به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ خانم مریم مذحجی، پژوهشگر ارشد مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما در گفت وگو با نشریه رویش اندیشه بازنمایی زن در سریالهای تلویزیون پرداخت که متن آن بدین شرح است؛
سوال: آیا تلویزیون ما در بازنمایی صحیح از زنان عملکرد مطلوبی داشته است؟
پاسخ: با توجه به الگویی که در سریالها باید باشد، از جهت محتوایی و مخاطبسنجی و مباحث دیگر نقص زیادی وجود دارد. در رسانۀ ملی چهارچوب و سیاستی باید حاکم باشد که به نیازها و مصلحتهای مخاطب توجه کند؛ اما علاوهبر تلاشهایی که در این سالها انجام شده، شخصاً فکر میکنم بهسمت مخاطبگرایی میرویم؛ یعنی آن چیزی که مخاطب میپسندد و ممکن است تعقیبش کند و آن را ببیند. درواقع اینها به ترجیحات افراد تأثیر میگذارد و بازنمایی نقش زنان شاید تابعی از اینها باشد. بهنظر من در رسانه تقریباً هدف برنامهسازان و نه مدیران، این است که کارهایشان دیده شود و چیزی دیده میشود که عمومیت داشته باشد. الآن رسانههای زیادی رقیب رسانۀ ملی هستند و شبکههای ماهوارهای بهشدت فعالیت میکنند؛ مخصوصاً در سریالهای خانوادگی که زنان در آن اولویت دارند و شخصیتمحوری است. برنامهسازان ما میخواهند با آنها رقابت کنند و سعی میکنند بهنحوی جذابیتهایی ایجاد کنند و به گمان آنها اگر این جذابیتها روی زنها اعمال شود، به هدف خود یعنی دیدهشدن میرسند. بهنظر من این موضوع با چیزی که شاید مصلحت مخاطب باشد، خیلی فاصله دارد. به هرحال نقش رسانه این است که آموزش بدهد. ما برای رسانه نقش ارشادی قائل هستیم که مقدار زیادی مغفول واقع شده است.
سوال: آیا در رسانۀ ملی نقش همسری و مادری بهدرستی بازنمایی میشود؟
پاسخ: رسانه آنچه را که در جامعه وجود دارد، کاملاً بازنمایی میکند. بهطور کلی دربارۀ برنامههای تلویزیون دو نگاه در دنیا وجود دارد. برخی کشورها و فرهنگها میخواهند آنچه را که نیستند و در جامعه خلأ آن وجود دارد، بازنمایی کنند تا جامعه بهسمت انتخاب و توجه به آنها پیش برود. برخی دیگر برعکس، آن چیزی را در رسانه برجسته میکنند که در خودشان وجود دارد. بهنظرم میخواهیم هر دو کار را انجام دهیم؛ ولی نمیتوانیم. از یک طرف در جامعه مخصوصاً زنان میخواهند روشنفکر عمل کنند و نشان دهند بین نقش مادری و حضور اجتماعی که الآن هم رایج شده است و خیلیها به آن دامن میزنند، تناقضی وجود دارد. یعنی میخواهند بگویند فقط یکی از این دو میتواند برجسته و موفق باشد. البته تلویزیون در سالهای گذشته تجربههایی داشته که شاید برخی از آنها تجربههای موفقی هم بوده است؛ مثل سریال آقای فخیمزاده که نشان داد یک خانم میتواند هم مادر خوبی باشد و هم نقش پلیس را بهخوبی ایفا کند. اما درکل بهنظرم تفکر عمومی جامعه این است که بین این دو مسئله تناقض وجود دارد. الآن در جامعۀ ما، هم زنهایی که بیشتر فعالیت خانگی دارند و هم زنهای روشنفکر که حضور اجتماعی بیشتری دارند، بین این دو تناقض میبینند؛ مخصوصاً زنهایی که موفقیت اجتماعی دارند، حداقل اگر تناقض نبینند، فکر میکنند که حضور اجتماعی برجستهتر است و اهمیت بیشتری دارد. همه میتوانند زن خانهدار باشند؛ اما همه نمیتوانند حضور اجتماعی داشته باشند. بهنظرم رسانه و تلویزیون کمتر این دغدغه را پوشش داده است. در تلویزیون خواستند روی فرزندآوری برنامهریزی کنند و سریال خانۀ ما را ساختند. یکی از اهداف آن سریال این بود که نشان دهد خانوادۀ تحصیلکرده با چهار فرزند میتواند هم حضور اجتماعی موفقی داشته باشد و هم خانوادهای باشد که اهل گفتوگو و حلکردن مسائل با هم باشند. خیلی الگوی خوبی بود؛ ولی این نمونهها کم است. بهنظرم خواسته یا ناخواسته هرگاه تلویزیون میخواهد خانمی را موفق نشان دهد، آن را در عرصۀ اجتماع موفق نشان میدهد و کمتر این دو را با هم نشان میدهد.
