دکتر سید علی سیدی فرد، استاد دانشگاه در گفتوگو با خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی به بررسی مطلوبیت یا عدم مطلوبیت فعالیت اجتماعی بانوان پرداخت که متن آن بدین شرح است؛
پرسش: سلام علیکم. موضوع بحث ما مطلوبیت یا عدم مطلوبیت فعالیت اجتماعی زنان است. آیا اساساً فعالیت اجتماعی حداکثری زنان مطلوب است؟ اگر آری حدود و قیود آن چیست؟
پاسخ: سلام علیکم. در ابتدای بحث لازم میدانم مطالبی را به عنوان مقدمه که دورنمایی از بحث را در ذهن مخاطب ایجاد میکند، بیان کنم. اولین پرسشی که در خصوص نقش اجتماعی زن و مسئولیتهایی او مطرح میشود این است که زن به لحاظ «طبیعی» و «حقوقی» دارای چه جایگاهی است. در بررسی بُعد طبیعی بحث در این است که آیا ساختار تکوینی و طبیعی زن، فارغ از قواعد حقوقی و تشریعی که برای او وضع شده است، مقتضی رفتارهای خاص و ویژهای در بستر اجتماعی است. اگر پاسخ مثبت باشد باید به دنبال اثری باشیم که این اقتضا در اجتماع میگذارد.
در رابطه بُعد حقوقی باید توجه داشت که هر جامعه و تمدنی دارای سیستم ارزشی خاص خود میباشد؛ مثلاٌ قوانین رسمی و بسیاری از ارزشهای جامعۀ ما کمابیش مقتبس از فقه است. در اینجا، و به لحاظ حقوقی و ارزشی، نکتۀ قابلبررسی این است که تمایز زن و مرد چگونه ترسیم شده است.
در بحث ویژگیهای طبیعی و تکوینی زن چند نکتۀ مهم وجود دارد:
نخست این است که انسانها از جهت انسانیت متفاوت نیستند؛ یعنی انسانیت جنیست بردار نیست و مرد و زن از جهت انسان بودن تفاوتی ندارند.
دوم اینکه به لحاظ طبیعی و بیولوژیک باید توجه داشت مرد و زن متفاوت هستند؛ یعنی ساختار بدنی زن متفاوت از مرد است و ویژگیهای بدنی او متناسب با برخی نقشهای جنسیتی طراحی شده است (مانند وضع حمل و شیردادن به فرزند).
سوم و پرمناقشهتر آنکه آیا زن و مرد از جهت روانی با یکدیگر متفاوتاند؟ به نحوی که نقشهای آنان در اجتماع را تحت تاثیر قرار دهد.
معمول این است که میان «جنس» (ترجمۀ sex) و «جنسیت» (ترجمۀ gender) تمایز قائل میشوند؛ جنس ناظر به ساحت طبیعی زن یا مرد است و جنسیت ناظر به ساحت فرهنگی و هویت آنها. برخی تمایل دارند بگویند همۀ ویژگیهای روانی زنان از سنخ «برساختههای فرهنگی» هستند و داخل در مقولۀ جنسیت، به معنای فنّی کلمه، میباشند. یعنی زنان، علی الاصول، هیچ تفاوت روانی با مردان ندارند و آنچه ویژگیهای شخصیتی و حالات روانی زنانه مینامیم، همگی برساختههای اجتماعی هستند که در طول زمان و از طریق فرایندهای انتقال بین نسلی فرهنگ تبدیل به هویت زن شدهاند. ما با این دیدگاه موافق نیستیم. این درست است که برخی صفات زنانه یا مردانه برساختههای فرهنگی هستند، امّا همۀ آنها چنین نیستند. برخی فمینیستها نیز بر ویژگیهای روانی تمایزبخش زنان، مانند «روحیۀ مراقبتی» (care) تأکید دارند. برخی از آنان، مانند سیندرا هاردینگ، حتّی از علم زنانه سخن گفتهاند و رویکرد غایتستیزِ مکانیستی علم جدید را خصیصۀ فلسفۀ مردانۀ دکارتی میدانند. البته اینکه آیا ویژگیهای روانی زنانه یا مردانه بازتاب ویژگیهای زیستی آنهاست یا نه بحث مهمّی است که به بحث کنونی ما ارتباطی ندارد.
بنابراین میتوان این نکات را چنین جمعبندی کرد که اولاً زن و مرد در انسانیت یکساناند، ثانیاً برخی ویژگیهای زیستی و روانی متفاوتی دارند و ثالثاً برخی از ویژگیهای مردانه و زنانه نیز برساختههای فرهنگیاند.
پرسش: آیا این تمایزهای زیستی و روانی زنان تأثیری در فعالیتهای آنها دارد؟ به خصوص در جامعه و در مواجهه با مسائل فرهنگی اجتماعی؟
پاسخ: بله. کنشگریهای اجتماعی افراد و نقشآفرینی آنها به دو دسته تقسیم میشوند. تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم اجتماعی. تأثیر غیرمستقیم، اما نسبتاً عمیق، از طریق نقشآفرینی در نهاد خانواده شکل میگیرد. خانواده تأثیرات کمابیش پایداری را بر شکلگیری شخصیت اجتماعی افراد میگذارد. خانواده میتواند فرزندان را به نحوی تربیت کند که در آینده در جهت اغراض و ایدئالهای اجتماعی فعالیت کنند. همچنین معمولاً اولین و مهمترین بستر انتقال قواعد اجتماعی به کودکان است. ویژگیهای متمایز زنانه، چه ویژگیهای زیستی و چه روانی، در نوع نقشآفرینی زن در بستر خانواده- اولین نهادی که قواعد اجتماعی را به کودک منتقل میکند- تأثیرگذار است. بالاخره روشن است که ویژگیهای زیستی زنان در تناسب با فرزندآوری و مراقبت از فرزند است. همچنین از نظر روانی روحیۀ مراقبتی زنان مقتضی ایفای پارهای نقشهای خاص است.
