وضعیت فعلی سالمندی را در کشور ما چطور ارزیابی میکنید و به نظر شما اگر همین روال ادامه پیدا کند ما تا یک دهه آینده چه وضعیتی را خواهیم داشت؟
در خصوص سالمندی باید دو مبحث سالمندی به معنای فردی و سالخوردگی جمعیتها را از یکدیگر مجزا نمود. در کشور ایران، بر اساس آخرین آماری که مربوط به سال ۹۵ است، بر مبنای سن ۶۰ سال، حدود ۹٫۳ درصد و بر مبنای سن ۶۵ سال حدود ۶ درصد از جمعیت کشور را سالمندان تشکیل میدهند. البته در حال حاضر سالخوردگی جمعیت و یا سالمندی جمعیت بهعنوان یک مسئله در کشور مطرح نیست؛ اما گروهی به نام سالمندان وجود دارند. سالمندان بهعنوان یک گروه اجتماعی هستند که تعداد آنها در حال افزایش روزافزون است؛ لذا بهعنوان یک گروه خاص و مسئله و موضوع قابلمطالعه، از اهمیت خاصی برخوردار هستند؛ بنابراین یک سالمندی فردی و یک سالمندی جمعیت وجود دارد.
کشور ما تقریباً از سال ۱۴۲۰ به بعد وارد یکفازی از تحولات جمعیتی خواهد شد که با عنوان سالخوردگی جمعیت از آن یادشده و بر اساس آن حدود یکچهارم جمعیت ما را سالمندان تشکیل خواهند داد. اینجا است که بحث سالخوردگی جمعیت بهعنوان یک چالش مطرح میشود.
لبته نهتنها در کشور ما؛ بلکه در بسیاری از کشورهایی که بعد از یک مرحلهای که باروری آنها بالا بوده است، با چالشی تحت عنوان سالمندی جمعیت یا سالخوردگی جمعیت مواجه خواهند شد؛ زیرا آنها ازیکطرف با کاهش سطح باروری روبرو بوده و از طرف دیگر شاهد افزایش امید به زندگی بودند؛ لذا در این زمان بحث سالخوردگی جمعیت به یکی از قدرتمندترین عوامل محرک و پیشران تغییرات اجتماعی تبدیل میشود و حتی بهعنوان یکی از پیشرانهای اجتماعی در دو یا سه دهه از این بحث سالخوردگی جمعیت نامبرده میشود.
اندیشمندان حوزه جمعیت باید بررسی نمایند که ریشه سالخوردگی جمعیت پیشرو در دو دهه آینده که روزبهروز هم بر تعداد و درصد سالمندان در کشور افزوده میشود، ناشی از چیست.
در اینجا ذکر چند عامل بسیار مهم است؛ عامل اول اینکه در کشور ما احتمال زنده ماندن افراد تا سنین سالمندی و حتی کهنسالی نسبت به گذشته بسیار افزایش داشته است. به این نکته باید توجه داشت که درگذشته و زمانی که امید به زندگی در ایران ۲۵ سال بود، کمتر از ۱۰ درصد جمعیت به سن سالمندی میرسیدند و اینجا بود که خیلی اوقات این بحث مطرح میشد که؛ الهی پیر شوی؛ چون خیلیها به سن پیری و سالمندی نمیرسیدند؛ اما امروز که امید به زندگی حدود ۷۵ سال است، حدود ۸۰ درصد افرادی که متولد میشوند نهتنها به سن سالمندی میرسند؛ بلکه در دوره سالمندی سالهای طولانی هم زندگی خواهند نمود؛ لذا سالخوردگی جمعیتهای انسانی یک دستاورد و موفقیت برای بشر بوده است؛ چون توانسته چند صباحی به عمر کوتاه او اضافه کند.
عامل دوم که از اهمیت بیشتری نسبت به عوامل دیگر برخوردار است، باروری میباشد؛ زیرا در سالهای اخیر تعداد فرزندان متولدشده در خانواده نسبت به گذشته کمتر شده است و این امر باعث کاهش حجم و ساختار سنی جمعیت در سنین پایین شده است. بهعبارتدیگر پایههای هرم سنی ما کمتر از گذشته شده که این امر میتواند نسبت جمعیت را در گروههای مختلف سنی به نفع گروه سنی سالمندان تغییر دهد. بهطورقطع شاخص باروری یک جامعهای که ۲ یا زیر ۲ است، با یک کشوری که ۳ است، در بحث جمعیت سالمندان بسیار متفاوت است و اینجا به عامل باروری برمیگردد.
