به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از خبرگزاری اسلامی سیتی (IslamiCity)؛ معماری اسلامی یک سبک معماری است که هسته اصلی اعتقادات اسلامی و استانداردها و ارزشهای اخلاقی رفتاری جامع اسلامی را تجسم میبخشد. این معماری از طریق سه بُعد اصلی خود: بهعنوان یک فلسفه، یک فرآیند، و یک نتیجه نهایی، و در سطوح مفهومسازی، برنامهریزی، طراحی، ساخت، و استفاده از محیط ساختهشده، این کار را انجام میدهد. این کار تا حدی بهصورت نهان و شهودی انجام میشود، بهعنوان نتیجهای از تجسم پیشین افراد از همان اعتقادات، اصول و ارزشهای اسلامی که سپس در زمینههای مختلف زندگی فردی و جمعی خود - از جمله حوزه محیط ساختهشده - اشاعه میدهند و تا حدی بهصورت آگاهانه از طریق مجموعهای از روشها و گامهای از پیش اندیشیدهشده و حتی دستورالعملهای رویهای انجام میشود. معماری اسلامی چارچوبی برای زندگی انسانی و پیادهسازی پیام اسلامی است. اینطور است که اسلام یک راه جامع زندگی است و این دو برای یکدیگر ساخته شدهاند: زندگی نیاز به اسلام دارد تا از طریق آن الهام گرفته، هدایت شده و بهدرستی زیسته شود، در حالیکه اسلام نیاز به زندگی دارد تا در آن تجسم یابد، تحقق پیدا کند و "دیده شود". بنابراین، اغلب اذعان میشود که اسلام زندگی است و زندگی، بهنوبه خود، اسلام است. بهغیر از چارچوبگذاری و محصور کردن زندگیهای انسانی و اسلام، معماری اسلامی، همچنین، آنها را تسهیل، پرورش و ترویج بیشتر میکند. شکی نیست که معماری اسلامی انسجام قابلتوجهی در محتوا و ظاهر نشان میدهد، فارغ از اینکه در کجا و چه زمانی شکل گرفته و تولید شده است. این یگانگی مانع تغییر سبکها، مواد و نقوش از یک منطقه جغرافیایی یا دوره تاریخی به دوره دیگر نمیشود. فارغ از نژاد، رنگ، زبان یا وطن خود، یک مسلمان این هویت و یگانگی معماری را در هرجایی که برود، تجربه میکند. همانطور که او در هر سرزمینی، پاسخهای الهامگرفته از اسلام به چالشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زندگی را مشابه مییابد، همچنین مشابه معماری و دیگر بیانات زیباییشناختی روح اسلامی را نیز مییابد. اسماعیل الفاروقی (اندیشمند مسلمان فلسطینی) میگوید: در قلب این هویت معماری اسلامی، ایده توحید اسلامی یا یکتاپرستی (یگانگی الله تعالی) بهعنوان یک فلسفه دینی و تجربهای که هسته آن الله بهعنوان خالق مطلق و سرور جهان، بهعنوان نهایت نرمالیته، بهعنوان هدف نهایی که همه اهداف نهایی به آن میرسند و بهعنوان هدف نهایی همه امیدها، اشتیاقها و خواستههای ذاتی قرار دارد قرار دارد. مسلمانان تمدن خود، شامل معماری، را بر اساس این اصل و اعتقاد میسازند، که به هویتی مشترک منجر میشود، فارغ از تفاوتهای زمانی و مکانی. اسماعیل الفاروقی همچنین افزود که اگر اسلام بهعنوان یک دین جامع، جهانبینی و فرهنگ، نتواند بر معماری مردم خود تأثیر بگذارد، این یک کوتاهی وحشتناک خواهد بود. مانند سایر هنرهای زیبا، معماری نیز بیانی زیباشناختی از مسلمانان است، تا جایی که آنها دیدگاهی منحصر به فرد و متمایز از واقعیت و اجزای فیزیکی و متافیزیکی آن، از فضا و زمان، از تاریخ و از امت یا جامعه و رابطه ارگانیک مسلمانان با آن دارند. از این رو، انتظار میرود که تأثیر اسلام همه جنبههای زندگی انسانی را فرا بگیرد، با معماری و بقیه محیط ساختهشده که به اندازه دیگر بخشهای حیاتی زندگی توجه زیادی به خود جلب میکنند. اسلام "سبک لباس پوشیدن، خوردن، خوابیدن، معاشرت، تفریح و سرگرمی را تعیین کرد. چگونه میتوانست محل زندگی انسان را تعیین نکند؟ بلکه این کار را کرد؛ و حتی تأثیر خود را با قدرت قانون در همه این موارد تقویت کرد. اگر اسلام چیزی جز مسجد را تعیین نکرده باشد، تزئینات آن، کاشیکاری، چوبکاری، نورپردازی و فرشهای آن، این برای اثبات ارتباط آن بیش از حد کافی خواهد بود، زیرا مسجد نمونه و الگوی همه معماری اسلامی است" - این نتیجهگیری اسماعیل الفاروقی بود. هویت معماری اسلامی تفاوت چشمگیری با جنبشهای معماری مدرن و پستمدرن دارد که در جهانبینیها و سنتهای فکری خاصی ریشه دارند. این نکته مهم است و باید به آن توجه شود، زیرا حامیان مدرنیسم و پستمدرنیسم، و میراث معماری آنها، در داخل جهان اسلام هرگز از مبارزه علیه استمرار سنتهای معماری اسلامی به نفع واردات گزینههای مدرن و پستمدرن بیگانه دست نمیکشند - و متأسفانه تا حد زیادی در تلاشهای ناپاک خود موفق شدهاند. مسلمانان باید بدانند که نظریات و ارزشهای زیربنای سبکهای معماری مدرن و پستمدرن نه تنها برای اسلام ناآشنا هستند، بلکه خطرناک نیز میباشند. برخی از آنها در واقع در قطب مقابل مفهوم محوری توحید اسلامی قرار دارند. از این رو، آنها میتوانند بهراحتی افکار را مسموم کنند و گرایشهای رفتاری را تحریف کنند.