تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, مشروح خبرها, مهم ترین خبر صفحه اول
شماره : 25617
تاریخ : ۸ آذر, ۱۴۰۰ :: ۱۳:۰۵
علوم اجتماعی-همایش ملی علامه مصباح یزدی فیلسوف علوم اجتماعی اسلامی در «همایش ملی علامه مصباح یزدی فیلسوف علوم اجتماعی اسلامی» مطرح شد؛ چرخه اسلامی سازی علوم انسانی از نظر آیت‌الله مصباح یزدی(ره)/ مناظرات علمی آیت‌الله مصباح و شهید مطهری از افتخارات حوزه علمیه است حجت‌الاسلام والمسلمین علی مصباح یزدی: مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی، پنج مرحله را برای اسلامی سازی علوم پیشنهاد می‌دهند؛ نقد علوم انسانی رایج بر اساس مبانی خود این علوم، تبیین و نقد مبنای این علوم، تبیین و اثبات مبانی علوم انسانی بر اساس اصول اسلامی، شناسایی مبانی صحیح مسایل مورد نیاز جامعه و پاسخ به نیازها با مبانی اسلامی.

به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح اندیشه؛ «همایش ملی علامه مصباح یزدی فیلسوف علوم اجتماعی اسلامی» توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد

مناظرات علمی آیت‌الله مصباح و شهید مطهری از افتخارات حوزه علمیه است

استاد علی اکبر رشاد در این همایش گفت: یکی از بحث های مهم و موثر در حوزه علوم اجتماعی، چیستی و هستی جامعه است. این مساله در حوزه های دانشی گوناگون، نقشی تعیین کننده دارند.

وی افزود: امروز که دغدغه تحول و تاسیس فقه نظام ساز، فقه حکومت، فقه سیاست، فقه اجتماعی، فرهنگ و فقه تمدن و... داریم جز به حل این مساله نمی‌تواند به فرجام مطلوبی پیوند بخورد. تا زمانی که در خصوص ماهیت اجتماع و جامعه، نتوانیم مبنای محکمی‌اتخاذ کنیم، تاسیس این رشته ها نیز به نتیجه نمی‌رسد.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: آیت‌الله شهیدمطهری و آیت‌الله مصباح یزدی در خصوص ماهیت و ترکیب جامعه دو نظر متفاوت داشتند. این مساله نیز از نقاط افتخارآمیز حوزه های علمیه است که این نزاع طلبگی همراه با احترام و شایستگی بود. این دو گروه در عین اینکه همسو هستند در یک حوزه دو نظریه را طرح می‌کنند.

وی گفت: آیت‌الله مصباح از یک فیلسوف فراتر بود و البته یک حکیم بود. یکی از زوایای متکثر این منشورواره حکمت و معرفت در این همایش مورد توجه قرار گرفت. فیلسوف می‌تواند در فکر بفلسفد، ولی حکیم نباشد. ولی ایشان حکیم بود. فکر و فعل و عمل ایشان حکیمانه بود.

استاد رشاد یادآور شد: آیت‌الله مصباح سراسر تواضع بود. وقتی ایشان با هم قطاران خود هم مواجه می‌شدند دست آنها را می‌بوسید. به رغم این توازن و همگنی و هم ترازی ولی وقتی به بزرگی از هم ترازان خود می‌رسید به اصرار دست او را می‌بوسید. این مسایل جزء در تعلیمات اسلامی تولید نمی‌شود.

وی افزود: بحثی را به عنوان تقسیم حکم در اصول طی دو سال مفتوح کردیم. یکی از تقسیمات حکم، تقسیم حکم فردی و اجتماعی است که اگر بخواهیم حکم واجب داشته باشید باید چیستی جامعه را حل کرده باشیم. در آنجا شش وجه و فرض را در خصوص ماهیت جامعه بیان کردیم که عملا هستی جامعه را از این شش فرض می‌توان به دست آورد.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: قبل از اینکه بدانیم اصلا حکم اجتماعی داریم یا خیر باید تکلیف جامعه را روشن کرده باشیم. این سوال مطرح است که آیا جامعه در هویت فردی می‌تواند، اصالت داشته باشد یا خیر؟ آیت‌الله مطهری به این حیث متمایل هستند و آیت‌الله مصباح مخالف آن را مد نظر داشتند.