سوال: چه عللی سبب بازنمایی نادرست از نقشهای خانوادگی زنان در رسانۀ ملی میشود؟
پاسخ: بهنظرم دو علت وجود دارد. اول اینکه چون جامعه به این سمت گرایش دارد، رسانه نیز تابع آن میشود. رسانه مثل آیینهای است که هر چیزی را که در جامعه وجود دارد، انعکاس میدهد. وقتی افکار عمومی جامعه پذیرفته است که بین دو نقش خانوادگی و اجتماعی زنان تناقض وجود دارد، رسانه هم این را بازنمایی میکند. به عنوان کسی که در عرصۀ اجتماعی حضور فعالی داشتهام، اگر بخواهم تجربۀ شخصی خودم را بگویم؛ وقتی کار کوچکی در خانه انجام میدهم و یکی از همکارانم متوجۀ آن میشود، تعجب میکند. هنوز هم فکر میکنند مگر میشود کسی مثل من که این چنین حضور اجتماعی دارد، در خانه بتواند چنین کارهایی انجام دهد. این نگاه در جامعه وجود دارد و عوامل مختلف فرهنگی و سیاسی باعث آن شده است.
علت دوم دربارۀ برنامهسازان تلویزیونی است. تهیهکنندگان، نویسندگان و... که در جامعه حضور دارند، معمولاً در خانوادۀ خود خیلی موفق نبوده یا حداقل وقت و زمان زیادی برای این وجه زندگی خود نگذاشتهاند. زمانی یکی از کارگردانها گفته بود که من بدون وضو پشت دوربین نمیروم. من الآن که سالهاست در عرصۀ رسانه کار کردهام و اثرگذاری و پیامدها را بررسی کردهام، میبینم که واقعاً اینطوری است. اگر کسی که پیامی را منتقل میکند، خودش عامل باشد و عمیقاً آن پیام را قبول داشته باشد، موفق خواهد بود؛ نه اینکه فقط به این توجه کند که روی کاغذ چه چیزی بهعنوان دستورالعمل نوشته شده است که آنها را رعایت کند تا از او ایرادی نگیرند.
من در پایاننامۀ ارشدم نقش دین در رسانه را کار کردهام. دیدهام در خیلی از کشورها مثلاً وقتی کسی نقش کشیش را بازی میکند، دیگر به او اجازه نمیدهند در هر نقشی بازی کند؛ چون هرچند مخاطب میداند که فیلم است و واقعیت ندارد، در پسزمینۀ ذهنش اثر میگذارد. بنابراین اجازه نمیدهند آن تصویر مثبتی که ایجاد شده، خراب شود؛ ولی در کشور ما این چیزها رعایت نمیشود. در جلسات طرح و برنامه میبینیم که کارگردانها و نویسندگان ما برای خالینبودن عریضه یکسری دستورالعملهای کلی را رعایت میکنند؛ اما این نکات ظریف رعایت نمیشود. سعی میکنند مثلاً فیلمی دربارۀ دفاع مقدس بسازند که نگویند ایشان در این زمینه کاری نکرده است. وقتی با این تفکر عمل میکند، یا نمیتواند یا نمیخواهد کار درست را انجام دهد. گاهی اوقات حس میکنم عمداً شیطنتهایی صورت میگیرد. به هرحال الآن غالب نسل جوان و نوجوان و مخاطبان خانم و همچنین برنامهسازانی که میخواهند این پیامها را بسازند، به این موارد اعتقادی ندارند.
سوال: نقش درسهای تخصصی هنر بر کارگردانان و فیلمنامهنویسان و شکلگیری تصویری خاص از زن در ذهنیت آنها در جریان تولید اثر هنری چیست؟
پاسخ: زمینهها و پایههای خیلی از نظریاتی که در دروس تخصصی وجود دارد، برای ما نیست. وقتی پایۀ این مسائل در فضای فرهنگی و اعتقادی دیگری شکل گرفته است، طبیعی است که گاهی حتی با مسائل ما تناقض داشته باشد. علاوهبراین بهتبع این قواعد و اصول نظری، یکسری رفتارها هم شکل میگیرد. شاید کسی که اعتقادات مذهبی داشته باشد، خودش به این سمت نرفته و به بچهاش هم اجازه نمیدهد این دروس را مطالعه کند. فضای عمومی دانشگاههای هنر متأثر از همین دروس و رفتارها خیلی متفاوت است. به هرحال در این دروس مباحثی مطرح میشود که ما حتی صریحاً با آن مشکل داریم؛ مثل نسبیت اخلاق و... . برخی معتقدند رسانههای مدرن مثل تلویزیون اساساً ظرفیت انتقال پیام معنوی را ندارند. یا مثلاً در هنرهای نمایشی چارهای نیست جز ارتباطات تنگاتنگ و رودررو. ذات این دانش و حوزۀ معرفتی اینگونه است. دانشکدۀ صداوسیما چند سال پیش به این تصمیم رسید که برای تغییر و تعدیل محتوای دروس با حوزۀ علمیه همکاری کند؛ اما خیلی موفق نبود و من با چندنفر از طلّاب صحبت میکردم، میگفتند نتوانستیم این فضا را تحمل کنیم. به هرحال دروس و فضا و خواستگاه این علوم بومی و دینی نیست.
