تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
دکتر محمد السید علی حامد، پژوهشگر اقتصاد انجمن برکت ترکیه در یادداشتی مطرح کرد؛ شکست کشورهای اسلامی در مسیر تقلید از غرب (بخش دوم) / آیا مفهوم عمارت در اسلام همان توسعه است؟ اقتصاد اسلامی بر توسعه‌ای تأکید دارد که به جای سودآوری صرف، رفاه واقعی و جامع جامعه را هدف قرار دهد. این مکتب برخلاف اندیشه غربی که اغلب مادی و فردمحور است، هماهنگی بین نیازهای مادی و معنوی انسان‌ها را به‌عنوان یک اصل بنیادین می‌پذیرد و در چارچوب‌هایی نظیر باورهای دینی، اخلاقی، فلسفی و مدیریتی، به توازن و انسجام در فعالیت‌های اقتصادی می‌پردازد. در این دیدگاه، توسعه نه‌تنها اقتصادی بلکه انسانی، اجتماعی و معنوی است که هدف اصلی آن رفاه، عدالت و تحقق خلافت الهی بر زمین است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، دکتر محمد السید علی حامد، پژوهشگر اقتصاد انجمن برکت ترکیه در یادداشتی مطرح کرد؛ بسیاری از نظریه‌پردازان و سیاستمداران تلاش کرده‌اند تا مفهومی برای توسعه اقتصادی ارائه دهند، اما متأسفانه، اغلب آن‌ها تلاشی برای تدوین مفهومی که با واقعیت، تاریخ و شرایط اقتصادی سازگار باشد نکرده‌اند. بلکه بیشتر به انتقال مفهوم غربی توسعه پرداخته‌اند، مفهومی که از زاویه سودآوری به توسعه می‌نگرد و معیار توسعه را بر اساس حجم تولید ناخالص داخلی نسبت به سال یا سال‌های گذشته محاسبه می‌کند. سپس، بر این اساس، سطح رفاه افراد را با تقسیم تولیدات بر تعداد جمعیت به دست می‌آورد که به آن «متوسط درآمد» می‌گویند. این موضوع در نظام‌های سرمایه‌داری که بر تولید و انباشت سرمایه تأکید دارند، بسیار واضح است. در نظام‌های سوسیالیستی، اگرچه مبانی توسعه متفاوت است، وضعیت چندان تفاوتی ندارد. در حالی که هدف توسعه در سرمایه‌داری افزایش تولید سرمایه‌ای است، هدف سوسیالیسم نابودی سرمایه‌داری و سپس حرکت به سوی جامعه سوسیالیستی است، به گونه‌ای که طبقات اجتماعی حذف شوند و در نهایت درآمد فردی به طور متوسط افزایش یابد. افزایش درآمد فردی هدف مشترک هر دو سیستم است. در این محاسبه، درآمد فردی میانگینی از مجموع درآمدها است، و این بدان معنا نیست که رقمی که در محاسبات ظاهر می‌شود، همان مقداری است که به هر فرد در جامعه می‌رسد. بلکه ممکن است فردی در کشوری با بالاترین میانگین درآمد، بسیار فقیر باشد. از اینجا می‌توان دریافت که این مدل، به عنوان مدلی برای سنجش رفاه افراد و میزان توسعه، مدلی فریبنده و نادرست است. تجربه‌های شکست‌خورده در اجرای این ایده‌ها در نظام‌های مختلف نشان داده‌اند که این مدل‌ها ناکارآمدند، اما این تجربیات کافی نبوده است تا بسیاری از اندیشمندان ما از تقلید این مفاهیم دست بردارند. دکتر یوسف ابراهیم یوسف در این زمینه می‌گوید: «کشورهایی را دیدیم که هیچ‌گاه روشی را که ثابت شده شکست خورده است، رها نمی‌کنند، مگر اینکه روش دیگری را آزمایش کنند. اگر آن روش نیز شکست بخورد، به ترکیب ویژگی‌های هر دو روش روی می‌آورند و در چرخه‌ای باطل و بی‌پایان گرفتار می‌شوند.» (1)