وی گفت: سپس این مساله مطرح می‌شود که در این میان باید هویت فرد مشخص شود. به عبارت دیگر مرد و زن در قرآن کریم در ماهیت خانواده دیده شده اند و خانواده دارای اصالت است. خلقت و نسبت بین زن و مرد، ریشه در خلقت دارد. انگاره های مختلفی در این میان مطرح است.

استاد رشاد یادآورشد: در این میان ترکیب های مختلفی ایجاد می‌شود. از جمله اینکه چیزی به اسم اجتماع نداریم و یا اینکه جامعه پای در یک قالب وجودی و خارجی داشته باشد. مثل ترکیب عناصری که یک ماشین را درست می‌کنند دارای نسبتی باهم هستند و باهم دارای تعامل هستند. همچنین ترکیب انضمامی‌نیز در این میان مطرح است.

وی افزود: چهارمین وجه آن است که ترکیب انضمامی‌را به این معنا در نظر بگیریم و به جای اینکه بگوییم فرد در جامعه فانی می‌شود بگوییم که جامعه تجلی افراد است. گاهی فردی جامعه را می‌سازد و جامعه نیز تحت تاثیر آن فرد است.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: وجه پنجم آن است که هم واقعی و هم نسبی فرض شوند. یعنی واقعی از این حیث که فرض اول که اعتباری محض بود و فرض دوم که انتزاع داشت. یعنی برای فرد و اجتماع هویت و اصالت قائل می‌شویم. فرد برای خودش یک هویت دارد و نشاط و زیستی دارد و جامعه نیز به تناسب و فراخور خود. یعنی ضمن استقلال، این استقلال نسبی و اصالت دیگری را انکار نمی‌کنند.

وی گفت: در اینجا شخصیت فرد و جامعه در دو حوزه شکل می‌گیرد. عنصر اول، عنصر آفاقی است. در اینجا عوامل متکثر، متنوع هستند و عناصری که تحت تاثیر آنها بوجود می‌آیند متکثر می‌شوند و انواع افراد و انواع جوامع ایجاد می‌شوند. در اینجا افراد و جامعه درهم تاثیر می‌گذارند.

استاد رشاد یادآورشد: در جامعه مسایل انفسی و آفاقی ترسیم می‌کنیم چنانچه در حوزه فردی نیز عناصر انفسی و آفاقی را مد نظر داریم.

وی افزود: وجه ششم ترکیب حقیقی و خارجی است. در این میان، ما وجه پنجم را بر اساس آیات و اخبار و توجیهات عقلانی می‌پسندیم.

وی گفت: متاسفانه توهین هایی به ایشان می‌شد، ولی ایشان اصلا پاسخ کسی را نمی‌داد و مظلومانه رفتار می‌کردند. ایشان برخی ورود ها را نمی‌کردند و به شاگردان خود اشاره می‌کردند، ولی وقتی به برخی صحنه ها ورود می‌کردند و به شکل قوی به میدان آمدند.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: آیت‌الله مصباح یزدی در مواقع سنگین، همیشه به دلیل اخلاص خاصی که داشتند، وجودی عظیم را متجلی می‌شدند. ایشان زاهد و متواضع و بی ادعا بودند. همیشه ایشان خود را کمتر از دیگران می‌انگاشتند.

وی تصریح کرد: ایشان دست آیت‌الله جوادی آملی را که در حوزه فلسفه صدرایی در یک قطار هستند بوسید و در مقابل این بزرگان متواضع بود و برای همه ما یک درس بزرگ است.