یکی از سریالهایی که خیلی صفت اخلاقی را برای آن بهکار میبردند، سریال پزشک دهکده بود. این سریال کانادایی که سالها اینجا پخش و بازپخش شد، هرچند نکات اخلاقی زیادی داشت، درنهایت از جاذبۀ زنان استفاده میکرد. یعنی اعتقاد آنها این است و مشکلی با آن ندارند. بهنظرم میتوانیم با یک سری اصول این فضای فکری را با خودمان هماهنگ کنیم. همانطور که در دانشگاههای نظامی یکسری اصول و سختگیریها برای نیروها وجود دارد. میتوان در دانشکدۀ هنر هم اصولی را الزام کرد تا از همۀ افرادی که وارد این دانشکده میشوند، تعدادی حداقل دغدغهمند باشند و بتوانند پیامهای مثبتی فارغ از این آسیبها تولید کنند.
سوال: آیا سریال موفقی وجود دارد که هم توانسته باشد مخاطب خوبی جذب کند و هم تابع ذائقۀ منفی مخاطب نشود؟
پاسخ: براساس تجربه و در فضایی که بودم و دغدغههای شخصی که داشتم، آسیبهایی در برنامهسازیها وجود دارد که مقداری از آن به ناآشنایی برنامهسازان برمیگردد. ما نمونههای موفقی داشتهایم که بتواند اثرگذار باشد. مثلاً برخی سریالهای مناسبتی. یا مثلاً برای بچهها در زمینۀ اخلاقی، نشاندادن الگوهای عملی تأثیر زیادی دارد. اگر تلویزیون به این سمت میرفت، میتوانست کمک زیادی کند. چندین سال پیش کارهایی روی برخی برنامههای مناسبتی انجام دادیم که مشخصاً عید مبعث بود. تقریباً همۀ برنامههای مربوطبه این مناسبت را دیدیم و بررسی کردیم. از نظر حجمی بیش از حدود 80درصد به ماجرای بالارفتن پیامبر aاز کوه و نازلشدن حضرت جبرئیل و قرائت سورۀ علق پرداخته بودند. کارشناس، انیمیشن، کلیپ و... همه همین را نشان دادند. همه به جایگاه منحصربهفرد پیامبرa پرداختهاند که هیچوقت هم تکرار نشده است. خود پیامبرa وقتی میخواهد خودش را معرفی کند، میگوید من برای اتمام مکارم اخلاق آمدهام؛ ولی ما به آن جایگاه معنوی والا پرداختهایم. مثلاً دائم بگوییم امیرالمؤمنینA در شبانهروز هزار رکعت نماز میخوانده است. مخاطب میگوید من که نمیتوانم اینگونه باشم و درنتیجه فاصله میگیرد.
باید به آن وجوهی از شخصیت الگوها یا پیامها یا مفاهیم اصلی توجه شود که در زندگی عادی مخاطب قابلیت عملیاتیشدن داشته باشد؛ بدون اینکه روال اصلی زندگیاش دچار تغییرات اساسی شود. ما مخاطبهایی داریم که حتی نمیدانند مفاتیحالجنان با قرآن متفاوت است.
بازنمایی نقش زنان که فقط وجوه جامعهشناختی نیست؛ بلکه باید از نظر معارف دینی ما هم مورد تأیید باشد. کسی که میخواهد این پیام را انتقال دهد، خودش باید دغدغه داشته باشد. هیئتها را دیدهاید که چگونه در سریالها نشان میدهند؟ مجالس ختم را دیدهاید که چگونه نشان میدهند؟ کاملاً معلوم است که این آدم یکبارهم به هیئت نرفته است تا ببیند سلسلهمراتب شروع برنامه هیئت از اول تا آخر چگونه است. این قدر با این فضا بیگانه است که شما خندهات میگیرد. حالا همین را در زمینۀ حجاب هم میبینیم. کسی که در خانهاش یک زن محجبه وجود داشته باشد، میداند که این نحوۀ حضور زنان محجبه در سریالها در خانه ناشیانه است. هیچوقت هیچ زن محجبهای با این حجم شال و روسری در خانه حضور ندارد. خب این مخاطب را پس میزند. بهندرت در سریالها نشان میدهند که یک خانم مذهبی چگونه در واقعیت با نامحرم ارتباط دارد. حتی در بحث احکام در هیچ سریالی به این موضوع پرداخته نشده است. مثلاً هیچوقت کسی را که دستش خونی میشود، نشان نمیدهند که چگونه طهارت حاصل میکند. درحالی که باید در سریالها به این موضوعات پرداخته شود. البته برخی سریالها به زکات و نماز پرداختهاند؛ ولی کم است. در هرحال یا اینقدر شخصیت مذهبی را بالا میبرند که دور از دسترس میشود یا اینقدر ناشیانه بازنمایی میکنند که مخاطب آن را پس میزند.