شرایطی که در آن مفهوم توسعه غربی شکل گرفت

از طرفی، شرایطی که این مفهوم در آن شکل گرفت، نشان می‌دهد که این مفهومی سودمحور است و برای کنترل کشورهای غربی بر آنچه "کشورهای در حال توسعه" نامیده‌اند، با اهداف و منافع ملی طراحی شده است. دکتر جلال امین در بخشی از کتاب خود "كشف الأقنعة عن نظريات التنمية الاقتصادية" (کشف نقاب از نظریات توسعه اقتصادی) به شرایط و اهداف غیرصادقانه‌ای اشاره می‌کند که این مفهوم در دل آن‌ها رشد کرده است و منجر به تغییر کلی دیدگاه نسبت به امکان تحقق توسعه و پیشرفت در کشورهای جهان سوم شد، کشورهایی که تا دیروز مستعمرات کشورهای پیشرفته بودند. حالا توسعه در این کشورها نه تنها ممکن، بلکه ضروری شده است، در حالی که پیش از این ناممکن پنداشته می‌شد. دکتر جلال امین این تغییر شدید در دیدگاه را به ظهور نیاز به بازارهای جدید برای فروش مازاد کالاهای تولیدی در کشورهای پیشرفته نسبت می‌دهد، به‌ویژه پس از گسترش و تنوع تولیدات. این تولیدات دیگر تنها به منسوجات محدود نمی‌شوند و انواع مختلفی از کالاهای مصرفی و سرمایه‌ای را شامل می‌شوند که باید خارج از مرزها به فروش برسند؛ از اتومبیل شخصی، نوشابه‌های گازدار و لوازم آرایشی گرفته تا اسلحه و تجهیزات و ماشین‌آلات مختلف. به همین دلیل، افزایش میانگین درآمد در این کشورها به یک شرط مهم برای ادامه رشد بالا در کشورهای پیشرفته تبدیل شده است. برای تحقق این هدف، برنامه‌ای سه‌گانه مطرح شد:
  1. تشویق به امکان‌پذیری توسعه اقتصادی: این برنامه تلاش داشت تا ایده قابل‌تحقق بودن توسعه اقتصادی در این کشورها را ترویج داده و مزایای آن را برجسته کند.
  2. تزریق فرهنگ غربی: مشتری خوب نه تنها باید قدرت خرید داشته باشد، بلکه باید سلیقه و عادات روانی مناسب نیز داشته باشد. به همین دلیل، توسعه مطلوب توسعه‌ای بود که نه‌تنها میانگین درآمد را افزایش دهد، بلکه رفتار و عادات مردم آن کشورها را به رفتار و عادات غربی نزدیک کند.
  3. نادیده‌گرفتن توزیع عادلانه: این نظام‌ها علاقه‌مند به افزایش شکاف درآمدی بین افراد بودند، زیرا کاهش شکاف بین درآمدهای بالا و پایین می‌توانست مانع خرید برخی کالاها مانند خودروهای شخصی شود، هرچند که تقاضا برای حمل‌ونقل عمومی افزایش می‌یافت!
به این ترتیب، تحلیل شرایط و اهدافی که این مفهوم در آن‌ها شکل گرفته است، نادرستی و تناقضات آن را آشکار می‌کند و نشان‌دهنده عدم عینیت در تدوین آن است. همچنین، این مفهوم را به مسائلی گره می‌زند که به‌طور خلاصه می‌توان چنین بیان کرد:
  • اولویت‌بخشی به سود و افزایش تولید و بالا بردن شاخص‌های کلی درآمد.
  • نادیده‌گرفتن عدالت در توزیع درآمد با اتکا به ایده "سرریز ثروت"، که هرگز به واقعیت نپیوست.
  • انگیزه‌های سودجویی و منفعت‌طلبی، به همراه تلاش برای تسلط فرهنگی و سلطه اقتصادی.

