به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی به نقل از مدرسه تخصصی فقه نظام؛ آیت الله علیرضا اعرافی در درس خارج فقه تربیتی به موضوع مفهوم تربیت اجتماعی از دیدگاه فقه پرداخت ودر این خصوص اظهار داشت: مقصود از تربیت اجتماعی این است که افراد جامعه بر اساس ضوابط و مقرراتی که در شرع تبیین شده است، پرورش و تربیت شوند. همچنین اجتماعی باشند و بتوانند با دیگران تعامل برقرار کنند. پس در تربیت اجتماعی، هم اجتماعی بودن و توانایی تعامل با دیگران مقصود است و هم این که این تعاملات اجتماعی بر اساس ضوابط و مقررات شرعی و دینی شکل بگیرد.
ایشان در رابطه با رابطه فقه و مسائل اجتماعی گفت: میتوان فقه را تحلیل اجتماعی کرد. چنین تحلیلی امری مهم و قابل توجه است. مرحوم علامه به این نکته توجه داشت که دین اسلام در ذات خود حالت اجتماعی دارد و اساساً یک دین اجتماعی است. از نظر ما تاروپود فقه و احکامی که در فقه تبیین میشوند دارای یک بُعد اجتماعی قوی هستند.
وی در ادامه به تبیین اقسام فقه پرداخت و عنوان داشت: از منظر کلی میتوان فقه را به دو بخش تقسیم کرد: ۱٫ بخش فردی ۲٫ بخش اجتماعی. بخشی از احکامی که در شریعت آمده و در فقه تبیین میشوند، احکامی میباشند که جنبه فردی دارند. مراد از جنبه فردی این است که این احکام در خصوص روابط انسان با خود یا با خدای خود است؛ به عنوان مثال میتوان به عبادات یا تکالیف فردی همچون نماز شب اشاره کرد. احکام فردی غالباً یک فلسفه و ارتباطی با مسائل اجتماعی دارند؛ به عنوان مثال در جایی که میگوید تهذیب نفس کن یا از این گناهان احتراز کن، اگرچه این که گناهان فردی است، اما بازتابهای اجتماعی نیز دارد؛ به عبارت دیگر در همان احکام فردی نیز حکمتها و فلسفههایی وجود دارد که جنبه اجتماعی در آنها نهفته است.
بخش دوم احکامی که در شریعت آمده و در فقه تبیین میشوند، احکامی میباشند که تنظیم کننده روابط انسان با دیگران هستند. البته این بخش از احکام، طیف وسیعی دارند. در این صورت فقه تنظیم کننده روابط اجتماعی شخص با دیگران است. مثل زکات، خمس، نکاح، طلاق، عقود، بیع و… همه این احکام قائم به روابط اجتماعی هستند و در زمینه روابط اجتماعی صادر و وارد شدهاند.
همه احکام اجتماعی در کمال فردی نیز تأثیرگذار هستند. اساس فقه و شریعت این است که هر فرد با تمسک به آن به کمال برسد؛ لکن رسیدن به کمال در گروی روابط اجتماعی و رعایت ضوابط و احکام شرعی مربوط به آن است؛ به عبارت دیگر به دلیل اینکه دین برای رساندن افراد به کمال آمده است، اگر میخواهد افراد در جامعه به سعادت برسند، بایستی جامعه کاملی را تشکیل بدهد. در این نگاه اگرچه اصالت با فرد بوده و اجتماع تنها ابزاری برای رساندن انسان به کمال است، ولی این ابزار به میزانی مهم است که بخش زیادی از احکام را در برمیگیرد. به همین خاطر در بخش زیادی از احکام قسم اول، نوعی بازتاب و انعکاس اجتماعی وجود دارد.
این عضو شورای نگهبان در ادامه سخنان خود به مفهوم «اصالة الفرد»اشاره داشت و در این رابطه بیان کرد: ما در هرحال قائل به «اصالة الفرد» هستیم؛ به این معنا که دین آمده تا افراد را به کمال برساند. از سوی دیگر جامعه به صورت مستقل ارزشی ندارد، جز این که به عنوان ابزاری در حکم هستند که افراد را به کمال میرسانند؛ لذا متعلق بهشت و جهنم، رضا و عدم رضا و همه چیزهایی که در مثوبات و عقوبات وجود دارد، افراد هستند نه جامعه. جامعه تنها ظرفی برای رساندن افراد به آنها است.
از این جهت خیلی بعید است بحث «اصالة الفرد و الاجتماع» که مرحوم مطهری بیان کرده است و هدفش ارائه یک هویت مرکب که از یک هویت فلسفی و یک واحد حقیقی تشکیل شده است، قابل اثبات باشد. نهایتاً این فرد است که ثواب و عقاب میشود. این که گفته شود خود جامعه شخصیتی مستقل از افرادش دارد که در قیامت محشور شده و ثواب و عقاب میشود، خیلی بعید است. از نظر فلسفی هم دلیل محکمی برای آن نداریم.