چرخه اسلامی سازی علوم انسانی از نظر آیت‌الله مصباح یزدی(ره)

حجت‌الاسلام والمسلمین علی مصباح یزدی گفت: برای اداره یک جامعه در تراز اسلام، مساله تعیین کننده، علوم انسانی است که در تنظیم روابط اجتماعی، سیاست گذاری و برنامه ریزی و تامین ارزش های اجتماعی و فردی، باید راهنمای تصمیم گیران و مردم در رفتار فردی و اجتماعی باشد.

وی افزود: در همان سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب، فکر اسلامی سازی این علوم انسانی که عمدتا از کشورهای غربی یا شرقی آمده بود، نظراتی که بر اساس مبانی سکولار و بعضا ضد دینی استوار شده بود، تعیین کننده ساحت های مختلف زندگی اجتماعی، در تعلیم و تربیت، در نظامات اقتصادی و تنظیم روابط بین المللی و... نقش بازی می‌کردند، احساس شد که برای اینکه این علوم، با تعالیم دینی و اسلامی سازگار و یا بهتر بگوییم بر اساس مبانی دینی ساخته شده باشد، نیازمند یک حرکت و فعالیت سترگ هستیم که باید در جامعه علمی ایران اسلامی شکل بگیرد تا به تدریج در درازمدت ثمراتش را به جامعه اسلامی عرضه کند.

استاد حوزه بیان کرد: در این زمینه علم دینی در جمع های علمی، چه دانشگاهی و چه حوزوی به یک مساله روز مبدل شد و تلاش های زیادی برای تبیین معنا و لوازم و روش اسلامی سازی این علوم و سایر حواشی این کار انجام شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین مصباح یزدی اظهارکرد: اگر بخواهیم به چارچوب های کلی در زمینه علوم اجتماعی اسلامی اشاره کنیم، در ابتدا می‌توانیم از رویه ایشان پیروی کنیم که در هر بحثی، ابتدا به مفهوم شناسی هر مساله همت می‌کردند زیرا معتقد بودند که بسیاری از مباحثات و منازعات علمی که رخ می‌دهد به دلیل عدم مفهوم شناسی، افراد دیگر در این مباحث را دچار سوءتفاهم می‌کند و در آخر سر هم نتیجه مطلوب حاصل نمی‌شود.

وی گفت: در بحث علوم اجتماعی اسلامی نیز بحث علم، علم انسانی، اسلامی بودن، معیار اسلامی بودن یک علم، پیش نیازهای مفهومی‌و تصوری است که برای یک اقدام دراز مدت برای تولیدات علمی اسلامی لازم است.

وی افزود: وقتی امروز از علم دینی صحبت می‌شود، برداشت های متفاوتی نیز تولید می‌شود. آنچه آیت‌الله مصباح به عنوان تعریف منتخب بیان کردند این است که ما به مجموعه ای از گزاره ها و مسایل که حاوی گزاره هایی هستند و دارای موضوع و محمول هستند و محور همه آنها یک موضوع است، شامل موضوع مسایل است و زیر مجموعه یک مسایل قرار می‌گیرد، یک علم می‌گوییم.

استاد حوزه بیان کرد: ایشان نسبت به روش و هدف و حتی نتیجه ای که از تحقیقات گرفته می‌شود نیز تعریف را به شرط می‌کردند که آن مساله با هر روش منطقی و معتبری که بررسی شود و به هر نتیجه ای که بر اساس مقدمات و روش معتبر برسد جزو آن علم به شمار می‌آید. یعنی ممکن است یک مساله ای در کلام با روش عقلی اثبات شود و همان مساله را بر اساس روش نقلی هم میتوان اثبات کرد. مهم این است که مساله زیر مجموعه یک علم کلان باشد.

حجت‌الاسلام والمسلمین مصباح یزدی اظهارکرد: غلط بودن نتیجه یک مساله را از علم خارج نمی‌کند، بلکه یک نظریه اشتباه در یک علم است. ویژگی دیگر نظریه ایشان آن است که ویژگی علم شامل علوم توصیفی و دستوری است.