مذهب اسلامی و رد مفهوم توسعه غربی

ترجیحات مکتب اقتصادی اسلام به طور کلی این رویکرد را که بر سودآوری تأکید دارد و پیشرفت جامعه را با اعدادی می‌سنجد که رفاه تک‌تک افراد را بازتاب نمی‌دهد، رد می‌کند. علاوه بر این، اسلام در متون بنیادین و روش‌ها و تجربیات تاریخی خود، مفهوم اصیلی از توسعه دارد که از بسیاری جهات با آنچه در ادبیات اندیشه غربی رایج است، تفاوت دارد. در بخش اول که به مذهب اسلامی مربوط می‌شود: مذهب اسلام، که دیدگاه آن به هستی، زندگی، اهداف و معیارهای آن را برای انسان‌ها و جوامع شکل می‌دهد، نگاهی جامع به هستی، زندگی و انسان دارد. این دیدگاه جنبه‌های مختلف را به هم پیوند می‌دهد و هماهنگی و انسجام را در همه ابعاد برقرار می‌کند؛ به‌گونه‌ای که ایجاد اختلال در یک بُعد می‌تواند بر کل سیستم تأثیر بگذارد. تجربه نشان داده که این اصول مادی تاکنون نتوانسته‌اند ارزش‌های انسانی را حفظ کنند و زندگی متوازن بین تمایلات و نیازهای انسان را تضمین کنند. بلکه این اصول به تحریک تمایلات و تشویق جاه‌طلبی‌ها گرایش داشته‌اند و انسان را محور و هدف تولید قرار داده‌اند. در این تفکر، انسان به مرکز توجه تبدیل شده و هدف قوانین و تصورات او را احاطه کرده‌اند. شاید بتوان گفت که این فلسفه‌ها، انسان را به جایگاه خداوند قرار داده و سپس او را از روح خود تهی کرده‌اند و در پی آن خلایی بر جای گذاشته‌اند که در پی آن انسان به مادیت و نیازهای مادی در همه تجلیات آن گرایش یافته است. در حقیقت، این تلاش برای راضی کردن انسان، نخستین گام برای بدبختی انسان بوده که موجب از دست دادن روح، هویت و خوشبختی‌اش شده است. این توازنی که در نظام‌های مادی از دست رفته، یکی از ویژگی‌های اصلی اقتصاد اسلامی را شکل می‌دهد. در اقتصاد اسلامی، ماده از روح جدا نیست و هیچ‌یک از این دو بخش نباید بر دیگری چیره شود و تعادل زندگی را بر هم زند. این مذهب برای فعالیت‌های انسانی چارچوب‌هایی تعیین کرده و مرزهایی را مشخص نموده که از انحراف جلوگیری می‌کنند، به‌طوری‌که هر فعالیت انسانی محدود به این چارچوب‌ها و چهارچوب‌های مشخصی است. مذهب اسلام بر پایه چندین چارچوب و نظم استوار است که مفاهیم، جهت‌گیری‌ها، اولویت‌ها و دیدگاه‌های کلی برای فعالیت‌های زندگی را شکل می‌دهند. این چارچوب‌ها شامل باورهای دینی، فلسفی، اخلاقی و مدیریتی هستند و مفهوم توسعه در هماهنگی با این چارچوب‌ها قرار می‌گیرد و تصویری منحصربه‌فرد را شکل می‌دهد که با نگرش اسلامی به جهان، زندگی و نقش انسان‌ها در آن هماهنگ است. ارتباط مفهوم توسعه با عقیده، ضامنی برای اجرا و نشانگر باور مسلمان به اهمیت فعالیت‌ها و رضایت کامل از نتایج به همراه دارد، و این مفهوم را از نظر معنوی و دینی غنی می‌سازد. چارچوب فلسفی اسلام نیز مجموعه‌ای از مفاهیم اسلام درباره هستی و زندگی را به طور کلی و درباره مسائل اقتصادی به طور خاص ارائه می‌دهد. این مفاهیم شامل نگاه اسلام به مالکیت و نقش اجتماعی آن، قیود مالکیت برای منافع امت، مفهوم سود و محدودیت‌های آن، اولویت‌های تجارت، و مفهوم کار و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و انسانی آن هستند. این‌ها مفاهیمی هستند که اسلام به آن‌ها رنگی خاص بخشیده و بر جریان توسعه اقتصادی تأثیر می‌گذارند. سپس چارچوب اخلاقی این مفهوم توسعه را در قالب فضیلت قرار می‌دهد و آن را از گرفتار شدن در رذایل بازمی‌دارد. مفهوم توسعه در