در روابط اجتماعی مستقیم و بیرون از خانواده آنچه اهمیت دارد مواجهۀ انسانی زن و مرد است. چنانکه روشن و بینیاز از توضیح است، به لحاظ طبیعی- ساختار زیستی و روانی- زنان و مردان هر دو قابلیت فعالیتهای اجتماعی را دارند، امّا آنچه اهمیت دارد، چنانکه برخی به درستی اشاره کردهاد، این است که مواجهۀ زن و مرد در بستر اجتماعی باید از زاویۀ انسانی صورت بگیرد نه از زاویۀ جنسی یا جنسیتی. به همین دلیل است که پوشش مناسب و معقول تسهیلکنندۀ این نوع رابطه است. پوششهایی سویههای جنسی زنان و مردان را برجسته میکنند، مسیر روابط اجتماعی را از حالت طبیعی مواجهۀ انسان-انسان دور میکنند و بر رابطۀ زن-مرد تأکید میکنند. اگر زن یا مرد در روابط اجتماعی بر نمایش جذابیتهای جنسی خود تأکید کنند، مسیر رابطۀ معمول انسانی را به سمت روابط جنسیتی کانالیزه میکند.
پرسش: در مورد تفاوتهای حقوقی زن و مرد چه؟ آیا میتوان تمایزی قائل شد؟
پاسخ: عرض کردم که جوامع گوناگون نظامهای ارزشی و هنجاری متفاوتی دارند و دستگاه حقوقی نیز بر اساس آن ارزشها و هنجارها ایجاد میشود. من نکاتم را در دو بخش بیان میکنم. اول آنکه آیا سیستم حقوقی مورد قبول ما، برای فعالیتهای اجتماعی مستقیم زنان محدودیت ویژهای قائل است یا نه. دوم آنکه آیا تفاوتهای زیستی و روانی زنان در ساحت ارزشی و حقوقی نیز بازتابی دارد؟
در مورد نکتۀ اول باید توجه داشت که خداوند استعدادها و تواناییهای گوناگون را به جنس خاصی اختصاص نداده است. مثلاٌ همانطور که ممکن است یک مرد شیمیدان بزرگی شود، ممکن است یک زن به لحاظ ذهنی در علم شیمی توانایی ویژهای داشته باشد. بعید به نظر میرسد خداوند همۀ استعدادهای زنان را لغو و بیهوده در وجود آنها قرار داده باشد. بنابراین، زنان و مردان هر دو میتوانند حضور اجتماعی داشته باشند.
در مورد نکتۀ دوم باید گفت که نظام ارزشی و حقوقی مورد قبول ما، علاوه بر نقشهای مشترک زن و مرد، مقتضی نقشهای ویژهای برای آنها نیز هست. مثالهای مشهور و بارز آن فعالیتهای پزشکی و ورزشی است. البته منحصر به این دو مورد نیست.
البته ممکن است گفته شود، حضور زنان در اجتماع از باب اضطرار و ضرورت است. این سخن نادرست است. چنانکه برخی بزرگان گفتهاند، فقه با حالت ضروری و اضطراری سازگار نیست. یعنی در فقه اصل بر اضطرار نیست. وقتی موارد لزوم حضور و فعالیت زنان در ساحت عمومی خیلی زیاد است، نمیتوان آن را به ضرورت و اضطرار نسبت داد. این به لحاظ فقهی تفطّن مهمی است.
بنابراین تا اینجا عرض من این است که زنان هم به صورت غیرمستقیم و هم به صورت مستقیم نقشآفرینی اجتماعی دارند. در هر دو ساحت هم، هم دارای نقشهای انسانی هستند و هم نقشهای جنسیتی. و پوشش مناسب به انسانی شدن بیشتر روابط کمک میکنند.
پرسش: بنابراین، هیچ محدودیتی برای فعالیت زنان وجود ندارد؟
پاسخ: به نظر میرسد علی الاصول و فی الجمله هیچ اشکالی در نقشآفرینی اجتماعی زنان وجود ندارد. امّا روشن است که مانند سایر موارد گاهی در حوزۀ کنشگری تزاحمهایی وجود دارد و چه زن و چه مرد باید دست به انتخاب اولویت بزند و بسیاری از این اولویتها تابع نظام ارزشی مورد قبول ماست.
نکتۀ مهم دیگر اینکه باید بستر بیرونی برای فعالیتهای اجتماعی گستردۀ زنان فراهم شود. یعنی اگر در نظام ارزشی ما تعامل زن و مرد از منظر جنسی و جنسیتی مطلوبیت ندارد، خود شرایط بیرونی برای فعالیتهای راحت زنان باید فراهم شود. زن هم نیازمند اموری مانند ورزش در هوای آزاد و ... است. باید بستری فراهم شود تا بدون زیرپا گذاشتن وجوه اخلاقی و شرعی زنان بتوانند چنین فعالیتهایی داشته باشند. باید بستر اجتماعی به نحوی باشد که عمل به احکام الهی در آن به سهولت انجام شود. من به تعیّن و فُرم بیرونی این نکته فعلاً کاری ندارد. اینکه مثلاً پارکهای ویژۀ بانوان با امکانات خوب و طراحی ویژه باید بسیار زیادتر باشد یا به لحاظ پزشکی خدمات ویژۀ بانوان سهل الوصولتر باشد. در مورد فُرمها و تعیّنها میتوان گفتگو کرد. الان اصل نکته را بیان میکنم.
انتهای پیام/