داودآبادی را کامل خواهد کرد.

انتهای پیام/

منبع: فتوح اندیشه

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.