وی افزود: به همین دلیل علم در علوم انسانی شامل علوم انسانی توصیفی و دستوری می‌شود. روشی که برای حل مسایل علوم انسانی به کار گرفته می‌شود اگر روش قابل دفاعی باشد و بر اساس مبانی معرفت شناختی و روش شناسی معتبر باشد، صرف تغییر روش آن را از سیر علوم انسانی خارج نمی‌کند.

استاد حوزه بیان کرد: ایشان علوم انسانی را علومی‌می‌دانستند که به شناخت انسان و توصیف، تبیین و تفسیر پدیده های انسانی از آن جهت که انسانی اند و جهت بخشی به افعال و انفعالات انسان می‌پردازد که مجموعه ای از موضوعات و اهداف علوم انسانی را شامل می‌شود.

حجت‌الاسلام والمسلمین مصباح یزدی اظهارکرد: همچنین در تعریفی که برای اسلام به عنوان یک دین برای وصف آن قرار بگیرد، اسلام و دین را به مجموعه افعال و اعمال و باورهایی که معطوف به سعادت انسان می‌دانستند. این تعریف، تعریف هدف محور است.

وی گفت: اسلام شامل سه جز عقاید، اخلاق و احکام است. آیت‌الله مصباح یزدی در این نظریه خود سه ویژگی ارتباطی و ارگانیک را مد نظر دارد. یعنی اصول عقاید، ریشه های درخت علوم انسانی هستند. تنه این درخت، ارزش های راهبردی و اصولی هستند که ما را به جهت رسیدن به هدف خلقت راهنمایی می‌کنند و شاخ و برگ و میوه های درخت، علومی‌هستند که ما را در جهت انجام دادن یا ندادن رفتارها راهنمایی می‌کنند که در هر لحظه و شرایطی چه کاری ما را به سعادت حقیقی انسان نزدیک می‌کند.

حجت‌الاسلام والمسلمین مصباح،افزود: ایشان بیان می‌کنند، که علمی که علاوه بر داشتن مسایل و مرزهای مشترک با اسلام مبانی و اهداف و منابع آن با آموزه های اسلام موافق باشد یا دست کم با آن مخالف نباشد. اگر چنین علمی تولید کردیم، این علم اسلامی است. پس اگر این شرایط در دو شاخه دستوری و توصیفی باشد، این علم اسلامی است. پس از آن با آموزه های علمی باید سازگار باشد یا حداقل ناسازگار نباشد.

استاد حوزه بیان کرد: مصداق کامل و ایدآل علم اسلامی آن است که دستورالعمل هایش مطالب با ارزش های اسلامی باشد. منابع معرفتی، مبانی نظری، اصول ارزشی علوم دستوری باید مطابق با اسلام باشد یا دست کم با اسلام تنافی نداشته باشد.

حجت‌الاسلام والمسلمین مصباح یزدی اظهارکرد: مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی، پنج مرحله را برای اسلامی سازی علوم پیشنهاد می‌دهند. نخست نقد علوم انسانی رایج بر اساس مبانی خود این علوم. قدم دوم، تبیین و نقد مبنای این علوم است. مرحله بعد تبیین و اثبات مبانی علوم انسانی بر اساس اصول اسلامی است. قدم بعدی آن است که بر اساس این مبانی صحیح مسایل مورد نیاز جامعه اسلامی را شناسایی کنیم که برای اداره جامعه اسلامی چه سوالاتی را باید پاسخ دهیم؟ در گام بعدی نیز مسایل را با مبانی اسلامی، پاسخ می‌دهیم.

ارسال ۶۶ مقاله به «همایش ملی علامه مصباح یزدی»

حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه گفت: از سال گذشته مقرر شد که این همایش در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شود.

وی افزود: پایگاه استنادی علوم جهان اسلام و مراکز دیگر از جمله موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) نیز در برگزاری این همایش یاری کردند. پس از اعلام شورای عمومی‌۶۶ مقاله دریافت شد و دو کتاب تخصصی به همراه ۱۹ مصاحبه علمی ملی و بین المللی به همراه ۲۴ کرسی علمی ترویجی و سه پیش همایش نیز در این خصوص برگزار شده است.