اسلام با ارزش‌هایی چون احسان، دقت، مهارت، نصیحت و امانت‌داری مرتبط است و کاملاً رفتارهای ناپسندی همچون تقلب، فریب، تدلیس، استثمار و احتکار را رد می‌کند. چارچوب تشریعی نیز تضمین می‌کند که فرآیند توسعه در مسیر حلال حرکت کند و از حرام دور باشد. این چارچوب شامل قوانینی نیز می‌شود که با نظارت دقیق از کاهش منابع یا سودهای آن جلوگیری می‌کند. سپس چارچوب مدیریتی وارد می‌شود که ورودی‌ها را به سمت مناسب هدایت کرده و خروجی‌ها را به شیوه‌ای عادلانه توزیع می‌کند. این چارچوب انعطاف‌پذیر است و بر اساس نیازها و شرایط مختلف می‌تواند تغییر کند. درست است که همه سیستم‌ها به نحوی تحت تأثیر ارزش‌های محیطی خود هستند، اما ارزش‌ها در اندیشه اقتصادی سرمایه‌داری و سوسیالیسم خارجی و جدا از سیستم هستند. در حالی که در اقتصاد اسلامی، این ارزش‌ها بخشی از ساختار سیستم هستند - همان‌طور که دکتر عبدالحمید غزالی می‌گوید - این ارزش‌ها نیروی محرکه اصلی فعالیت‌ها و راهنمای الگوهای تولید، مصرف و تمامی فعالیت‌های اقتصادی به شمار می‌آیند. بر اساس تصور قبلی، توسعه در اسلام به‌عنوان بخشی از یک کل در نظر گرفته می‌شود که در هماهنگی و توازن با سایر اجزای دین اسلام، همچون یک دین و نظام زندگی کامل، عمل می‌کند. بنابراین، توسعه در این مسیرها تنها یک فرآیند اقتصادی صرف نیست، بلکه یک فرآیند اقتصادی، اجتماعی، انسانی و دینی است که هدف آن رشد انسان در ابعاد مادی و معنوی است و بر همین اساس، تنها به تولید بسنده نمی‌کند، بلکه بر عدالت در توزیع نیز تأکید دارد. (2) تولیدی که به سود منجر می‌شود، یکی از عناصر مهم توسعه در اسلام است، اما هدف اصلی نیست؛ بلکه به عنوان وسیله‌ای برای دستیابی به هدف بزرگ‌تری که تأمین نیازهای مردم و تحقق رفاه برای آنان و در نهایت زمینه‌سازی برای تحقق خلافت و آبادانی زمین است. به همین دلیل، اقتصاد اسلامی گاهی فعالیت‌ها و حوزه‌هایی را که سود بالایی دارند، نادیده گرفته و در عوض به فعالیت‌های دیگر که از ضروریات محافظت می‌کنند یا هدفی از اهداف شرع را محقق می‌کنند، ترغیب می‌کند. با نگاهی به متون بنیادین اسلام، به روشنی می‌توان حضور و وضوح مفهوم توسعه اسلامی را مشاهده کرد.

مفهوم توسعه در منابع اقتصاد اسلامی

قرآن کریم از توسعه با واژه «عِمارت» یاد می‌کند. خداوند متعال در سخن حضرت صالح به قوم ثمود می‌فرماید: «و به سوی ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم. گفت: ای قوم من، خدا را بپرستید که جز او خدایی برای شما نیست. او شما را از زمین پدید آورد و به آبادانی آن گماشت. پس از او آمرزش بخواهید و به سوی او بازگردید که پروردگار من نزدیک و اجابت‌کننده است.» (هود: ۶۱). در این آیه، هدایت قرآنی، توسعه را یکی از وظایف انسان و هدفی از خلقت او بر روی زمین می‌داند. امر به آبادانی در کنار عبادت و توبه آمده تا ارزش دینی آن را نشان دهد. همچنین این جوانب را به هم پیوند داده تا بفهمیم که آبادانی زمین یک تکلیف الهی است که با عبادت ارتباط دارد و کوتاهی در آن نیازمند توبه است. خداوند در چندین جای قرآن می‌فرماید: «بگو در زمین سیر کنید» (انعام: ۱۱) تا به کسب و کارهایی اشاره کند که جز با سفر و جابجایی ممکن نمی‌شوند، چه برای امرار معاش یا تجارت. خداوند حتی از حکمتش برخی عبادات مانند شب‌زنده‌داری را بر مسلمانان واجب نکرده تا انسان‌ها فرصت داشته باشند به معیشت خود بپردازند: «خدا