به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ حجت الاسلام محمدرضا زیبایی نژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده در یادداشتی با محوریت انتقاد از الزام حاکمیتی به تشریح دلایل منتقدین دخالت حکومت در امر حجاب و پاسخ به آنان پرداخت. در ادامه به بخش پایانی یادداشت ایشان اشاره می شود. (بخش نخست) پنجم. قاعدهمندی اصلاحات فرهنگی: گروهی از نخبگان با پذیرش وجوب شرعی حجاب، این دیدگاه را مطرح میکنند که گسترش حجاب و عفاف موضوعی فرهنگی است. فرهنگسازی قواعدی دارد که بیتوجهی به آن صرفاً برای جامعه و حاکمیت هزینهسازی میکند. نخستین قاعدهای که باید به آن التزام داشت، آن است که اصلاح یک ناهنجاری و معضل فرهنگی به اصلاح زمینهها وعلل آن است. کژرفتاریها در حوزة پوشش و رفتار تابع عوامل و علل متعددی است؛ تحولات فرهنگی انسان مدرن به سمت فردگرایی، لحظهای شدن و چهلتکهگی که در مقیاس جهانی رخ داد و خود معلول جهانی شدن ارتباطات، فراگیری شبکههای اجتماعی و سیطرة رسانههای نوظهور و فناوریهای جدید است، در عمیقترین لایههای معرفتی و گرایشی و در الگوهای سبک زندگی، تأثیراتی شگرف بر جای گذاشته است که انتحاب سبک پوشش صرفا یکی از وجوه آشکار آن است. مواجهة سخت با پوشش بانوان بدون اصلاح زمینههای آن که آزادی در پوشش و سبک زندگی را به مثابه یک مطالبهُ مهم برای نسل جوان؛ تازه و زنده نگه داشته است؛ آب در هاون کوبیدن است و نشان میدهد حاکمیت تصویری از تحولات عصر مدرن بهویژه در حوزة امر جنسی و چرخشهای معنایی که برای نسبل جدید ایجاد شده است، ندارد. دومین قاعده آن است که هر اصلاح اجتماعی و فرهنگی از مسیر تقویت انسجام اجتماعی میگذرد و هر اقدامی که انسجام اجتماعی را که مهمترین ارزش اجتماعی است، تضعیف کند و گروههای اجتماعی را در برابر هم قرار دهد، سرماية اجتماعی نظام را نیز تضعیف و هزینهسازی میکند؛ ازاینرو بهکارگیری روشهای سخت برای ایجاد اصلاحات اجتماعی، روشی عقیم است. سومین قاعده توجه به خصلت انسان مدرن و مخاطبان طرحهای اجتماعی و فرهنگی است. سوژگی انسان مدرن به معنای وجود دو خصلت یعنی تفکر انتقادی (بازنگری مستمر) و خودایینی است. انسان مدرن دارای تفکر انتقادی است و لحظهبه لحظه خود را بازبینی میکند و از نو میسازد و آیین بازآفرینی را نیز بر محور تمایلات شخصی خود انجام میدهد. بنابراین از اینکه تحت راهبری دیگری – چه دولت چه افراد دیگر و چه دین – باشد، بیزار است. اگر سیاست دولتها به این سمت باشد که فرد مدرنشده چیزی را خوب بیابد و آن را بر اساس تمایلات خود انتخاب کند، چنین سیاستی احتمال وقوع دارد؛ اما رویکردی که در صدد تحمیل الگویی خاص برانسان مدرن باشد نهادینه نمیشود. چهارمین قاعده آن است که مخاطب باید احساس کند حاکمیت به مسئلههای اومیپردازد. نوجوان و جوان امروز اولویتهای واقعی یا برساختشده دارد که موضوع پوشش در زمرة این اولویتها نیست. مهمترین مسئله فرزندانمان ابهام دربارة آيندة زندگی است؛ اينکه در آینده با چه وضع اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی روبهرو خواهند بود. اولویت جوانان شغل پایدان ثبات اقتصادی، تشکیل خانواده، دیده شدن و شکوفا شدن و مشارکت در ساخت جامعه است. نسل جوان آنگاه که احساس کند حاکمیت اولویتهای او را نمیبیند و افقی روشن پیشروی او نمیگذارد، نهتنها اولویتها و مطالبات حاکمیت را از اولویت خود خارج میکند؛ بلکه آنها را به موضوع نزاع ومقاومت اجتماعی تبدیل میکند و موضوعاتی مانند حجاب به بهانهای برای صفبندی اجتماعی تبدیل میشود. ازاینرو تأکید میشود لازم است به الگویی از همافزایی بدنه اجتماعی و حاکمیت اندیشید که نتیجه آن وحدت اولویتهای مردم و حاکمیت