تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, سياست, عرصه حکمرانی, گزارش, مشروح خبرها
شماره : 37699
تاریخ : ۱۰ خرداد, ۱۴۰۳ :: ۲۱:۰۹
در نشست «درآمدی بر جایگاه اخلاق در نظریه‌‌های دولت تا نظریه‌های حکمرانی» مطرح شد؛ واکاوی دگرگونی‌های اخلاقی در گذر از دولت به حکمرانی/ دولت حداقلی یا حکمرانی شبکه‌ای؟ طرفداران دولت حداقلی دنبال چنین توصیه‌هایی برای کاهش قدرت دولت بودند تا قدرت بین مردم توزیع شود؛ مخصوصا اگر بخش خصوصی قدرتمندی وجود داشته باشد این اتفاق به خوبی رخ می‌دهد. در اینجا سوال پیش می‌آید که مسئله اصلی اخلاق در عرصه دولت و حکمرانی چیست؟ می‌توانیم بگوییم وقتی با دولت مواجه هسیتم نبض مسئله اخلاق، بیشتر در کانون توزیع قدرت می‌تپد در حالی‌که وقتی با حکمرانی مواجه هستیم، حکمرانی شبکه‌ای اهمیت پیدا می‌کند.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از ایکنا، نشست «درآمدی بر جایگاه اخلاق در نظریه‌‌های دولت تا نظریه‌های حکمرانی» امروز چهارشنبه ۹ خردادماه از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.   رضا عیسی‌نیا؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در این نشست به سخنرانی پرداخت و گفت: در آثار افرادی همانند هومر و هزیود، کسانی می‌توانند وارد سیاست شوند و فرمانده شوند که سرآمد باشند. هومر می‌گوید کسی می‌تواند به چنین سمتی برسد که سه مفهوم اخلاقی شامل فضیلت‌مندی، اخلاق‌مندی و طرفداری از عدالت را دارا باشد و فقط در چنین شرایطی می‌توان دولت را به وی داد. بنابراین از نظر چنین افرادی حکومت عامه، نوعی حکومت دیوانگان است بلکه حکومت باید در اختیار سرآمدان باشد. در زمان حکمای سبعه یونان، از دولت قانونی صحبت می‌شود. در این دوران چهار مفهوم اخلاقی کلیدی متولد می‌شود که شامل شناخت، قانون، غایت و نظم طبیعی است.  

دیدگاه حکمای سبعه در زمینه حکمرانی

وی افزود: حکمای سبعه می‌گویند شما نمی‌توانید قانون‌شناس باشید مگر اینکه شناخت داشته باشید لذا کسی که این خصوصیات را داشته باشد می‌تواند حاکم باشد. در دوران سوفسطائیان نیز هنوز در پارادایم اخلاق - سیاست هستند و نظریه دولت که اسم آن را دولت موفق می‌‌گذارند متولد می‌شود. در این دوران مفهوم آرخه نیز متولد می‌شود که به معنای موفقیت است. در این دوران، حکما دنبال حکومت عامه یا دموکراسی هستند که البته ارسطو، آن را شکلی انحرافی از حکومت می‌داند.   عیسی‌نیا گفت: در دوران سقراط، بحث دولتِ خیر مطرح می‌‌شود. اگر از وی بپرسید سرشت سیاست چیست؟ او آن را عملِ خیر یعنی توجه به خیر همه اجتماع می‌داند. در اینجا این بحث پیش می‌آید که این خیر را چه کسی می‌فهمد؟ آیا خیر به معنای تحصیل سعادت یا رفاه یا موفقیت است؟ سقراط می‌گوید سامان سیاسی باید دست کسی باشد که بتواند خیر را تشخیص بدهد. از سال ۱۹۷۰ به بعد اتفاقاتی در غرب رخ داده و از مفهوم دولت به ما هو دولت گذر کردند. آن اتفاق این بود که چون می‌خواستند به توسعه برسند سراغ دولت بزرگ رفتند و گفتند اگر چنین کاری انجام دهیم به توسعه می‌رسیم اما به مشکل خوردند لذا سراغ چابک کردن دولت یعنی کوچک کردن آن رفتند. این مسئله‌ای است که در جمهوری اسلامی ایران هم دنبال آن بوده‌اند ولی در عمل برعکس آن شده و دولت دائماً بزرگ‌تر شده است.   عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تصریح کرد: البته در غرب، کوچک‌ کردن دولت که افرادی همانند نوزیک و هایک، نظریه‌پرداز آن بودند نیز هنوز به نتیجه‌ای نرسیده است. لذا صاحبنظران متوجه شدند با این مفهوم نمی‌توان سامان سیاسی را پیش برد بنابراین مفهوم جدیدی به جای دولت خلق شد که آن هم حکمرانی است و به واسطه خلق این مفهوم، دنبال آن رفتند که مسائل سامان سیاسی را حل کنند تا حکومت دچار چالش نشود لذا معتقدم باید جایگاه حکمرانی در کشور ما هم مشخص شود.  