می‌داند که برخی از شما بیمار می‌شوند و برخی دیگر برای کسب روزی خدا در زمین سفر می‌کنند» (مزمل: ۲۰). خداوند این تکالیف را از کسانی که به دنبال کسب معاش از طریق تلاش و تجارت هستند برداشته و این را از لطف او بر بندگانش می‌داند. مفهوم توسعه به خلافت الهی نیز مربوط است؛ نعمتی که خداوند به بنی‌آدم عطا کرده و فرشتگان به آن غبطه خوردند، آنجا که خداوند فرمود: «من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم» (بقره: ۳۰). فرشتگان گفتند: «آیا در آن کسی را قرار می‌دهی که فساد کند و خون‌ریزی نماید، در حالی که ما تو را تسبیح و تقدیس می‌کنیم؟» خداوند فرمود: «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید.» (بقره: ۳۰). در این داستان، خداوند نشان می‌دهد که به آدم علم عطا کرد که او را به بهترین شکل به خلافت رساند. سنت نبوی نیز برای کار، که اساس توسعه است، ارزش بسیاری قائل است و در موارد زیادی اهمیت و فضیلت کار و ارتباط آن با عبادت را بیان کرده است. برای نمونه، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «بهترین کسب، کار انسان با دست خود و هر فروش سالم است.» (3) و در حدیثی دیگر فرمودند: «بهترین کسب، کسب دست کارگر است، به شرط آنکه صادقانه کار کند.» (4) قرآن و سنت، مملو از راهنمایی‌ها، دستورالعمل‌ها و قواعدی هستند که از همه جهات فرآیند توسعه را سازمان‌دهی می‌کنند؛ از تعریف مفهوم تا تعیین محدودیت‌ها و چارچوب‌های اجرایی. همچنین، آثار ائمه و اندیشمندان مسلمان در این زمینه بسیار غنی و گسترده است و شواهد بسیاری از اصالت این مفهوم و ابعاد و نظریات جامع آن در اقتصاد اسلامی ارائه می‌دهد. اگر مطالعات بتواند این تلاش‌ها را جمع‌آوری و بررسی کند، شاید بتوان نظریه‌ای جامع و کامل درباره توسعه در اقتصاد اسلامی ارائه داد. در میان تلاش‌ها و دیدگاه‌های اسلامی در این زمینه، تجربه امام علی (ع) (درگذشته ۴۰ هـ) جایگاه ویژه‌ای دارد. او در شیوه مدیریت و نگاهش به مسائل امت اسلامی و درک مفاهیم اسلام، به‌ویژه در حوزه اقتصاد، نمایانگر دیدگاه خلافت راشدین است. تاریخ برای ما پیامی جامع از امام علی (ع) در زمینه مدیریت، حکومت و توسعه نقل کرده که به مالک اشتر نخعی (درگذشته ۳۷ هـ)، والی او در مصر، ارسال شده است. اهمیت این نامه، علاوه بر چارچوب نظری آن، در این است که به کشوری با تمدن غنی و منابع فراوان مانند مصر نوشته شده؛ کشوری که نیل از میان آن می‌گذرد و آب فراوان آن، زمین‌های گسترده و حاصلخیزش را سیراب می‌کند و در هر فصل و سال محصولی تازه ارائه می‌دهد. این بُعد نشان می‌دهد که نامه حاوی دیدگاهی با ویژگی‌های تمدنی است و از تصور ساده‌زیستی و بدوی بودن فراتر است. از جملات برجسته این نامه چنین است: «باید نگاهت به آبادانی زمین از نگاه به جمع‌آوری مالیات بیشتر باشد، زیرا درآمد مالیات جز با آبادانی حاصل نمی‌شود؛ و هر کس مالیات را بدون آبادانی طلب کند، کشور را ویران کرده و مردم را نابود می‌سازد و امور او جز اندکی پایدار نخواهد ماند.» (5) این عبارت کوتاه با صداقت و وضوح روش اسلامی در اقتصاد و توسعه را بیان می‌کند و نشان‌دهنده ترجیحات و نگاه آن به پیامدها و اهداف نهایی است؛ چیزی که اهداف شریعت در توسعه را محقق می‌کند. امام علی (ع) با این بیان تأکید می‌کند که کاهش فشار بر بخش کشاورزی، خود نوعی سرمایه‌گذاری در این بخش است، به‌گونه‌ای که افزایش درآمد ناشی از کاهش بار