به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح اندیشه؛ مدیران مرکز جامع علوم اسلامی ولی امر و پژوهشگاه فقه نظام به دیدار آیتالله شبزندهدار، عضو فقهای شورای نگهبان و شورای عالی حوزه رفتند. مشروح سخنان آیتالله شبزندهدار بدین شرح است؛
تجربه این مدت بنده این است که این شورای نگهبان و این وظیفهای که قانون اساسی فعلا بر عهدهاش گذاشته است این غیر از تصویری است که آقایان انتظار دارند و میگویند. یعنی از این ساختار فعلی شورای محترم نگهبان نمیتوان انتظار پرداختن به فقه نظام با آن مبانی، رویکردها و اهداف را داشت. اینقدر درگیر کار و مصوبات مجلس، هیئت وزیران، دیوان عدالت و آییننامهها هستیم که دیگر نوبت به فقه نظام و رسیدن به اهداف شریعت اسلام نمیرسد.
این که برای رسیدن به اهداف و مقاصد اسلامی باید چطور برنامهریزی کرد، نیازمند جایگاه دیگری است که فقه نظام عهده دار آن است. یعنی فقه نظام باید اهداف کلان و میان مدت را کشف کرده، برای طریق وصول به آن برنامهریزی کند. این کاری است که حوزههای علمیه میتوانند انجام بدهند و باید هم انجام بدهند. چون همانطور که عرض کردم شورای نگهبان فرصت این کار را ندارد. همین شبها ما در مجمع فقهی چندین مصوبه داشتیم که فقط خواندن آنها دو ساعت طول میکشید. هر کدام سی صفحه، چهل صفحه مصوبه است و باید بخوانید تا بفهمید خلاف شرع هست یا نیست؟ اما پیدا کردن آن هدف اسلامی اصیل و تعیین راه رسیدن به آن، کار پژوهشکدههای بزرگ است که از آنها توقع میرود.
جامع احادیث شیعه نسبت به وسائل الشیعه برتریهایی دارد. از جمله این که وسائل تقطیع زیاد دارد و اساسا یکی از دلایل مرحوم بروجردی برای نگارش جامع احادیث حذف این تقطیعها و آوردن روایتها به صورت کامل است، زیرا گاهی تقطیع قبل و بعد یک حدیث روی ظهور حدیث اثر میگذارد.
مشکل دیگری که در وسائل هست و در جامع حل شده است پراکنده نبودن روایات است. روایات وسائل خیلی پراکنده هست. چون طبق شرائع نوشته و خیلی ریزریز شده است. در حالی که جامع احادیث آن فرازی که دلالت میکند را کامل آورده است.
سومین نقصی که در وسائل الشیعه هست و در جامع نیست اشاره نکردن به آیات است. وسائل هیچ اشارهای به آیات نکرده ولی جامع این کار را انجام داده است.
برای آن که در حوزه فقه نظام موفقتر پیش بروید گروههایی داشته باشید که اینها با سوال وارد روایات بشوند و سپس هر چه مربوط به آن سوال و مسئله میشود را جمعآوری کنند. سپس گروه دیگری با دقت روی آن جمعآوری کار بکنند و ببینند آیا واقعا این روایت مربوط به آن موضوع هست یا نه؟
باید سوالات جدیدی که برای افراد در رشتههای تخصصی ایجاد شده است را یادداشت کرد و هنگام مراجعه به روایات آنها را مد نظر قرار داد، زیرا اگر بدون این سوالات به روایات مراجعه کنیم گاهی نکاتی که در روایات هست را درنمییابیم و ظهور برایمان پا نمیگیرد.
الان ما در این شرح وسائلی که داریم کار میکنیم زیر هر روایت مینویسیم المستفادات الفقهیه و غیر الفقهیه تا بعدا هم اگر کسی خواست این بحث را دنبال کند بتواند مراجعه کند و ببیند از هر روایت چه استفادههای فقهی یا غیر فقهیای شده است.
به فقه و اصول متعارف، اشتغال داشته باشید، چون این ژرفنگری و دقتهایی که در طول قرون شده است ذهن را ورزیده میکند. تجربه هم نشان داده کسانی که در این علوم کار نکردهاند در عرصههای جدید، حرف جدیای ندارند.
آقای شهیدی میفرمود این اواخر که سن آقای تبریزی بالا رفته بود به ایشان میگفتیم دیگر اصول نگویید و به همان فقه بسنده کنید. ایشان جواب داد میترسم اگر نگویم یادم برود. این اهمیت اصول فقه را نشان میدهد.
تدریس خوب است ولی جایگزین مباحثه نیست. چون در تدریس، شخص فقط مطالب یک کتاب را میخواند ولی مباحثه این طور نیست. پیوسته به مباحثه بپردازید و از آن جدا نشوید. من از مباحثه خیلی استفاده کردهام. حتی گاهی بیش از درس. ما چند نفر بودیم با هم کتابهای مربوط به درس را مباحثه میکردیم و سپس وارد درس میشدیم. این کار را مخصوصا در درس آقای وحید میکردیم. چون درس ایشان تفصیلی بود و نظرات آخوند، شیخ انصاری، آقا ضیاء عراقی، نائینی و حائری را حتما بحث میکردند.
من در دورهای درس زیاد میگفتم. مرحوم پدرم گفتند درسهایت را کم کن و عمقی کار کن. کار عمقی یعنی همین کارهای اجتهادی و مباحثات پیشرفته. پس تدریس خالی، کافی نیست.
در گذشته گاهی افراد یک کتاب را چند بار میخواندند. همین آقای جوادی آملی حفظه الله یک جلد اسفار را پیش سه نفر خوانده است. چون ملاک ایشان، فهمیدن و نقد کردن بوده نه رد شدن و پاس کردن. ولی امروزه حوصلهها کم شده است. همان یک بار هم به زور میخوانند.
البته خواندن دروس حوزه به شکل قوی حتما لازم است که عرض کردم. اما این که آدم بخواهد با صرف خواندن درسهای حوزوی به این نقطه برسد نمیشود. حتما اطلاعات مربوط به مسائل و موضوعات جدید را لازم دارد.
یادم هست وقتی نوجوان بودم، مرحوم آقای مصباح و پدرم کتابهای جامعهشناسی و روانشناسی را تهیه کرده بودند. آقایی هم که در دانشگاه اینها را خوانده بود دعوت کرده بودند. این شخص دانشگاهی میآمد و این کتابها را برای این دو نفر تدریس میکرد. چون میخواستند با جوانها ارتباط داشته باشند لازم بود که این مطالب را بدانند.
انتهای پیام/