تفاوت اخلاق در دولت و حکمرانی

  حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی علیزاده؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، به عنوان ناقد اول گفت: مفهوم حکمرانی، از دوران بعد از رکود بزرگ که از ۱۹۳۰ شروع و اوج آن در ۱۹۷۰ بود در ادامه فرآیند منطقی دموکراتیزاسیون، دنبال کاهش تمرکز در بدنه دولت بود و بدین ترتیب، واحد سیاسی دارای سه پایه شامل مردم، بخش خصوصی و دولت شد لذا از اختیارات و قدرت دولت تمرکززدایی اتفاق افتاد و صاحبنظران گفتند در کنار دولت باید به بخش خصوصی و جامعه مدنی هم توجه کنیم. به همین دلیل بود که سندیکاها قدرت زیادی گرفتند و از طریق اعتراضات و اعتصابات، خواسته‌های خود را مطرح می‌کنند. بنابراین رژیم قدرت، فقط در دولت خلاصه نمی‌شود.   وی افزود: طرفداران دولت حداقلی دنبال چنین توصیه‌هایی برای کاهش قدرت دولت بودند تا قدرت بین مردم توزیع شود؛ مخصوصا اگر بخش خصوصی قدرتمندی وجود داشته باشد این اتفاق به خوبی رخ می‌دهد. در اینجا سوال پیش می‌آید که مسئله اصلی اخلاق در عرصه دولت و حکمرانی چیست؟ می‌توانیم بگوییم وقتی با دولت مواجه هسیتم نبض مسئله اخلاق، بیشتر در کانون توزیع قدرت می‌تپد در حالی‌که وقتی با حکمرانی مواجه هستیم، حکمرانی شبکه‌ای اهمیت پیدا می‌کند. وقتی مسئله دولت مطرح می‌شود مهمترین مسئله اخلاقی، توزیع قدرت است یعنی دولت باید قدرت را واسپاری کند اما در پارادایم حکمرانی، مسئله اصلی اخلاقی، به مشارکت در اعمال قدرت برمی‌گردد چراکه دیگر از دغدغه توزیع قدرت فارغ شده‌اند.  

تفاوت اخلاق اجتماعی و جامعه‌ای

  حجت‌الاسلام والمسلمین مهراب صادق‌نیا؛ عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به عنوان ناقد دوم، در این نشست گفت: بنده هم چکیده و هم متن مقاله دکتر عیسی‌نیا را خواندم و معقدم باید به این پرسش پاسخ دهیم که چه کنیم تا این تحقیق به یک پروژه در گروه اخلاق این پژوهشگاه تبدیل شود. به نظرم باید هم مولفه و هم روش و پارادایم تحقیق در نظر گرفته شود که به نظرم در این نوشته، این دو مورد وجود نداشت لذا امکان ارزیابی تحقیق برای بنده سخت است چراکه نه روش و نه پارادایم را نمی‌دانیم. اگر بنده بخواهم از زاویه دید خودم یعنی جامعه شناسی اخلاق و حتی جامعه‌ شناسی سیاسی به این موضوع نگاه کنم به نظرم این بحث ذیل عنوان اخلاق و سیاست قرار می‌گیرد و مهمترین مسئولیت یک محقق در اینجا این است که بگوید اساسا چه نسبتی بین اخلاق و سیاسیت وجود دارد   عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب تصریح کرد: اگر محقق بخواهد به شکل انضمامی‌تری بحث کند می‌تواند نسبت بین اخلاق و سیاست در یک مدل از حکمرانی همانند ولایت فقیه را مورد بررسی قرار دهد. همچنین باید به این سوال پاسخ دهد که مسائل اخلاقی چگونه در سیاست، ماهیت جدیدی پیدا می‌کنند. مسئولیت علم اخلاق در جهان قدیم، پرداختن به کنشگرانِ صرف بود یعنی اینکه آدم‌های عادی که در شهر زندگی می‌کنند چه کاری باید انجام دهند و کارهای خوب و بد آنها چیست؟ بنابراین تمام تلاش معلمان اخلاق این بود که افراد را فضیلت‌مند کنند اما در جوامع جدید، اساساً مسئله اخلاق این نیست بلکه اخلاق به جای اجتماعی بودن، سویه‌ای جامعه‌‌ای پیدا کرده است.   صادق‌نیا گفت: اخلاق جامعه‌ای، اخلاقی معطوف به سازمان‌ها، نهادها، ساختارها و تصمیمات کلان است و مثلاً به این سوال جواب می‌دهد ایجاد یک سد در فلان منطقه یا تخریب جنگل برای ایجاد جاده، اخلاقی است یا خیر؟ در اینجا اصلاح ساختارها مهمتر از این است که افراد فضیلت‌مند باشند یا خیر؟ بنابراین نسبت اخلاق و حکمرانی جدید، ترمیم ساختارها است به گونه‌ای‌ که امکان خطا در آن وجود نداشته باشد. به همین دلیل است که در جهان سنت، گفته می‌شد باید فردی امین مسئول بانک باشد تا دزدی نکند اما در جهان مدرن گفته می‌شود ساختار بانک باید به گونه‌ای باشد که اساساً امکان دزدی در آن وجود نداشته باشد.  

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.