اما یک عامل مهم دیگر این است که زمان تحقق سالخوردگی و یا سالمندی جمعیتها، حجم قابلتوجهی از جمعیتی که در یک دورهای در پیک فرزند آوری بودهاند، وارد سنین سالمندی میشوند. در کشور ما از سال ۱۴۲۰ به بعد، دهه شصتیها وارد دوره سالمندی میشوند و به دلیل بالا بودن نسبت و تعداد آنها و برخورداری از عمرهای طولانی باعث تحقق سالخوردگی جمعیت در ایران میشوند.
بنابراین نیاز است که بحث سالمندی موردتوجه ویژه دولتها قرار گیرد؛ زیرا در ارتباط با بحث سالمندی، مباحث رفاه، کیفیت زندگی، جمعیت نیروی کار و فشار بر صندوقهای بازنشستگی مطرح میشود. به همین جهت از منظر برخی از محققان جمعیت شناس، سالخوردگی جمعیت بهنوعی یک انقلاب خاموش در جمعیتها است.
بهعبارتدیگر هرچند این مسئله یک موفقیت و دستاورد بزرگ است؛ اما افزایش تعداد جمعیت سالمند بهعنوان یک دغدغه و چالش مطرح میشود؛ چراکه با سالخوردگی جمعیت، نهتنها کشور با کاهش سهم جمعیت در سنین فعالیت روبرو خواهد شد؛ بلکه فشار ناشی از مراقبتهای بهداشتی و سلامتی وارده بر نظامهای بهداشتی و دولتی نیز بسیار بیشتر خواهد شد. مضاف بر آن نگرانیهایی نیز در ارتباط با سیستمهای پرداخت مستمری و بازنشستگی در قالب صندوقهای بیمه به این مسئله اضافه خواهد شد.
نکته حائز اهمیت دیگر اینکه به لحاظ جمعیتشناسی نیز سالخوردگی جمعیت خود میتواند محرک بیشتری برای باروری کمتر و درنتیجه رشد جمعیتی نزدیک به صفر و حتی منفی شود. اینجا است که چالشی بهعنوان سالخوردگی جمعیت بهعنوان کانون توجه دولتها و سیاستگذاران قرار میگیرد.
بحران سالمندی به معنای انباشت مجموعهای از آسیبهای اجتماعی، روانی و جمعیتی حول سالمندی است. با توجه به اینکه طبق نتایج تحقیق حاضر، بخش مهمی از ایجاد یا تشدید بحران سالمندی ناشی از دست رفتن حمایتگرهای عاطفی و اجتماعی سالمند از جانب خانواده (مسائلی همچون مسائل مربوط به مراقبین، محدود شدن شبکه ارتباطی سالمند، بیفرزندی و کمفرزندی، رواج سالمند آزاری، دلسردی از وضعیت آتی حمایتهای خانوادگی، کاهش فرصت درگیری سالمند در روابط اجتماعی) است، به نظر شما چه اقدامات و راهکارهایی میتوان در حوزه خانواده انجام داد تا بتوان اثر مثبتی در این خصوص ایجاد کرد؟
درگذشته خانوادهها پرجمعیت؛ اما عمرها کوتاه بود، الآن خانوادهها کمجمعیت است؛ ولی عمرها طولانی است. آشیانه خالی یکی از مباحث مطروحه در دوره سالمندی است؛ یعنی فرزندان بهنوعی از خانه خارج میشوند و والدین در دوران سالمندی تنها میمانند. نکته حائز اهمیت اینکه سالمندان کنونی در جامعه عمدتاً بهطور متوسط دارای ۵ فرزند و بیشتر هستند و اصطلاحاً شاخص فراهمی فرزند بالا است؛ لذا ایشان از والدین خود حمایت میکنند.
