به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق محمدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج «فقه پزشکی» به بررسی احکام پیوند اعضا پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
بحث ما راجع حکم اولی پیوند اعضا بود که در رابطه با حکم اولی پیوند اعضا به این نتیجه رسیدیم که دلیلی برای حرمت پیوند اعضا نداریم سه دلیل بیان کردیم و از هر سه دلیل حرمت اولی تکلیفی استفاده نکردیم بنابراین باید در رابطه با حرمت ثانوی پیوند اعضا بحث کنیم که ببینیم از نظر حکم ثانوی میتوانیم پیوند اعضا را حکمش مشخص کنیم یا نه.
یکی از ادلهای که میتوان در این حکم ثانوی مورد بحث قرار بدهیم حدیث لاضرر و لاضرار است این حدیث نقلهای متعددی دارد به طوری که برخی ادعا کردند این حدیث در حد استفاضه است، یعنی این روایت، روایت مستفیضهای است، اینکه ما خبر واحد دو قسم داریم 1. یک قسماش این است خبر واحدهای معروف است از یک تا سه، اما یک خبر واحد داریم مستفیضه است یعنی از سه به بالا چهار تا روایت پنج تا به بالا تا قبل از تواتر، برخی هم تواتر را ادعا کردند گفتند این خبر لاضرر و لاضرار متواتر است حالا ما در این قسمتاش که مستفیضه یا خبر متواتر نمیخواهیم به طور تفضیل وارد شویم لکن یک نقلاش را من بیان میکنم که این نقل معتبری است و روایت موثق است سندش این است.
«عن عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ:
من ابتدا عرض کنم ما نمیخواهیم قاعده لاضرر و لاضرار را به طور تفضیل بیان کنیم چون یک مجالی دیگری میطلبد ولی در حدی که بحث ما جلو برود در مورد حدیث لاضرر ولاضرار بحث میکنیم. جریان لاضرر ولاضرار طبق این حدیث این است که یک رجل انصاری باغی داشته است که منزل او در این باغ بود، سمره بن جندب یک درخت خرما داشته که بعد از منزل این رجل انصاری بود، یعنی باید از کنار مثلا این خانه رد میشد و به درخت خودش سر میزد، این سمره بن جندب بدون اینکه اذن بگیرد مرتب به این درخت خرما خودش سر میزد و در واقع مزاحم رجل انصاری میشد، البته این طبیعی بوده باغی صاحبانش، پنج نفر، شش نفر هستند هر کدام مالک چند درخت گردو در این باغ الان هم همینطور است.
سمره بن جندب میگوید که اگر میخواهی وارد باغ شوید زن من دختر من ممکن است حجاب نداشته باشند، خبر بده، سمره بن جندب قبول نمیکند. رجل انصاری میآید خدمت رسول اکرم و از سمره بن جندب شکایت میکند، در روایت دارد از امام محمد باقر که میفرماید، پیامبر(ص) سُمره را خواست، آمد خدمت پیامبر(ص) حضرت فرمود «إِنْ أَرَدْتَ اَلدُّخُولَ فَاسْتَأْذِنْ فَأَبَى فَلَمَّا أَبَى سَاوَمَهُ حَتَّى بَلَغَ بِهِ مِنَ اَلثَّمَنِ مَا شَاءَ اَللَّهُ فَأَبَى أَنْ يَبِيعَ فَقَالَ لَكَ بِهَا عَذْقٌ يُمَدُّ لَكَ فِي اَلْجَنَّةِ فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِلْأَنْصَارِيِّ اِذْهَبْ فَاقْلَعْهَا وَ اِرْمِ بِهَا إِلَيْهِ فَإِنَّهُ لاَ ضَرَرَ وَ لاَ ضِرَارَ.»[1]
اگر خواستید داخل شوی اجازه بگیر به هر حال مسلمانی، بایست اجازه بگیری، و مزاحمت نداشته باشی(این روایت جنبه تربیتی دارد ببینید یک شخصیتی که عامه او را ازصحابه رسول خدا محسوب میدارند و میگویند این یکی از صحابه رسول الله است) وقتی سمره بن جندب درخواست پیامبر(ص) را رد میکند، پیامبر(ص) با او پیشنهاد فروش داد یعنی از طریق معامله خواست سمره بن جندب را مجاب کند، پیامبر(ص) ثمن را بالا برد این ماشالله کنایه از این است که پیامبر(ص) خیلی تلاش کرد این درخت را با قیمت بالا از او بخرد و او قبول نکرد، اباء کرد که بفروشد.