دربارۀ سریال «همهچیز آنجاست» مصاحبهای از کارگردانش میخواندم که میگفت خانوادۀ ما مذهبی است. من این را در سریالش کاملاً میدیدم. مثلاً وقتی بازیگر سریال میخواست از این اتاق خانه به آن اتاق برود و اصلاً موضوع سکانس هم مطرح نیست؛ آستینهایش بالاست، وضو گرفته و دارد میرود. همین صحنه در پسزمینۀ ذهن مخاطب تأثیر میگذارد که این آدم میخواهد برود نماز بخواند. یا در همین سریال، چادر خانمهایی که در خانه هستند، خیلی قشنگ بازنمایی شده بود. ولی خب از این دست سریالها خیلی کم داریم. سازمان صداوسیما باید گروهی را به تولیدکنندگان سریالها وصل کند که مباحث و مضامین دینی را در سریال جاری کنند. الآن کارشناس مذهبی وجود دارد؛ اما او معمولاً فیلمنامۀ نهایی را میخواند که تضادی با خط قرمزهای دینی نداشته باشد. کارشناس مذهبی نمینشیند فکر کند. اما کارتونهای خارجی را ببینید! در پسزمینۀ خیلی از صحنهها تصویر خیلی کوچکی از کلیسا میبینید. این به مرور که تکرار میشود، در ذهن مخاطب تأثیر میگذارد. ولی ما در سریالهایمان به این چیزها خیلی توجه نداشته و دغدغهای هم نداریم.
برنامۀ موفقی پخش میشد به اسم «از لاک جیغ تا خدا». این برنامه تأثیرگذار بود و مخاطب تغییرات این افراد را میدید و تأثیر میپذیرفت. اما اگر بخواهیم همین برنامه را در قالب سریال به تصویر بکشیم، خرابش میکنیم. اینها همه به نظرم از این برمیخیزد که ما در برنامهسازان یا شاید حتی مسئولان تلویزیونی دغدغۀ جدی دینی نمیبینیم. شاید اگر چند کار موفق در این زمینه انجام شود و مخاطبِ خود را جذب کند، توجه بیشتری به این مسئله شود. چون این مسائل موافق طبع مخاطب است. من در تجربههای شخصی خودم دیدم که اگر اشخاص در ارتباطشان کمی ظرافت داشته باشند، واقعاً میتوانند تأثیرگذار باشند. اینها میترسند کسی که همیشه سریال الف میساخته، وقتی الآن بیاید با سوژۀ دینی، سریالی با مخاطب کمتر بسازد، جایگاهش به خطر بیفتد. حتی بازیگری که نقش مذهبی خاصی را بازی میکند، گاهی از جامعه هنری طرد میشود. دانشگاهی که اینها را تربیت میکند، باید روی این موضوعات کار کند.
الآن در رسانۀ ملی، خیلی از کارشناسان مذهبی بهخاطر برخوردهایی که با آنها صورت گرفته و تبعیضهایی که دیدهاند، چه از نظر سیاسی و چه از نظر مالی و مسائل دیگر، حاضر نیستند بیایند با رسانۀ ملی کار کنند.
سوال: اگر امکان دارد این مسائل را بیشتر توضیح دهید.
پاسخ: چندین سال پیش در سالی که به نام پیامبر اعظم بود، با استادان و صاحبنظران دربارۀ وجوه شخصیت حضرت رسولa مصاحبه انجام دادیم. پس از انجام مصاحبهها و پیادهسازی و ویرایش آنها، وقتی خواستیم منتشر کنیم، گفتند که مثلاً مصاحبۀ فلان شخص را نمیتوانید منتشر کنید؛ چون دربارۀ فلان مسئله، فلان چیز را گفته است. من خودم اصول کلی را قبول دارم. مثلاً اگر کسی بخواهد اصل نظام را بکوبد، حق این است که در این گردونه نباشد؛ اما اگر حالا بهخاطر انتقادی که در جایی کرده، طرد شود، مشخص است که او هم رسانه را طرد میکند. به هرحال باید طوری برخورد شود که شأن فرد حفظ شود تا بتوان از سرمایۀ فکری او استفاده کرد.
انتهای پیام/