اما با توجه به گرایش خانوادهها در جامعه به تکفرزندی یا دو فرزندی، در آینده جامعه با مشکل اساسی مواجه خواهد بود؛ زیرا تعداد فرزندانی که بخواهند از خانواده و والدین حمایت کنند کمتر و درنتیجه نقش خانواده بهعنوان یک منبع حمایتی، کمتر از گذشته خواهد شد.
این دلیل اول است و دیگر اینکه درگذشته والدین در خانواده اقتدار بسیار بیشتری نسبت به امروز داشتند و بهطورقطع امروز نیز بیشتر از آینده خواهند داشت. اینجا است که بحث خانواده و تغییرات آن میتواند بر مسائل و چالشهای سالمندان تأثیر زیادی داشته باشد.
اما در خصوص دوره سالمندی، یکی از مهمترین منابع مبنایی حمایت اجتماعی از سالمندان، خانواده است و دولتها در مرحله بعد قرار دارند؛ البته این مسئله به این معنا نیست که نیازمند حمایت دولتها نباشند، بسیاری از دولتها در راستای حمایت از سالمندان در قالب مسکنهای چند نسلی، از خانواده حمایت میکنند. بر اساس این طرح، دولت میتواند به افراد شاغل درخواستکننده وام مسکن، درازای خرید دو واحد در یک آپارتمان که یکی از آنها متعلق به والدین فرد متقاضی باشد، مبلغ وام دو برابر و سود دو برابر کمتر را تعیین کند. با اجرای این طرح علاوه بر حمایت والدین از نوههای خود در ساعاتی از شبانهروز که پدر و مادر آنها سرکار هستند، فرزندان از پرداخت هزینههای مهدکودک نیز مبرا خواهند شد. بهبیاندیگر، از سویی والدین از فرزندان و نوههای خود حمایت میکنند و از سوی دیگر بهجای اینکه سالمندان به خانه سالمندان و یا اماکن دیگر سپرده شوند، خود فرزند شاغل از والدینش حمایت میکند. این مسئله در کشورهای پیشرفته موضوع بسیار جدی و مهمی است که فرزندان در کنار والدین باشند؛ یعنی در کنار هم همزیستی داشته باشند و نزدیک به هم باشند؛ پس این موضوع نیاز به حمایت و سیاستگذاریهایی در این حوزه از طرف دولت دارد که طی آن خانوادهها را حمایت کنند.
راهکار دیگر اختصاص سیستمهای مرخصی خاص جهت مراقبت از والدین است که طی آن فرزند شاغل بتواند با بهرهگیری از این امتیاز و در جهت مراقبت از والدین نیازمند خود، بدون مواجهه با مشکلی از ایشان حمایت کند. این در حالی است که هیچکدام از این موضوعات در کشور ما دنبال نشده است؛ اما دولت میتواند در راستای حمایت اجتماعی از خانواده، این دو طرح را در کشور نهادینه سازد.
نباید فراموش کرد که خانواده در بسیاری از مسائل و آسیبهای اجتماعی نقش ضربهگیر را برای اعضای خانواده دارد؛ بنابراین خانواده میتواند از طریق حمایت اجتماعی بسیاری از مسائل و چالشهای سالمندان و یا بهطورکلی سالمندی جمعیت را کاهش دهد؛ لذا خانواده یک نقش بسیار مهمی دارد. این خانواده نباید تنها بماند و نیازمند حمایتهای دولت و دستگاههای برنامهریزی و سیاستگذاری است.
ازآنجاییکه در بسیاری از اوقات هشدارها بیشتر از عملکردهاست؛ لذا زمانی که تمام آمارها، شواهد و قرائن موجود نشان از سالخوردگی جمعیت ایران در دو دهه آینده دارد، مسئولان باید آمادگی افزایش سه برابری جمعیت سالمند در جامعه را داشته باشند.