استاد حوزه بیان کرد: در این همایش نیز جمعی از اساتید بزرگ حوزه حضور دارند. همچنین یک میزگرد تخصصی نیز در این همایش برگزار می‌شود.

دبیر همایش ملی علامه مصباح یزدی، گفت: آیت‌الله مصباح یزدی که جزو موسسین گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه بود، حق بزرگی به گردن این مرکز دارد. شورای گروه علمی فلسفه و فعالان گروه فلسفه و دبیر اجرایی همایش تلاش بسیاری برای برگزاری این همایش انجام دادند.

وی گفت: خوشبختانه مقالات و مصاحبه های بسیار خوبی برای این همایش تهیه شده است و قطعا با انتشار آثار، اهل قلم از آثار گرانسنگ آن بهره مند می‌شوند.

نظریه آیت‌الله مصباح یزدی در زمینه علم چه بود؟

حجت‌الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا در سخنانی بیان داشت:

تفاوت علوم به موضوعات است و محور، موضوع است. وقتی که پرسش می‌شود در اندیشه آیت‌الله مصباح چه نسبتی بین فلسفه و علوم اجتماعی است، مراد فلسفه به معنای خاص؛ یعنی متافیزیک است. علوم اجتماعی یا فلسفه اجتماعی نیز به انسان در حوزه ارتباطات اجتماعی‌اش می‌پردازد. رابطه فلسفه به معنای خاص با علوم اجتماعی از سنخ رابطه علوم باهم است و دو علم باهم ارتباط دارند. شاید این مطالبی که بیان می‌کنم خیلی روان باشد اما وقتی مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم مهم است. ریاضیات و علوم طبیعی و علم اخلاق هم با علوم اجتماعی نسبت دارد اما فلسفه هم با همه این علوم نسبت دارد که نسبت علم کلی با علوم جزئی است. اصل اینکه واقعیتی هست و قابل شناخت است و اصل اینکه علم به واقع هست و علم، ذات و هویتی دارد همه اموری است که سرنوشت همه علوم را دگرگون می‌کند.

علم فقط یک ابزار نیست، بلکه نور است و روشنگری می‌کند. همچنین یک اصل فلسفی است و اصل اینکه علم روشنگری است، سطوح مختلفی دارد و منابعی مانند عقل و ... دارد نیز مباحث فلسفی است و این مباحث در سرنوشت علوم دخیل است. البته فلسفه در برخی از مسائل خود از علوم جزئی هم می‌تواند کمک بگیرد اما این کمک‌ گرفتن نسبت به مباحث بنیادین فلسفه نیست.

وقتی گفته می‌شود آیت‌الله مصباح متافیزیسین است باید توجه داشت که علوم مدرن از کانت به بعد اصلا متافیزیک ندارد و فلسفه یک امر ذهنی است. البته کانت توجه داشت که علوم تجربی نیازمند فلسفه هستند اما در نگاه او فلسفه، نور نیست و صرفاً صورتی بر عالم می‌اندازد و اصلاً خیلی مسئله با آنچه آیت‌الله مصباح می‌گویند فرق می‌کند؛ یعنی ایشان پاسدار متافیزیک است؛ لذا رابطه فلسفه با سایر علوم در دیدگاه آیت‌الله مصباح رابطه علم با علم است؛ به این معنا که یک نور با نور دیگری رابطه دارد اما در دیدگاه‌های دیگر، رابطه یک غیرعلم با علم مطرح است.