مالیاتی به آنها اجازه می‌دهد تا پس‌انداز کرده و آن را برای بهبود زمین‌های خود و تامین منابع عمومی جامعه به‌کار گیرند. (6) همچنین، یکی از مفاخر اندیشمندان اقتصاد اسلامی، ابویوسف (درگذشته ۱۸۲ هـ) است که در توصیه به خلیفه مسلمانان، به عدالت و انصاف اشاره کرده و عدالت در توزیع را از پایه‌های اصلی توسعه واقعی می‌داند. او به خلیفه هارون‌الرشید می‌گوید: «عدالت و انصاف برای مظلوم، علاوه بر پاداش اخروی، موجب افزایش مالیات، آبادانی بیشتر کشور و برکت می‌شود. اما با ظلم، برکت از بین می‌رود و مالیاتی که با ظلم جمع‌آوری شود، باعث ویرانی و کاهش رفاه کشور می‌شود.» (7) شمار زیادی از فیلسوفان اسلامی به مسئله توسعه یا یکی از ابعاد آن پرداخته‌اند؛ از جمله الماوردي، ابن‌خلدون، احمد بن علی دِلحی از دانشمندان قدیم و دکتر یوسف ابراهیم از معاصران. تمام منابع شریعت و پژوهش‌های اندیشمندان اقتصادی مسلمان، تلاش‌های برجسته‌ای در پیوند دادن مفهوم توسعه با مسئله کفایت هستند؛ به این معنا که حداقل معیشت برای تمامی اعضای جامعه فراهم شود. بر اساس این دیدگاه، اقتصاد اسلامی تعریف متفاوتی از مشکل اقتصادی ارائه می‌دهد.

مشکل اقتصادی در اسلام و مقایسه با نظام‌های دیگر

در سرمایه‌داری، مشکل اقتصادی در کمیابی نسبی منابع طبیعی و ناکافی بودن آنها برای نیازهای روزافزون مردم با توجه به رشد جمعیت است. در نظام سوسیالیستی، مشکل در تضاد بین اشکال تولید و روابط توزیع است. اما در اسلام، مشکل اقتصادی از دو عامل نشأت می‌گیرد:
  1. ناکارآمدی یا اهمال در استفاده از منابع موجود.
  2. بی‌عدالتی در توزیع.
خداوند متعال برای بشر آنچه را که بقای آنها را تضمین کرده و وجودشان را حفظ می‌کند، آفریده است: «او کسی است که هر آنچه در زمین است را برای شما آفرید» (بقره: ۲۹). پس محال است که خداوند همه را به چیزی مورد لطف قرار دهد که کفایت آنها را نکند، یا تنها کفایت برخی را داشته باشد. اختلال زمانی ایجاد می‌شود که از منابع سوءاستفاده شود و حقوق مردم پایمال گردد. به همین دلیل، اسلام برای جلوگیری از ایجاد این دو عامل تلاش کرده است. اسلام به کار و تلاش اهمیت زیادی می‌دهد و آن را بخشی از ایمان می‌داند و با شیوه‌های گوناگون به آن دعوت می‌کند. همچنین، از اسراف، تبذیر و هدر دادن منابع نهی می‌کند و بر عدالت در توزیع تاکید دارد؛ و از ظلم، نقص حق و کم‌فروشی جلوگیری می‌کند. سپس به موضوع توزیع می‌پردازد و آن را به تولید به طور محکمی پیوند می‌دهد که برخلاف مفاهیم غربی است؛ چرا که اسلام هیچ‌کدام را جدا از دیگری مورد بررسی قرار نمی‌دهد. دکتر یوسف ابراهیم یوسف می‌گوید: «مفهوم اسلامی توسعه به معنای تخصیص سهم فرد از درآمد ملی از طریق فراهم کردن کار است؛ به‌گونه‌ای که زکات به عنوان کمک مصرفی داده نمی‌شود، بلکه به عنوان ابزار تولیدی داده می‌شود تا گیرنده زکات پیش از آنکه مصرف‌کننده باشد، تولیدکننده باشد و تولید را با توزیع ادغام کند و از بروز سوءتوزیع جلوگیری کند.» (8) بر اساس این تصور، جامعه‌ای که از منابع در دسترس به بهترین شکل استفاده کند و تولیدش را به‌طور عادلانه توزیع نماید، جامعه‌ای است که به توسعه اقتصادی دست یافته است؛ حتی اگر درآمد فردی آن مطابق با معیارهای رایج در دنیای غرب یا اندیشه مدرن زیر خط فقر باشد. در حالی که این معیارها عمدتاً بر تولید و نتیجه‌گیری متمرکز هستند، به توزیع اهمیت چندانی نمی‌دهند. موضوع