جریان عدالتخواهی واقعی و درست چه مشخصاتی دارد و چه اهدافی را دنبال میکند؟ اولین خصوصیتی که جریان عدالتخواهی اصیل دارد این است که یک تعریف درست از مفهوم عدالت ارائه میکند. در حقیقت جریان عدالتخواهی اصیل مفهوم غلطی از عدالت نداشته و یک مفهوم دقیقی از عدالت بیان مینماید. دو معنا برای عدالت مطرح است که عدالت را به این گونه معنا میکنند؛ اولاً هر چیزی را سر جای خود قرار دهند و دوماً اعطای کل ذی حق حقه؛ بهعبارت دیگر به هر صاحب حقی حق را اعطا کردن. پس معنای درست عدالت هر چیزی را در جایگاه خود قرار دادن است. بر اساس همین تعریف دقیق نیز، عدالتخواه اصیل دارای یک روحیه استکبار ستیزی است. او میداند مستکبرین چه کسانی هستند و در چه جایگاهی قرار میگیرند که صلاحیت آن جایگاه را ندارند. سپس وقتی هم که مستکبرین بخواهند ظلم کنند و در مسائل انحراف بهوجود آورند و یک شیء را از موضع اصلی خارج نمایند، در مقابل آن میایستند. از همین تعریف و این نتیجه گیری چنان مشخص میشود که جریانهای عدالتخواهی که حقیقی نیستند، اولاً خودشان را در جایگاهی قرار میدهند که شأنیت آن جایگاه را ندارند. برای مثال ما در تاریخ، یک امیرالمؤمنین و یک معاویه داریم. اگر معاویه در جایگاه عدالت خواهی و یک جایگاه حاکمیتی بنشیند، این شأنیت را ندارد؛ چون خود او کسی است که ضد عدالت رفتار میکند. او اصلاً خود روحیه استکباری دارد و انحراف شیء ایجاد میکند. اینکه او از موضع اصلی بگوید که من جریان عدالتخواه هستم دروغی بیش نیست. پس اولین خصوصیت جریان عدالت خواه اصلی با جریان انحرافی این است که تعریف دقیقی از عدالت دارد. دوم روحیه استکبار ستیزی دارد و خودش هم رفتارهای استکباری ندارد. موضوع دوم که اهمیت دارد این است که جریان عدالتخواه اصلی شرایط زمانی و مکانی را در نظر میگیرد؛ اما جریان عدالتخواه دروغین، شرایط زمانی و مکانی را در نظر نمیگیرد. یعنی جریان عدالتخواه حقیقی میگوید اگر من بخواهم در این زمان و در این شرایط کار عدالت خواهانه انجام بدهم، چطور باید آن را پیگیری کنم؟ پس درک شرایط زمانی و مکانی مهم است. جریان عدالتخواهی اصیل، مراتب امر به معروف و نهی از منکر را رعایت میکند؛ اما عدالتخواه دروغین مراتب امر به معروف و نهی از منکر را رعایت نمیکند. یعنی وقتی که میخواهد با یک جریان مقابله کند، این مراتب را رعایت نمیکند. آن جریان بیشتر به دنبال شوو و نمایش جریان عدالتخواهانی است تا اینکه بخواهد واقعاً عدالتخواهانه رفتار کند. نکته بعدی در حوزه عدالت خواهی صحیح و باطل این است که جریان عدالتخواهی حقیقی غیر از شرایط زمانی و مکانی و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، ضد نظام حرکت نمیکند. اگر به عبارت دقیقتر عنوان کنم، جریان عدالتخواه اصیل بر اساس این مطلب که جریان حق همیشه از کلیات به سمت جزئیات حرکت میکند، در چارچوب آن کلیات میآید با جزئیات فاسد مقابله میکند. برای مثال اگر ما در زمان امیرالمؤمنین