تعریفی که آیت‌الله مصباح از رابطه فلسفه با علم دارند، رابطه علم با علم است و آنجا هم منطق خود را به حسب موضوع خود دارد و حتی تعریف ایشان همانطور که در فلسفه و هویت فلسفه به عنوان یک علم مهم است، در علوم اجتماعی نیز مهم است. باید توجه کرد که تعریف علوم اجتماعی، تعریفی مدرن است. وقتی علمی را در تعریف مدرن می‌بینید اینطور است که علم باید دانش تجربی باشد، پس گزاره‌های تجویزی مانند حقوق، دیگر علم نیست و مباحثی مانند علوم اجتماعی نباید بحث ‌ای تجویزی داشته باشند. در این دیدگاه، فلسفه هم علوم انسانی است و محدود می‌شود و رابطه فلسفه با علوم رابطه ساینس و انسانیات و فرهنگ خواهد بود.

با این بیان، وقتی گفته می‌شود رابطه فلسفه با علوم اجتماعی چیست، تفاوت دیدگاه آیت‌الله مصباح با دیگران روشن می‌شود. تفاوت ایشان با دیگران یک تفاوت بنیادین است و علوم و فلسفه را به معنای مدرن نمی‌دانند و رابطه اینها را نیز رابطه علم با علم می‌دانند.

نکته دیگر در باب نسبت بین علوم اجتماعی اسلامی با ایدئولوژی است که برخی‌ها مطرح می‌کنند. پاسخ این مسئله و طرح اشکال، با آن بحث ابتدایی که مطرح شد ارتباط وثیقی دارد؛ یعنی نسبت فلسفه با علوم اجتماعی باید روشن شود که چیست. سه دیدگاه در این زمینه داریم که یکی دیدگاه آیت‌الله مصباح است که بر این اساس می‌شود اسلامی شدن علوم را بررسی کرد که جنبه ایدئولوژیک دارد یا خیر.

یک دیدگاه که عمدتاً اشکال می‌کند اینکه ساینس و علوم اجتماعی را کلا یک دانش تجربی و آزمون‌پذیر می‌داند. وقتی می‌گوییم دانش و ارزش، در زمینه تفکر اسلامی به سراغ باید و نباید می‌رویم. اینها وقتی می‌گویند دانش و ارزش، دانش می‌شود چیزی که اثبات و ابطال دارد و هرچه اثبات و ابطال تجربی ندارد ضدارزش است. پوزیتیویست‌ها، چون ساینس را حوزه معرفتی مستقل می‌دانستند، می‌گفتند: کاملاً مستقل از حوزه ارزش‌ها و متافیزیک است و هر مسئله‌ای غیر از ساینس دخالت دهید، علم با مشاهده، فرضیه، آزمون و ... پیش می‌رود و ربطی با دانش‌های دیگر ندارد. بر این اساس وقتی می‌گویید اسلام، این می‌شود ایدئولوژیک کردن و ارزشی کردن و ... .

یک دیدگاه دیگری هم داریم که می‌گوید: علم همین دانش تجربی است و با همین تعریف کانتی مواجه می‌شود اما دقت دارد که این دانش حسی، فارغ از یکسری معرفت‌های دیگر که در درون هویتش دخیل هست، نیست اما آنها را علم نمی‌داند بلکه آن را یک امر ذهنی یا بین‌الاذهانی می‌داند و در این دیدگاه، چه بخواهید چه نخواهید، از یک مجموعه گزاره‌هایی در علم خودتان استفاده کردید که آزمون‌پذیر نیستند اما علم آزمون‌پذیر روی این گزاره‌ها نشسته است. اگر بر این اساس باشد، علم هویت فرهنگی پیدا می‌کند و منطقه‌ای می‌شود و فرهنگ اسلامی نیز علم اسلامی خواهد داشت.