مضاف بر آن محیط و فضای شهری ما نیز باید این آمادگی را داشته باشد که در اینجا بحث شهر دوستدار سالمند مطرح میشود. بهبیاندیگر شهر دوستدار سالمند باید مبنایی باشد، برای اینکه در طراحی فضای شهری این موضوع موردتوجه قرار گیرد. بهعنوان نمونه باید پلهبرقی در سطح شهر و سایر وسایل موردنیاز سالمند را در فضاهای سبز تأمین نمود. در بحث معماری ساختمان، در خانه دارای سالمند باید نسبت به نبود پله و وجود دستگیره، چراغها و روشنایی اطمینان حاصل کرد. در بسیاری از کشورها سیاستهایی را در خصوص افراد جامعه پیش از ورود به سالمندی دنبال میکنند که تحت عنوان سالمندی سالم، سالمندی فعال و سالمندی موفق مطرح است؛ اما این سیاست را بهیکباره در خصوص سالمندان پیاده نمیکنند؛ بلکه بررسی میکنند که کدام نسلها و جمعیتها در آینده، سالمند خواهند شد و آنها را برای دوره سالمندیشان توانمند میکنند. بهطور مثال برای داشتن سالمندی سالم باید ابتدا جوانی سالم داشت و یا برای سالمندی فعال، باید جوانی فعال داشت. اینجا است که این استراتژیها هم بهعنوان استراتژیهای مواجهه با سالمندی جمعیت مطرح میشود.
در کنار آن باید بحث حمایت از خانواده و زوجهای جوان برای فرزند آوری هم بهعنوان یکی از منابع طبیعی جمعیت و منابع تأمین حمایت از سالمندان موردتوجه گرفته، سیاستگذاری شده و اجرا شود. در حوزه عمل باید این کارها انجام گیرد.
یکی از آسیبهای تشدید بحران سالمندی، کمبود مراقبین و پیدایی مسائل اجتماعی- روانی مراقبین است، چگونه میتوان با اینگونه از مسائل مواجهه مؤثرتری داشت؟
بهطورکلی در بحث سالمندی، دغدغههای زیادی وجود دارد که یکی از مهمترین آنها خدمات مراقبتی مراقبت از خود سالمند و مراقبتهای پزشکی است که در اختیار سالمند قرار میگیرد.
این مراقبتها یا مراقبتهای غیررسمی است که توسط همسر یا فرزندان اتفاق میافتد که شامل حمایتهایی است که ممکن است فرزندان به لحاظ عاطفی، مالی و مراقبتی نسبت به والدین داشته باشند و هم حمایتهایی که توسط دولتها بهعنوان مراقبتهای رسمی اتفاق میافتد، میباشد. حتی در برخی از کشورها بحث مراقبتهای روزانه وجود دارد؛ البته این مسئله به این معنا نیست که افرادی که وارد دوره سالمندی میشوند افراد معلول و ناتوانی هستند که حتماً نیاز به مراقبت دارند. اتفاقاً بسیاری از این افراد سالمند هستند؛ اما نیاز به مراقبت ندارند و در وضعیت سلامتی کامل به سر میبرند.
اما گاهی برخی از افراد سالمند دچار ناتوانی و یا کمتوانی در دوره سالمندی خود هستند. برای این گروه میتوان از راهکار تقویت مراقبتهای غیررسمی توسط فرزندان و همسر و یا مراقبتهای رسمی استفاده نمود. درباره مراقبتهای رسمی میتوان بحث سیستم مراقبتهای روزانه را قرارداد. بهطور مثال میتوان برای نگهداری از والدین دارای بیماری خاص از کمکهای مراکز روزانه بهره برد. از چنین سیستمی در برخی از کشورها با نام مراقبت روزانه یاد میکنند.
راهکار بعدی آموزش سیستم خدمات اجتماعی و رفاهی به افرادی تحت عنوان مراقب است که طی آن، دورهها و آموزشهای مختلف تحت عنوان مراقبت از سالمند ایجاد میشود. جامعه به این نوع آموزشها در قالب پرستاری نیاز مبرم دارد. با ورود جمعیت قابلتوجه به دوره سالمندی، با توجه به وضعیتهایی که اتفاق میافتد، دولت بینیاز این موضوع نیست که دسترسی به خدمات مراقبت از سلامت و مراقبین بهعنوان یکی از موضوعات خاص علاوه بر محیط دانشگاهها، به شکل آموزشهای پارهوقت را نیز برای افراد مراقب اجرا کند تا بتوانند از افرادی دارای برخی ناتوانیها و بیماریها مراقبت کنند.
