تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, جامعه و فرهنگ, عرصه فرهنگ و تربیت, مشروح خبرها, یادداشت ها
شماره : 36268
تاریخ : ۸ دی, ۱۴۰۲ :: ۱۶:۱۲
دکتر ابوالفضل اقبالی پژوهشگر مطالعات جنسیت و خانواده در مطلبی نوشت؛ چالش‌های رواداریِ منفعلانه برای حکمرانی کشور/ فرجامِ گفتار انسجام اجتماعی/ هنر نخبگان اجتماعی این است که انسجام ملی را در چنین بستر مساعدی تئوریزه و عملیاتی کنند کاپیتولاسیون دیگریِ عزت ملی ما بود. سلطنت پهلوی دیگریِ استقلال ملی ما بود. رژیم بعث دیگریِ امنیت ملی ما بود، تحریم دیگریِ اقتصاد ملی ماست. مردم ایران اوج اتحاد و یکپارچگی تاریخی خود را در تقابل و ضدیت با این دیگری‌ها تجربه کرده‌اند. امروز هم کشف حجاب و برهنگی، دیگریِ فرهنگ و ارزش‌های ملی ماست. هنر نخبگان اجتماعی این است که انسجام ملی را در چنین بستر مساعدی تئوریزه و عملیاتی کنند.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ ابوالفضل اقبالی، پژوهشگر حوزه زن و خانواده نوشت: پس از غائله اخیر کشور نزد بدنه نخبگانِ متدین جامعه یک ایده نسبتا فراگیر ناظر به سیاست‌گذاری حجاب شکل گرفت که من تحت عنوان «گفتار انسجام اجتماعی» از آن یاد می‌کنم. توصیه‌ی سیاستیِ روشنِ این گفتار در شرایط پسامهسا، عبور نظام از قانون حجاب است. استدلالِ پایه و محوری آن نیز استعدادِ شکاف اجتماعی در جامعه ایران و بروز یک التهاب زیان‌بار و گسترده در کشور در واکنش به قانون حجاب است. به تعبیر من، نوعی «رواداریِ منفعلانه» حاکمیت در برابرِ «هنجارشکنیِ فعالانه» اقلیت.

صرف‌نظر از چالش جدی این ایده در ناحیه‌ی «واقعیت‌سنجی»، پرسش اصلی ناظر به فرجام گفتار انسجام اجتماعی است. باید پرسید حامیان این ایده تا کجا حاکمیت را دعوت به سکوت و رواداری خواهند کرد؟ آیا امکانِ بروز ناآرامی و التهاب اجتماعی در آینده کشور به بهانه‌های دیگری غیر از حجاب منتفی است؟ پاسخ به این پرسش، لحظه‌ی آشکار شدن تناقضاتِ درونیِ گفتار انسجام اجتماعی است. زیرا آنها خواهند گفت که حاکمیت می‌بایست نقطه‌ای را برای مداخلات قانون در حوزه حجاب تعیین کند که حمایتِ حداکثری جامعه را داشته باشد و سایر مرزهای رد شده را به دست فرهنگ و عرف بسپارد. «برهنگیِ و نیمه برهنگی» همان نقطه مشخص و مردم‌پذیر برای برخورد قانونی است و کشف حجاب سر و سایر اشکال بی‌حجابی را باید به خود جامعه واگذار کرد. واضح است که نتیجه منطقیِ چنین توصیه‌ای، عدولِ نقطه به نقطه از تمامیِ مرزهای حکمرانیِ فرهنگی ما خواهد بود. چرا؟

