به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از روابط عمومی مجمع عالی علوم انسانی اسلامی، نشست تخصصی «الزامات نظریهپردازی در تعلیم و تربیت اسلامی» سهشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ از ساعت ۱۴ تا ۱۷ در دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد. در این نشست تخصصی که به همت کمیسیون تعلیم و تربیت اسلامی هفتمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی و با حضور اساتید و دانشجویان مقاطع مختلف تحصیلی دانشکده برگزار شده بود، آقایان دکتر حسن ملکی، دکتر احمد سلحشوری و دکتر مهدی رضایی و خانمها دکتر ایراندخت فیاض و دکتر شیرین رشیدی به بحث و تبادل نظر درخصوص موضوع نشست پرداختند. دکتر حسن ملکی رئیس کمیسیون تعلیم و تربیت اسلامی هفتمین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی در ابتدا با بیان ضرورت موضوع جلسه گفت: نظریهپردازی در هر علمی به معنای علامت بلوغ آن علم و همچنین علامت بلوغ عالم آن علم است. در حقیقت مهمترین و بزرگترین ستانده علمی که از طریق یک عالم اتفاق میافتد بحث نظریهپردازی در آن علم است. استاد دانشگاه علامه طباطبایی نظریهپردازی را مبدأ تحول و حرکت در مسیر تمدن اسلامی دانسته و در ادامه غایت نظریهپردازی در حوزه علوم انسانی اسلامی را تمدنسازی اسلامی معرفی کرد. دکتر ملکی حرکت به سوی تمدن اسلامی را مبتنی بر تولید علم و نظریهپردازیهای علمی دانسته و گفت: ما با نظریه میتوانیم راه را به سوی تمدن اسلامی باز کنیم و این نظریهپردازی باید در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی باشد. وی در ادامه راه و روش خلق نظریه در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی را حرکت بر مدار الگوهای بومی معرفی کرد تا شاهد شکلگیری نظریهپردازی در این زمینه باشیم. افزون بر آن، حرکت بر محور فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی پایه نظریهپردازی در تعلیم و تربیت اسلامی را شکل میدهد. دکتر ملکی در ادامه این پرسشها را مطرح کرد تا مسئله و ضروت تشکیل کمیسیون را روشن سازد: الزامات نظریهپردازی چیست؟ مقدمات و بستر نظریهپردازی در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی کدام است؟ در ادامه این جلسه خانم دکتر ایراندخت فیاض صحبتهای خود را با بیان مسئله آغاز کرد و گفت: ما در حوزه نظریهپردازی در تعلیم و تربیت اسلامی نظریههای کاربردی نداریم. ما باید به این پرسشها پاسخ دهیم که ظهور و بروز نظریه کجاست؟ انگیزههای نظریهپردازی چیست؟ و تاثیر موثر نظریه کجاست؟ وی در این زمینه به دو عامل بیرونی و درونی اشاره کرد و در ادامه این سوال را مطرح کرد که چرا باید نظریهپردازی کنیم؟ دکتر فیاض تولید علم را در بسترهای لازم آن دانست و گفت: تولید علم به بستر نیاز دارد تا تسهیل کننده نظریهپردازی و پیشران در نظریهپردازی باشد. تا زمانی که علم و سیاست به یکدیگر وابسته باشند و علم خوشآیند و بدآیند صاحبان قدرت باشد، نظریهای در حوزه علم تولید نمیشود. در واقع راهکار توسعه علم این است که دست و بال علم را از سیاست جدا کنیم و نوعی امنیت فکری را برای دانشمندان به وجود بیاوریم. زمانی که امنیت فکری به خطر میافتد نوعی ضد انگیزشی در نظریهپردازی ایجاد میگردد. عضو هیئت علمی گروه فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه به وابستگی علم و ایدئولوژی اشاره کرد و افزود: ما با نگاه سیاسی به علم در کاربست علم دچار گرفتاری میشویم. در حقیقت تولید علم اتفاق میافتد ولی باور کنشگران اجتماعی بر کاربست آن نیست. علم ساختنی است نه کشف کردنی. در این رابطه نظریهپردازی در بستر مسائل روزمره و نگاه به آینده با رویکرد تعالی بخشی شکل میگیرد. دکتر فیاض به یکی از مشکلات نظریهپردازی در این زمینه اشاره کرد و گفت: بین نظریه و عمل فاصله زیادی است و عمدتاً صاحبان قدرت در عمل نقش ایفا میکنند و اندیشمندان صرفاً در حوزه نظریه