فرصت تعامل و درگیری اجتماعی سالمند با اعضای خانواده و خویشان بهمرورزمان محدودشده است که در پیدایی آسیبهای روانی بحران سالمندی نقش مؤثری دارند. به نظر شما در این خصوص چهکاری میتوان انجام داد؟
حاکمیت تنها دو دهه فرصت دارد تا به آمادهسازی ساختارها و برنامهها بپردازد؛ بنابراین شاید نسبت به سالمندی جمعیت نیاز مبرمی به راهحلهای اورژانسی وجود نداشته باشد. نکته حائز اهمیت اینکه جدای از مسئله افزایش یا کاهش جمعیت سالمندان، در حال حاضر نیز کشور با حجم حدود ۱۰ درصدی جمعیت سالمندی مواجه است که بخشی از آنها نیازمند خدمات رفاهی و مراقبتی هستند.
بههرحال مهمترین منبع حمایتی، حمایت عاطفی، اجتماعی و مالی خانواده است. این در حالی است که امروزه بخش قابلتوجهی از زنان سالمند ما بدون همسر بوده و تنها زندگی میکنند. بهعبارتدیگر امروزه بهنوعی شیوع تنها زیستی، در بین زنان سالمند یکرقمی در حدود ۲۴ درصد است؛ یعنی ۲۴ درصد از زنان سالمند تنها بدون همسر و فرزند زندگی میکنند که البته این رقم برای مردان، حدود ۶ درصد است؛ چون معمولاً به دلیل فاصله سنی موجود بین همسران، مرد سالمند زودتر از زن سالمند فوت میشود و این امر باعث تنها ماندن زن سالمند میشود. ۲۴ درصد یعنی از هر ۴ زن سالمند یک نفر بهتنهایی زندگی میکند و این بحث تنها زیستی هر چه سن بالاتر میرود بیشتر میشود. بهبیاندیگر تنهایی افرادی که در سنین ۶۰ تا ۶۴ ساله هستند، در حدود ۱۱ درصد است ولی برای افرادی که بیش از ۷۵ سال سن دارند نزدیک به ۴۵ درصد است؛ لذا در کنار هم قرار گرفتن سالمندی و تنهایی میتواند یکسری مسائل و مشکلاتی را به لحاظ عاطفی، افسردگی و اجتماعی ایجاد کند؛ البته بحث تنها زیستی بهطورقطع در بین سالمندان بدون فرزند نیز بسیار بیشتر است؛ چون وقتی همسر میمیرد، فرزندی هم ندارد که از او حمایت کند. این مسئله در برخی از استانها شیوع بیشتری دارد، بهطور مثال در حال حاضر تنها زیستی زنان تنها در استان تهران بیشتر از استانهای دیگر است.
بنابراین زنان سالمندی که بهتنهایی زندگی میکنند و فاقد فرزند هستند، نیاز بیشتری به بستههای رفاهی و حمایتی دارند؛ البته در برخی از کشورها برخی NGO ها و نهادهای مردمنهاد از گروههای آسیبپذیر سالمندان نیازمند مراقبتهای سلامتی و مراقبتی حمایت کرده و خدماتی را ارائه میدهند. این موضوع نیز میتواند بهعنوان یک مسئله موردتوجه قرار بگیرد.
تجویزات و راهکارهای پیشنهادی در رابطه با بحران سالمندی بایستی متوجه چه نیروها و نهادهایی باشد؟
یکی از شوراهای موجود، شورای ملی سالمندی است؛ اما این شورا ذیل سازمان بهزیستی برده شده است. این امر نشاندهنده این است که دولت چه تصویری از سالمند دارد؛ یعنی سالمند را به معنای نیازمند تعریف کرده است. درحالیکه بسیاری از سالمندان در کشور ممکن است نیازهای مالی نیز نداشته و یا حتی کارآفرین، خیّر بوده و دارای سرمایه مادی بالایی نیز باشند.