عدالت در مفهوم توسعه اسلامی جایگاه محوری دارد. اگر این پایه از بین برود، توسعه واقعی وجود نخواهد داشت، هر چقدر هم که درآمدها و منابع فراوان باشند و تنوع و کیفیت بالایی داشته باشند. «بدون عدالت، هیچ ارزش معناداری به دست نمی‌آید و هیچ نیروی محرکه یا استراتژی مؤثری به نتیجه نخواهد رسید، چه این نیرو، "دست پنهان" انگیزه‌های مادی باشد و چه "دست آشکار" دولت قوی، و چه استراتژی به شکل سرمایه‌گذاری قدرتمند یا تلاش برای ساختار سرمایه‌ای باشد.» (9) بر اساس این اصول بزرگ، مفهوم توسعه در اقتصاد اسلامی با بهترین استفاده از منابعی که خداوند در اختیار جامعه قرار داده و توزیع محصول به گونه‌ای که کفایت زندگی را برای همه فراهم آورد، تطابق دارد. (10) بنابراین، روشن است که مفهوم توسعه در اندیشه اقتصادی اسلامی اصالت دارد و از منابع دیگر وارد نشده است. این موضوع نشان می‌دهد که نیازی به واردات آن از جوامع یا تجربیات دیگر نیست؛ چرا که با هدف تامین کفایت در زندگی مرتبط است و فقط به دنبال کسب سود یا افزایش میانگین درآمد فردی به شکل ریاضی نیست. این مفهوم بر این باور است که حتی اگر فرد از نظر محاسبات ثروتمند باشد، تا زمانی که زندگی شایسته‌ای نداشته باشد، توسعه حاصل نشده است. این مفهوم، هرگز سود را نادیده نمی‌گیرد، بلکه سود را به‌عنوان وسیله و نه هدف می‌داند؛ و قصد دارد با استفاده بهینه از منابع طبیعی و توزیع عادلانه، فقر را ریشه‌کن کند و حداقل معیشتی را که همان کفایت است، برای همگان فراهم آورد. این معیار توسعه در اقتصاد اسلامی، بر میزان دسترسی هر فرد به زندگی شایسته و باعزت است نه بر میزان ثروت یا دارایی. ___________________________________________ (١) المنهج الإسلامي في التنمية الاقتصادية، يوسف إبراهيم يوسف، مركز صالح كامل للاقتصاد الإسلامي، جامعة الأزهر، ط٣، ٢١٠٧م (ص: ٨٧). (٢) انظر: حول المنهج الإسلامي في التنمية الاقتصادية، عبد الحميد الغزالي، دار الوفاء، المنصورة، ط١، ١٩٨٩م (ص: ٩). (٣) أخرجه الطبراني في المعجم الأوسط، تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد – أبو الفضل عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، الناشر: دار الحرمين – القاهرة، عام النشر: ١٤١٥ هـ – ١٩٩٥ م (٢/ ٣٣٢) حديث رقم «٢١٤٠» وقال الهيثمي في مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، تحقيق: حسام الدين القدسي، مكتبة القدسي، القاهرة، عام النشر: ١٤١٤ هـ، ١٩٩٤ م (٤/ ٦١): “رجاله ثقات”. (٤) أخرجه أحمد، [تحقيق: شعيب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، ١٤٢١ هـ – ٢٠٠١ م] مسند أبي هريرة (١٤/ ١٣٦) حديث رقم «٨٤١٢» وقال الهيثمي في «مجمع الزوائد ومنبع الفوائد» (٤/ ٩٨): «رواه أحمد، ورجاله ثقات». (٥) شرح نهج البلاغة ، لابن أبي الحديد المدائني، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان – ١٤١٨هـ – ١٩٩٨م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري (١٧ / ٤١). (٦) المنهج الإسلامي في التنمية الاقتصادية (ص: ١٦٦). (٧) الخراج لأبي يوسف، المكتبة الأزهرية للتراث، تحقيق : طه عبد الرءوف سعد ، سعد حسن محمد (ص١٢٥). (٨) المنهج الإسلامي في التنمية الاقتصادية (ص: ٢٠٩). (٩) حول المنهج الإسلامي في التنمية الاقتصادية (ص: ٦١). (١٠) المنهج الإسلامي في التنمية الاقتصادية (ص: ٢٠٩).

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.