عضو جامعه مدرسین در ادامه به تشریح نظریه «اصالة الاجتماع» پرداخت و تصریح کرد: ترکیب حقیقی در مورد جامعه مورد قبول ما نیست. مرحوم مطهری این احتمال را میداد. همچنین افرادی مانند هگل و بعضی از اصالة الاجتماعیهای پیش از وی نیز میگویند جامعه، مرکب حقیقی است؛ یعنی از ترکیب اجزاء، یک هویت واحد به معنای حقیقی پیدا شده است که جامعه نام دارد.
وی در ادامه به تبیین نظر خود پرداخت و گفت: جامعه موجود حقیقی نیست؛ بلکه مرکب اعتباری است. البته اعتباری بودن به این معنا نیست که ارتباطات اجتماعی اثرگذار نیست بلکه کاملا برعکس، بسیار اثرگذار میباشند.
در بحث جامعه، به این معنا که روابط اجتماعی، روابطی واقعی هستند، اصالة الاجتماعی میباشیم؛ یعنی جامعه و روابط اجتماعی واقعاً تأثیرگذارند. اما از سوی دیگر وجود رابطه تأثیر و تأثر بین اشیاء مستلزم این نیست که واحد حقیقی باشند. بین علت و معلول و همچنین بین متضاعفین تأثیر و تأثر وجود دارد؛ ولی دلیل نمیشود یک امر حقیقی جدید جدای از علت و معلول و متضایفین به وجود بیاید.
گاهی گفته میشود به این دلیل که این روابط، روابط جدی و حقیقی هستند، باید اصالة الاجتماعی باشید. در پاسخ میگوییم: اگر اصالة الاجتماع به این معنا باشد که واحد، از آن مرکبات حقیقی است که موجود جدید پیدا میشود، مانند ترکیبهای تحلیلی همچون ماهیت و وجود، یا ترکیبهایی مانند نفس و بدن یا سرکه و شکر، ما در مورد جامعه به این معنا اصالة الاجتماعی نیستیم؛ یعنی میگوییم ترکیب تأثیر و تأثراتی که برقرار است، یک واحد موجود جدید حقیقی ایجاد نمیکند؛ پس به این معنا ما اصالة الفردی هستیم نه اصالة الاجتماعی.
آیت الله اعرافی در تبیین نظر خود بیان کرد: آنچه از کلمات هگل و امثال وی استفاده میشود، این است که یک روح جمعی وجود دارد که حقیقت فلسفی و موجود واقعی جدیدی غیر از اجزاء است؛ به این معنا ما اصالة الاجتماعی نیستیم. ولی به این معنا که این مرکب را اعتباری بدانیم و بگوییم بین اجزاء، تأثیر و تأثر و روابط حقیقی واقعی وجود دارند، اصالة الاجتماعی هستیم. به همین دلیل است که در شکلگیری، کمال یا نقص شخصیت برای جامعه نقش قائل هستیم. چرا که این تأثیر و تأثرها واقعی هستند. البته این تأثیر و تأثر اعم از اعتباری یا حقیقی است؛ ولی بالاخره اعتباری هم یک تأثیر واقعی است که گذاشته میشود.
آنچه از مطالب بیان شده به دست میآید این است که همه آنها از آن حقیقت واحده بهره میبرند. نه اینکه آنها یک حقیقت واحد به معنای نوعی شده باشند. اصالة الاجتماع اولی، وحدت شخصی دارد؛ یعنی یک موجود شخصی واقعی از این ترکیب پیدا شده است. این مورد قبول ما نیست. اما این که بین آنها وحدت نوعی وجود دارد را قبول داریم. همچنین این که تأثیر و تأثر بین آنها وجود دارد را نیز قبول داریم.
وی در پایان به جمع بندی مطالب پرداخت و بیان داشت: پس میان اجزای جامعه، ترکیب حقیقی به این معنا که فردی حقیقی، غیر از افراد پیدا شود، وجود ندارد؛ بلکه اینها افراد هستند و آنچه وجود دارد یک ترکیب اعتباری است. نکته دومی که تأکید شد این بود که میان افراد این مرکب اعتباری، روابط حقیقی جدی برقرار است که نمیتوان آن را انکار کرد؛ به همین دلیل است که بخش زیادی از احکام، اجتماعی میباشند. نکته دیگر این بود که ما قائل هستیم این فرد است که به کمال میرسد و حشر و نشر متعلق به اوست. اما این فرد در یک خلأ به آن کمال مورد نظر نمیرسد. آزمونها و مسیرهای رشد و کمال یا حتی سقوط و انحطاط از کانال جامعه میگذرد؛ به همین دلیل احکام اسلام یا اولاً و بالذات اجتماعی هستند و یا اینکه ثانیاً و بالعرض یک بازتاب و نتیجه اجتماعی دارند.
انتهای پیام/