اولا اکثریتِ مطلق حامیان این گفتار به هیچوجه قائل به مداخله‌ی عرفی و فرهنگی جامعه درباره موضوع حجاب هم نیستند. یعنی اولین پارادوکس آنها دقیقا اینجاست که به هر نوع مداخله‌ی فرهنگیِ معطوف به تنظیم و کنترل وضعیت حجاب از سوی مردم واکنشِ منفیِ تند و تحقیرآمیز نشان می‌دهد. فقط کافی‌ست یک بانوی چادری در فلان روستای کشور به یک شهروندِ هنجارشکن کوچکترین تذکری بدهد و طبقِ رویه‌ی معمولِ این اقلیتِ هنجارشکن، مورد هجمه و هتاکی قرار گیرد. واکنش حامیانِ گفتار انسجام اجتماعی چه خواهد بود؟ بدون تردید تنها واکنش آنها تِرِند کردن هشتک نه به دخالت در زندگی مردم در صفحات توییتر و اینستاگرام خواهد بود. این تصور که حامیان گفتار انسجام اجتماعی فقط یک استوری در حمایت از حق آن بانوی محجبه در پیگیری هنجارها و ارزش‌های اجتماعی بکنند از اساس منتفی است.

یا مثلا تصور کنید فلان نهاد فرهنگی حاکمیت، جمعی از بانوانِ محجبه را برای اهداء گل‌سر یا گیره روسری به بانوان ضعیف‌الحجاب در مترو جمع کند. سیلِ استوری‌ها و توئیت‌های تحقیرآمیز و منتقدانه از سوی حامیان این گفتار را شاهد خواهید بود! حامیانِ این گفتار، درباره عدم دخالت قانونیِ حاکمیت کاملا صریح و صادق هستند اما درباره تنظیم‌گری عرف و نقش مردم متناقض‌گو و غیرشفاف هستند. منظورِ واضح این گفتار از انسجامِ اجتماعی، همراهی و همرنگی با اقلیتِ هنجارشکن در ساحت رفتاری، نگرشی و ارزشی‌ست. بدنه‌ی متدین و مذهبی جامعه باید از نظام هنجارین و ارزش‌های دینی خود عدول کند برای اینکه این اقلیتِ پرصدا «اغتشاش» نکنند!

ثانیا طرفداران این ایده هیچ توصیه روشنی برای مداخله قانونیِ حاکمیت در برخورد با برهنگی و نیمه برهنگی هم ندارند. مرجعِ تعیین این سطح در پوشش شهروندان کجاست؟ به کدام حد از پوشش می‌توان چنین عناوینی را اطلاق کرد؟ قطعا پاسخ این رویکرد، «مراجعه به عرف» است. لذا در میانه‌ی دعوای «عرفِ قیطریه» و «عرف فلان شهرستان یزد» این نقطه نیز رها خواهد شد! دستآورد این گفتار برای حکمرانی تا همین حد منفعلانه و ارتجاعی است.

گفتار جایگزین ما چیست؟ از قضا ما مدافعانِ قانون‌مندی پوششِ اجتماعی بانوان نیز بر ضرورت حفظ و تقویتِ انسجام اجتماعی تاکید صادقانه و روشن داریم. اما معتقدیم انسجام اجتماعی به معنای همرنگیِ منفعلانه مردم با یکدیگر نیست. جامعه از رهگذرِ برهم‌کنشِ نیروهای متضاد به تعادل و یکپارچگی خواهد رسید. مسیر داشتنِ یک جامعه‌ی متحد، همدل و یکپارچه، ایجاد فضای تخاصم و ضدیت با «دیگری»ست. تاریخ جامعه ما گواهی می‌دهد که اوج انسجام اجتماعی مردم ایران در زمان‌هایی بود که «غیریت‌ها» فعال بودند.

کاپیتولاسیون دیگریِ عزت ملی ما بود. سلطنت پهلوی دیگریِ استقلال ملی ما بود. رژیم بعث دیگریِ امنیت ملی ما بود، تحریم دیگریِ اقتصاد ملی ماست. مردم ایران اوج اتحاد و یکپارچگی تاریخی خود را در تقابل و ضدیت با این دیگری‌ها تجربه کرده‌اند. امروز هم کشف حجاب و برهنگی، دیگریِ فرهنگ و ارزش‌های ملی ماست. هنر نخبگان اجتماعی این است که انسجام ملی را در چنین بستر مساعدی تئوریزه و عملیاتی کنند.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.