زندگی کنیم، میبینیم جایی در حکومت ایشان یک مفسده ای شکل گرفته است. جریان عدالتخواه صحیح در ذیل همین حاکمیت امیرالمؤمنین به دنبال برخورد با آن مفسده جزئی میرود؛ اما جریان باطل با استفاده از جزئیات میخواهد به سمت کلیات حمله ببرد. او یک جزئی را در حکومت امیرالمؤمنین گیر میآورد و آن را به کل حکومت ایشان تعمیم میدهد. سپس نتیجه میگیرد که امیرالمؤمنین عدالت ندارد. همانطور که خوارج هم میگفتند ما به دنبال عدالت هستیم؛ اما از یک جزئی حرکت میکردند و میگفتند به همین دلیل حکومت ایشان مشکل دارد. سرجمع همه میتوان عنوانی اختصاص داد که جریان عدالتخواهی صحیح واقعاً به دنبال ایجاد عدالت است. به همین جهت این جریان از عدالت تعریف صحیحی دارد. روحیه استکبار ستیزی، درک شرایط زمانی و مکانی، فهم و اجرای مراتب امر به معروف و نهی از منکر، حرکت از کلیات به سمت جزئیات و عدالتخواهی واقعی؛ نه عدالتخواهی باطل و دروغینی که بیشتر شو و نمایش است تا جریان عدالت. چطور عدالت میتواند پیشرفت را محقق سازد؟ کسی که تعریف خود را بداند و پیشرفت را عنوان کند، باید تعریف پیشرفت را نیز لحاظ کند. پیشرفت یعنی نحوه توزیع ثروت صحیح به صورت عادلانه. یک بخش به مسائل اقتصادی باز میگردد. وقتی که شما میگویید پیشرفت، اگر پیشرفت اقتصادی یا سیاسی و یا فرهنگی باشد، عدالت در هر کدام از اینها یک معنای خاص خود را پیدا میکند. برای مثال عدالت در حوزه سیاسی شایسته سالاری میشود. هرچقدر گروههای سیاسی به سمت شایسته سالاری پیش بروند، زمانی که میخواهند به جامعه نماینده مجلس معرفی کنند، باید شایستهترین افراد را برای عدالت معرفی کنند. اگر شما بخواهید در حوزه فرهنگ عدالت فرهنگی را محقق کنید به این معناست که در حوزه اجتماعی بگویید میخواهم فعالیت فرهنگی کنم این فعالیت فرهنگی ممکن است که بخواهید کالایی به عنوان کالای فرهنگی تولید کنید، باید به اقتضای عدالت باشد. عدالت در حوزه فرهنگی به این معناست که آنچه که تولید میکنید، باید به کمال انسانها منجر بشود. جامعه انسانی باید به جامعه سالم دسترسی پیدا کند. اگر تولیدات فرهنگیام به شکلی باشد که برخلاف کمال یا برخلاف جامعه سالم باشد، رفتار من منجر به پیشرفت فرهنگی نخواهد شد. رفتاری که اینجا من انجام خواهم داد، عدالت فرهنگی نیست. بخش دیگر در حوزه عدالت فرهنگی، توزیع عادلانه ثروت و بودجه در حوزه عدالت فرهنگی است. ما وقتی بودجه مینویسیم باید ثروت در اختیار کسانی قرار بگیرد که توانمندی آن کار را در جهت اصلاح داشته باشند. اگر بودجه در جاهایی قرار بگیرد که برای مثال یک جریانی توانمند است که میتواند در حوزه فرهنگی تولیدات مناسب فرهنگی به جامعه ارائه دهد، یک بودجه اندکی دریافت نماید؛ بعد مابقی بودجه صرف جاهایی که توان ندارد بشود. عدالت در حوزه اقتصاد نیز عدالت در حوزه توزیع ثروت و در مصرف است. عدالت در حوزه اقتصاد خود موضوعات خاصی دارد. اگر در هرکدام از موضوعات اقتصادی به عدالت رفتار شود، به پیشرفت، رشد و تعالی دست پیدا خواهیم کرد و اگرنه یقیناً هر رشدی بدون رعایت عدالت، منجر به افزایش فقر و فساد در جامعه و کشور خواهد بود. جریاناتی که به ظاهر تلاش میکنند خود را عدالتخواه نشان بدهند؛ اما پشتوانههای اصلاح طلبی، اصولگرایی و یا شبه انقلابی دارند، چطور جلوی موتور محرکه پیشرفت کشور را میگیرند و به انقلاب اسلامی ضربه میزنند؟ این جریانات کاری که انجام میدهند در حقیقت نشان دادن یک بازی روانی است. بازی روانی آنها برای رفتارهای غیرعادلانه تحت عنوان واژه عدالت پیش میرود. عدالتی که در مبانی دینی ما عنوان و طرح میشود با این مفاهیمی که عنوان کردم، چنین وانمود میکنند که عدالت سیاسی این است که همه افراد و احزاب بتوانند در انتخابات حضور پیدا کنند. برای مثال عنوان میکنند عدالت یعنی این که همه بتوانند در انتخابات کرسی قدرت را در دست بگیرند. آیا همه این شأنیت را دارند؟ آیا اگر آنها در نظر گرفته نشوند، برخلاف عدالت میشود؟ به همین جهت آنها تعریف غلطی از عدالت را طرح میکنند. وقتی هم که تعریف غلط را مطرح کردند، به جامعه و مبانی فکری صحیح ضربه میزنند و جامعه را دچار مشکل میکنند. آنها اجازه تعریف درست هم نمیدهند؛ زیرا میخواهند مانع پیشرفت در حوزههای مختلف شوند. تعریف دقیق شما از مفهوم صحیح حوزه انقلابی چیست و چطور میتوان آن را دربرابر حوزه سکولار محقق کرد؟ حوزه انقلابی به این معناست که حوزهای با استفاده از ابزار علم به دنبال این برود که وضعیت موجود را به وضعیت مطلوب تبدیل کند. انقلابی یعنی وضعیت موجود را به وضعیت مطلوب تبدیل کند. ما باید در اینجا تعریف درستی از وضعیت مطلوب داشته باشیم که اصلاً وضعیت مطلوب یعنی چه؟ بعد بگوییم وضعیت موجود چه وضعیتی است و بخواهیم این وضعیت موجود را به وضعیت مطلوب تبدیل کنیم. حوزه انقلابی با سریعترین وجه ممکن و از مسیر صحیح قابلیت تحقق را دارد. حوزههای دیگری که سکولار و غیر سکولارند یا تفکرات لیبرالیستی، تحجر و همه فکرهایی که کنار آن شکل از حوزه قرار میگیرد، حافظان وضع موجود تلقی خواهند شد. یا آنها وضع موجود را وضع مطلوبی میدانند یا میگویند که وضعیت موجود، وضعیت مطلوب نیست؛ اما از ما کاری برنمیآید و جزو قاعدین میشوند و یا کار سوم آنها این است که میگویند وضعیت مطلوب یک چیز دیگری است؛ یعنی وضعیت مطلوب را به گونهای تغییر میدهند که یک وضعیت مطلوب دروغین و همان وضعیت موجود میشود. حوزه انقلابی حوزهای است که میخواهد از مسیر صحیح و به سرعت، وضعیت موجود را به وضعیت مطلوب تبدیل کند. او با تعریف صحیحی از وضعیت مطلوب و با داشتن نگرش صحیح و دقت نظر در وضعیت موجود که بتواند تحلیل درستی از وضعیت موجود و تحلیل درستی از وضعیت مطلوب ارائه دهد، به دنبال این است که وضعیت موجود را به وضعیت مطلوب تبدیل کند. البته نباید فراموش کرد که این جریان چون حوزوی است باید با ابزار علم در چارچوب مسیر شرع و عقل حرکت کند. انتهای پیام/