مباحث مربوط به شورای ملی سالمندی در سطح دو وزارت رفاه و وزارت بهداشت است؛ زیرا در این موارد هم ارائه خدمات رفاهی و هم ارائه خدمات و مراقبتهای سلامتی و پزشکی مطرح است؛ اما یک بحث فرهنگسازی نیز وجود دارد. با توجه به سیاستهای موجود، بحث تکریم سالمندان و استفاده از ظرفیت و توانمندی سالمندان بسیار موردتوجه است؛ بنابراین در بحث فرهنگسازی بسیار مهم است که چه تصویری از سالمند نشان داده شود. بهطور مثال در رسانه ملی، زمانی محتوای برنامه تبلیغات پوشک درباره سالمندی بود که در پارک با نوهاش درد دل میکرد و بیشتر به همان بحث بیاختیاری ادرار شبانه اشاره داشت که هم نوه و هم سالمند دچار آن بودند. این نشاندهنده طرز تفکر مسئولان نسبت به تصویری است که از سالمند منعکس میدهند.
بنابراین اشاره به ظرفیتها و توانمندیهای سالمندی در راستای بهرهگیری از سرمایه سالمندان بسیار مهم است و برخی از کشورها با استفاده از این سیاستها توانستند، سالمندان را تبدیل به افراد کارآفرین نمایند.
نکته حائز اهمیت دیگر اینکه افزایش امید به زندگی منجر به افزایش طول مدت خدمت خواهد شد، هرچند اعتراضات هم به این قضایا زیاد است. بهبیاندیگر ممکن است نیروی کار شاغل، پذیرای موضوع افزایش سن بازنشستگی نباشد؛ اما بههرحال این موضوع بهعنوان یک استراتژی برای کاهش فشار بر صندوقهای بازنشستگی موردتوجه است.
شایانذکر است دوران خوشی کشورهای مختلفی که دوران بازنشستگیشان فقط مبتنی بر سیستم عمومی یعنی سیستم دولتی است، زمانی است که آمار افراد شاغل آنها بسیار زیاد است؛ ولی دوره ناخوشی آنها درزمانی است که تعداد سالمندان بسیار بیشتر از شاغلها است؛ زیرا دولت ماهیانه مبلغی را در فیش حقوقی افراد شاغل تحت عنوان بیمه و بازنشستگی کسر میکنند و در زمان بازنشستگی این وظیفه سیستمهای عمومی است که آن را پرداخت کنند؛ اما زمانی که حجم قابلتوجهی از جمعیت، مستمریبگیر و بازنشسته شوند در این صورت این مسئله میتواند سیستم را دچار اختلال و مشکل سازد.
اما راهکار جایگزین این است که دولت در کنار این وضعیت، سیستم مبتنی بر پسانداز برای دوره سالمندی را نیز دنبال کنند. به این معنا که طبق فرهنگ گذشته جامعه ما مبنی بر پسانداز برای روزهای آتی، معمولاً با افزایش مشارکت، اشتغال برای افراد جوان و کاهش هزینههای زندگی، افراد توانایی پسانداز را پیدا میکنند. بهعبارتدیگر افراد در دوره اشتغال، به پسانداز مبادرت ورزیده و درنتیجه در دوران سالمندی مقدار قابلتوجهی پسانداز خواهند داشت که این در سطح فردی است.
اما در سطح ملی نیز میتوان سرمایه ملی را افزایش داد و یا سرمایهگذاری را ایجاد نمود. در این شرایط مباحثی همچون کارآفرینی و استفاده از ظرفیت سرمایههای مادی سالمندان مطرح میشود. بهطور مثال کشور آلمان از این وضعیت استفاده کرده و هرچند یک کشور سالمند است؛ اما با آن مسائل و چالشهای مورد انتظار مواجه نشد و چالشهای مواجه شده را نیز با تغییر و سازگاری سیستمها و با روندهای سالمندی جمعیت بسیار کمتر کرده است.