باشد. قواعد چهارگانة فوق نکتههای مهم و ارزشمندی را در خود دارد؛ اما نتیجة آن ضرورت قاعدهمندی مداخلات حاکمیت است، نه نقد کلی آن. قاعدة اول این نکته را به ما میآموزد که در رویکرد حاکمیت به موضوع حجاب و عفاف لازم است متن اصلی سیاستها و اقدامات درازمدت، اصلاح زمینهها و عوامل و اصلاح الگوهای تربیتی باشدو روشهای سخت صرفاً به مثابه مکمل در حد ضرورت به کار گرفته شود. به سخن دیگر در بهترین وضع فرهنگی و اجتماعی میتوان افرادی را یافت که کژرفتاری را انتخاب میکنند و علاقهمند به سرکشی اجتماعیاند. اين افراد را میتوان بر بستر مطالب عمومی با روشهای گوناگون تنبیه کرد. اما در این فرض که ساختارهای فرهنگی - اجتماعی برتولید فساد و کژرفتاریاند، غافل شدن از اصلاحات ساختاری - در حد مقدور – و رویارویی صرفاً با معلولهاء نتایج موردنظر وا بر جای نمی گذارد. برایناساس تأکیدمیکنيم که سياستها و برنامههای راهبردی باید سهم پیشتری به اصلاحات فرهنگی وساختاری بدهند؛ ضمن اینکه اصلاحات در مقیاس خرد نیز نباید از نظر دور بماند. دربارة قاعدة دوم یعنی انسجام اجتماعی، بیان نکتهای لازم به نظر میرسد. انسجام و پیوند اجتماعی در هر جامعهای نشاندهندة مزیتی اجتماعی است؛ اما از نگاه ادیان الهی، انسجام حول محور ارزشهای الهی است که از مهمترین ارزشهای اجتماعی به شمار میرود. آموزههایی چون «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» و «َتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى» و « كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» نشان میدهد جامعهای که انسجام خود را با محوریت راهبری خداوند، نیکی و تقوا و امر به خوبیها و بازداشتن از بدیها شکل میدهد، بهترین جامعه انسانی است؛ بنابراین آنچه ادیان به آن اصرار دارند، گسترش ارزشهای الهی و شکل دادن به انسجام اجتماعی پیرامون همین ارزشهاست. بنابراین تأکید بر انسجام اجتماعی، بدون آنکه انسجام در خدمت تقویت ارزشهای الهی باشد، از مهمترین ارزشهای اجتماعی نیست. البته میتوان یک نکته را افزود: آنگاه که قدرت بر تحقق ارزشها و احکام اسلامی در مقیاس موردنظر خداوند نداریم، نباید بی جهت انسجام اجتماعی را برهم زد و هزینهسازی کرد. قاعدة سوم یعنی توجه به خصلت انسان مدرن نیز نکتة ارزشمندی را به ما گوشزد میکند اما نتیحة آن ناگزیر تن سپردن به قاعدة بازی انسان مدرن نیست. سیاست دولت اسلامی باید بر اساس فهمی روشن از انسان مدرن و خوداآیینی او باشد. اما فهم انسان مدرن و سیاستگذاری با ملاحظ اين تصوير ناگزیر به معنای تن دادن به قواعد بازی انسان خودآیین نیست. رویکرد فعال در سیاستگذاری، تحول در هویت نسل جدید را نیز به مثابه یک سیاست درازمدت و اساسی در دستور کار قرار میدهد. قاعدة چهارم بر موضوعی مهم دست گذاشته است. تأکید رهبر معظم انقلاب بر اینکه اقتصاد باید اولویت نخست کشور باشد. هم توجه به اولویت واقعی جامعه و هم اولویت برساختی آن است. این نکتهای بجاست که بخشی از ناهنحاریهای پوشش ناشی از احساس نادیده گرفته شدن ظرفیتها و نیازهای جوانان از سوی حاکمیت، نهادهای دینی و جماعت متدینان است. درحقیقت حجاب و عفاف هزینة معضلات اقتصادی و اجتماعی دیگر را نیز پرداخت میکند. اینکه برخی از هنجارشکنان در کژرفتاری خود احساس قهرمان بودن میکنند، نشاندهندة آن است که نباید کشف حجاب را صرفاً نشانهای از تحولات فرهنگی و فارغ از وجه مقاومتی آن یعنی مقاومت در برابر اولویتهای حاکمیت دید. در چنین اوضاعی، نظام حکمرانی باید به جوانان اطمینان دهد که با جدیت، دقت و سرعت در صدد پیگیری نیازهای اساسی آنان است و مسئلة آنان را مسئلة خود میداند و آنان را در فهم و حل مسئلههای اجتماعی مشارکت فعال میدهد.