در دیدگاه آیت‌الله مصباح، این دو نظر مطرح نیست و مسئله به نحو دیگری است؛ یعنی متافیزیک یک علم است و علوم جزئی از آن استفاده می‌کند. متافیزیک می‌تواند جغرافیای هستی را به نحوی تصویر کند که با یک رویکرد اسلامی سازگار باشد؛ چون اسلام مجموعه‌ای از عقاید و رفتارها است. اگر متافیزیک با یک هستی‌شناسی دینی موافق بود، فلسفه الهی است. وقتی فلسفه خصلت اسلامی پیدا کند، ابتدا خود موحد می‌شود و بعد دیگر علوم موحد می‌شوند. دیدگاه آیت‌الله مصباح این است که وقتی فلسفه دینی می‌شود، علوم هم دینی می‌شوند و بقیه علم هم اگر می‌توانند ارتباط‌هایی باهم داشته باشند، اگر شکل دینی داشته باشد در تعامل با علوم اجتماعی می‌توانند مؤثر باشند. پس علوم اجتماعی اسلامی در یک منطق علمی شکل اسلامی پیدا می‌کند و اگر اسم متافیزیک را ارزش بگذارید که در این صورت بحث ایدئولوژی مطرح شود، مورد قبول آیت‌الله مصباح نیست و متافیزیک را علم می‌داند و اعتماد به یک متافیزیک اسلامی را اعتماد به یک علم می‌داند.

نقص علوم اجتماعی ما در چیست؟

حجت‌الاسلام والمسلمین حسین بستان عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه ودانشگاه هم به ایراد سخنرانی پرداخت که متن آن در زیر آمده است:

یکی از مباحثی که می‌توان مطرح کرد، فلسفه‌های مضاف است که ببینیم نسبت فلسفه‌های مضاف با علوم اجتماعی چیست. دیگر اینکه به دیدگاه مرحوم علامه مصباح نمی‌پردازم بلکه می‌خواهم تفکر ایشان را بررسی کنم و برداشت خودم را به عنوان یک ناظر بیرونی مطرح کنم. ریشه‌های بحث تفکیک علم از ارزش به بحث‌های کانت و هیوم برمی‌گردد که واقعیت‌ها را از ارزش‌ها تفکیک کردند و بعد به وبر رسید که آمدند و عرصه‌های این‌ها را منحصر کردند و پوزیتیویسم از این درآمد و تأکید کردند که علوم اجتماعی، توصیفی هستند و می‌خواهند واقعیت موجود جامعه را تبیین کنند که یک مرز مشخصی با بحث‌های هنجاری دارد. این بحث کاملاً بر مباحث علوم اجتماعی سایه انداخت و بحث‌های علمی که فارغ از ارزش است را مطرح کردند و به این سمت رفتند. وِبر نیز این دو را تفکیک کرد.

اینجا یک معضلی پیش آمد؛ یعنی یک بحرانی که به نظر می‌رسد تا امروز هم علوم اجتماعی نتوانسته خودش را از این مسئله خلاص کند. اینکه یک الگویی از این علوم اجتماعی معرفی می‌شود که هدف آن توصیف واقعیت است و به محض اینکه می‌خواهیم یک موضع ارزشی را اتخاذ کنیم می‌گویند دارید از دایره علم خارج می‌شوید و با این برچسب که علم، ایدئولوژیک می‌شود، موضع می‌گیرند. کاری به حرف‌های سطحی ندارم، بلکه امثال وبر که مغز متفکر این بحث بوده‌اند، این دغدغه را داشته‌اند که چطور اینها را باهم مرتبط کنیم و در نهایت به این رسید که این علوم اصلاً نمی‌توانند وارد عرصه ارزش‌گذاری شوند و مشکل را حل کنند؛ چون در مقام عمل نمی‌توانیم صرفاً با فهم واقعیت عمل کنیم و حتماً باید یک جنبه تجویزی هم حاکم باشد. پس این امر «لا بُدَ منه» است. وبر می‌گوید: علم نمی‌تواند مشکل را حل کند و نیاز را برطرف کند. آخرش می‌گوید: یا باید به وجدان جمعی رجوع کنیم و ببینیم این وجدان چه می‌گوید یا ببینیم توافق مردم چیست. یا اینکه به ایمان رجوع کنیم.