با توجه به اینکه برخی از تجویزات، ماهیتی بنیادی و مقدم در زنجیره تجویزات محسوب میشوند و با تغییر آن مجموعه از تغییرات مثبت بهصورت مستقیم و غیرمستقیم ایجاد میشوند، به نظر شما بنیادیترین تجویز در این رابطه چه میتواند باشد؟
یکی از تجویزات بنیادی، بحث تغییر سیستمهای تأمین اجتماعی یا بازنشستگی است. نکته دیگر، بحث استراتژیهای مطروحه تحت عنوان سالمندی سالم و سالمندی فعال است؛ چراکه بخش زیادی از بیماریهای دوره سالمندی، بیماریهای مرتبط با رفتارها و سبک زندگی افراد است که شامل بیماری قلبی – عروقی، دیابت و موارد مختلف دیگر است. اغلب این بیماریها ارتباط بسیار نزدیکی با سبک زندگی، نحوه تغذیه، مدیریت استرس و فعالیت فیزیکی و جسمانی افراد دارد؛ بنابراین اینکه بتوان بحثی تحت عنوان سالمندی سالم و یا سالمندی فعال در یک کشور را بهعنوان یک استراتژی و چارچوب در طول دوران زندگی افراد دنبال کرد میتواند بسیاری از بار هزینهها را کاهش دهد.
علاوه بر این در کنار مباحث غیرمستقیم مبنی بر استراتژیهایی که میتواند کشور را در ایجاد سالمندی فعال و سالم کمک کنند، بحث استفاده از ظرفیت و توانمندی سالمندان نیز موضوع بسیار مهمی است. بهعبارتدیگر باید مسئولان بحث افزایش مشارکت اجتماعی سالمندان را در برنامههای خود داشته باشند. بهطور مثال میتوان در سطح محلی، در سطح آن اجتماعی که هستند و حتی در سطح فعالیتهای داوطلبانه از سالمندان استفاده نمود. نباید از این نکته غفلت کرد که وجود هر چه بیشتر مشارکت اجتماعی در میان سالمندان زمینهساز ایجاد و افزایش نشاط اجتماعی و امید به زیستن در بین ایشان خواهد شد.
لذا فراهم نمودن ظرفیتهایی برای استفاده از توانمندی سالمندان، موضوع مهمی است که باید موردتوجه قرار گیرد؛ البته بهجز این استراتژیهای مطرحشده، بهطورقطع بحث گروههای آسیبپذیر نیز باید کانون توجه برنامههای رفاهی قرار بگیرد. مضاف بر آن باید سالمندان روستایی، سالمندانی که در طبقات پایین اجتماعی هستند و سالمندانی که بیمه و منبع درآمدی ندارند، نیز موردتوجه قرار گیرند تا این گروهها نیز بتوانند خدمات رفاهی و حمایتی را داشته باشند.
چه راهکارهای کوتاهمدتی برای کنترل بحران سالمندی یا تقلیل پیامدهای مرتبط با آن را میتوان پیشنهاد داد؟ لطفاً پیشنهادات خویش را در قلمروهای سهگانه ۱- نهادسازی (ساختار سازی)، ۲-سیاستگذاری و ۳-تغییرات رویکردی و روشی بیان فرمایید.
باید دانست امروز در بحث سالمندی زمان هشدار نیست؛ بلکه زمان عمل است. دولت باید بتواند چالشهای پیش رو دوره سالخوردگی جمعیت را کاهش داده و از ظرفیتها و توانمندیهای موجود در این دورهها بهره ببرد.
این موضوع را از دو زاویه میتوان بررسی نمود؛ اولین موردبحث راهبردها و راهکارهای مرتبط با فرهنگسازی و تغییر تصویر از دوران سالمندی است. به دیگر معنا ایجاد تصویری مملو از وحشت، بیماری، معلولیت و نیازمندی در خصوص دوران سالمندی بهطور ناخودآگاه تأثیر منفی بر افکار سالمندان خواهد گذارد. نکته دیگر در زمینه فرهنگسازی چگونگی تکریم از سالمندان و نقش خانوادهها در حمایت از سالمندان و احترام به ایشان است. این مسائل عمدتاً به راهکارهای فرهنگی و فرهنگسازی برمیگردد.