پیامبر فرمود که یک درخت در باغ بهشت به جای این درخت تضمین میکنم که به تو داده شود قبول نکرد، پیامبر(ص) به رجل انصاری فرمود برو درخت را از ریشه درآور و جلوی روی سمره بن جندب بینداز، چرا به خاطر اینکه در اسلام ضرر و لاضرار نیست. این لاضرر و لاضرار به تعابیر مختلفی آمد بعضی از روایات لاضرر و لاضرار فی الاسلام دارد. اما آنچه میخواهیم امروز بحث کنم در مفهوم این لاضرر و لاضرار که لای آن نافیه است یا لا ناهیه است.
قول اول: این است که لای نافیه است لا نفی جنس مثل لارجل فی الدار طبق این لا نافیه اقوال متعددی است. قول اول که مطرح میشود قول شیخ انصاری رحمت الله علیه است ایشان میفرمایند لاضرر و لاضرار نفی حکم ضرری میکند یعنی چه:
یعنی لاضرر معنایش این نیست که در خارج ضرری برای مسلمان وجود ندارد، چون کذب است در خارج ضرر برای مسلمان و مومن زیاد پیش میآید، بنابراین باید یک حکمی در تقدیر بگیریم بگوییم مراد از لاضرر یعنی حکم ضرری در شریعت وجود ندارد، حکم ضرری وجود ندارد نه اینکه ضرر وجود ندارد، ضرر که ماشالله وجود دارد میبینیم و قابل انکار نیست بنابراین ما به دلالت اقتضا باید یک چیزی را در تقدیر بگیریم که کذب لازم نیاد و آن حکم است مثل فاسال القریة از قریه که سوال نمیشود از اهل قریه سوال میشود. فاسال اهل القریة این یک قول است که ازشیخ فقها شیخ انصاری نقل شده است[2]
قول دوم که مطرح میشود قول آخوند خراسانی است: ایشان میفرمایند مفاد لاضرر نفی حکم ضرری است به لسان نفی موضوع ضرری این با نظر شیخ انصاری متفاوت است،یعنی چه: مرحوم آخوند میفرمایند: لاضرر یعنی موضوع ضرری در شریعت نداریم، مثل وضو ضرری ما نداریم، صوم ضرری نداریم، نفی موضوع ضرری میشود، منتها در پی نفی موضوع ضرری حکم ضرری نفی میشود یعنی از رهگذر نفی وضو ضرری حکم وجوب نفی میشود نفی وجوب ضرری نفی میشود اما از رهگذر نفی وضو ضرری.
بنابراین در نهایت حکم ضرری منتفی میشود ولی لسان لاضرر نفی حکم ضرری نیست لسان لا ضرر نفی موضوع ضرری است، به عبارت خلاصه تر وضوی ضرری منتفی میشود بعدش حکماش منتفی میشود وضو ضرری نداریم بنابراین حکم ضرری نداریم، وجوب در شریعت وضو ضرری جعل نشده است [3]
سوم قول مرحوم نراقی است ایشان میفرمایید لاضرر نفی ضرر غیر متدارک است یعنی چه: یعنی اینکه در شریعت ضرری که تدراک نشود نداریم، در واقع ایشان آن چیزی را که در تقدیر میگیرد غیر متدارک است در تقدیر غیر متدارک یعنی ضرری که تدارک نشود، مثلا اگر کسی ضرری به مال همسایه زد ما در اسلام ضرری که تدارک نشود نداریم.