هستند. وی در ادامه استقلال تربیت و تفکر در این زمینه را مورد بررسی قرار داد و نگاه مسئولان به تربیت را یک نگاه تخصصی ندانست و گفت: کار تربیت و علم تربیت از یکدیگر فاصله زیادی دارد. دکتر سلحشوری سخنران بعدی این نشست طی بیان تاریخچه اسلامیسازی علوم انسانی گفت: ما در ۸۰ سال گذشته، موضوع اسلامی سازی علوم انسانی را در دست اقدام داشتیم که در این زمینه سوالهای علمالنفس زیادی به وجود آمد. وی بهطور ویژه به الزامات نظریهپردازی در حوزه اسلامیسازی علوم انسانی پرداخت و افزود: اولین الزام این است که چارچوب روشنی از انسان داشته باشیم. نظریههای فطرت، عقل و عاملیت در حوزه انسانشناسی در عصر کنونی وجود دارد که باید به یک جمعبندی نهایی برسیم. دکتر سلحشوری الزامات در این زمینه را به دو بخش عام و خاص تقسیم کرد و در بخش خاص به الزامات آموزشی و آموزش اخلاق در این زمینه اشاره کرد و گفت: نظریهپردازی موفق باید مفید و کارآمد در مرحله عمل باشد. رشتههای میانرشتههای ارتباط شایستهای با یکدیگر نداشته و متاسفانه به صورت جزیرهای عمل میکنند که این اتفاق باید بیفتد و این الزام دیگری است. وی در ادامه به الزام روششناختی اشاره کرد و افزود: ما برای نظریهپردازی در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی به نوآوری روشی نیاز داریم که این نوآوری روشی در حال حاضر در دانشگاهها وجود ندارد. الزام بعدی الزامات فردی و روانشناختی در نظریهپردازی تعلیم و تربیت اسلامی است و ما به تفکر خلاق و تفکر نقاد در این حیطه نیاز داریم و برای این تفکر نیاز به خودباوری و انگیزه در این زمینه است. الزامات فرهنگی به معنای تعامل میان اساتید این رشته یکی دیگر از الزامات نظریهپردازی در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی است که باید به آن اهتمام جدی بشود. دکتر سلحشوری به طور خلاصه الزامات را از دو منظر بررسی کرد: یک، الزامات از نظر ابعاد تعلیم و تربیت و دو، الزامات از منظر موضوع تعلیم و تربیت یعنی انسان. وی الزامات نظریهپردازی را به دو حوزه نظری و عملی تقسیم کرد و نظریهپردازی را به معنای پژوهش روشمند، پیشبینیکننده، توصیفکننده و تبیین کننده پدیدهها در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی نام برد و لازمه آن را ارتقاء سطح فهم افراد دانست. دکتر مهدی رضایی آخرین سخنران این نشست بهطور ویژه به الزامات حوزه نظریهپردازی پرداخت. وی در ابتدا به این نکته اشاره کرد که ما باید تکلیف خود را با تعریف علم دینی و تعلیم و تربیت اسلامی و اینکه آیا علم دینی وجود دارد یا خیر، تعیین کنیم. در حقیقت اولین الزام در حوزه نظریهپردازی در این زمینه تعیین مقدمات اولیه و هستیشناختی وجود علم دینی است. الزام دوم در حوزه مفاهیم و سازههای علم دینی است که برای نظریهپردازی در تعلیم و تربیت اسلامی نیازمند روی آوری به انتخاب مفاهیم مشترک و مورد اتفاق هستیم. عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان در ادامه به مبانی علم دینی و روی آوری به فلسفه تعلیم و تربیت اشاره کرد و آن را به عنوان یک الزام دیگر در حوزه نظریهپردازی تعلیم و تربیت اسلامی دانست. وی در توضیح این مطلب تصریح کرد: نوع روی آوری ما به فلسفه تعلیم و تربیت میتواند تسهیلگر نظریهپردازی در این حوزه قرار بگیرد. در واقع نوع نگاه به فلسفه صدرایی یا آموزههای دینی و یا نگاه علامه طباطبایی و سایر دانشمندان به عنوان یک عامل مهم در نظریهپردازی قلمداد میشود که میتواند نقطه شروع حرکت باشد. دکتر رضایی در الزام بعدی به آشنایی عمیق نظریهپردازان با حوزههای اندیشه اسلامی در تعلیم و تربیت اشاره کرد و لازمه نظریهپردازی را اشراف کامل به مسائل اسلامی تعلیم و تربیت دانست. وی به عنوان آخرین الزام به این نکته اشاره کرد که نظریهپرداز باید با مسائل روز حوزههای تربیت دینی در عصر جدید آشنا بوده و بر اساس پدیدههای زیست محیطی و روز جامعه به نظریهپردازی در این زمینه بپردازد.