البته برخی از راهکارها نیز نهادی - ساختاری هستند. برای مثال باید بحث شهر دوستدار سالمند در فضای طراحی شهری سرلوحه کارهای ما قرار بگیرد. مضاف بر آن باید بحث سالمندی فعال سرلوحه سیاستها و برنامههایی قرار گیرد که بر اساس آن بتوان از حضور سالمندان در قالب مشارکت اجتماعی و اقتصادی ایشان در جامعه بهرهمند شد؛ بنابراین این مسئله هم به لحاظ نهادی و هم فرهنگسازی مهم است و درنهایت بخشی نیز به تغییر برخی قوانین یا مقررات افزایش سن بازنشستگی در شرایط مواجهه کشورها با کمبود نیروی کاربر میگردد.
خلاصه راهکارها:
- دولت با فراهم نمودن شرایط مناسب اقتصادی و اجتماعی در جامعه زمینهساز افزایش فرزند آوری در جامعه و در ادامه افزایش حمایت از والدین توسط فرزندان را فراهم آورد.
- نهادهای فرهنگی بافرهنگ سازی بحث اقتدار والدین در خانواده باعث کاهش مسائل و چالشهای سالمندان در خانوادهها شود.
- دولت از طریق طرح مسکنهای چند نسلی که طی آن نسبت به فرزندانی که از والدین خود در خانه مراقبت میکنند، وام دو برابر با سود دو برابر کمتر مسکن ارائه میشود، از سالمندان حمایت اجتماعی داشته باشد.
- دولت نسبت به اعمال سیستم مرخصی مختص مراقبت از والدین به فرزندان شاغل از سالمندان حمایت کند.
- دولت و دستگاههای برنامهریزی و سیاستگذار با حمایت از خانوادهها، ایشان را در حمایت اجتماعی از سالمندان خود یاری رساند.
- دولت با شهر دوستدار سالمند ایجاد نسبت به ایجاد محیط شهری متناسب با شرایط سالمندان آمادگی لازم را داشته باشد.
- شهرداری نسبت به افزایش تعداد پلهبرقی و سایر امکانات موردنیاز در داخل شهرها و معماری ساختمانهای مورد سکونت سالمندان در خصوص نبود پله، وجود دستگیرهها، چراغها و روشنایی اقدامات لازم را انجام دهد.
- مسئولان دولتی نسبت به الگوبرداری از سیاستهای سالمندی سالم، فعال و موفق پیش از ورود جمعیت به سن سالمندی بهره ببرد.
- دولت نسبت به ایجاد مراکز نگهداری روزانه از سالمندان اقدام کند.
- وزارت بهداشت نسبت به برگزاری دورههای آموزشی مختلف در دانشگاهها و دورههای پارهوقت، تحت عنوان مراقبت از سالمند اقدام نماید.
- سازمانهای مردمنهادی نسبت به حمایت از زنان سالمند فاقد فرزندی که دارای نیازمندیهای سلامتی و مراقبتی هستند و بهتنهایی زندگی میکنند، تصمیمات کاربردی و حمایتی اتخاذ کنند.
- دو وزارت رفاه و وزارت بهداشت در مباحث مربوط به ارائه خدمات رفاهی و مراقبتهای سلامتی و پزشکی از شورای ملی سالمندی حمایت کنند.
- دولت با بهرهگیری از ظرفیتها و توانمندیهای سالمندی، سالمندان را تبدیل به افراد کارآفرین بکند.
- دولت با ایجاد سیستم جایگزین برای صندوقهای بازنشستگی از سیستم مبتنی بر پسانداز برای دوره سالمندی در سطح فردی و ایجاد سرمایهگذاری در سطح ملی بهره ببرد.
- دولت با افزایش مشارکت اجتماعی سالمندان در فعالیتهای داوطلبانه از ظرفیتها و توانمندی سالمندان در این زمینه بهره ببرد.
- مسئولان دولتی نسبت به سالمندان روستایی، سالمندان طبقات پایین اجتماعی و سالمندان فاقد بیمه و منبع درآمدی اقدامات رفاهی و حمایتی انجام بدهد.
- نهادهای فرهنگی و دینی نسبت به فرهنگسازی در زمینه تکریم از سالمندان در بین خانوادههای ایشان اقدام نمایند.
- نهادهای قانونگذار نسبت به اصلاح قوانین افزایش سن بازنشستگی در راستای ممانعت از مواجهه کشور با کمبود نیروی کار تدابیری بیندیشد.
انتهای پیام/