لا ضرر غیر متدارک فی الاسلام ضرری غیر متدارک نداریم، بنابراین این لاضرر کنایه از لزوم تدارک است یعنی انسان باید ضرری که به دیگران رساند تدارک کند پس بنابراین لاضرر لساناش نفی است منتهی نفی ضرر غیر متدارک که نتیجهاش این میشود که تدارک ضرر واجب است لازم است باید انسان ضرری که به دیگران زده تدارک کند. [4]
نظریهای که تا اینجا بیان کردیم بنابر لای نافیه است: حالا میرویم سراغ لا ناهیه: اگر این لا را ناهیه بگیریم اینجا دو تا قول بیان شده است.
قول اول: قول شریعت اصفهانی است(شاگرد میرزا حبیب الله رشتی) ایشان میگوید لای لاضرر لای ناهیه است البته دو جور میشود تفسیر کرد مثل لاتضرب لاناهیه است یا اینکه بگوییم جمله خبریه است یعنی لای لا ضرر لای نفی است جمله خبریه است، اما در مقام انشا یعنی چه یعنی تو روایات هم زیاد آمده است که جمله خبریه است اما معنای آن انشاییه است، ظاهرش خبریه است، باطناش انشاییه است،تو روایات فراوان آمده است. شریعت اصفهانی لا را ناهیه بگیرد که بعید است.
نتیجه حرف شریعت اصفهانی: لاضرر میگوید ضرر رساندن به دیگران حرمت تکلیفی اولی دارد حرام است مثل شرب خمر حرام تکلیفی است چون دارد نهی میکند، از نهی هم مثل لاتشرب انسان حرمت تکلیفی میفهمد استحقاق عقوبت دارد اگر ضرر برسانید به دیگران. بنابرابن خلاصه کنم شریعت اصفهانی میگوید لای لاضرر در واقع معنایش جمله انشاییه نهی است و نهی آن هم نهی تکلیفی است مثل آیه شریفه قرآن «فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ»[5] اینها جملههای انشاییه هستند.
قول دوم کلام حضرت امام: ایشان هم میفرمایند جمله لاضرر معنایش انشاییه است، یعنی جمله خبریه در مقام انشاییه نهی است، ایشان هم همین را میفرمایند با شریعت اصفهانی از این جهت مشترک است که هر دو میفرمایند لاضرر جمله خبریه در مقام انشا است یعنی مفادش نهی است فقط فرقاش این است حضرت امام میفرمایند این نهی، نهی حکومتی سلطانی است یعنی پیامبر(ص) به عنوان حاکم فرمود لاضرر و لاضرارنه به عنوان پیامبری که احکام الهی را بیان میکند چون پیامبر(ص) دو تا شأن داشت یک مبین احکام الهی یکی هم حاکم بود این لاضرر از ناحیه شأن حکومتی سلطانی صادر شده است، بنابراین این لاضرر نهی است ولی نهی حکومتی سلطانی است
نکته: آن این است حالا چرا جمله خبریه آمده است در مقام انشا ازاول جمله انشاییه میآمد به جایی لاضرر میفرمود لا تذر به شکل جمله انشاییه میآمد.
جواب: این است که جمله انشاییه که به صورت خبریه میآید جهتش مبالغه کردن است در عرب جمله انشاییه را به صورت جمله خبریه میآورند در زمانی که میخواهند مبالغهای در یک مساله ای داشته باشند، بنابراین از این حیث جمله خبریه آمده است این پنج تا نظریه که به اصطلاح از اصولیها و فقها صادر شده است ما خواهیم گفت که نظر ما هیچکدام از این پنج نظر نیست یک نظر دیگری داریم گفتم به طور تفصیل ما نمیخواهیم وارد بحث شویم فقط میخواستم فی الجمله لاضرر را برای عزیزان مطرح کنم وارد بحث پیوند اعضا بشویم.
انتهای پیام/
پی نوشت؛
[1] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج5، ص292.
[2] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج2، ص460.
[3] كفاية الأصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص381.
[4] عوائد الايام، النراقي، المولى احمد، ج1، ص14.
[5] بقره/سوره2، آیه1997.