این معضل باقی‌مانده و اکنون هم آثار آن را می‌بینیم. نقص بزرگ علوم اجتماعی ما این است که روی زمین محکمی‌به لحاظ ارزشی نایستاده؛ یعنی جامعه‌شناسان و ... به لحاظ ارزشی به دلیل همین شبهات و مفروضاتی که گفته می‌شود اینها نباید باهم خلط شوند این سنگر را خالی کردند و حرف محکمی‌ندارند. به همین دلیل اختلاف نظر وجود دارد؛ چون جنبه ارزشی قضیه محکم نشده است.

افرادی مانند آیت‌الله مصباح یزدی در این زمینه جایگاهشان این است که این خلأ را در علوم اجتماعی پُر کنند که در هر مسئله‌ای که می‌خواهیم ورود کنیم مدل مطلوب خود را حل کنیم؛ مثلاً در حوزه خانواده، ابتدا باید الگوی مطلوب خانواده را داشته باشم و بعد در مورد دلایل طلاق بحث کنیم؛ بنابراین باید مدل‌های مطلوب را ترسیم کنیم و این کار تعدادی از افراد است که یک جنبه هم ندارند، بلکه باید ذوجوانب باشند که یک جنبه‌اش فلسفه اجتماعی است و باید فیلسوف اجتماعی باشند. فلسفه اجتماعی در غرب هم بوده است اما یک جنبه دیگر که آنها نداشتند و ما داریم، فقه اجتماعی است. این یک مثلثی است که بین فلسفه اجتماعی، فقه اجتماعی و جامعه‌شناسی لازم است تا بتوانیم تحلیل‌های قابل اتکایی را ارائه کنیم.

نکته دیگر اینکه، ما دو مقام داریم؛ یکی اینکه در تبیین و توصیف‌مان بی‌طرفی را رعایت کنیم؛ یعنی ارزش‌ها در تبیین ما دخالت نکند و واقع را آنگونه که هست تبیین کنیم. اصل این حرف، منطقی است اما جنبه دیگرش این است که باید تعهد ارزشی داشته باشیم و اینها نباید خلط شوند؛ یعنی از طرفی متعهد به یکسری اصول ارزشی هستیم، ولی از طرف دیگر در توصیف خود، جانب‌داری ارزشی نمی‌کنیم. با تفکیک این دو مقام به نظر می‌رسد این شبهه و این اشکال که می‌گویند کسانی که از علم دینی دفاع می‌کنند می‌خواهند یک علم ایدئولوژیک تولید کنند حل می‌شود و مشخص است که این شبهه به خاطر عدم توجه به آن تفکیک است.

مرحوم آیت‌الله مصباح نیز تصریح دارند که در جنبه‌های توصیفی علوم، براساس تجربه ورود می‌کنیم و این مسئله را نفی نمی‌کنند و این علوم توصیفی قائم به تجربه هستند؛ بنابراین مفروض ایشان این نیست که اگر می‌گوییم ارزش‌های دینی وارد علوم انسانی شود، پس ارزش‌ها می‌خواهند در توصیف‌های ما دخالت کنند و به این ملتزم هستند.

در واقع آنچه که مهم است تعهد ارزشی است که ما براساس یکسری ارزش‌ها که به آن باور داریم، توجه کنیم و جایی که به مقام توصیه و تجویز می‌رسد باید ارزش‌های ما حاکم شود و این تفکیک منطقی ایشان است و معنایش ایدئولوژیک شدن علم نیست. اینکه قائل به ارزش‌ها باشیم، مورد قبول وبر هم بوده است که پایه‌گذار ارزش و دانش است. از این‌رو، اسلامی سازی علوم انسانی به ایدئولوژیک شدن نمی‌انجامد. دیگر اینکه آنها که این اشکال را دارند، آیا اصلاً امکان دارد که بگوییم حرفشان غیرایدئولوژیک است؟ به نظر می‌رسد نفی ایدئولوژی نیز خودش یک نوع ایدئولوژی است و کسانی که اشکال می‌کنند هم خود دارای یک ایدئولوژی هستند.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.